هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#طنزجبهه
💠بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا!
تو الان باید به بچههای دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمیگه، این را که گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی همین چند ثانیس 😂
ما مشهدیا پوف میکنیم😂
فووت نمیکنیم😂
#جواد_خواجوی
#دوبله_مشهدی
🔻طلاق دو قورباغه در هند!
🔹خبر ازدواج دو قورباغه در ماه جولای تو هند رو یادتون هست؟
🔹طبق باورهای سنتی تو هندوستان دو تا قورباغه رو به عقد هم در میارن تا خشکسالی بر طرف بشه و بارون بیاد، حالا بعد از ازدواج این دو تا قورباغه، تو اون منطقه انقدر بارون اومده که سیل راه افتاده!😆
🔹هیچی دیگه این زبون بسته ها رو از هم جدا کردن، بلکه بارون بند بیاد😁
⚓اینم از ازدواج وطلاق قورباغه ها😀😃😄😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا این سرود بلدهستن ؟👏👏👏
اونوقتا شب این سرود از تلویزیون پخش میشد و کرکره صدا سیما رو میکشیدن پایین😂😂
#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت چهل و یکم
از همان روزِ اولی که رفته بودم خوابگاه ، عهد کرده بودم هر روز قران بخونم و ترکش نکنم. بعد از ظهرا میرفتم نماز خانه و روزی دو تا سه صفحه از رو قران میخوندم، بعضی از دخترا براشون جالب بود میومدن و ازم سوال میکردن که کجا قران یادگرفتم بعضیاشونم ازم می خواستن یادشون بدم.. بااینکه به فکرم نرسیده بود که میتونم براشون کلاس بزارم، اما الحمدلله که خیلی هم بی نصیب از توفیقِ یاد دادن قرآن نشدم و دخترا خودشون هر وقت دلشون میخواست یکی یکی میومدن و بهشون کمک میکردم.
😔خیلی وقت بود از مامان بی خبر بودم بعد از اون تصادفی که با هم بودیم، دیگه ندیده بودمش دو سه سالی میشد که حتی صداش رو هم نشنیده بودم وقتی تازه اومده بودم خوابگاه اینقد مشکلات و ناراحتی داشتم که به فکرم نرسیده بود میتونم دزدکی با مامان در ارتباط باشم از یه طرف هم چون خیلی تنها بودم و داشتم بزرگ میشدم و در این باره بخاطر بی مادری زجرهای زیادی میکشیدم ، تو دلم نسبت به مامان غوغایی برپا بود
💔غوغای دلتنگیِ نبودن و بی خبریش. غوغایِ گله و شکایت که مامان چرا اینقد از فردوسش بی خبره ! مگه نمیدونست در غربت و تنهایی و بی کسی دارم بزرگ میشم؟ مگه نمیدونست در سنی ام که شدیدا به بودنش در کنارم نیازمندم؟ چرا سراغم رو نمیگرفت؟
دلم برای شنیدن صداش یه ذره شده بود همه ی اینا مثل عقده ای رو دلم بود که هر بار مانع میشد سراغش رو بگیرم.
یه شب سرپرست خوابگاه صدام زد گفت فردوس ! تلفن داری وقتی رفتم پشتِ تلفن ، خودش رو معرفی کرد یکی از خانومای فامیل مامان بود تعجب کردم چون بار اول بود تلفنی ازم احوالپرسی میکردن گفت ما فردا میایم اونجا چیزی لازم نداری برات بیاریم؟ گفتم نه ممنون. بعد خداحافظی کرد و تلفن رو قطع کرد
اون شب تا صبح بی قرار بودم دلشوره ی عجیبی داشتم نزدیکای عصر بود که اومدن همون خانم با همسرش تو نگهبانی منتظرِ من بودن دستِ پر اومده بودن و کُلی میوه و خوراکی همراهشون بود. ازشون تشکر کردم و اونا رو بردم اتاق و برگشتم پیششون درباره ی مامان ازم سوال کرد گفتم خبری ازش ندارم گریه ش گرفت گفت مادرت این چند سال بدبختی های زیادی سرش اومد ازش گله نکن اگه احوالتو نپرسیده چون تا نیومده بودی اینجا نمیتونست تو این چند ماه که اینجا بودی مادرت شب و روز بیمارستان بود بالا سرِ شوهرش و بچه هاش رو هر روز پیش یکی جا میگذاشت هزینه ی درمان نداشتن و خیلی تو مضیقه بودن.
😔همینطور که داشت حرف میزد اشکام سرازیر شد به زور تونستم حرف بزنم. گفتم آقا فرزاد چِش بوده مگه؟ گفت کبدش مشکل پیدا کرده بود و مرتب تحت درمان بود گفتم الان چی؟ حالش خوبه؟ حال مامان چطوره دیدیش؟ اینو که پرسیدم دستاش رو گذاشت رو صورتش و تا تونست گریه کرد و نتونست جوابم رو بده
😳قلبم داشت تکه تکه میشد فورا از جا پریدم گفتم چیشده؟؟؟ گفت فردوس جان پریشب خبر دادن آقا فرزاد فوت کرده!
یالله باورم نمیشد مامانم چی بسرش اومده بود بعد از این همه مصیبت و سختی الان تنها یاور و همدمش رو از دست داده بود با دوتا بچه چکار می کنه سرپناه و خرج و مخارجش چی میشه؟؟؟
یک لحظه یادِ مهربونی های آقا فرزاد افتادم که چقد هوامو داشت، و چقدر مامان رو دوست داشت، قلبم از ماتم و اندوه پر شد.. اینقد گریه کردم که دخترای خوابگاه یکی یکی و یواشکی از کنارمون رد میشدن ببینن چه خبر شده.
هوا کم کم داشت تاریک میشد و تصمیم گرفتن از پیشم برن روم نمیشد شماره ی منزل مامان رو ازشون بخوام اما بالاخره موقع خداحافظی شماره رو ازشون گرفتم و گفتم که بهش زنگ میزنم
🔸وقتی اونا رفتن فرزانه فورا اومد، گفت از وقتی اومدن پیشت دارم از دور نگات میکنم، چت شد چرا اینقد گریه کردی؟ قضیه رو براش گفتم دلم پُر شد و دوباره زدم زیر گریه
😔اونم پا به پای من گریه می کرد و دلداریم می داد
💛 ادامه دارد....
https://eitaa.com/zandahlm1357
03 - Tasnife Bam Homayoun.mp3
3.51M
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #فرازی طوفانی و منحصر به فرد وپرقدرت ازسوره مبارکه #بقره
🎤استاد: #احمد_ابوالقاسمی
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی ☀️ 2⃣قسمت دوم ⁉️فرق حسادت با غبطه چیست؟ ⚠️(این را گاهاً برخی اشتباه می
💠☀️💠☀️💠☀️💠
☀️اخلاق مهدوی ☀️
3⃣ قسمت سوم
📘 کتاب کافی، ج 2، امام باقر (ع) می گوید؛ «حسد ایمان یک فرد را می خورد همان طور که آتش هیزم را می خورد.» کسی که اهل نماز و خداست اما حسادت هم دارد، اگر علاجش نکند مطمئن باشد که عاقبت بخیر نمی میرد. این را مطمئن باشد!! ⚠️
🔆امام صادق (ع)از جایی می گذشتند، دیدند یک عده از مردم راجع به ظهور و جهان پس از ظهور حرف می زنند. گفت؛ به خدا قسم این چیزی که شما درباره اش صحبت می کنید رخ نمی دهد ( سه بار تأکید کرد) مگر اینکه غربال می شوید، غربال می شوید.. الک می شوید و آخر سر یک مقداری از آن خالص هایتان باقی می ماند.
👈این طوری است، ادعا نکنیم که یار حضرت هستیم و تمام شد.. به عمل نگاه می کنند! امام زمان (عج) به «اَلعَجَل» گفتن های ما نگاه نمی کند، به دل ما نگاه می کند.⚠️
🔆امام حسین (ع) مأمور به ظاهر بود! دید که 18000نفر نامه نوشتند، آمد. ولی امام زمان (عج) مأمور به ظاهر نیست، مأمور به باطن ماست. باطن ما را نگاه می کند و می بیند که این «اَلعَجَل» گفتن های ما واقعا از ته دل هست یا نه؟! یار خاصی می خواهد که از ته دل «اَلعَجَل» بگوید. ✅
👌آیه ی قرآن هم هست [ عنکبوت/2] «اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ یُتْرَکُوا یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» آیا مردم فکر کردند همین که گفتند ایمان آوردیم کافیست، رها می شوند و آزمایش نمی شوند. (تک تک لحظات زندگیمان در حقیقت نوعی آزمایش است)
⚠️ایمان نور و حسد هم تاریکی است، یقینا نور و تاریکی با یکدیگر نمی سازند. به همین خاطر است که می گوییم کسی که حسد داشته باشد، ایمان کم کم از قلبش می رود حتی اگر نماز و روزه.. را انجام دهد.
❌یکی از غسال های بهشت زهرا تعریف می کرد که وقتی ما پیرزنی را می شستیم ناگهان دیدیم از دهانش کرم بیرون آمد از اطرافیانش سوال کردیم چگونه است!؟ گفتند اهل نماز و روزه بود ولی خیلی هم بد دهان بود، غیبت می کرد، تهمت می زد..! این ها برای من و شما هم یقینا هست،باید خودمان را اصلاح کنیم. ⚠️
🔹ادامه دارد ....
💽برگرفته از سخنرانی" اخلاق مهدوی" فایل شماره(1)
🎤استاد احسان عبادی
#اخلاق_مهدوی 3
💠☀️💠☀️💠☀️💠
__________
https://eitaa.com/zandahlm1357
✅مژده ای برای مردم آخرالزمان
✍ از امام صادق (ع) نقل شده است که
پیامبر به حضرت علی (ع) فرمودند :
«یا علی بدان که استوارترین ایمان ها از آن مردمی است که در آخر الزمان هستند چون آنها به پیامبر ملحق نشدند و در زمان او نبودند و در واقع خیلی از حقیقت ها را که در زمان پیامبر رخ داد آنها نبودند که ببینند و بر آنها حجت بود ولی آن مردم این حجت ها را ندیدند و تنها به نوشته هایی که در سفیدی کاغذ ها نوشته شده ایمان می پذیرند با این حال ایمان آنها به مراتب قوی تر از ایمان مردم زمان پیامبر است»
📚 بحارالانوار جلد 125
🌹 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
#تلنگر ❤️❤️
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا
کرامت امام رضا علیه السلام
بیان خاطره خادم حرم رضوی از
⛔️ افتادن و سقوط #گلدان بر سر زائر و شکسته شدن سر زائر هنگام تعویض گل های ضریح مطهر امام رضا
🎤استاد دانشمند
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم،درد من و درمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
مهدی از همان دوران كودكی بسیار آرام و متین بود هرگز به یاد ندارم كسی را آزرده كرده و یا باعث ناراحتی دیگران شده باشد.
حضور همیشگی مهدی در پایگاه های بسیج باعث شده بود خیلی ها او را مثل برادر خود ببینند و نیازمندان بسیاری در این سال ها از پسرم كمك دریافت كردند بدون اینكه وی چیزی در مورد آن بگوید، این موضوعی بود كه بعدها از زبان كمك شوندگان و نزدیكان مهدی فهمیدیم.
مهدی اهل نماز و مسجد بود
هر وقت برای كاری واجب دنبال مهدی می گشتیم یا او را در مسجد محل پیدا می كردیم و یا در پایگاه بسیج
او بسیار اهل نماز و روزه و عبادت بود و من كمتر به یاد دارم كه بدون وضو بوده باشد.
راوی: مادر شهید
#مدافعحرمعسکریینشهیـد #مهدی_نوروزی
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕برنامه هفتگی کانال
مجله تازنده ایم رزمنده ایم📰👓
#شنبه📖آیه گرافی📚نهج البلاغه🌳گل وگیاه🌍 صفحه سبک زندگی
👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#یکشنبه📖آیه گرافی📝احکام 📡امر به معروف 👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#دوشنبه 📖آیه گرافی👼فرزند سالم 🔬پزشکی📜اولیاء الله📂داستان
#سه شنبه📖آیه گرافی 💑همسرداری🎓موضوع بصیرتی🖋کلاس مربی📂داستان
#چهارشنبه📖آیه گرافی⏱نماز
💅حجاب🔍پرسش و پاسخ🌍حکایت
📂داستان
#پنج شنبه📖 آیه گرافی🌍تدبر در قرآن⚰معاد شناسی
تست هوش💠آیه درمانی📂داستان
#جمعه 📖آیه گرافی☀️مهدویت 💻آیا می دانید😂لبخند📂داستان
با ما همراه باشید👇👆
https://eitaa.com/zandahlm1357