eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
💠حکم خرید و فروش فیلترشکن و نصب آن ⁉️سوال: آیا نصب فیلترشکن بری روی رایانه خود یا رایانه دیگران اشکال دارد؟ درآمد به دست آمده حرام است؟ ✍پاسخ: اگر بر خلاف قوانین کشور باشد و شخص نصب کننده بداند یا بترسد که دیگری وارد سایت های منحرف و مستهجن می شود و برای او مفسده دارد نصب کردن و درآمد آن حرام است. 📚منبع: فقه و زندگی - احکام رایانه و اینترنت ص 133 #احکام -------------------------- https://eitaa.com/zandahlm1357
✍ آیا فکر گناه در پرونده اعمال به عنوان گناه نوشته مي شود؟ انسان در برابر کارهایی که از روی اختیار انجام می دهد مسئول است و در برابر آنها بازخواست می شود. افکار معمولا به صورت ناخواسته به ذهن می آیند و به همین خاطر گناه محسوب نمی شوند. پيامبر اکرم (ص) فرمود: «از امت من هر چه که در ذهنشان خطور مى‏‌کند، عفو شده است، تا وقتى که آن را به زبان جارى نکرده و عملى انجام نداده باشند».(۱) اما از این جهت که افکار منفی زمینه برای تبدیل شدن به گفتار و رفتار را دارند باید از آنها پیشگیری کرد. حضرت علي (ع) مي فرمايند: «كسي كه زياد به گناهان فكر كند به سوي گناه كشانده مي شود»(۲) از این رو، حضرت مسیح (ع) به پیروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد، زنا نكنید؛ اما من به شما سفارش مى كنم، فكر زنا را هم نكنید؛ زیرا كسى كه به زنا بیندیشد، مانند كسى است كه در اتاق زیبا و رنگ آمیزى شده‏اى، آتش روشن كند. در این صورت، هر چند ممكن است خانه در آتش نسوزد؛ لكن دست كم دود، آن را سیاه و خراب مى كند». (۳) صفحه ذهن آدمي، صحنه آمد و شد دائمي افكار و خيالاتي است كه كمابيش در انتخاب راه زندگي و پيمودن مسير آن موثر است. گرچه حضور فكر، وهم و يا خيال در ذهن، ابتدا امري غير اختياري مي نمايد، ولي با بررسي منشاء آنها، به اين حقيقت پي خواهيم برد كه آنچه ذهن انسان را مشغول مي كند قابل پيش بيني، پيشگيري يا زمينه سازي است. از اين رو بايد با شناخت انواع فكر و زمينه هاي حضور آنها در ذهن در صدد جلوگيري از ورود آنچه مضر به حال ماست برآييم و افكار مفيد و پسنديده كه موجب سعادت دنيوي و اخروي ما مي شود را جايگزين نماييم. کنترل چشم و گوش، انتخاب دوستان شایسته، پر کردن اوقات فراغت با کار و ورزش، اذکار مخصوصا ذکر شریف لا حول و لا قوة الا بالله و تلاوت قرآن از راهکارهای سالم سازی ذهن است. پی نوشت: ۱. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج‏ ۶۶، ص ۴۲، بيروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ ق. ۲. آمدي، شرح غررالحكم، جمال الدين خوانساري، محمد، انتشارات دانشگاه تهران، ج ۵، ص ۳۲۱. ۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ناشر موسسه الوفاء، ج ۱۴، ص۳۳۱، باب۳۴، بیروت ۱۴۰۴ه ق. https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه #حکایت... https://eitaa.com/zandahlm1357
📙 حکایت واقعی ✍️در بلخ زنی جوان و خوش چهره وجود داشت، اندام زن به قدری زیبا بود که هر مردی را به گناه آلوده میکرد. روزی زن زیبا برای خرید پارچه به مغازه پارچه فروش رفت، چشمش به پسرکی که در مغازه بود افتاد و از او خوشش آمد. از پسرک خواست پارچه ها را تا خانه حمل کند. هنگامی که به خانه رسیدند درب خانه را قفل کرد و به پسر جوان گفت: میخواهم امشب را با تو سر کنم، اگر مانع شوی با دادو بیداد مردم را خبر میکنم پسرک پاک که آبروی خود را در خطر دید مجبور به قبول کردن پیشنهاد بیشرمانه او شد. زن زیبارو که هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پسرک را به اتاق خواب خود برد و با شهوت زیاد شروع به در آوردن لباس های خود کرد. ناگهان فکری به سر پسرک خطور کرد. فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضای حاجت از اتاق بیرون رفت، باصورای آلوده به مدفوع برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی در هم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد. 📚منبع: الکنی و الالقاب، ج۱ ،ص۳۱۳ https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
جانم به فدایت یا حیدر❤️ در زمام خلافت عمر دو نفر امانتی را نزد زنی به ودیعت گذاشتندو به وي سفارش نمودند که تنها با حضورهر دوي آنان ودیعه راتحویل دهد. پس از مدتی یکی از آن دو به نزد زن رفته مدعی شد که دوستش مرده است و ودیعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع ورزید ولی چون آن مرد زیاد رفت و آمد می نمود و مطالبه می کرد، ودیعه را به وي رد کرد. پس از گذشت زمانی مرد دیگر به نزد زن آمده خواستار ودیعه گردید، زن داستان را برایش بازگو نمود که نزاعشان در گرفت، خصومت به نزد عمر بردند، عمر به زن گفت: تو ضامن ودیعه هستی. اتفاقا امیرالمومنین علیه السلام در آن مجلس د حضور داشت، زن از عمر خواست تا علی علیه السلام بین آنان داوري کند، عمر گفت: یا علی! میان آنان قضاوت کن. امیرالمومنین علیه السلام به آن مرد رو کرد و فرمود: مگر تو و دوستت به این زن سفارش نکرده اید که سپرده را به هر کدامتان به تنهایی ندهد، اکنون ودیعه نزد من است، برو دیگري را به همراه خود بیاور و آنرا تحویل بگیر، و زن را ضامن ودیعه نکرد و از این راه توطئه آنان را آشکار نمود؛ زیرا آن حضرت علیه السلام می دانست که آن دو با هم تبانی کرده و خواسته اند هر دو نفرشان از زن مطالبه کنند تا او به هر دو غرامت بپردازد. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه حجاب... .... https://eitaa.com/zandahlm1357
1_80765372.mp3
1.58M
چرا مردها اینقدر گیر میدن؟! و چرا زن‌ها باید #حجاب داشته باشن؟! خانم‌ها گوش کنن حتما 👆👆 https://eitaa.com/zandahlm1357
29.mp3
2.28M
🔉 رابطه آرایش کردن و #آزادی #استاد_دکتر_هاشمی #آزادی_انسان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 خیلی تلخ است اما مرگ خواهرم برای من یک کمک بود و فهمیدم چقدر دستم خالی است... #برنامه_چراغ #ثمین_صفالو #خاطره_گویی #حجاب_عفاف #دست_خالی #خدا https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان تحول مجری سیما خدا فقط دنبال یک بهانه است که دستمان را بگیرد... هر روز بیشتر احساس پوچی می کردم و برایم سوال بود چرا بی حجابی حق الناس است!؟ اگر منطقم جلوی منطق خدا کم نمی آورد تغییر نمی کردم آیا بی حجابی خودخواهی است؟ #برنامه_چراغ #ثمین_صفالو https://eitaa.com/zandahlm1357
07.mp3
2.68M
🔉 آیا #حجاب سلب کننده آزادی نیست؟ #استاد_دکتر_هاشمی #آزادی_انسان
هرشب انس با قران ..... https://eitaa.com/zandahlm1357
0095 baghareh 226-227.mp3
6.44M
#لالایی_خدا ۹۵ #سوره_بقره آیات ۲۲۷ - ۲۲۶ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
داستان شب https://eitaa.com/zandahlm1357
...: 《 》 💛قسمت چهل و ششم 🔻بابا بهم پیشنهاد داد تا برای دبیرستان برگردم شهرستان خودمون اما قبول نکردم در آزمون مدارسِ خاص شرکت کردم و با کسب مقام دوم استانی قبول شدم؛ رفتنم به دبیرستان همراه با شروع موجِ جدیدی از مسائل و مشکلات بود از یه طرف به دوری و غریبی عادت کرده بودم و از طرف دیگه هم تازه داشتم یاد میگرفتم که چطور دنبال علایق و افکارم بیفتم و چه شرایطی رو باید طی کنم و میدونستم این شرایط در مرکزِ استان برام مهیا شده کم کم 👌واسه همین تمام سعیِ خودمو کردم تا بابا برم نگردونه پیشِ خودشون، خونه ی عموم آخرِ هفته ها اغلب با اصرار و تمنا دعوتم میکردن خونه خودشون تازه فهمیده بودم که الحمدلله عمو در فکر و عقیده شبیه بابا نیست و میدونست که منم مثل اون فکر میکنم اما چون در بین اقوام و فامیلامون این نوع طرز تفکر یک گناه و عیب و بزرگ محسوب میشد، عمو هم ترجیح داده بود تا حدودی پنهان کاری کنه دوتا از پسرعموهام و خواهرِشون ازمن بزرگتر بودن و اون یکی پسرعمومم یکی دوسال از من کوچتر بود. بچه های عمو دیندار و مودب بودن و وقتاییَم که من خونشون بودم پسراشون زیاد رفت و آمد نمیکردن که من معذب نشم اما این جَو خیلی پایدار نموند و بعد از چند ماه، متوجه علاقه ی فرهاد؛ پسر عمو بزرگم؛ به خودم شدم ، تا جایی منو تنها میدید فورا میخواست حرفی بزنه اما هیچوقت نزد. با نگاه هاش دزدکی دنبالم میکرد و کارایی میکرد که همه متوجه علاقش شده بودن مدتی به همین مِنوال گذشت. تهِ دل من اول چیزی نبود و توجه نمیکردم بهش تا اینکه یه شنبه صبحی خونشون بودم و عموم خونه نبود زن عمو به فرهاد سپرد منو با ماشینِ خودش برسونه مدرسه 💭احساس کردم زن عمو از خداش بود این شرایط پیش بیاد که فرهاد حرفِ دلش رو بهم بگه دلم می خواست خودم آژانس بگیرم و برم بهشونم گفتم اما زن عمو قبول نکرد منم روم نشد تکرار کنم که نکنه بهشون بر بخوره موقع سوار شدن خواستم عقب بشینم اما فرهاد گفت: تنهاییم زشته بری عقب بشینی درو همسایه فکرِ بد میکنن بیا جلو بشین بدون اینکه یک کلمه حرف بزنم رفتم جلو اینقد معذب بودم که تمام ماهیچه های بدنم سفت و منقبض شده بودن نگاه کردم فرهادم هول شده بود اینقد استرس داشت که موقع روشن کردن ماشین دستاش میلرزید سرِ خیابان اصلی که رسیدیم موقع دور زدن خوردیم به عقب یه ماشین فرهاد و راننده ی ماشین پیاده شدن، راننده خیلی عصبانی بود اول، اما دید ماشین خسارت زیادی ندیده آروم تر شد کمی جر و بحث کردن و آخر سر فرهاد هرچی پول تو جیب داشت بهش داد و راضیش کرد که شر به پا نکنه و بره.. وقتی اومد تو ماشین پرسیدم بخیر گذشت؟ گفت آره شکر خدا گفتم دیگه مواظب باش من عجله ای ندارم دیرم برسم مهم نیست اینو که گفتم برگشت نگام کرد و گفت چشم فردوس خانمِ خودمون، اول بار بود اسمم رو از زبونش میشنیدم گفت فردوس! میدونی که تهِ دلم چیه و نمیتوتم بهت بگم بزار همینجا هرچی هست بگم از خجالت دستام سرد شد و آب تو دهنم خشک شد گفتم بفرما. گفت میدونم سنت واسه ازدواج کمه و اختلاف سنیتم با من زیاده اما به ازدواج با من فکر کن من نمیتونم ازت بگذرم از شنیدن این چنتا جمله تمام بدنم عرق کرد نتونستم یک کلام هم جوابش رو بدم گفت من هیچ عجله ای ندارم و نمی خوام الان بهم جواب بدی پس راحت باش و خودت رو اذیت نکن.. احساس قشنگ و تازه ای بود تو دلم نمیدونم چرا در یک چشم بهم زدن خودم رو اسیر حرفاش دیدم و فکر کردم باید همونی بشه که فرهاد میگه. الان که به اون صحنه فکر میکنم بیشتر معنی این کلام گهربار رسول الله صلی الله علیه و سلم رو درک میکنم که می فرماید: (ان من البیان لسحر) یعنی بعضی از حرف ها و سخنان سحر هستند. حرفای فرهاد اون روز تو ماشین انگار عقل و حواسم رو پوشونده بود و دلم فورا تسلیمش شد. وقتی به مدرسه رسیدم، موقع تشکر و خداحافظی دوباره صدام زد: فردوس! یادت نره چی بهت گفتم من نمیتونم ازت بگزذم دیگه خود دانی لبخندی زدم و رفتم؛ اون روز کلا سرِ کلاس حواسم پرت بود با کسی هم در این باره حرفی نزدم دوهفته پشت سرهم خونه ی عمو نرفتم فرهاد 9 سالی ازمن بزرگتر بود خیلی خوش قیافه و متین و با وقار بود و شخصیت پخته و مردانه ای داشت طوری که بیشترِ فامیلامون خصوصا عمه بزرگم دوست داشتن بهش دختر بدن.. شغل و پول هم داشت. حافظِ 25جزء قرآن بود راضی به ازدواج با کسی نمیشد و خیلی در این مسئله وسواس به خرج داده بود خلاصه از شرایط یک مرد ایده آل چیزی کم نداشت. 😔تنها چیزی که وقتی بهش فکر میکردم ناامیدی وجودم رو میگرفت ؛ عقیدش بود که درست مثل بابا فکر میکرد و خیلی تعصبی بود خیلی با خودم کلنجار رفتم که درخواستش رو رد کنم اما مسئله این بود که اون از عقیده ی من خبر نداشت و نمیتونستم بهش بگم دو ماهِ کامل خونه عمو نرفتم و هر بار که میومدن دنبالم بهونه ای میاوردم که نرم 💛 ادامه دارد.... https:/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تصویرعجیب‌_از_دنیای‌واقعی👆 وقتی به جای حل مشکل! با یکدیگر دعوا می‌کنیم! از دشمن غافل‌خواهیم‌شد! و اینچنین نابود میشویم!! https://eitaa.com/zandahlm1357
#هر_روز_یک_آیه_قرآن ✍به این سه حقیقت فکر کنیم! 1⃣اینکه خداوند بدون شک تمام اعمالمون را می بیند «إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»​ 2⃣اینکه همیشه، فرشتگانی مجاورمون هستند که ثبت و ضبط می کنند ریز و درشت خوب و بدمون رو؛ «رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون‏»​ 3⃣اینکه اصلاً از کجا معلوم؛ شاید بیخ گوشمون نشسته باشد جناب عزرائیل و صادر شده باشد دستور رفتنمون رو ! «عَسى‏ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم‏» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/zandahlm1357
- ناشناس.mp3
3.96M
❤️تلاوت آقای امین پویا ❇️سوره مبارکه توبه ، https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی ☀️ 6⃣قسمت ششم 🔆حضرت امام (ره) در کتاب چهل حدیث می گوید؛ اگر بخواهیم در
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی ☀️ 7⃣ قسمت هفتم 🔆حضرت امام(ره) می گوید:ریشه حسد ″عدم ایمان″ قوی به خداست!⚠️ 🚫وقتی ایمان به خدا نداشته باشم، نمی دانم خدا چیزی را که به کسی داده حتما براساس حکمتی بوده، حتما یک مصلحتی بوده که به او داده و به من نداده! وقتی ایمانم لنگ می زند پس به راحتی نسبت به دیگری احساس حسادت می کنم. ⁉️علاج حسادت چیست؟ حضرت امام (ره) می گوید: چند کار را بکنید علاجش انجام می شود؛ 1⃣- این است که با آن فرد مهربانی کنید. 🔺خُب، یقینا نفس اجازه نمی دهد! من در دلم از او بدم می آید حالا با او مهربانی هم بکنم.. اینجا باید خلاف نفس عمل کرد. اوایل سخت است ولی هدفمان چون علاج و درمان است، خدا خودش کمک می کند و راه را آسان می کند. 👌به جای اینکه به طرف حسادت کنید در حقش دعا کنید که خدایا مال بیشتر و برکت بیشتری به او بده. یعنی ″خلاف نفسمان″ این به نوعی علاج عملی حسد می شود! کم کم وقتی ادامه پیدا کند دیگر حسادت از بین می رود. خدا خودش این توفیق را می دهد و انجام می شود یا اگر بلایی برای طرف نازل شد، دیگر خوشحالی نکنید که چه خوب شد که بلا بر سرش آمد. نه! به او تسلیت بگویید و از ته دل ناراحت شوید. ✅مهمترین علاج حسد که در هر سه کتاب قلب سلیم، معراج السعادة و چهل حدیث امام آمده و گفته شده؛ همین است که شما نسبت به آن فرد مهربانی کنی، اگر مریض شد به عیادتش بروی و در حقش دعای خیر کنی. این ها باعث می شود که حسد برطرف شود. ⚠️باز هم می گویم که اگر حسد برطرف نشود کار ما در قبر و در قیامت سخت است. تمام این صفات رذیله مانند غیبت و تهمت و دروغ.. اگر قبل از مرگ برطرف شد که شد، اگر نشد کار خیلی سخت است!⚠️ 🔹ادامه دارد .... 💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق مهدوی" فایل شماره (1) 🎤استاد احسان عبادی 7 💠☀️💠☀️💠☀️💠 ______________ https://eitaa.com/zandahlm1357