.......:
🔴نخستین مأموريت امام(علیه السلام)
حضرت(ع) مطالب دیگری را دربارة خودم و مسائل اجتماعی فرمودند؛ از جمله اینکه فرمودند: «دیگر در مشهد نمان و بعد از مساعد شدن هوا به تهران برو و مدارس اسلامی باز کن و به تعلیم و تربیت دانشآموزان بپرداز» و فرمودند: «شما چرا در این گرفتاری و بیپولی از نماز جناب جعفر طیار غافل بودید که نماز جناب جعفر، کبریت احمر است و اکسیر اعظم»
هر چه عنایت خاص، فضائل و کمالات انسانی ایشان داشت با عنایت حضرت(ع)، در همان شب کامل شد. خودشان گفتند: حضرت و همراهشان مشغول نماز شب شدند. دم رفتن، مشتی پول خورد در دو دستم ریختند و فرمودند: «اینها را بگیر و نگاهشان نکن و نشمار. آنها را زیر پوست تخت بریز و هر وقت لازم داشتی بردار و استفاده کن». از در که بیرون رفتند دیگر آنها را ندیدم. دقایقی بعد صدای مناجات حرم و سپس صداي اذان آمد. نماز را خواندم
صبح، در حجره را زدند. دیدم شیخ با منزلت و بزرگواری آمدهاند. گفت: من میرزا مهدی اصفهانی هستم. بعد از مصافحه و معانقه، تمجید کردند و گفتند: خوشا به حالت. دیشب مورد عنایت خاصّ آقا قرار گرفتهاید. آن حوالة ما را بدهید. سفره را آوردم و ایشان لقمهای تناول نمود و گفت: از آن پولها هم سکهای به من بدهید. ایشان به ازای آن، بیست تومان به من داد که پول خیلی زیادی بود. چند ماهی که در مشهد بودم محضرشان را درک کردم تا اینکه در همان ایام رحلت نمود.
سال بعد به تهران آمدم و پس از چند سال آموزش در مدارس تهران در سال 1330 یا1331 اولین مدرسة اسلامی را با نام «دارالتعلیم علوی» تأسيس کردم. این قبل از تأسيس مدارس رفاه، علوی و ... در تهران بود. در سالهای بعد، ایشان شش مدرسة دیگر را مانند: «دوشیزگان قائمیه اسلامی»، «احمدیه» و «جعفری» نیز تأسيس نمود و در همة آنها به ترویج نام حضرت(ع) ميپرداختند. سر صفها اشعار مربوط به امام عصر(ع) و دعای «الهی عظم البلاء» را ميخواندند. ایشان در شهرهای مختلف نيز به ترویج نام امام زمان(ع) ميپرداختند.
تشکیل مجالس دعای ندبه و دیگر دعاها، تبلیغ و ترویج نام حضرت از دیگر فعالیتهای ایشان در این ایام بود. ایشان در تبلیغ و ترویج نام امام عصر(ع) و مهدویت بسیار کوشا بود.
🔴دومين مأموريت؛ بازسازي مسجد جمكران
در سال 1348 شمسی، شب نیمة شعبان که زمستان بوده، ایشان با یکی از دوستان به قم و مسجد مقدس جمکران مشرف ميشوند. خودشان نقل كردند: حدود پنجاه نفر در مسجد بودند. همه رفتند و ما از خادم خواستیم که بگذارد ما در مسجد بیتوته کنیم. خودشان نقل كردند، حدود ساعت ده شب، خادم سراغ ما آمد و گفت: «من آن اتاق را گرم کردهام و اگر خسته شدید بیایید
در سرما عبایی به خودمان پیچیده و مشغول عبادت بودیم. دوستم حدود ساعت دوازده خسته شد و برای استراحت به آن اتاق رفت. بعد از یک ساعت که مشغول عبادت، توسل و اذکار بودم، دیدم که صدایي ميآید. دیدم از در ورودی سه نفر تشریف فرما شدهاند و حضرت(ع) جلوتر از بقیه هستند. سلام كردم و دست آقا را بوسیدم. آقا روی شانة من زدند و فرمودند: «بلند شو و اقدام کن و مسجد را از این وضع بیرون بیاور و ما تو را کمک و یاری ميکنیم. در مسجد عمران و آبادی کن و وضع بهداشتی آن را درست کن».
مسجد در آن ایام اصلاً وضع مناسبی نداشت و تنها آب انبار آن هم آب خیلی بد و آلودهای داشت. وضوخانه و دستشوییهای خیلی بدی داشت؛ مسجدی قدیمی و بیرونق که به آن رسیدگی نشده بود
بعد از نماز صبح خیلی در فکر بودم که این آقای احمدی کیست. با دوستم از مسجد بیرون آمدم و بیرون مسجد یکی از دوستان را که سید بود، دیدیم. بعد از سلام و احوالپرسی خیلی از وضع بهداشت و سرویسهای بهداشتی مسجد گله کرد و گفت: به جدّم همین الآن به فکر شما بودم که به شما بگویم حداقل چند دستشویی مناسب برای اینجا بسازیم. من هم برای او ماجرا را نقل کردم و گفتم: حضرت(ع) به من فرمودهاند، سراغ آقای احمدی بروم، ولی او را نميشناسم. او گفت: آقای احمدی رئیس ادارة ما ـ سازمان اوقاف تهران ـ است. قرار شد او ماجرا را برای آقای احمدی بازگو کند
شب جمعه در مسجد مشغول به نماز و راز و نیاز بودم که یک روحانی کنارم آمد و دستی بر شانهام گذاشت. بعد از سلام و احوالپرسی، خود را معرفی کرد و گفت: من سید حسین قاضی طباطبایی هستم. دو نفر از طرف وجود نازنین حضرت(ع) آمدهاند و بیرون مسجد منتظر شما هستند. به همراه ایشان رفتم و آنها را دیدم. گفتند: آقا پیغام دادهاند چاهی را که در اینجا ميخواهید بزنید در آینده به مشکل برميخورد. هم اینکه اینجا مسجد ميشود، هم آب لازم را به شما نميرساند. جای دیگری را حضرت(ع) در نظر دارند. آنها آن نقطه را به من نشان دادند و من با چند آجر آنجا را علامتگذاری کردم.
.......:
صبح شنبه وقتی گفتم فلان جا چاه بزنید. بعد از صحبتهایی گفتند باید امضا کنید که مسئولیت هرچه اتفاق افتاد با شما باشد. شاید به سنگ برخورد کنیم یا به آب نرسیم و .... قبول کردم و تعهّد دادم. آنها مشغول به کار شدند. شب جمعة بعد که به مسجد رفتم و از آنها سراغ گرفتم خیلی با روی گشاده برخورد کردند. گفتند: با بیست سال تجربه تا به حال به این راحتی چاه نزده بودیم و الان سه متر است که داخل آب هستیم و ميخواهیم پایینتر برویم. شما از کجا فهمیدید؟ هفتة بعد که آمدم، دیدم دستگاه گذاشتهاند و آب جاری شده است
برای هزینه ی چاه 700 هزار تومان چک کشیده بودم اما زمان موعد پول برای چک نداشتیم و به حضرت متوسل شدیم
بعد از ناهار صحبتهایی دربارة چاه شد و از من پرسیدند که، چه کسی به شما گفت، چاه را اینجا بزنید؟ گفتم: صاحب این مسجد، مولا صاحب الزمان(ع). سری تکان داد و به پسرش گفت: هوشنگ جان، چک حاج آقا را به ایشان بازگردانید. آقای یگانگی گفت: این چاه هم هدیهای باشد از ما برای مسجد. ما هم به عنایت حضرت، بدون هیچ هزینهای صاحب چاهی شدیم که بعد از سی و چند سال، همچنان آب فراوانی دارد و مشکلی برای آن پیش نیامده است
در آن زمان تعداد کمی به مسجد جمکران مشرف می شدند و بعضی خواص به آن مکان رفت و آمد داشتند. اما حضرت (ع) می دانستند که در آینده ای نه چندان دور تعداد زائران مسجد جمکران به میلیون ها نفر می رسد و لذا نیاز به توسعه آبرومندانه ای خواهد داشت و این ماموریت را مرحوم لطیفی عهده دار می شوند و تا پایان عمر به نحو احسن آن را انجام می دهند.
من به دلم گذشت که از کجا و چطور شروع کنم. حضرت بلافاصله فرمودند: «شما سراغ آقای احمدی بروید. او خودش کارهای شما را درست ميکند». بعد از آن، حضرت(ع) کارتی به دست من دادند که یک طرف آن اسماء الله بود و و طرف دیگر آن نقشة جدید مسجد با یک گنبد و دو گلدسته و قسمت مردانه و زنانه با زیرزمین آن. فرمودند: «این نزد تو باشد ما آن را به موقع از تو ميگیریم». امتثال کردم و آن را گرفتم و بوسیدم. آنگاه، حضرت به محراب کوچک وسطی از سه محراب قدیمی مسجد رفتند و حدود یک ساعت مشغول عبادت و راز و نیاز شدند. بعد از آن خداحافظی کردند و تشریف بردند. فضا خیلی معطر و نورانی شده بود. کمی بعد هم اذان صبح شد و خادم مسجد و آن رفیقم آمدند.
وقتی ماجرا را برای ایشان تعریف کردیم مدام گریه میکرد که من چه لیاقتی دارم حضرت(ع) نام مرا ببرند از من پرسید که آیا واقعاً نام مرا بردند؟ او گفت: ما ترتیب کارها را ميدهیم. شما یک هیئت امنای حداقل پنج نفره از دوستان خودتان تشکیل بدهید و برنامهها را بدهید، ما برای شما ابلاغ ميگیریم. بروید و مشغول کار بشوید. نميگذاریم برای شما مشکلی پیش بیاید. ما هم کارها را انجام دایم و در روز هفده ربیع الاول همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) کلنگ آنجا را بر زمین زدیم و کارها شروع شد و این سرآغاز جهانی شدن نام امام عصر(ع) به برکت مسجد مقدس جمکران بود. مسجد جمکران، خیلی گمنام و غریب بود اما الان دوست و دشمن در سراسر جهان این مسجد را ميشناسند.
در طول مدت بازسازی جریانهای جالبی اتفاق ميافتاد از جمله اینکه چون جمکران آب نداشت باید از شهر، حتي برای بناییها آب ميآوردند. تصمیم گرفتند که چاه بزنند. در خیابان سعدی تهران، آقایی به نام اسفندیار یگانگی بود که در حفر چاه خیلی شهرت داشت. با آنها صحبت کردیم و قرار شد که برای حفاری بیایند. من شبهای جمعه ميرفتم و تا غروب جمعه ميماندم یا گاهی شنبهها باز ميگشتم.شرکت حفاری در منطقه، جایی را مناسب برای حفاری تشخیص دادند و قرار شد که از شنبه کار را شروع کنند
به حق می توان او را مجدد ثانی نامید و ادامه دهنده راه حسن مثله جمکرانی دانست . اما ماموریت مرحوم لطیفی تنها در توسعه مسجد جمکران خلاصه نشد بلکه پیام های متعددی را برای برخی خواص می آوردند . آیت الله خزعلی می فرمودند : آن کسی که در۲۱ بهمن۵۷ خدمت امام خمینی ره آمد و گفت حضرت مهدی (ع) می فرمایند: به مردم بگویید به خیابان ها بریزند و اگر در خانه بمانند ... . مرحوم لطیفی نسب ره بوده است
آنچه که تا آخر عمر برای هیچ کس فاش نشد ، اجازه اجتهاد ایشان بود که در سال۱۳۷۶ هجری قمری صادر شده و مرحو م لطیفی آن را مخفی کرده بود . در اجازه اجتهاد ایشان که پس از ارتحال آن عزیز کشف شد، آیت الله اصطهباناتی شیرازی از مراجع نجف اشرف و آیت الله رضوی او را جامع معقول و منقول در فروع و اصول معرفی نموده بودند. آری آیت الله شیخ قدرت الله لطیفی نسب در شب چهارم شعبان۱۴۲۸ هجری قمری ، مرداد ماه ،۱۳۸۶ به رحمت الهی پیوست و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد
.......:
مدح _ حضرت معصومه (س)
این کریمه..چه عطایی چه مرامی دارد
در حریمش چه کنیزی چه غلامی دارد
بهجت قلب امام است وندارد مثلی
«خواهر حضرت سلطان»چه مقامی دارد
لقب«زینب ثانی»ست برازنده ی او
مثل بانوی جهان، حس قیامی دارد
دختر حضرت موساست که از جانب حق
..برخودش،بر حرمش لفظ سلامی دارد
در خصایص به گمانم که به مادر رفته
جان عالم بفدایش، که چه نامی دارد
فاطمه باشد و معصومه..عجب تشبیهی
مثل زهراست به رخ بدر تمامی دارد
«مرقد گم شده»را یافته ام در قبرش
کاش این قدر بفهمیم.. مقامی دارد
https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5920130586629899062.mp3
5.04M
عروج آسمانی حضرت معصومه سلام الله علیها را به پیشگاه امام زمان علیه السلام تسلیت عرض می نماییم.
به بارگاه نورانیش صلواتی می فرستیم و چشم به عنایات کریمه اهل بیت علیهم السلام می بندیم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
●❥ ﷽ ❥●
🌺هم نشینی آیات 🌺
-------------------------------------
🔷وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ
----------------------------------------
🔶 و تو بر خدای زنده ابدی که هرگز نمیرد توکل کن
----------------------------------------
🔻. And rely upon the Ever-Living who does not die,
----------------------------------------
📙 بخشی از آیه ۵۸ سوره فرقان
📌نکته ها
🔖واژهى #«تَوَكَّلْ» با مشتقّاتش #هفتاد بار در قرآن آمده است. #توكّل به معناى #تكيه كردن بر خدا و #وكيل گرفتن او در كارها است.
توكّل بر #خداوند به معناى #رها كردن تلاش و كوشش #نيست. چنانكه مولوى مىگويد:
🍂گفت پيغمبر به آواز بلند
🍃با توكّل زانوى اشتر ببند
🍂رمز الكاسب حبيب اللّه شنو
🍃از توكّل در سبب كاهل مشو
🍂رو توكّل كن تو با كسب اى عمو
🍃جهد مىكن كسب مىكن مو به مو
---------------------------------------------------
📬 پیام ها
1📤- تكيهى فانى بر فانى لغو است. «تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ»
2📤- تكيهى ضعيف بر ضعيف لغو است. تَوَكَّلْ عَلَى ... الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ
3📤- تكيهى جاهل بر جاهل لغو است. تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي ... خَبِيراً
4📤- انبيا نيز به موعظه و تذكر الهى نياز دارند. «وَ تَوَكَّلْ»
5📤- حيات ابدى مخصوص خداست. «الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ»
6📤- خدايى را وكيل بگير كه براى هميشه زنده است و اگر امروز به دشمن مهلت داد تا شايد از كارشكنى و كفر دست بردارد، فردا فرصت و مهلت دارد تا از او انتقام گيرد. «لا يَمُوتُ»
https://eitaa.com/zandahlm1357
نکته بعدی در اصلاح دیگران اینه که
اصرار بیش از حد نداشته باشیم.
اینقدر که این اصرار بیش از حد، ضربه میزنه به امر هدایت، هیچی ضربه نمیزنه.
شما هر چقدر خوب باشید و اهل هدایت دیگران باشید به پیغمبر خدا که نمیرسید!
خداوند متعال توی قرآن به پیامبرش میفرماید :
إِنَّکَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ
ای پیغمبر، تو هر کسی رو که دوست داشتی نمیتونی هدایت کنی...
دوست خوب من
انصافا بی خیال شو خیلی از جاهایی که شما امر به معروف کردنت گل میکنه واقعا نیازی نیست.
واقعا ضرورتی نداره. چرا اصرار بی جا میکنی؟
مثلا شوهره نماز نمیخونه، این خانم دم به دقیقه موقع نماز که میشه هی تذکر میده.
هی میگه بلند شو نمازتو بخون!
چرا با اصرار بیجا هم خودت و هم دین رو خراب میکنی؟
بابا تو چیکار داری؟ یه بار گفتی بهش. خواست میخونه نخواست هم نمیخونه.
اصرار بی جا باعث تحریک هوای نفس طرف مقابل میشه و این خیلی امر هدایت رو خراب و کند میکنه.
محبوبیتت اگه از بین بره تقریبا دیگه امر به معروف کردنت بی فایده و بی ثمر هست"... تموم شد...
اگه میخوای اصلاحش کنی راهش رو گفتیم. به آرامی و با حفظ محبوبیت.👌
در ادامه طرح صحیح امر به معروف رو تقدیم خواهیم کرد اما فعلا به مقدماتش دقت بفرمایید.
🔴اینجاست که یه حرفی رو باید بزنم!
بعضی از اعضا فرمودن که ما واقعا اون طرف رو دوست نداریم. چرا الکی بگیم؟!
عرض کردیم که سعی کنیم "خودمون رو محبوب کنیم بین دیگران"
و گاهی بگیم که دوستت دارم یا ارادت داریم و...👌
استاد پناهیان میفرمودن یه دانشجویی اومد پیشم گفت میخوام توی خوابگاه کار فرهنگی کنم!
بهش گفتم تو حاضری بری لباسای هم اتاقیت رو بشوری؟!
گفت : اون اهل موسیقی و گناه هست من برم لباساش رو بشورم؟؟؟؟
من میگم چجوری اونو آدمش کنم!
گفتم: تو که انقدر برای اون بنده خدا ارزش قایل نیستی که لباساش رو بشوری
به تو چه ربطی داره که اون گناه میکنه یا نمیکنه؟؟؟
تو اگه انسان ها رو به عنوان "بندگان مولای خودت" عاشقانه دوست نداری
بیجا میکنی میخوای نصیحتشون کنی
به تو ربطی نداره!
دقت کردید؟!
برو خودت رو اصلاح کن
برو قلب خودت رو بزرگ کن...
تا وقتی من و شما، دیگران رو دوست نداشته باشیم به ما ربطی نداره که اون گناه میکنه یا نه!
اونا بنده های مولای تو هستن. مگه تو عبد اون مولا نیستی؟!.....
قدم بعدی برای اصلاح دیگران، "صبر و استقامت فراوان" هست.
مگر نفرمود: الخلق عیال الله..
مردم همگی زیردستان خدا هستند. عیال خدا محسوب میشن...
مثلا شوهرت اهل بد اخلاقی هست.
شما باید زمینه های بد اخلاقی ایشون رو از بین ببری.
تلاش کنی بحث مبارزه با نفس رو بهش بگی، حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم.
اون یکی از بندگان خداست. برای همین باید با محبت و دلسوزی ، برای اصلاح اون قدم برداری.
🔵و از این کار هیچ وقت خسته نشو. تا آخرین روزهای زندگیت مقاومت کن.
تو با هر تلاشی که برای اصلاح خودت و دیگران میکنی
داری میلیاردها ثواب میبری
پس نگران چی هستی؟
اگه طرف مقابل اصلاح شد خب خوبه. اگه نشد هم تو اجر خودت رو داری.
این خستگی ناپذیری همون "جهاد اکبر " هست...
خدا قوت جهادگر....
👏👏👏
یه خانمه می گفت من هر راهی رو که بگید رفتم اما شوهرم آدم نشده!
گفتم اولا که راه هایی که رفتید قطعا درست نبوده که نتونستید اصلاحش کنید
ثانیا استقامت در این راه نداشتید.
واقعا اگه یه نفر طبق راه هایی که گفتیم با طرف مقابلش که حالا یا همسرشه یا پسرشه یا برادر و... رفتار کنه، قطعا و بدون شک میتونه موثر باشه
بله اگه کسی "منفور خانوادش" باشه خب معلومه نمیتونه کسی رو اصلاح کنه.
کما اینکه صدها نفر رو تا حالا داشتیم که تونستن با این روش ها موفق بشن.
کسی که برای "هوای نفسش" میخواد دیگران رو اصلاح کنه معلومه نمیتونه.
اگه دو سه روز تلاش کردی اما اصلاح نشد، بی خیال نشو
دو سه ماه تلاش کن...
دو سه ماه تلاش کن...
دو سه سال تلاش کن...
بیست سی سال تلاش کن...
فکر میکنی کارت ارزش کمی داره؟
اگه نه که پس چرا وایسادی هنوز منو نگاه میکنی؟
به لطف خدا و با کمک گرفتن از اهل بیت علیهم السلام تا آخرین نفس در این راه استقامت داشته باشید...