eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و نود و چهارم برای یک لحظه نفهمیدم چه می‌گوید که به چشمانم دقیق شد و باز سؤال کرد: «منظورم اینه که از کجا می‌دونی سرنوشت چی بود و قرار بود چه اتفاقی بیفته که حالا بدتر شده یا بهتر؟» سپس در برابر نگاه پُر از علامت سؤالم، دست از کار کشید، پشتش را به کابینت تکیه داد و با لحنی ملایم آغاز کرد: «ببین الهه جان! من می‌دونم تو از پارسال خیلی عذاب کشیدی! می‌دونم روزهای خیلی سختی داشتی، ولی شاید قرار بود اتفاق‌های خیلی بدتر از اینم بیفته و همون دعاهایی که اون شب تو امامزاده کردی، باعث شد خیلی از اون بلاها از سرِ زندگی‌مون رفع شه!» و ما در این یکسال کم مصیبت نکشیده بودیم که با لبخند تلخی پرسیدم: «مگه بدتر از اینم می‌شد؟ دیگه چه بلایی می‌خواست سرمون بیاد؟» تکیه‌اش را از کابینت برداشت و فهمید چقدر دلم شکسته که به سمتم آمد، هر دو دستم را میان دستانش گرفت و با دلی که به پای این لحن لبریز حرارتم آتش گرفته بود، دلداری‌ام داد: «قربونت بشم الهه جان! به خدا می‌دونم خیلی زجر کشیدی، ولی همین که الان من و تو کنار هم هستیم، بزرگترین نعمته! اتفاق بدتر این بود که من تو رو از دست بدم...» و طنین تپش‌های قلب عاشقش را از لرزش نگاهش احساس کردم و با نغمه نفس‌های نازنینش زمزمه کرد: «الهه! هر چی بلا تو این مدت سرم اومد، مهم نیس! همین که تو الان اینجایی، برای من کافیه! همین که هنوز می‌تونم با تو زندگی کنم، از سرم هم زیاده!» ولی من از آنهمه گریه و ناله انتظار بیش از این داشتم که حداقل کودکم از بین نرود که باز هم قانع نشدم و او ناامید از یخ وجودم که هنوز آب نشده بود، نگاهش را از چشمانم پس گرفت و مثل اینکه برای ابراز احساسش با من غریبه باشد، با صدایی گرفته گفت: «ما اگه حاجت هم نگیریم، بازم میریم! چون یه همچین شب‌هایی دیگه تکرار نمیشه! چون لذتی که امشب از عزاداری برای حضرت علی (علیه‌السلام) می‌بریم، هیچ جای دیگه نمی‌بریم!» سپس لبخندی زد و با شیدایی عجیبی اوج عاشقی‌اش را به رخم کشید: «اصلاً همین که میری تو مجلس حضرت علی (علیه‌السلام) و براش گریه می‌کنی، خودش حاجت روا شدنه! حالا اگه حاجت‌مون هم بدن که دیگه نور علی نور میشه، ولی اگه جواب ندن، ما بازم میریم!» از آتش عشقی که به جان نگاهش افتاده بود، باور کردم راست می‌گوید، ولی دست خودم نبود که معنای اینهمه دلدادگی را نمی‌فهمیدم. وقتی مطمئن شد به مسجد نمی‌روم، چقدر اصرار کرد کنارم بماند و نپذیرفتم که من هم عاشقش بودم و دلم نمی‌خواست به خاطر همسر اهل سنتش، حسرت مناجات شب قدر و عزاداری برای امام علی (علیه‌السلام) به دلش بماند که با رویی خوش، راهی‌اش کردم. آسید احمد و مامان خدیجه و زینب‌سادات هم رفتند تا من بمانم و تنهایی این خانه بزرگ. حالا من هم می‌توانستم به سبک و سیاق اهل سنت این شب با عظمت از ماه مبارک رمضان را به عبادت و ذکر دعا و استغفار سپری کنم که وضو گرفتم و روی سجاده‌ام مشغول عبادت شدم. با ما همراه باشید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamosigiirani-11 - آواز شور.mp3
547.2K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است آن شد که بار منت ملاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیایی از مطالب علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و.... تنوع مطلب با مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525 https://eitaa.com/zandahlm1357 😍ادعا نداریم، بهترینیم اما می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش ☝️☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
او با استقبال از خطر و جان بركف گرفتن در راه خدا، در زمره ي كساني درآمد كه ستايش الهي: «و من النّاس من يشري نفسه ابتغاء مرضات اللَّه» (۳) در وصف آنان سروده شده است. او با قيام تاريخيش در راه خدا و تلاش بي نظيرش براي اقامه ي قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعيض، پاسخي افتخارانگيز به نداي: «كونوا قوّامين للَّه» (۴) و «كونوا قوّامين بالقسط» (۵) داد. او خشم و برائت نسبت به مشركين و كفار عنود، و عطوفت و مودت نسبت به مسلمانان سراسر جهان را مصداق كاملي از: «اشدّاء علي الكفّار رحماء بينهم» (۶) ساخت. او با مناجات و تهجد و تضرع مخلصانه، در سلك: «عسي ان يبعثك ربّك مقاما محمودا» (۷) درآمد. او آمر به معروف و ناهي از منكر و مجاهد في سبيل اللَّه بود. او با قطع هر پيوندي كه با پيوند محبت حق و فناي در حق ناسازگار بود، مصداق: «رضي اللَّه عنهم و رضوا عنه اولئك حزب اللَّه الا انّ حزب اللَّه هم المفلحون» (۸) گرديد. او با عمري كه روزها و ساعتها و لحظه هايش با مراقبه و محاسبه سپري مي‌شد، صدها آيه ي قرآن را كه در توصيف مخلصين و متقين و صالحين است، مجسم و عيني ساخت. او قرآن را نه فقط در محيط زندگي جامعه و با تشكيل جامعه ي اسلامي، بلكه در نفس خود و زندگي خود تحقق بخشيد. او، آن روح اللَّه بود كه با عصا و يد بيضاي موسوي و بيان و فرقان مصطفوي، به نجات مظلومان كمر بست؛ تخت فرعونهاي زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور اميد روشن ساخت. او به انسانها كرامت، و به مؤمنان عزت، و به مسلمانان قوّت و شوكت، و به دنياي مادّي و بي روح معنويت، و به جهان اسلام حركت، و به مبارزان و مجاهدان في سبيل اللَّه شهامت و شهادت داد. او بتها را شكست و باورهاي شرك آلود را زدود. او به همه فهماند كه انسان كامل شدن، علي وار زيستن و تا نزديكي مرزهاي عصمت پيش رفتن، افسانه نيست. او به ملتها نيز فهماند كه قوي شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه ي سلطه گران انداختن، ممكن است. لمعات قرب حق را صاحبان بصيرت در چهره ي منور او ديدند و طعم برّ الهي را كه در حيات و ممات بر او مي‌باريد، همه چشيدند. دعاي او مستجاب شد كه مي‌گفت: «الهي لم يزل برّك عليّ ايام حياتي، فلاتقطع برّك عنّي في مماتي» (۹). با رحلت خود، انقلابي ديگر برپا كرد.... ده ميليون دل بي قرار را بر جنازه ي خود گرد آورد و صدها ميليون را در سراسر جهان در غم خود عزادار كرد. همان طور كه در زندگيش تختهاي فرعوني را لرزانده بود، با مرگ خود نيز خواب و خيال باطل را از چشم دشمنان ربود. از اين پس دنيا شاهد شكوفايي روزافزون خميني كبير خواهد بود. نهالي كه او نشانده و بذري كه او پاشيده، همان كلمه ي طيبه يي است كه: «اصلها ثابت و فرعها في السّماء تؤتي اكلها كلّ حين باذن ربّها» (۱۰). باري، خميني عزيز ما را كيست كه نشناسد؟ و كيست كه بشايستگي بشناسد؟ الفاظ من را تحمل آن نيست كه آن حقيقت فاخر و آن گوهر نفيس را در خود بگنجاند، و قلم قاصر اين جانب ناتوان تر از آن است كه سوداي ترسيم آن چهره ي ملكوتي را بپروراند. ..... https://eitaa.com/zandahlm1357