#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دیه عیسی علیه السلام بادیه نشینی والی یمن شد، یهودیان را جمع کرد و گفت: در باره ی عیسی چه میگویید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریا
عبدالاعلی سلمی فردی ریاکار بود. روزی گفت: مردم خیال میکنند من ریاکارم. من دیروز روزه دار بودم و امروز نیز روزه دارم و به احدی خبر نداده ام.
*
مردی بیابانی نماز را خیلی طول داد، پس از نماز از او تمجید کردند، گفت روزه نیز دارم.
ثروت و فقر
دیوجانس با رفیق ثروتمند خود در سفر بود. دزدان متعرض آنها شدند. رفیقش گفت:
وای بر من اگر مرا بشناسند. دیوجانس گفت: وای بر من اگر مرا نشناسند.
ستمدیده
وقتی سقراط از خانه خارج شد تا مظلومانه کشته شود، همسرش گریست. گفت: چرا گریه میکنی؟ زن گفت: چون مظلومانه کشته میشوی. سقراط گفت: میخواستی ظالمانه کشته شوم.
گویند
هر دم زجهان عشق سنگی
بر شیشه نام و ننگم آید
چون اندیشم ز هستی تو
از هستی خویش ننگم آید
ضمیری
شادم که داد وعده بفردای محشرم
کانروز هیچ وعده به فردا نمی رسد
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔅#چراغ_راه ۲۶ ✍ سردار شهید علیرضا موحددانش: #کلام_شهید|نکند در رختخوابِ ذلت بمیرید، که حسین(ع) در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅#چراغ_راه ۲۷
✍ شهید ابومهدیالمهندس:
#کلام_شهید|هدفِ ارزشمندِ ما رضایت خدا و خدمت به همهی مردم از هر قشر و مذهبی است؛ چه سُنی باشند چه شیعه، چه مسیحی باشند چه ایزدی و ... ما برایِ اصلاح و نابودیِ تروریسم قیام کردیم.
●واژهیاب:
#شهیدابومهدیالمهندس #بیتفاوت_نبودن #رضای_خدا #شهدای_عراق #اهلسنت #جهاد #تروریسم #دفاع_از_مظلوم #مسیحی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍂
🔻#زندان_الرشید ۲۴۳
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
با بی میلی ځرده وسایلی را که داشتیم جمع کردیم و آنها را در کیسه ای گذاشتیم. آرام آرام این کار را می کردیم که یک مرتبه رائد خليل از کوره در رفت و فریاد زد: «علی، این آشغال ها را برای چه جمع میکنی؟ تو داری می روی ایران. ول کن اینها را!»
- وسایلم اند، احتیاجشان دارم.
- شما دارید آزاد می شوید. به این ها دیگر احتیاجی ندارید. اینها را ول کن. آماده رفتن باش!
وقتی اصرار رائد خلیل بیش از حد شد با خود گفتم: «مگر میشود حضرت ام البنین در کمتر از سه ساعت حاجت ما را بدهد و زمینه آزادی مان را فراهم کند؟ یعنی توسل ما دیشب این قدر مؤثر بوده است؟»
داشتم در کیسه را می بستم و آرام اشک می ریختم. یاد روضه خوانی های شب های محرم در حسینیه سپاه افتادم. وقتی حاج صادق آهنگران برای حضرت ام البنين می خواند: «فرق تو و عمود آهنینی، من باور این قول و خبر ندارم» زمین و زمان با او گریه میکرد.
رائد نگاهی به من کرد و دید حالم عوض شده است. با لحن مهربانی گفت: «علی، من چه می بینم؟ چه شده؟ تو داری گریه میکنی؟ به خدا قسم شما دارید به ایران بر می گردید. دیگر گریه چرا؟ بخندید. شادی کنید.»
حرف های ما و رائد به طلوع آفتاب رسید. هنوز حرف رائد را باور نکرده بودیم. وقتی دید نمی خواهیم قبول کنیم که حقیقت را میگوید فریاد زد: «والا دیشب تلگراف آمد و به من مأموریت داده شد شما را به مرز ببرم و تحویل صلیب سرخ بدهم!» با بی حوصلگی گفتم: «اگر این طور است که میگویی، ما آماده ایم برویم.»
آن روز ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ و اربعین حسینی بود. ساعت شش صبح بی آنکه چشم بندی به ما بزنند از زندان خارج شدیم. اولین بار بود فضای بیرون زندان را می دیدیم. چقدر فضای بزرگی بود. دم در زندان ایستادیم که بعد از آمدن رائد سوار ماشینی شبیه فولکس واگن شدیم. باز چشم های ما را نبستند. ماشین حرکت کرد. دیدن خیابان های زندان بعد از دو سال و اندی برایمان جالب بود. تا چشم کار میکرد ساختمان بود. خیابان های داخل زندان حاکی از این بود که چقدر مساحت زندان بزرگ است. ماشین آرام آرام از محوطه زندان خارج شد. ما وارد خیابان های بغداد، پایتخت عراق، شدیم. هر چه ماشین جلوتر می رفت جلوه های متفاوتی از شهر ظاهر می شد. مثل شهر ندیدهها با چشم داشتیم شهر را میخوردیم.
زنهای چادری، مانتویی، باحجاب، و بی حجاب را بعد از دو سال برای اولین بار میدیدم. قسمتهایی از شهر مثل اروپا بود.
رائد و راننده کاری به ما نداشتند و آزادانه داشتیم شهر را دید میزدیم. بعد از عبور از خیابان ها از پل رودخانه ای رد شدیم. از رائد پرسیدم: «این چه رودخانه ای است؟» گفت: «رود دجله. خوب به آن نگاه کن.» وقتی نام دجله را شنیدم دو خاطره برایم زنده شد. اول، نام قرینه دجله یعنی فرات و آب نخوردن حضرت عباس و دوم، عملیات خیبر و بدر که بچه ها از رودخانه دجله گذشتند و از آن آب وضو گرفتند. در عملیاتی که بدر نام گرفت احمد کاظمی، مهدی باکری، امین شریعتی، و علی هاشمی و نیروهایشان چه حماسه ماندگاری خلق کردند. یادم آمد بچه های قرارگاه نصرت، فرمانده لشکرها را تا این رودخانه آورده بودند و حتی عده ای مثل مرتضی قربانی را تا روی آسفالت بصره - العماره هم برده بودند ولی هیچ کدامشان باورشان نشده بود که کنار رودخانه تاریخی دجله آمده اند.
ماشین حرکت می کرد و چشم از رودخانه دجله برنمیداشتم. آب موج میزد و رد می شد ولی نگاهم ثابت مانده بود. هزار خاطره ریز و درشت برایم زنده می شد. احساس نمی کردم نشسته ام، بلکه خودم را بین زمین و آسمان میدیدم.
با گذشتن از آخرین حریم شهر، بغداد کم کم از چشم هایمان دور شد. دیگر خبری از شهر هزار و یک شب نبود و ما از آن خارج شده بودیم ولی هنوز یقین نداشتم این راه به آزادی ختم می شود.
همراه باشید
════°✦ 💠 ✦°════
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
✳️ درس تاریخ تطبیقی 🎥 استاد مهدی طائب 🔹 ویژه علاقهمندان به تاریخ 🔹 جلسه دوازدهم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@za
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
030201.mp3
34.46M
✳️ درس تاریخ تطبیقی
🎥 استاد مهدی طائب
🔹 ویژه علاقهمندان به تاریخ
🔹 جلسه سیزدهم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
نخستين اقدامات امام پس از رسيدن به خلافت امام حسن (عليه السّلام) در آغاز خلافت، عبدالله بن عباس را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعزام جاسوسان و فتنه گران به كوفه و بصره
معاويه در اجراى سياست خود، جاسوسى از قبيلۀ «حِمْيَر» را به كوفه، و جاسوس ديگرى از قبيلۀ «بنى القين» را به بصره فرستاد تا با كسب آخرين اخبار از اين دو مركز مهم خلافت امام حسن (عليه السّلام) و ارسال اين اخبار به شام، از ضعف هاى مردم استفاده كنند، و آشوب و اغتشاش به وجود آورند.
امام حسن (عليه السّلام) از آمدن اين دو جاسوس و خرابكار باخبر شد و دستور داد جاسوس مستقر در كوفه را كه به قصابى وارد شده بود، دستگير كردند و فوراً حكم اعدام او را صادر كرد و جاسوس به قتل رسيد. همچنين نامه اى به بصره نوشت و به ابن عباس اقدام خائنانۀ معاويه را اطلاع داد و به وى نيز فرمان داد جاسوس معاويه را شناسايى و دستگير كند و فوراً اعدام نمايد.
امام با اين اقدام سريع و قاطع خود، موفّق شد اين توطئۀ معاويه را نقش بر آب كند و جلوى فتنه را در مراكز مهم حكومت بگيرد.
توطئۀ ترور امام حسن (عليه السّلام)
معاويه چهار نفر از اشراف كوفه را كه هريك به گونه اى نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السّلام) كينه و دشمنى داشتند، براى به قتل رساندن امام برگزيد. معاويه براى مراقبت از آنها و موفقيت در انجام توطئۀ خود و نيز پيشگيرى از انجام نشدن اين خواسته، جاسوسى تعيين كرد.
اين چهار نفر عبارت بودند از: «شبث بن ربعى»، «اشعث بن قيس»، «عمرو بن حريث» و «حجار بن ابجر». معاويه چندين هزار درهم وجه نقد، سردارى يكى از سپاه هاى شام و ازدواج با يكى از دختران خود را به عنوان جايزۀ قتل امام براى آنها قرار داده بود.
امام حسن (عليه السّلام) از اين توطئه نيز باخبر شد و براى خنثى كردن آن، به طور پنهانى زره مى پوشيد و از خود حفاظت زيادى مى كرد. تا جايى كه به هنگام نماز زره زير لباس خود مى پوشيد. به سبب اين مراقبتها بود كه يكى از خائنان به طور ناشناس آن حضرت را هدف نيزه قرار داد، ولى كارگر نيافتاد.
#تاریخ_تشیع
✍️استاد محمد حسین رجبی
https://eitaa.com/zandahlm1357