🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_۱۵۱
لِکُلِّ امْرِئ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ.
امام(عليه السلام) فرمود:
براى هر کس سرانجامى است، شيرين يا تلخ.
شرح و تفسير ج-۱۳
شرح و تفسير
هر کس عاقبتى دارد
امام در اين کلام نورانى اشاره به نکته مهمى مى کند که بسيارى از آن غافلند و آن توجه دادن به عاقبت کارها و عاقبت انسان هاست. مى فرمايد: «براى هر کس سرانجامى است، شيرين يا تلخ»; (لِکُلِّ امْرِئ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ).
يعنى انسان نبايد امروز خود را در نظر بگيرد، بايد مراقب عاقبت خويش باشد. ابن الوقت بودن و به نتيجه اعمال خود نينديشيدن و عاقبت کار را نديدن مايه بدبختى است. مسئله تدبر و تدبير که از صفات برجسته انسان شمرده مى شود به همين معناست که انسان عاقبت انديش باشد نه ابن الوقت. به يقين غفلت از عاقبت کارها و عاقبت زندگى انسان مشکلات عظيمى براى او در دنيا و آخرت به بار مى آورد. افراد موفق و پيروز عاقبت انديش اند و سعى مى کنند از عاقبت «مُرّة» (تلخ) بپرهيزند و به عاقبت «حُلوة» (شيرين) روى آورند.
در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: کسى نزد ايشان آمد و عرض کرد يا رسول الله! اندرزى به من ده. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: اگر سفارش و اندرزى به تو گويم مى پذيرى يا با آن مخالفت مى کنى؟ عرض کرد: آرى. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) سه بار اين سخن را تکرار کرد و او در هر مرتبه جواب آرى دارد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «فَإِنِّي أُوصِيکَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْر فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَکُ رُشْداً فَامْضِهِ وَإِنْ يَکُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهُ; هنگامى که تصميم بر کارى گرفتى در عاقبت آن بينديش اگر عاقبت آن را نيک ديدى انجام ده و اگر عاقبت آن زشت و تاريک است از آن بپرهيز».(2)
قرآن مجيد نيز روى مسئله عاقبت مؤمنان و کافران تکيه کرده در يک جا مى فرمايد: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ); و سرانجام (نيک) براى پرهيزگاران است».(3) و در جاى ديگر در مقام هشدار به کافران لجوج مى گويد: «(أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَيَنْظُرُوا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ); آيا (مخالفان دعوت تو) در زمين سير نکردند تا ببينند سرانجام کسانى که پيش از آنها بودند چگونه شد؟!».(4)
در آيات فراوان ديگرى سخن از عاقبت نيک و بد به ميان آمده است.
(2). کافى، ج 8، ص 150، ح 130.
(3). اعراف، آيه 128.
(4). يوسف، آيه 109.
نکته: اهميّت حسن عاقبت ج-۱۳
عمر انسان فراز و نشيب هاى زيادى دارد و غالبا از حالى به حال ديگر دگرگون مى شود. آنچه از همه مهم تر است برگ هاى آخر دفتر زندگانى است که عمر با آن پايان مى پذيرد، ازاين رو مى بينيم که انبياى الهى نگران عاقبت کار خويش بودند. درباره يوسف(عليه السلام) مى خوانيم که بعد از رسيدن به آن همه مقامات و نجات از آن همه مشکلات که در زندگى کمتر کسى ديده مى شود، آخرين تقاضايى که از خدا داشت اين بود: «(تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِين); مرا مسلمان بميران، و به صالحان ملحق فرما».(1)
نيز حضرت ابراهيم(عليه السلام) هنگامى که به فرزندانش نصيحت مى کند بر اين امر تأکيد مى فرمايد: «(فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ); و شما، جز به آيين اسلام
(و تسليم در برابر فرمان خدا) از دنيا نرويد».(2)
مرحوم علامه مجلسى در جلد 68 بحارالانوار صفحه 362 بابى تحت عنوان «حُسْنُ الْعاقِبَة وَإصْلاحُ السَّريرَةِ» آورده و احاديث نابى ذيل آن ذکر کرده است، از جمله: «کَتَبَ الصَّادِقُ(عليه السلام) إِلَى بَعْضِ النَّاسِ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ يُخْتَمَ بِخَيْر عَمَلُکَ حَتَّى تُقْبَضَ وَأَنْتَ فِي أَفْضَلِ الاَْعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِي مَعَاصِيهِ وَأَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْکَ وَأَکْرِمْ کُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْکُرُنَا أَوْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَيْسَ عَلَيْکَ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً إِنَّمَا لَکَ نِيَّتُکَ وَعَلَيْهِ کَذِبُهُ; امام صادق(عليه السلام)به بعضى از مردم (از يارانش) چنين نوشت که اگر مى خواهى عاقبت به خير شوى آن گونه که از دنيا بروى در حالى که در افضل اعمال هستى حق خداوند را بزرگ دار بدين گونه که نعمت هاى او را در معاصى اش صرف نکنى و از حلم او نسبت به خود مغرور نشوى (ديگر آنکه) هر کسى را يافتى که يادى از ما مى کند يا مودت ما را ابراز مى دارد احترام کن خواه راستگو باشد يا دروغگو; به تو مربوط نيست تو به نيت خود مى رسى و اگر او دروغگو باشد نتيجه اعمال خود را مى برد».(3)
درباره حسن عاقبت مطالب زيادى گفته شده و بسيارند کسانى که دعاى اصلى آنها در پيشگاه خداوند دعا براى حسن عاقبت باشد و در روايات اسلامى ـ چنان که خواهد آمد ـ اهميت زيادى به آن داده شده تا آنجا که طبق رواياتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «خَيْرُ الاُْمُورِ خَيْرُهَا عَاقِبَةً; بهترين کارها (تا چه رسد به انسان ها) کارى است که عاقبت و سرانجامش نيک باشد».(4)
در حديثى اميرمؤمنان(عليهم السلام) فرمود: «إِنَّ حَقِيقَةَ السَّعَادَةِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعَادَةِ وَإِنَّ حَقِيقَةَ الشَّقَاءِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقَاءِ; حقيقت سعادت آن است که انسان، سرانجام کارش به سعادت خاتمه يابد و حقيقت شقاوت (ومحروميت از رحمت خدا) آن است که سرانجام کارانسان به شقاوت پايان يابد».(5)
در حديث پرمعناى ديگرى از حضرت مسيح(عليه السلام)مى خوانيم که خطاب به حواريون مى گفت: «من به حق مى گويم که مردم معتقدند استحکام بنا به شالوده آن است; ولى من چنين نمى گويم. حواريون گفتند: اى روح الله تو چه مى گوئى؟ در پاسخ گفت: من به حق مى گويم که اساس واقعى آخرين سنگى است که بر بنا گذارده مى شود. (کنايه از اين که معيار سعادت انسان پايان کار اوست)».(6)
در حديث ديگرى امام صادق از پدران گراميش(عليهم السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)چنين نقل مى کند: «مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ لَمْ يُؤَاخَذْ بِمَا مَضَى مِنْ ذَنْبِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ أَخَذَ بِالاَْوَّلِ وَالاْخِرِ; کسى که در باقى مانده عمر کار نيک به جا آورد، خداوند او را بر گناهان گذشته اش مجازات نمى کند و کسى که در باقيمانده عمرش بد کند هم به گناهان گذشته و هم به گناهان آينده مؤاخذه خواهد شد».(7)
همچنين در حديث طولانى ديگرى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که سه بار فرمود: «الْعَمَلُ بِخَوَاتِيمِه; معيار سنجش هر عملى پايان آن است».(8)
در دعاهاى مأثوره نيز کراراً دعا براى حُسن عاقبت ذکر شده از جمله در حديثى در تعقيبات نماز از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِي بِطَاعَتِکَ حَتَّى تَتَوَفَّانِي عَلَيْهَا وَأَنْتَ عَنِّي رَاض وَأَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَة; خداوندا! من از تو مى خواهم اين که مرا در طاعت خودت استوار دارى تا اين که مرا در حالى که از من راضى هستى از دنيا ببرى و از تو مى خواهم پايان عمر مرا سعادت قرار دهى».(9)
در پايان عهدنامه معروف «مالک اشتر» نيز اين جمله نورانى به چشم مى خورد که امام(عليه السلام)عرضه مى دارد: «وَأَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ... وَأَن
ْ يَخْتِمَ لِي وَلَکَ بِالسَّعَادَةِ وَالشَّهَادَةِ; از خدا مى خواهم که پايان عمر من و تو را سعادت و شهادت
قرار دهد».(10)
آنچه در روايات بالا و آيات قرآنى درباره اهميتِ حسن عاقبت يا سوء عاقبت آمده دليل روشنى دارد که آنچه در طويل المدة باقى مى ماند عاقبت هر کارى است در حالى که آغاز آن کوتاه مدت است; مثلاً فرزندى براى انسان متولد مى شود، در اوائل عمر از نظر اخلاقى يا جسمى نقاط ضعف مهمى دارد; اما پس از مدتى از هر نظر موزون و استوار مى گردد و پدر و مادر و همچنين جامعه به وجود او افتخار مى کنند، زيرا آنچه بقا دارد پايان کار است. يا اين که براى ساختن بنايى، انسان در ابتدا گرفتار مشکلات عظيمى مى شود; ولى در پايان بنايى خوب و موزون ساخته مى شود که همگان از آن بهره مند مى شوند و مايه آبروى سازنده و جامعه شده و اى بسا جزو آثار ماندگار و باستانى قرار مى گيرد.
همچنين در مورد انسان ها از نظر سعادت و شقاوت، همه ما ـ با قطع نظر از آيات و روايات حسن عاقبت ـ به وجود «حر بن يزيد رياحى» افتخار مى کنيم در حالى که مدتى طولانى از عمرش در خدمت حاکمان ظالم بنى اميه بود، همين که در آخرين ساعات عمرش بيدار شد و شهادت در راه امام حسين(عليه السلام) را بر همه چيز ترجيح داد نام او از فهرست شقاوتمندان حذف گرديد و در فهرست سعادتمندان قرار گرفت. به عکس، جمعى از صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را مى بينيم که در آغاز در صف بهشتيان بودند; اما بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آتش جنگ برافروختند و عده زيادى را به کشتن دادند و امروز متأسفانه تاريخ اسلام نام آنها را به نيکى نمى برد.
اينجاست که همه ما دست به دعا برداشته عرضه مى داريم: خداوندا! به ما حسن عاقبت عنايت فرما.
(1). يوسف، آيه 101.
(2). بقره، آيه 132.
(3). بحارالانوار، ج 70، ص 351، ح 49.
(4). همان، ج 68، ص 363، ح 2.
(5). همان، ص 364، ح 3.
(6). بحارالانوار، ج 68، ص 364، ح 5.
(7). همان، ص 363، ح 1.
(8). همان، ج 5، ص 153، ح 2.
(9). کافى، ج 3، ص 346، ح 23.
(10). نهج البلاغه، نامه 53.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
👈برخی از مشکلات پتوس
🔻ایجاد لکه های زرد و بعد قهوه ای روی برگها بخاطر چیه؟
دمای محیط برای گیاه شما بالا می باشد گیاه را به مکان خنک تری منتقل کنید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌵کاکتوس بسیارزیبای #بند_کفشی
❇️اگه داخل منزل نگهداری میشه پشت پنجره جنوبی بزاریدش واگه بیرون منزل,مکان سایه آفتاب
❇️تابستون ازدمای بالای35درجه ودر زمستون ازدمای منفی5درجه محافظت شه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل چهارم : در معالجه انواع تب
در احاديث بسيار وارد شده است كه ما مداوا نمى كنيم تب را مگر بريختن آب سرد بربدن و خوردن سيب .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه تب از بوى جهنم است ، فرو نشانيد حرارت آن را بآب سرد.
در حديث ديگر فرمود كه براى دفع تب هيچ چيز نافعتر از دعا و آب سرد نيست .
از مفضل منقول است كه بخدمت آنحضرت رفت در ايام تابستان و آنحضرت تب داشتند، ديد كه طبقى گذاشته است پر از سيب سبز عرض كردم كه مردم سيب را براى تب خوب نميدانند، فرمود كه اين تب را بر طرف ميكند، حرارت را فرو مى نشاند.
در حديث ديگر فرمود كه مقدار ده درهم قند بآب سرد ناشتا خوردن براى دفع تب نافع است .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بنزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمدند، آنحضرت تب داشتند، فرمود كه سنجد تناول فرمايند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه خاريدن بدن و غلبه خواب و دوار در سرو ثبورها ودملها علامت زيادتى خون است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه بشكنيد گرمى تب را ببنفشه وآب سرد. و در تابستان بر بدن صاحب تب آب سرد بريزيد، و فرمود كه ياد ما اهلبيت كردن شفاست از تب و جميع دردها و وساوس شيطان و فرمود كه بخوريد آب باران كه بدن شما را پاك ميكند، دردها را دفع ميكند.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از شخصى پرسيدند، كه شما بيماران خود را بچه چيز دوا ميكنيد، گفت باين دواهاى تلخ فرمود كه هرگاه كسى از شما بيمار شود قند سفيد را بكوبيد و آب سرد بر او بريزيد و باو بخورانيد، كه آن خداوندى كه بتلخ شفا ميدهد قادر است كه بشيرين شفا بدهد.
در حديث ديگر فرمود كه كباب دفع تب ميكند.
در حديث ديگر فرمود، كه دو ماه بيمارى كشيدم ، خدا مر الهام كرد كه برنج را، گفتم شستند و اندكى بر روى آتش بو دادند، در آسيا خورد كردند و پاره را سفوف كردند، پاره را درميان آب كردم و خوردم ، فرمود كه تب بر اولاد پيغمبران دو برابر ديگران ميباشد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه علاج تب بسه چيز ميباشد: به قى و عرق و مسهل .
از ابراهيم بن جعفى منقول است كه بخدمت حضرت صادق رفت و شكايت كرد از تب ربع فرمود كه نبات يا قند را بساى و در ميان آب بريز وناشتا و هر وقت كه احتياج بآب خوردن شود بخور، چنان كرد بزودى شفا يافت .
حضرت امام موسى عليه السلام فرمود در معالجه تب غب كهنه عسل و سياه دانه رابا هم ممزوج كن سه انگشت از آن بخور، كه اين هر دو مباركست و خدا عسل را فرموده كه شفاست ، حضرت پيغمبر فرمود كه در سياه دانه شفاى هر درد هست مگر مرگ .
از حضرت امام على نقى عليه السلام منقول است كه بهترين چيزها براى تب ربع آن است كه در روز نوبه پالوده با عسل بسازى و زعفران بسيار در آن بكنى و در آن روز غير آن چيزى نخورى .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه اين تعويذيست براى شيعيان از سل يارَبَّ اْلاَرْبابِ وَيا سَيِّدَ الّساداتِ يااِلهَ اْلالَهةِ وَ يامَلِكَ الْمُلُوكِ وَيا جَبّارَ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ اِشْفِنى وَعافِنى مِنْ دائى هذا فَاِنّى عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ انْقَلَبَ فى قَبْضَتِكَ وَناصِيَتى بِيَدِكَ سه مرتبه اين دعا را ميخوانى تا خدايتعالى شفا دهد، بحول وقوه خود.
در روايت معتبر وارد شده است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را تب شديدى عارض شد جبرئيل آمد و اين دعوذه را بر آنحضرت خواند، در ساعت ، تب زايل شد بِسْمِ اللّهِ اَرْقيكَ بِسْمِ اللّهِ اَشْفيكَ بِسْمِ اللّهِ مِنْ كُلّ داءٍ يُغنيكَ بِسْم اللّهِ وَاللّهُ شافيك بِسْمِ اللّه خُذَهْا فَتَهْنِئُكَ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحَيمِ فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النَّجُوُمِ لتَيْرَآنِ بِاِذْنِ اللّهِ.
در چند حديث معتبرمنقول است كه بر هيچ بيمارى و صاحب دردى هفتاد مرتبه حمد خوانده نمى شود، مگر آنكه درد ساكن مى شود.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى بخدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه يكماه است كه تب ميكنم ، آنچه اطباء گفته اند بعمل آوردم ، برطرف نشد حضرت فرمود كه بندهاى پيراهن خود را بگشا و سر را در گريبان پيراهن داخل كن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان ، آنشخص گفت كه چنان كردم گويا از بندى رها شدم .
در حديث ديگر منقول است كه يكى از فرزندان آنحضرت بيمار شد، فرمود كه ده مرتبه يااللّه بگو كه هيچ مؤ منى نمى گويد مگر آنكه حقتعالى ميفرمايد، كه لبيك حاجت خود را بگو.
در حديث ديگر فرمود، كه هر كه را علتى عارض شود، هفت مرتبه سوره حمد بخواند اگر برطرف نشود هفتاد مرتبه بخواند من ضامنم كه آن علت برطرف شود.
در حديث معتبر منقول است از داودبن زربى كه گفت بيمار شدم در مدينه بيمارى شديد بهمرسيد، چون اين خبر بحضرت امام جعفر صادق عليه السلام رسيد بمن نوشتند كه يك صاع گندم بخر و بر پشت بخواب و آن گندم
را بر سينه خود بريز و بگو اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكة بِاسْمِكَ الَّذى اِذا سَاَلَكَ بِهِ الْمُضْطَرُّ كَشَفْتَ مابِهِ مِنْ ضُرِّ وَمَكَّنْتَ لَهُ فى اْلاَرْضِ وَجَعَلْتَهُ خَليفَتَكَ عَلى خَلْقِكَ اَنْ تَصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِهِ وَاَنْ تُعافِيَنى مِنْ عِلَّتى پس درست بنشين و گندم را جمع كن ، باز آندعا را بخوان ، وآن گندم را چهار حصه كن و هر حصه را به يك فقير بده ، باز دعا بخوان دواد گفت كه من چنان كردم گويا از بندى رها شدم و بسيار كسى كردند شفا يافتند.
در حديث صحيح از آن حضرت منقول است كه چون بنزد بيمار روى هفت مرتبه بگو اُعيذُكَ بِاللّهِ الْعَظيمِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ مِنْ شَرِّ كُلِّ عِرْقٍ نعار وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ.
در حديث ديگر فرمود، كه سوره حمد وقل هواللّه اَحد واناانزلناه فى ليلة القدر وآية الكرسى بخوان پس به انگشت شهادت بر پهلوى بيمار بنويس اَللّهُمَّ ارْحَمْ جِلْدَهُ الرَّقيقُ وَعَظْمَهُ الدَّقيقُ مِنْ سُورَةِ الْحَريقِ يا اُمَّ مُلْدَمٍ اِنْ كُنْتِ آمَنْتِ بِاللّهِ وَالْيَومِ اْلاخَرِ فَلا تُاءْكُلى الْلَحْمَ وَلا تَشْرَبِى الدَّمَ وَلا تُهْلِكي الْجِسْمِ وَلا تُصَدِّعي الرَّاْسَ وَانْتَقِلى عَنْ فُلانِ بْنِ فلاُنَة نام او و مادرش را بنويسد اِلى مَنْ يَجْعَلُ مَعَ اللّهِ اِلها آخَرَ لااِلهَ اللّهُ تَعالى اللّهُ عَما يُشْرِكُونَ عُلُوّا كَبيرا.
در روايت ديگر فرمود كه بيمار سر را در گريبان خود داخل كند، اذان و اقامه بگويد، سوره حمد وقل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس و سه مرتبه قل هواللّه احد بخواند، وبگويد اُعيذُ نَفْسى بِعِزَّةِ اللّهِ وَقُدْرَةِ اللّهِ وَعَظَمَة اللّهِ وَسُلْطانِ اللّهِ وَبِجَمالِ اللّهِ وَبِجَمَع اللّهِ وَبِرَسُولِ اللّهِ وَبِعَتْرَتِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ وَ بِوُلاةِ اَمْرِ اللّهِ مِنْ شَرِّما اَخافُ اللّهَ وَاَحْذَرُ وَاَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْىٍء قَديرٌ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ وَصَلّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَللّهُمَّ اشْفِنى بِشَفائِكَ وَداوِنى بِدَوائِكَ وَعافِنى مِنْ بَلائِكَ.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى بآنحضرت شكايت كرد، كه تبش بسيار بطول انجاميده است ، فرمود كه آية الكرسى را در ظرفى بنويس و بآب حل كن و بخور.
در بعضى از كتب معتبره منقول است كه براى تب اين تعويذ را بنويسد و بر باز وى راست بندد سوره حمد را تا آخر بنويسد و بعد از آن بنويسد بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ اَعُوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ كُلِّها الَّتى لايُجاوِزُ هُنَّ بِرٌ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَذَرَاءَ وَبَرَاءَ وَمِنْ شَرِّ الْهامَّةِ وَالسَّاْمَةِ وَالْعامَةِ وَالْلامَةِ وَمِنْ شَرِّ طَوارِقِ اللّيْلِ وَالنَّهارِ وَمِنْ شَرِّ فُسّاقِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَاْلاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطانِ وَشَرَكِهِ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ ذى شَرِّ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ دبَةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتها اِنَّ رَبّى عَلى صِرطٍ مُسْتَقيمِ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَاِلَيْكَ اَنَبْنا وَاَلَيْكَ الْمَصيرُ يانارُ كُونى بَرْدا وَسَلاما عَلى اِبْراهِيمَ وَاَرادُوا بِهِ كَيْدا فَجَعَلْناهُمُ اْلاَخْسَرينَ بَرْدا وَسَلاما عَلى فُلانِ ابْنِ فلاُنَةَ و نام بيمار و مادرش نوشته شود رَبَّنا لاتُؤ اخِذْنا اِنْ نَسِيْنا اَوْ اَخْطَاْنا رَبَّنا وَلا تَحْمِلْ عَلَيْنا اِصْرا كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَلا تُحَمِّلْنا مالا طاقَةَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَاْغفِرْلَناوَارْحَمْنااَنْتَ مَوْلا نا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً وَتَوكَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لايَمُوتَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبيرا بَصيرا لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ اْلاَحْزابَ وَحْدَهُ ماشاءَ اللّهُ لاقُوَّةِ اِلاّ بِاللّهِ كَتَبَ اللّهُ لاََغْلِبَنَّ اَنَا وَرُسُلى اِنَّ اللّهَ قَوِىٌ عَزيزُ اِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِىَ اِلى صِرطٍ مُسْتَقيمٍ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ.
از سلمان فارسى منقول است كه گفت بعد از وفات حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بعداز ده روز از خانه بيرون آمدم ، در راه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را ملاقات كردم ، فرمود كه برو بنزد حضرت فاطمه عليهماالسلام كه تحفه از بهشت براى او آمده مى خواهد بتو عطا فرمايد، بتعجيل بخدمت آن حضرت شتافتم فرمود كه ديروز در همين موضع نشسته بودم ، در خانه بسته و غمگين بودم ، فكر ميكردم در منقطع شدن وحى الهى از ما و