eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_7016014.mp3
1.44M
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشنای غریب: ما به دنیا آمده ایم تا در کوره ی ابتلا و امتحان قرار گیریم. امام باقر می فرمایند:به راستی که خداوند بنده ی مومن خود را با بلا مورد لطف قرار می دهد و می نوازد،چنان که مسافر،خاندانش را با هدیه هدیه را برای چه می آورند؟ برای نزدیکی و تالیف قلوب. برای پرکردن خلا طرف مقابل. خداوند هم هدیه می فرستد تا ما را مورد نوازش قرار دهد. بلا هم که هدیه خداست،باعث قرب به حق می شود و خداوند آن را به عبد مومن تقدیم می کند. اصل امتحان و آزمایش با این هدف است که انسان از میل و خواست خود بگذرد. پس قبولی در امتحان،به گذشتن از میل خود در ابعاد شخصی،جزئی،شهوی و غضبی و عمل کردن برای خداست. در این میان،عصر غیبت از مهم ترین عرصه های امتحان است و قبولی در آن سخت تر است چون باید از خیلی از هوس هایمان بگذریم. عصر غیبت،عصر ثبات و تزلزل است.عصری که امتحان در آن همگانی است؛منتها هر کس در آن به شکل خاص خود امتحان می شود. مردم در سه رده به امتحان کشیده می شوند: بندگان خدا عموما، مسلمین خصوصا، شیعیان به طور خاص الخاص و اَخَص...
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:به خدا قسم شما شیعیان مانند شیشه شکسته می شوید؛به درستی که شیشه را بعد از شکستن می توان ذوب کرد و به صورت نخست برگرداند!به خدا قسم مثل سفال شکسته می شوید؛و به درستی که سفال به صورت اولیه بر نمی گردد!به خدا قسم قطعا تمحیص و خالص می شوید؛به خدا قسم غربال می شوید،همان طور که دانه ی تلخ از میان گندم غربال می شود! بحارالانوار،ج 52،ص101 تمحیص که در حدیث امام صادق (علیه السلام) به آن اشاره شده،به معنی آزمایش پاک کننده است و به خاطر همین پاک کنندگی،سخت ترین نوع امتحان است. https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل خالص کردن طلا که اگر بخواهند عیارش را بالا ببرند،آن را در آتش می گذارند،به حدی که از شدت حرارت،به غلغل بیفتد!آن گاه زوایدش کنار می رود؛بیشتر آن به صورت کف،به سطح می آید و اندکی از آن،ناب و خالص باقی می ماند. قیمتش هم به خاطر همین خلوص است. شیعیان از آن جا که عیارشان عیار مهدویست،با قرار گرفتن در آزمایش های بسیار سخت،غربال می شوند؛به طوری که در نهایت،تعداد بسیار کم،اما با کیفیت بالا از آنان باقی خواهد ماند؛به مصداق آیه ی "کم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة بإذن الله". اما چرا بیشتر انسان ها،کف روی آب و از غربال شدگان هستند؟زیرا امام خود را گم کرده اند و در عین حال به غیبت او رضایت داده اند. امام،یاران خود را در میدان امتحان و ابتلا انتخاب می کند؛آنان را در این بوته تصفیه می کند و تیشه بر ابعاد حیوانیشان در خودی ها،خودنمایی ها،خودخواهی ها و منیت ها می زند تا علایق دنیا در آنان قطع شود،توجه به غیب پیدا کنند و نور امام در دلشان آشکارتر می شود. پس با تنبلی،سستی،راحت طلبی و عمل بر طبق امیال،هرگز نمی توان جزء یاران امام شد و در این میان کسی می تواند از میادین امتحان به سلامت در آید که حقه های نفس را بشناسد https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید ما مولای ما دعا کن برای ما https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مستند کف خیابان با ما همراه باشید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
54 کار 233 خوب پیش رفت و با زن ها درگیر گفتگوهای معمولی بود. حواسش به رانندگیش هم بود و اصطلاحات خوبی به کار میبرد. همین که تلاش نمیکرد حرفی از زیر زبونشون بکشه و ازشون سوالات زیادی و بودار نمیپرسید، خیلی به طبیعی بودن اوضاع کمک میکرد. چون داشتیم مامورایی که همه چی داشته خوب پیش میرفته اما بخاطر وراجی و سوالای زیادی که میپرسیده، لو رفته! اما 233 اینجوری نبود. پاشدم سجادمو پهن کردم و همون پای مانیتور نمازمو خوندم. معمولا دعای بعد از نماز، خیلی اثر داره. هفت مرتبه آیه حفظ برای بچه ها خوندم... «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین.» یاد ابوالفضل افتادم... اینقدر درگیر مسافرای 233 بودم که اصلا فرصت نکردم موقعیت ابوالفضل را چک کنم. به عبداللهی گفتم موقعیت ابوالفضل را سریع چک کنم ببین کجاست؟ ابوالفضل جواب داد و گفت: «ماشین 233 را نمیبینم اما دارم میرم به طرف قم. یه ربع پیش از فرودگاه امام رد شدم. موقعیت 12 هستم.» رفتم پشت خط و گفتم: «اصلا به چشم نیا. تو فقط با خیال راحت برو قم. وقتی رسیدی عوارضی قم ارتباط بگیر تا بگم کجا برو!» عبداللهی داشت تمام مکالمات ماشین 233 را ضبط میکرد... گفت: «قربان فکر کنم 233 دنبال اینه که یه چیزی بهون بگه!» گفتم: «کدوم بخش؟ تقطیعش کن و زود بفرست رو مونیتورم!» شنیدم که 233 به همونی که جلو نشسته بود گفت: «فکر کنم یکی از خانما حالش خیلی خوب نیستا! میخواید همین بغل وایسم؟ اصلا میخواید مجتمع مهتاب بزنم کنار تا یه هوایی بخوره به کلتون؟!» این کلید واژگان: «بدحال، توقف، مهتاب!» این کلمات ینی اوضاع کاملا طبیعی و تحت کنترله. ابوالضل هنوز تا مهتاب خیلی فاصله داشت. به عبداللهی گفتم: «به 233 چه جوابی دادن؟» عبداللهی گفت: «خودتون بشنوید... اینا: آره قربونت! وایسا یه کم استراحت کنیم! عفت خانوم! بهترین؟» با شنیدن اسم «عفت» شاخکام حساس تر شد! عفت هم باهاشونه. پس الان از چهار نفر، دو نفرشون دراومد و فهمیدیم کین: «رویا و عفت» وقتی عفت باهاشونه، خیلی باید آدم ناشی و ساده ای باشم که بخوام فکر کنم واسه خوشگذرونی و شو و مدلینگ دارن میرن! چون عفت، یکی از همون چهار نفری است که با موسسه جاسوسی انگلستان در پاکستان رابطه داره و قطعا الان هم که داره میره قم، برای زیارت و توبه و انابه و حتی مدل و شو و اینجور حرفها که نمیره! خب به وضع بدی گرفتار شدیم. چون اگر مثل سفر پاکستانشون عفت بره دنبال کارای خودش و اونا را هم بفرسته دنبال نخود سیاه، ما کمبود نیرو داریم و نمیشه همشون را رصد کنیم. صلاح نبود که بخوایم با قم ارتباط بگیریم و یکی از خواهران واحد قم را درگیر پرونده کنیم. ابوالفضل هم که خیلی فاصله داشت و حتی اگر طی الارض هم میکرد، بعید بود بتونه همزمان با اینا برسه به قم! مونده بودم چیکار کنم؟! آخه خیلی مسئله مهمی باید باشه که عفت، که نه اهل باشگاهه و نه اهل مزون و شو و مدلینگ، داره میره قم! قم هم سابقه برگزاری مدل و شوی لباس گزارش نشده و بعیده حتی زیر زمینی بخوان مجلس بگیرن و یه عالمه آدم دعوت کنن! باید با خود 233 مطرح میکردیم ببینیم نظر اون چیه؟ به عبداللهی گفتم یه اس ام اس بفرست برای 233 و بهش بگو باید حرف بزنیم! رسیدن به مجتمع مهتاب... برای استراحت پیاده شدن ... 233 هم رفت که بنزین بزنه و آب جوش بگیره! منتظر تماسش بودیم. تا اینکه زنگ زد... گفت: «سلام قربان! بفرمایید! درخدمتم!» گفتم: «علیکم السلام! ظاهرا عفت هم باهاتونه! درسته!» 233 گفت: «بله! اتفاقا حالش هم خوبه. از عمد گفتم تا اسمش بیاد وسط و بفهمین که عفت هم باهامونه!» گفتم: «بسیار خوب! پیشنهاد خودت چیه؟ با کمبود نیرو مواجهیم!» 233 گفت: «منم توی همین فکر بودم. اون سه تا از قر و فرشون معلومه که مال همین کارای شو و مدل و اینا هستن. هرچند نمیشه از همونا هم غافل شد... همین الان هم با یه عالمه لوازم آرایش پیاده شدن ... اما عفت روی اعصابمه... نمیتونم ازش چشم بردارم... خیلی مرموز و کم حرفه. فکر کنم حرفه ای باشه. چون حتی چایی هم که تعارفشون کردم، همشون خوردند جز اون... تخمه هم همشون خوردن جز اون... الان هم من دارم آب جوش میگیرم اما دارم میبینم که اون سه تا رفتن داخل مهتاب و آرایش و این حرفا... اما عفت از اطراف ماشین تکون نمیخوره! چه دستور میفرمایید قربان؟!» ادامه دارد... https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃