📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دوازدهم
پدر هم که کمتر در این گونه روابط احساسیِ پُر تعارف وارد میشد، با این حرف او سر ذوق آمد و گفت: «خوبی از خودته!» و در برابر سکوت محجوبانه آقای عادلی پرسید: «آقا مجید! پدرت چی کاره اس؟» از سؤال بیمقدمه پدر کمی جا خورد و سکوت معنادارش، نگاه ملامت بار مادر را برای پدر خرید. شاید دوست نداشت از زندگی خصوصیاش صحبت کند، شاید شغل پدرش به گونهای بود که نمیخواست بازگو کند، شاید از کنجکاوی دیگران در مورد خانوادهاش ناراحت میشد که بلاخره پاسخ پدر را با صدایی گرفته و غمگین داد: «پدرم فوت کردن.»
پدر سرش را سنگین به زیر انداخت و به گفتن «خدا بیامرزدش!» اکتفا کرد که محمد برای تغییر فضا، با شیطنت صدایش کرد: «مجید جان! این مامان ما نمیذاره از کنارش تکون بخوریم! مادرت خوب صبری داره که اجازه میده انقدر ازش دور باشی!» در جواب محمد، جز لبخندی کمرنگ واکنشی نشان نداد که مادر در تأیید حرف محمد خندید و گفت: «راست میگه، من اصلاً طاقت دوری بچههام رو ندارم!» و باز میهماننوازیِ پر مهرش گل کرد: «پسرم! چرا خونوادت رو دعوت نمیکنی بیان اینجا؟ الآن هوای بندر خیلی عالیه! اصلاً شماره مادرت رو بده، من خودم دعوتشون کنم.» چشمانش در دریای غم غلطید و باز نمیخواست به روی خودش بیاورد که نگاهش به زمین فرو رفت و با لبخندی ساختگی پاسخ مهربانی مادر را داد: «خیلی ممنونم حاج خانم!»
ولی مادر دست بردار نبود که با لحنی لبریز محبت اصرار کرد: «چرا تعارف میکنی؟ من خودم با مادرت صحبت میکنم، راضیاش میکنم یه چند روزی بیان پیش ما!» که در برابر اینهمه مهربانی مادر، لبخند روی صورتش خشک شد و با صدایی که انگار از پس سالها بغض میگذشت، پاسخ داد :«حاج خانم! پدر و مادر من هر دوشون فوت کردن. تو بمبارون سال 65 تهران...» پاسخش به قدری غیر منتظره بود که حتی این بار کسی نتوانست یک خدا بیامرز بگوید. برای لحظاتی احساس کردم حتی صدای نفس کسی هم شنیده نمیشود و دل او در میدان سکوت پدید آمده، یکه تازی میکرد و انگار میخواست بغض اینهمه سال تنهایی را بازگو کند که با صدایی شکسته ادامه داد: «اون موقع من یه ساله بودم و چیزی ازشون یادم نیس. فقط عکسشون رو دیدم. خواهر و برادری هم ندارم. بعد از اون قضیه هم دیگه پیش مادربزرگم بودم.» با آوردن نام مادربزرگش، لبخندی روی صورتش نشست و با حس خوبی توصیفش کرد: «خدا رحمتش کنه! عزیز خیلی مهربون بود!... از چند سال پیش هم که فوت کرد، یه جایی رو تو تهران اجاره کرده بودم و تنها زندگی میکردم.»
ابراهیم که معمولاً کمتر از همه درگیر احساسات میشد، اولین نفری بود که جرأت سخن گفتن پیدا کرد: «خدا لعنت کنه صدام رو! هر بلایی سرش اومد، کمش بود!» جمله ابراهیم نفس حبس شده بقیه را آزاد کرد و نوبت محمد شد تا چیزی بگوید: «ببخشید مجید جان! نمیخواستیم ناراحتت کنیم!» و این کلام محمد، آقای عادلی را از اعماق خاطرات تلخش بیرون کشید و متوجه حالت غمزده ما کرد که صورتش به خندهای ملیح گشوده شد و با حسی صمیمی همه ما را مخاطب قرار داد: «نه! شما منو ببخشید که با حرفام ناراحتتون کردم...» و دیگر نتوانست ادامه دهد و با بغضی که هنوز گلوگیرش بود، سر به زیر انداخت.
حالا همه میخواستند به نوعی میهمانی را از فضای پیش آمده خارج کنند؛ از عبدالله که کتاب آورده و احادیثی در مورد عید قربان میخواند تا ابراهیم و لعیا که تلاش میکردند به بهانه شیطنتها و شیرین زبانیهای ساجده بقیه را بخندانند و حتی خود آقای عادلی که از فعالیتهای جالب پالایشگاه بندرعباس میگفت و از پیشرفتهای چشمگیر صنعت نفت ایران صحبت میکرد، اما خاطره جراحت دردناکی که روی قلب او دیده بودیم، به این سادگیها فراموشمان نمیشد، حداقل برای من که تا نیمههای شب به یادش بودم و با حس تلخش به خواب رفتم.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
⭕️ روزشمار انقلاب /هفدهم بهمن طنز سیاسی حجم استوری های مردم از راهپیمایی های حمایت از بازرگان بسیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ روزشمار انقلاب /هجدهم بهمن
طنز سیاسی
گروه مدرسه علوی میزبان تعداد زیادی از وکلا بود که با لینک پیوند خصوصی در آن عضو شده بودند. امام در این دیدار از سیستم فاسد قبلی گله کردند و نقش وکلا را در شکل گیری سیستم جدید بسیار خطیر دانستند. همچنین با منشن کردن آمریکا گفتند که باید شاه به ایران باز پس داده شود تا به سزای اعمالش برسد.
صفحات اینستاگرام از دیدار اقشار مختلف مردم با امام در مدرسه علوی پر شده بود و مردم یکصدا در کپشن ها، پشتیبانی خود را از امام و بازرگان اعلام می کردند.
توئیتر وزارت امور خارجه آمریکا در رشته توئیتی همچنان به حمایت از قانون اساسی و بختیار ادامه داد ولی اکانت کاخ سفید توئیت زد که بختیار باید درخواست اکثریت مردم را بپذیرد.
فرماندار نظامی تهران پس از آن که در پی وی به بختیار گفت که کسی محل به حکومت نظامی نمیگذارد و توسط او بلاک شد، ساعات حکومت نظامی و منع رفت و آمد را کاهش داد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز طبق قوانین نانوشته ولی اصلی خود، از اتفاقات ایران اظهار نگرانی کرد. جمعی از شاخ ها و دروداف های اینستاگرام نیز در ورزشگاه امجدیه جمع شدند و به حمایت از قانون اساسی و رژیم پرداختند. آنها در استوری های خود به صورت همزمان این متن را منتشر کردند:«ما تا آخرین قطره لایک و فالوور، پای این رژیم (!) ایستاده ایم.» ناگفته پیداست این کار چیپ، هیچ تاثیری بر اراده مردم نگذاشت.
⚠️ ادامه دارد...
"محمد حسین صادقی"
https://eitaa.com/zandahlm1357
بوی گل وسوسن.mp3
297K
🇮🇷بوی گل سوسن ویاسمن آید
🔹سرودهای خاطره انگیز انقلابی
🔴به مناسبت پیروزی انقلاب باشکوه ایران اسلامی✌️
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال ولایت مدار✌️
برای
امت ولایت مدار✊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅با محتوای
عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی
تازنده ایم رزمنده ایم🌺
#پیام رسان ایتا
با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پیام رسان سروش
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
📕برنامه هفتگی کانال
مجله تازنده ایم رزمنده ایم📰👓
🌞هر روز با امام رضا(ع)
#شنبه📖آیه گرافی📚نهج البلاغه🌳گل وگیاه🌍 صفحه سبک زندگی
👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#یکشنبه📖آیه گرافی📝احکام
🇮🇷 شاعران 📡امر به معروف 👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#دوشنبه 📖آیه گرافی👼فرزند سالم 🔬پزشکی📜اولیاء الله📺طبیعت ....📂داستان
#سه شنبه📖آیه گرافی 💑همسرداری🏘نکته و تجربه🎓موضوع بصیرتی🖋کلاس مربی📂داستان
#چهارشنبه📖آیه گرافی⏱نماز
💅حجاب🔍پرسش و پاسخ🌍حکایت
📂داستان
#پنج شنبه📖 آیه گرافی🌍تدبر در قرآن⚰معاد شناسی
تست هوش💠آیه درمانی📂داستان
#جمعه 📖آیه گرافی☀️مهدویت 👂روایت تاریخ 💻آیا می دانید😂لبخند📂داستان
با ما همراه باشید👇👆
@zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
باور داریم که انتقادات و پیشنهادات شما، راهگشاست!
🔸پل ارتباطی بامدیرکانال
@Zh4653
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎗 حامد شاکرنژاد 🎗