eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی او را در اغوش گرفته بود و بوسیده بود... مادرانه برای اولین بار نصیحت شنیده بود... چقدر نصیحت شنیدن.... خوب و بد شنیدن از زبان کسی که دوستش داری... مادرانه دوستش داری شیرین است... چشمهایش پر از اشک شد...فرزین اهسته گفت:سورن طوری شده؟ سورن چشمهایش را بست دلش نمیخواست اشکش را فرزین ببیند.... در نظر فرزین او مقتدر بود... پس باید مقتدر و محکم هم میماند....سورن فرزین را تحت حمایت خود داشت... سه سال از او کوچکتر بود..اما به نوعی سرپرستی او را بر عهده داشت... پس نمیتوانست جلوی او از خود ضعف نشان دهد... میدانست فرزین دست بردار نیست...با رخوت نیم خیز شد...فرزین لبخند پیروزمندانه ای زد و سورن چند قاشق به زور فرو داد... از شدت سنگینی بغض در حال خفگی بود... دستپخت فرزین حرف نداشت.... اما بیشتر از همان چند قاشق نتوانست...فرزین متعجب پرسید:خوب نشده؟ سورن با لحن ارام همیشگی اما ظاهری گفت: چرا فرزین..مثل همیشه...فرزین خواست بپرسد پس چرا کم خوردی....که سورن سرش ... شقیقه هایش تیر میکشیدند... اهسته به فرزین گفت:برام یه قرص میاری؟ فرزین بدون حرف از جایش بلند شد.میخواست بیشتر اصرار کند....مطمئن بود سورن از ظهر هیچ چیز نخورده است... اما میدانست بی فایده است و همان را هم سورن بخاطر اینکه روی فرزین را زمین نیاندازد خورده است.وقتی به اتاق بازگشت سورن به نظرخواب بود... اهسته از اتاق خارج شد... سورن چشمهایش را به ارامی باز کرد و از گوشه ی چشمش اشکی پایین چکید شمیم اهی کشید و گفت:ترانه؟!ترانه:هوووم...سحر:گرفتی خوابیدی؟؟؟ ترانه حرفی نزد و پریناز پقی زد زیر خنده.... و رو به سحر و شمیم با لحنی شیطنت بار گفت:میخواست تا ا ا ا ا ا ا ا ا خود صبح بیدار بشینه... ترانه روی تخت نشست....موهای اشفته اش دور چهره اش را فراگرفته بود....چشمهایش از بی خوابی خمار بود ....به زور گفت:ساعت سه صبحه....سحر:خوب باشه.... هانیه که روی تخت خواب رو به رو دراز کشیده بود گفت:مگه اصال اومدین بخوابین؟؟؟ فاطمه که روی تخت بالایی سر سحر خوابیده بود سرش را از لای نرده ی فلزی بالای تخت بیرون اورد و گفت:پس چیکار کنیم؟؟؟ساعت سه ها....ترانه بالشش را در اغو ش گرفت و گفت:میخوای چیکار کنیم...؟؟؟ ولحظه ای بعد صدای خرناسش بلند شد...سحر و شمیم و پریناز و چند نفر دیگر با صدای بلند خندیدند...ترانه پرید:چی شده؟صبح شده؟ کیمیا لبه ی تخت ترانه نشست و با خنده گفت:چه فرتی خوابت میبره....ترانه خمیازه ای کشید و گفت:بمیرید...همتون...اه....سحر اهی کشید و گفت:بچه ها حوصلم سررفته...شمیم:منم...ترانه با غیظ گفت:بگیرید مثل بچه های خوب خونه ی ننه هاتون بخوابید...خبرمرگتون بیاد...و خودش دراز کشید و پتو را روی سرش کشید.سحر چشمکی به شمیم زد و پریناز بالبخندی به فاطمه عالمت داد...کیمیا با یک جهش خودش را روی ترانه انداخت...ترانه از شدت مشت و لگد هایی که نثارش میشد... جیغ میکشید و قلقلکهایی که دستپخت سحر و پریناز بود صدای قهقهه اش بلند بود و فحش بود که نثارشان میکرد...بقیه ه میخندیدند... انقدر که خواب از سرهمه شان پرید...ساعت نزدیک چهار صبح بود...ترانه حالا به دخترها که خواب الود شده بودند نگاهی انداخت و گفت:چتونه؟مواد بهتون نرسیده؟؟؟ ۳۴ ✍نام داستان راننده سرویس ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
کارگاه خویشتن داری 40.mp3
15.76M
۴۰ ✍ انتخابهای ما، تعیین کننده‌ی نمره‌ی خویشتن‌داری ماست! هرچه در ترازوی انتخابها و ارتباطات ما، کفه‌ی بخش انسانی سنگین‌تر باشد ؛ ضریب خویشتن‌داری ما، بالاتر خواهد رفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - zamine - fatemie 2 - 1401 - karimi.mp3
9.09M
عرش حق را قائمه ای حکم عدل محکمه ای ای مادر بت شکنم دخیل چادرت منم 🔊 🏴 🎙 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
17.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️آیا علم میتونه با عمر طولانی امام زمان مخالفتی داشته باشه؟! ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ چشمها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشمها را می‌بیند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است. سوره ی انعام آیه ی ١٠٣ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آيه۵۹ ۵۹- وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَاَّ إِلا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلا يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِى ظُلُمَتِ الاَْرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلا فِى كِتَبٍ مُبِينٍ و گنجينه هاى غيب، تنها نزد خداست و جز او كسى آن را نمى داند و آنچه را در خشكى ودرياست مى داند، وهيچ برگى از درخت نمى افتد جز آنكه او مى داند و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين وهيچ تر وخشكى نيست، مگر آنكه (علم آن) در كتاب مبين ثبت است. نكته ها O مفاتح، يا جمع مِفتَح به معناى گنجينه و خزانه است، يا جمع مِفتاح به معناى كليد است، ولى معناى اوّل مناسب تر است. (۱۲۸) O كلمه ى تر و خشك، كنايه از همه ى چيزهايى است كه مقابل همند، مثل مرگ و حيات، سلامتى و مرض، فقر و غنا، نيك و بد، مجرّد و مادّى. اين مطلب در آيه ى و كلّ شى ء اءحصيناه فى امامٍ مُبين (۱۲۹) نيز بيان شده است O شايد مراد از سقوط برگ ها، حركات نزولى و مراد از دانه هاى در حال رشد زير زمين، حركات صعودى باشد. (۱۳۰) پيام ها ۱- دليل آنكه عذاب عجولانه اى كه كفّار تقاضا مى كنند فرا نمى رسد، علم خداوند به اسرار هستى است. ما تستعجلون... و عنده مفاتح الغيب ۲- احكام الهى بر اساس آگاهى او بر غيب و شهود است. اِنِ الحُكم الاّ للّه و عنده مفاتح الغيب ۳- دامنه ى علم غيب، گسترده تر از علوم عادّى است. (زيرا قرآن درباره آن تعبير انحصارى دارد. ) لا يعلمها الاّ هو ۴- بر خلاف كسانى كه مى گويند خداوند تنها به كليّات علم دارد، خداوند به همه چيز دانا و از همه ى جزئيّات هستى آگاه است. پس بايد مواظب اعمال خود باشيم. لا تسقط من ورقة... ۵- جز خداوند، هيچكس از پيش خود علم غيب ندارد. و عنده مفاتح الغيب لايعلمها الاّ هو ۶- در جهان، مركزيّتى براى اطلاعات وجود دارد. فى كتاب مبين ۷- نظام هستى، طبق برنامه ى پيش بينى شده اى طراحى شده است. كتاب مبين ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357