.......:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا ، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا .
خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و در پیشگاه مردم، بر مقام و منزلت من میفزا، مگر این که از منزلت و مقام من نزد خودم بکاهى، و عزت و سربلندى آشکار برایم ایجاد مکن، مگر به همان اندازه مرا پیش نفسم خوار و پست گردانى.
هدایت شده از مکارم الاخلاق(صحیفه سجادیه)
doa20.rafat beine mardom_261115103325.mp3
4.41M
#صحیفه_سجادیه 🔺
#استادمحمدعلی_انصاری
شرح دعای بیستم(دعای مکارم الاخلاق)
💠جلسه دهم(رفعت دربین مردم)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......:
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
💠💠💠💠💠💠💠
.......:
شرح و تفسیر حکمت هفتم 👇
به دو موضوع که در زندگى مادى و معنوى تأثیر فراوان دارد اشاره کرده
نخست مى فرماید
1_ صدقه (کمک به نیازمندان) داروى شفابخشى است؛ (الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ).
صدقه به هرگونه بخشش گفته نمى شود،
بلکه بخشش هایى است که قصد قربت در آن باشد، 👉 خواه واجب باشند مانند زکات یا مستحب مانند انفاق فى سبیل الله و خواه جنبه شخصى داشته باشد مانند کمک به یتیم یا محروم یا بیمارى یا جنبه عام داشته باشد مانند بناى بیمارستان و دارالایتام که از آن تعبیر به صدقات جاریه نیز مى شود.
اما چگونه این صدقات داروى شفابخشى است، بخشى از آن جنبه حسى دارد که با چشم خود مى بینیم
بیماران محروم از این طریق درمان مى شوند، ایتام سرپرستى مى گردند و بر آلام مستمندان مرهم نهاده مى شود و
بخشى از آن جنبه معنوى دارد همان گونه که در حدیث معروف نبوى(صلى الله علیه وآله) آمده است
دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَرُدُّوا أَبْوَابَ الْبَلاَءِ بِالدُّعَاءِ: بیماران خود را با صدقه درمان کنید و درهاى بلا را با دعا ببندید.
تجربه نیز نشان داده است که پرداختن صدقه براى درمان بیماران بسیار
مؤثر است.
این سخن را با حدیثى از امام کاظم علیه السلام پایان مى دهیم: شخصى خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: فرزندان و همسر من ده نفرند که همه بیمارند. فرمود:
آنها را با صدقه درمان کن، زیرا چیزى سریع الاجابه تر و چیزى مفیدتر براى درمان بیماران از صدقه نیست.
مولای متقیان سپس در دومین نکته مى فرماید:
2_ اعمال بندگان در این جهانِ زودگذر در برابر چشمان آنها در آن جهان (پایدار) است ؛
(وَأَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ).
همان گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه تصریح کرده اند، این کلام امام اشاره روشنى به تجسم اعمال در قیامت دارد.
منظور از تجسم اعمال این است که اعمال نیک و بد هر یک در روز قیامت به صورت مناسب حسى درمى آید. مثلا نماز در قیافه یک انسان زیبا و صالح و ظلم و ستم به صورت دودى سیاه و خفقان آور مجسم مى شود و انسان ها در کنار اعمال مجسم خود خواهند بود و بخشى از پاداش و کیفر آنها از این طریق صورت مى گیرد.
در قرآن مجید نیز آیات فراوانى وجود دارد که ظاهر آن تجسم اعمال است مانند آنچه در آخر سوره «زلزال» آمده است:
(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ ، وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ):
هرکس به اندازه سنگینى ذره اى کار نیک کند آن را مى بیند و هرکس به قدر ذره اى کار بد کند نیز آن را خواهد دید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مستند کف خیابان
با ما همراه باشید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#کف_خیابون 38
خب! از حالا یه مهمون فضول و ناخونده داریم به نام ام آی سیکس از کشور منحوس انگلستان! سازمان جاسوسی که هم برای منافع خودش کار میکنه و هم تعامل بسیار زیادی با همتایان آمریکایی و اسرائیلی خودش داره.
اما... از وقتی من این پرونده را در دست گرفتم، سه مسئله شدیدا ذهنم را درگیر کرد:
اول اینکه چطور و چگونه از ماموریت شاهرودی اطلاع پیدا کردند؟
دوم اینکه چرا تصمیم گرفتند که همون اول کار، ینی در ماشین فرودگاه اسلام آباد کلک شاهرودی را بکنند؟! چرا اونجا؟ چرا در چنین مرحله ای؟
سوم اینکه شاهرودی مگه درگیر پرونده دیگه ای هم بوده که مزاحم ام آی سیکس شده باشه و بخوان و تصمیم بگیرن که حذفش کنند؟ یا باید اینجوری گفت! یا باید گفت که مگه قصه زنان و دخترای مدلینگ و شومینگ چه خط و ربطی به ام آی سیکس پیدا میکنه که باید قبل از افشای ارتباطات اونا و تاجزاده با عوامل خارجیشون فورا سر مامور امنیتی ما را زیر آب کنند؟!
درسته کافران و منافقان، کلا احمق اند اما دیگه نه تا اون حد که بخوان خیلی راحت و بدون ترجیح معقول، با کشتن وحشیانه یکی از ماموران امنیتی ما، شاخک های ما را الکی حساس کنند و رسما وارد یه درگیری تمام عیار بشیم!! قطعا دیگه کار داشته به جای حساس میکشیده که باید شاهرودی حذف بشه!
اما ... اینا همش به کنار! اون چیزی که همه را نگران کرده بود، وضع 233 بود! چون قطعا کسی که میتونه رد شاهرودی را بزنه و فی الفور حذفش کنه، خبر داره که 233 هم با شاهرودی بوده و هنوز زنده است و ما کلا هیچ ماموری را بدون «مامور سایه» و «مامور مکمل» به هیچ جهنمی نمیفرستیم چه برسه ماموریت به این حساسی!
من که نبودم اما از قرائن پرونده ای که مطالعه کردم، فهمیدم که اتاق فرماندهی اون عملیات در ایران، بسیار هوشمندانه عمل کرد! آفرین به این همه هوش و ذکاوت! متاسفم که نمیتونم جزئیاتش را بگم اما فقط همینو بدونید که 233 تونست به نتایج حداکثری برسه و سالم و تندرست به ایران برگرده... یا بهتره بگم، به ایران برگردوندنش!
برای اینکه از اوضاع این پرونده در خاک پاکستان اطلاع پیدا کنید، مختصری از گزارش 70 صفحه ای 233 با اندکی تصرف و توضیح خدمتتون عرض میکنم. 233 نوشته بود:
برای اولین باری بود که میدونستم نباید کسی بفهمه که من کجام و حتی کی هستم و قراره چیکار کنم؟ چون از زمانی که شاهرودی به من جواب نمیداد، فهمیدم که اتفاقی افتاده ... و از زمانی که با ایران ارتباط برقرار کردم و واسم اون بیت شعر را نوشتند، فهمیدم که حتی دیگه نباید تلاش کنم که با شاهرودی ارتباط بگیرم و باید فراموشش کنم.
خب من یک زن بوده و هستم. هم جای خواب میخواستم و هم لقمه نانی که بتونم بخورم و بدونم که بعدش مسموم نمیشم و زنده میمونم و هم مسئولیت و برنامه مشخصی را باید دنبال کنم و گزارشش را بفرستم.
من کل اون ده روز را که اونجا بودم، فقط آب و میوه خوردم. روزی سه یا چهار تا میوه میخوردم که از پا در نیام و بتونم یه مقدار پولم را پس انداز کنم. در کل اون ده روز، کمتر از سی ساعت خوابیدم! سوی چشمام کمتر شد و قیافه مرده متحرک پیدا کرده بودم. حتی پول ن/داشتم نون بخرم و بخورم چه برسه به یک وعده نهار گرم!
رابط ما در اونجا یه مرد پنجاه ساله افغانی از بچه های مقاومت بود که فقط یکبار مراجعه کردم. اون یکبار هم بخاطر عدم اطمینانی که حتی به سایه خودم داشتم، در حالتی که منو نمیدید، جیبش را زدم و تونستم یه گوشی SSF تهیه کنم و یه سیم کارت MAXELL بخرم و بتونم چندتا کد سر هم کنم.
اسم جهادیش «جواز عبدالله» بود... تنها کسی بود که شاهرودی قبل از پرواز بهم معرفیش کرده بود و مختصاتش را بهم گفت... با مکافات پیداش کردم... اون روز در حال پشمک فروشی بود... از پشت بهش نزدیک شدم و شوکر سمی را چسبوندم به زیر کلیه هاش... خیلی آروم و یواش بهش گفتم: سلام علیک... 233 هستم... لطفا خودتون را شل کنید و اجازه بدید مبلغی پول از جیبتون بردارم... لطف کنید و برنگردید تا مشکلی برای هیچکدوممون پیش نیاد... اجازه هست بردارم؟ اصلا پول دارید؟
جواز عبدالله گفت: سلام... خواهش میکنم... از جیب سمت چپم بردارید... مشکلی نیست... میدونستم پول لازمتون میشه... امروز رفتم از بانک گرفتم... راستی شوکرتون داره نبض میزنه... احتمالا نیاز به شارژ داره... شارژرم را هم از روی صندلی سمت چپم بردارید... دیگه چه خدمتی از دستم برمیاد؟
گفتم: تشکر میکنم... لطفا به هیچ وجه دلتون برای من نسوزه و منو تعقیب نکنید... چون اگر حتی احساس بکنم داره عملیات در خطر میفته... (جملم را قطع کرد و گفت)
چشم... خیالتون راحت...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃