خبر شهادت آيت الله بهشتي
يك باره اين خبر را به من ندادند. من تدريجاً با ابعاد اين قضيه آشنا شدم. يكي دو روز اوّل كه به هوش آمده بودم، كسي اجمالاً از وقوع يك انفجاري در حزب به من خبر داد، لكن من در شرائطي نبودم كه درست درك كنم كه چي واقع شده؟ يعني شايد حتي كاملاً به هوش نبودم، لكن يادم هست كه چيزي به من گفته شد بعد هم يادم رفت. چون غالباً در حال شبيه حالات بعد از بي هوشي بودم؛ چون عملهاي متعددي انجام ميگرفت و درد و اينها هم شديد بود،
من را در يك حال شبه بي هوشي نگه ميداشتند، يعني در حال گيجي مخصوص بعد از عمل جراحي. در هشتم، نهم اين حادثه بود ظاهراً يك هفته يا هشت روزي گذشته بود. من اصرار ميكردم كه براي من راديو و روزنامه بياورند و به بهانههاي گوناگون نمي آوردند و مقصود اين بود كه من مطلع نشوم از حادثه چون افرادي كه دور و بر من بودند بالأخره نمي توانستند در مقابل اصرارهاي پي درپي من مقاومت كنند. مجبور بودند قضيه را به من بگويند. آن كسي كه ميتوانست اين قضيه را به من بگويد كسي غير از آقاي هاشمي نبود. يعني ميدانستند بخاطر نحوه ي ارتباط ما با هم طبعاً ايشان ميتواند به يك شكلي مسأله را به من بگويد و همين كار را كردند. البته من توجه نداشتم، يك روز عصري آقاي هاشمي و آقاي حاج احمد آقا - فرزند حضرت امام - آمدند پيش من و يكي از كساني كه دور و بر من بود با آنها مطرح كرد كه فلاني راديو ميخواهد و روزنامه ميخواهد و ما مصلحت نمي دانيم شما نظرتان چيه، اگر شما ميگوئيد بدهيم. اينجوري شروع كردند قضيه را. آقاي هاشمي با آن بيان شيرين خودشان كه هميشه مطالب را نرم و آرام و هضم شدني مطرح ميكنند آن جا گفتند، نه به نظر من هيچ لزومي ندارد شما راديو بياوريد. حالا خبرهاي بيرون خيلي شيرين است، خيلي مطلوب است، كه اين هم روي تخت بيمارستان اين خبرها را بشنود. من اجمالاً فهميدم كه خبرهاي تلخي وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همين ديگر، انفجار درست ميكنند، بعضيها شهيد شدند، بعضيها مجروح شدند و به اين ترتيب ايشان
من را وارد حادثه كرد. من پرسيدم كيها مثلاً شهيد شدند، كيها مجروح شدند، ايشان گفت: مثلاً آقاي بهشتي مجروح است، من خيلي نگران شدم. شديداً از شنيدن اين كه آقاي بهشتي حادثه اي ديده و مجروح شده، ناراحت شدم. پرسيدم كه ايشان چيه وضعش؟ كجاست؟ چه جوري است؟ ايشان گفت كه بيمارستان است و نه نگراني هم ندارد. گفتم آخر در چه حدي است؟ ايشان گفت خب، مجروح است ديگر، ناراحت است. من گفتم كه در مقايسه ي با من مثلاً بدتر از من است بهتر از من است؟ ميخواستم كه ابعاد مسأله را بفهمم. ايشان گفت همين جورهاست ديگر، حالا بي خود دنبال اين قضايا تحقيق نمي خواهد بكني، اجمالاً خبرهاي بيرون خيلي شيرين نيست، خيلي جالب نيست، خب بله، بعضيها هم شهيد شدند و اين ها. ايشان من را در نگراني گذاشت و رفت. من فهميدم كه يك حادثه ي مهمي است كه آقاي بهشتي در آن حادثه مجروح شده، به ايشان هم قبل از اين كه بروند گفتم، خواهش ميكنم هر چه ممكن هست مراقبت بخرج داده بشود، تمام امكانات پزشكي كشور بسيج بشود تا آقاي بهشتي را هر جور هست زودتر نجات بدهيد و نگذاريد كه ايشان خداي نكرده برايش مسأله اي پيش بيايد. بعد كه ايشان رفتند افرادي كه دور و بر من بودند نمي دانستند كه من چقدر خبر دارم و من از آنها بطور آرام، آرام مسأله را گرفتم. يعني بقول معروف زير زبانِ آن بچههايي كه دور و بر من بودند خود من كشيدم و فهميدم كه ايشان شهيد شدند. طبعاً براي من بسيار سخت بود با اين كه همه ي ابعاد حادثه را و خصوصيات حادثه را و
كساني را كه شهيد شده بودند نمي دانستم كه چه جوري است و تا چه حدودي هست. اما نفس شهادت آقاي بهشتي براي من يك ضربه ي فوق العاده سنگيني بود. تا روزهاي متمادي من دائماً ناراحت و منقلب بودم و اندك چيزي من را ميبرد تو بَهر اين حادثه ي تلخ. بله به هرحال براي من بسيار چيز سخت و تلخي بود. مصاحبه در محل انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ۰۱/۰۴/۱۳۶۵
https://eitaa.com/zandahlm1357
#هرروزیک_آیه
✨إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ
✨وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم
✨مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ(۱۶۰)
✨اگر خداوند شما را يارى كند،
✨هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد
✨و اگر شما را خوار كند، پس چه كسى است
✨كه بعد از آن بتواند شما را يارى كند؟
✨بنابراين مؤمنان فقط بايد بر خداوند توكّل كنند(۱۶۰)
📚سوره مبارکه آل عمران ✍آیه ۱۶۰
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤تلاوت زیبای استاد طنطاوی
🌻سوره فاطر
🌿آیات 15 تا 30
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: مرحله چهارم در اين مرحله كه عبّاسيان به پيروزى نزديك شده بودند، خلافت را ميراث خود مدّعى ش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اين كه امامان بايد از قريش باشند به صورت انديشه اى تكوين يافت كه همه از آن تقليد و پيروى كردند، اساساً اين موضوع جزو عقايد اهل سنّت درآمد و ابن خلدون آن را به اجماع هم مستدلّ نموده است.
خلاصه آن كه لزوم قريشى بودن امامان فقط يك تقليد مرسوم نبود، بلكه جزو عقايد اهل سنّت قرار گرفت.
ولى آنچه كه زاده سياست باشد با سياست ديگرى نيز از بين خواهد رفت. پس از نهصد سال سلطان سليم كه بر مسند قدرت نشست و خليفه عباسى را سرنگون كرد، همه او را « اميرالمؤمنين » خواندند در حالى كه او اصلاً از قريش نبود. بدين طريق يكى از موادّ اعتقادى اين گروه از مسلمانان در عمل به ابطال گراييد.
در هر صورت، نخستين كسى كه مدّعى حقّ خلافت به استناد خويشاونديش با رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله وسلم شد، ابوبكر بود، سپس عمر و بعد هم بنى اميّه كه همگى خود را خويشاوند پيامبر معرّفى مى كردند. حتّى ده تن از رهبران اهل شام و ثروتمندان و بزرگان آن نزد سفّاح سوگند خوردند كه تا پيش از قتل مروان، يكى از خويشان پيامبر، نمى دانستند كه غير از بنى اميّه كسى ديگر هم مى تواند خلافت را به ارث ببرد (النزاع و التخاصم، مقريزى، ص ۲۸؛ شرح النهج معتزلى، ج ۷
، ص ۱۵۹؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۳).
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......:
عهد شكني
جناب شيخ محمد حسن مولوي قند هاري فرمود:
در همان ايام نصير الاسلام ابو الواعظين به مشهد مقدس آمده بود ماه مبارك رمضان در مسجد گوهرشاد منبر ميرفت شبي از معجزات اوائل اين قرن كه در حرم مبارك رضوي (ع) ديده بود حكايت نمود كه دو زوجه كه با هم و حسيني بودند و در حباله نكاح يكي از اعيان تهران بودند كه عهد و پيمان نموده بودند كه با هم صاف باشند و رشك و كين و رقابت همسري يكنفر (هوو گري) را ترك و نزد شوهر سعايت و خيانت و نمامي و فتنه انگيزي يكديگر را نكنند و در بينشان حضرت رضا (ع) ضامن و گواه باشد اگر هم هر كدام عهدشكني كند. امام رضا (ع) او را كور نمايد.
پس از مدتي يكي از آن دو زن عهدشكني كرد و به عهد خود خيانت نمود در همان هفته كور شد و توبه و اتابه اش فايده نكرد تصميم گرفت به مشهد بيايد. نصير الاسلام مذكور روضه خوان خاص آن زن بود حكايت كرد كه چهل شب دخيل بالاي سر حرم مبارك بوديم آنچه از ادعيه و تضرع و زاري كه منتهاي قدرت
آن زن بود انجام داديم و عده اي از سادات و علماء و اهل حال هر شب را با او صبح كرديم اثري از شفاء آشكار نشد. شب چهل و يكم زيارت وداع نمود و مايوسانه تصميم گرفتيم فردا عازم تهران شويم.
طلوع فجر نوري از ضريح مقدس ظاهر شد از بالاي سر آن زن گذشت حاضرين همه آن نور را ديده صلواتهاي بلند فرستاده شد همه يقين كردند كه آن خانم شفا يافت نور از پنجره گذشت ناگهان صداي كف زدن و صلوات از دار السياده بلند شد همه رفتيم ديديم پيرزن كور زوار كابلي شفا يافته هر دو چشمش بينا شد با اينكه سالها به كوري بسر برده و برايش كوري عادت شده بود و ابداً براي شفاي خود در آن وقت نه دخيل شده بود و نه دعاء و توسل نموده بود خداوند قدرت امامت را به خانم مايوس و ما و مردم نشان داد.
و مردم را آگاهانيد كه عهد و ضمانت خليفه خدا را در امور عادي خود سست نشمارند و به عهد و قسم خود پاي بند بوده خيانت نكنند. [۶۲].
افتادم دستم بگير مولا علي موسي الرضا
درماندهام دستم بگير مولا علي موسي الرضا
بنما كرم اي ذوالكرم گنجينه جود نعم
آكندهام دستم بگير مولا علي موسي الرضا
درماندهام دستم بگير مولا علي موسي الرضا
افتادهام دستم بگير مولا علي موسي الرضا
از هر طرف ره بسته شد سينه دنيا خسته شد
واماندهام دستم بگير مولا علي موسي الرضا
https://eitaa.com/zandahlm1357