eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
4_523942300229828765.3gpp
1.99M
فایل آموزش معارف مهدویت شماره (۲۴) موضوع: وظایف منتظران ٢
🌺 کرامات مهدوی 📚 شفای زن سرطانی ☪ خانم «ن ـ پ» 27 ساله، متأهل و ساکن تهران، سرآسیاب و همسر آقای «ا ـ ز» سرپرست مکانیک ماشین های سنگین شرکت هپکو. بیماری: سرطان کبد و طحال. پزشک معالج: دکتر کیهانی متخصص سرطان در بیمارستان آزاد. نقل از پدر نامبرده، آقای «ع ـ پ» 💖 «مدتی بود که دخترم هر روز لاغر و نحیف می شد تا این که موجب ناراحتی ما شد. ابتدا او را نزد دکتر سید محمّد سه دهی بردیم. ایشان پس از انجام معاینات گفت: کار من نیست. باید او را پیش دکتر کیهانی ببرید. وقتی به آقای دکتر کیهانی مراجعه کردیم، ایشان بلافاصله او را در بیمارستان آزاد، بستری کرد. عسکبرداری های متعدد صورت گرفت و از جمله، توسط دکتر کلباسی تکه برداری به عمل آمد. دکتر کلباسی گفت: متأسفانه، کار تمام شده است و زخم سرطان، طحال و کبد را پر کرده است و درمان هم نتیجه ای ندارد و در صورت انجام شدن یا نشدن عمل، مریض شش ماه بیش تر زنده نخواهد ماند. شما هم بی جهت خرج نکنید، ولی برای دلخوشی شما، پنجاه جلسه، شیمی درمانی می کنیم. من همان شب خدمت آقای «م ـ ح» که از اعضای هیأت امنای مسجد مقدّس جمکران است، زنگ زدم و تقاضای دعا نمودم. هفته بعد هم به مسجد جمکران رفتیم و در آن جا ماندیم. من از حضرت مهدی(علیه السلام) شفای دخترم را خواستم. هیأت محبّان پنج تن آل عبای تهران هم بودند. علاوه بر توسل، نذر گوسفند و ولیمه ای را در مسجد جمکران نمودم. پرونده بیماری فرزندم را به آمریکا نزد فرزندم که در آن جا است، فرستادم. او پرونده را به چند نفر از متخصصین سرطان نشان داد. آنها هم نظریه دکتر کیهانی را تأیید نمودند. خلاصه، هر چه توانستنم در این راه جدّ و جهد کردم. از جمله، بیمارستانی که در مکزیک با داروهای گیاهی بیماران را درمان می کند نیز داروهای گیاهی دادند، امّا مثمر ثمر واقع نشد. مهم تر از همه این که توسلات خود را به ائمه هدی(علیهم السلام) مخصوصاً حضرت حجّت(علیه السلام) قطع نکردم و به نذر و نیازها ادامه دادم. جلسه هشتم شیمی درمانی بود که آقای دکتر کیهانی با تعجب به من گفت: حاج آقا! چه کار کردی که دیگر اثری از زخم ها وجود ندارد؟ عرض کردم: به کسی پناه بردم که همه درماندگان به آن پناه می برند؛ توسل به مولایم صاحب الزمان(علیه السلام) پیدا کردم. ایشان برای اطمینان، مجدداً عکسبرداری کرد و آزمایشات لازم را انجام داد و شفای فرزندم را تأیید کرد و گفت: آثاری از مرض وجود ندارد و به لطف امام زمان(علیه السلام) حالشان خوب است و یقیناً شفا گرفته است.
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. *دعای سگ مستجاب شد* حجت الاسلام محمد باقر شفتی در مورد نتیجه ترحم و فراز و نشیب زندگی خود حکایتی شیرین دارد. حجت الاسلام شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالباً لباس از زیادی وصله به رنگ های مختلف جلوه می کرد گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می‌کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت، روزی در مدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشت در بین طلاب تقسیم شد وجه مختصری از این ناحیه به او رسید چون مدتی بود گوشت نخورده بود به بازار رفت و جگر گوسفندی را خریداری کرد، در مسیر راه ناگاه چشمش به سگی افتاد که بچه‌هایش روی سینه او افتاده وشیر می خورند. ولی از سگ بیش از مشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف قدرت حرکت نداشت . حجت الاسلام به خود خطاب کرد و گفت اگر از روی انصاف داوری کنی این سگ برای خوردن این جگر از تو سزاوارتر است زیرا هم خودش و هم بچه های گرسنه اند ، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلوی آن سگ انداخت خود🌸 حجت الاسلام شفتی نقل می کند حکم.از وقتی پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی او را طوری یافتم که سر به طرف آسمان بلند کرد و صدایی نمود من دریافتم که او در حق من دعا می کند 🍏 از این جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان از زادگاه خود *شفت* مبلغ ۲۰۰ تومان برای من فرستاد و پیغام داد که من راضی نیستم که ازعین این پول مصرف کنید بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و سود تجارت از او بگیر و مصرف کن.🍒 من به همین سفارش اقدام کردم ، و بعد از مدتی به قدری وضع مالیم خوب شد که از سود تجارت آن پول، مبلغ هنگفتی به دستم آمد و با آن حدود هزاردکان و کاروانسرا خریدم ویک روستا را که در اطراف محلمان بنا کرده بودند.،بطور دربست آن روستا را خریداری نمودم ،که اجاره کشاورزی آن در هرسال نهصد خروار برنج می شد، 🍒 دارای اهل و فرزند شدم وقریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند ،تمام این ثروت و مکنت برای ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه نمودم ،واو را برخورد ترجیح دادم . 🌸🍏🌸🌸🍏🌸🍏🌸 اقتباس از کتاب صدویک حکایت ص 158🌸🍏🌸 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
تفسیرِ قرآنِ عاشورا ▪️ حبیب، زمان شناس بود. کربلا که پیش آمد، فهمید اکنون زمانِ جهاد و همراهی با ولیّ خداست نه وقتِ گوشه نشینی و تفسیر قرآن گفتن. فهمید که زمانِ تفسیرِ عملی و عاشورایی قرآن است. ▫️ اما درست در همین زمان عده‌ای از مفسرانِ مدینه، عزلت نشینی و راحت طلبی را انتخاب کردند‌ و خود را اینگونه توجیه کردند که: می‌خواهم تفسیر بگویم و قرآن تعلیم دهم. در واقع آنان می‌خواستند به بهانه‌ی تفسیر قرآن، هزینه‌ای ندهند؛ آری تفسیر گفتن دردسری نداشت، اما مقابله با یزید هزینه‌بَر بود. آنان که امام را تنها گذاشتند، حتی نفهمیدند که قرآن و تفسیر آن، در کنارِ امام حسین معنا پیدا می‌کند. ▪️ بیایید نگاهی به خودمان بیندازیم؛ ما چگونه‌ایم؟ نکند با توجیهات دینی از یاری پسر فاطمه، فاصله گرفته باشیم؟ آیا اینکه ما نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم و... کافیست؟ اصلِ دین، امام مهدی‌ست. ۲۹