eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: رخنه موريانه ترديد كاروانى كه به سوى شيراز ره مى سپرد، به خان زينان رسيد. هدف اين كاروان پانزده هزار نفره، مرو بود؛ اما سرنوشت ديگرى در كمين آن نشسته بود. كاروانيان براى استراحتى كوتاه بار افكندند. چندى نگذشت كه ناگهان با سپاهى عظيم و چهل هزار نفره رو به رو شدند. قتلغ خانحاكم شيرازكه پوست پلنگ پوشيده بود، فرماندهى اين سپاه را بر عهده داشت. آن جا، بيست و دو ميل عربى با شيراز فاصله داشت. قتلغ خان با خشونت فرياد كرد: « كجا مى رويد؟ » احمد پاسخ داد: « مرو ». و برادرش محمد نيايشگر، سخن برادر را پى گرفت. مى خواهم برادرمان رضا (ع) را ببينيم. كسى راه را بر كاروان ما نگرفت و اين، يعنى اجازه سفر! شايد همين طور باشد كه مى گويى ؛ اما ما از خليفه دستورى داريم كه اجازه نمى دهد شما به مرو سفر كنيد. سپس با صدايى كه همه بشنوند، فرياد كشيد: « از همان راهى كه آمده ايد برگرديد! » برادران خاموش ماندند تا مشورت كنند كه چه بايد كرد؛ اما حاكم شيراز كه بر قله گردنفرازى جا داشت، به سپاهيانش دستور داد تا براى هراساندن كاروانيان، به تاخت و تاز بپردازند. زمين، زير سم ضربه‌ها لرزيد و گرد و خاك به هوا برخاست. احمد از برادرانش پرسيد: « چه كنيم؟ » محمد بن عابد پاسخ داد: « صدها ميل راه آمده ايم. تازه، برادرمان از ما خواسته است كه بياييم. او هم بى اذن مأمون چنين كارى نمى كند. » حسين گفت: « چگونه اين همه راه آمده را برگرديم و برادرمان را تنها بگذاريم؟! » احمد نظر داد: « به راهمان ادامه مى دهيم. اگر راه را بر ما بستند ، فرجامين سخن، شمشير است! » روز بعد، كاروان به راه افتاد و شتران، اين كشتى هاى بيابان به سوى شرق حركت كردند. فرمانده آخرين تهديدش را كرد. از همان راهى كه آمده ايد، برگرديد! اگر برنگرديم چى؟ مرگتان فرا مى رسد. شما بدتر از رهزنان هستيد. دستور غارت قافله صادر شد. كشتى هاى صحرا [شتران] لنگر افكندند تا مردان نيرومند پياده شوند. جنگى سخت درگرفت. از ميان گرد و خاك، شمشيرها مانند آذرخش هايى كه بر فراز زمين ديوانه جشن گرفته باشند، مى درخشيدند. شيهه اسبان، يادآور حماسه كناره فرات بود. فرمانده به سلاح نيرنگ چنگ افكند. اگر هدفتان ديدار رضاست، بايد بگويم كه او مرده است! شايعه، تأثير خود را گذاشت. نااميدى به دل‌ها رخنه كرد كه رؤياى ديدار حضرت به سر مى بردند. برادران به شور پرداختند. نمى توانستند با جان مردم بازى كنند. آتش بس را پذيرفتند. هنگامى كه كاروان مهياى برگشتن مى شد؛ سه برادر به سوى شيراز گريختند تا در آن جا پنهان شوند. كارگزاران شيراز دستور دستگيرى آنان را داد. صدها ميل آن طرف تر، كاروانى ديگر به سوى رى ره مى سپرد. وقتى به ساوه رسيد، باد مهرگان، انارستان را از سبزى تابناك تهى مى كرد و رنگ پرتقالى به آتشين به جاى سبزى مى نشست. دستوراتى كه از مرو مى آمد، قاطع و واضح بودند: « بستن راه علويانى كه آهنگ خراسان را داشتند. » آن چه كه انتظار مى رفت، رخ داد. گروهى از مردان مسلح حكومتى، با علويان روبه رو شدند. مردانى حماسه آفريدند « كه هيچ داد و ستد و خريد و فروشى، ايشان را از ياد خداوند، برپا داشتن نماز و پرداختن زكات باز نمى دارد. » (۱۴۵)..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: سوغات مرحوم حاج غلامحسين ازغدي معروف به حاج آخوند كه از موثقين و دوستان بود بلاواسطه نقل كرد: زني از محارم من كه مؤمنه و بسيار فقيره و تهي دست بود حالش اين بود كه سالي يكمرتبه از ازغد كه چهار فرسخي شهر مشهد است با پاي پياده به زيارت حضرت رضا (ع) مي‌آمد. و چون برمي گشت براي هر يك از اطفال قبيله سوغات مي‌آورد مانند كفش و كلاه و سينه بند و امثال اينها. هر وقت ما به او مي‌گفتيم تو كه پياده و با دست خالي مي‌روي پس پول از كجا مي‌آوري كه اين چيزها را مي‌خري. مي گفت من وقتي بحرم مي‌روم حضرت رضا (ع) را ميان ضريح مي‌بينم و آن بزرگوار احوال مرا و اطفال را و عدد آنها را مي‌پرسد. و باندازه اي پول بمن مي‌دهد كه براي اطفال سوغاتي و تحفه بخرم و شما مگر وقتي بحرم مي‌رويد آن حضرت را نمي بينيد. و چون چنين جواب مي‌داد ما سكوت مي‌كرديم و گمان مي‌كرديم كه او چون فقيره است در مشهد گدائي و تكدي مي‌كند و پولي بدست مي‌آورد و سوغاتي مي‌خرد. تا اينكه يك سفر چون روانه مشهد شد من پشت سرش آمدم تا به مشهد رسيد و ديدم به خانه يك نفر ازغدي‌ها رفت و من بيرون آن خانه منتظر او شدم تا اينكه وضو ساخته بيرون آمد تا بحرم برود. من هم عقب سرش رفتم تا بحرم شريف رسيد و خود را به ضريح مطهر چسبانيد. من در حرم ايستادم تا وقتي از حرم بيرون آمد. خودم را به او رساندم و سلام كردم چشمش كه بمن افتاد از ملاقات من اظهار خوشحالي كرد سپس به او گفتم برابر ضريح چقدر طول دادي. گفت بلي حضرت رضا (ع) با من احوال پرسي كرد و احوال اطفال قبيله را پرسيد و پول بمن مرحمت فرمود كه براي اطفال سوغاتي بخرم آنگاه دستش را باز كرد ديدم چند قران ميان دست اوست. آنوقت فهميدم كه آن زن بواسطه اخلاص و صدق به چنين مقامي رسيده كه امام را مي‌بيند و با او سخن مي‌گويد و من هرچه كردم كه آن پولها را بگيرم و به جهتش سوغات بخرم قبول نكرد و گفت بايد خودم بخرم. [۷۰]. از ديده دل اگر رضا را بيني مرآت جمال كبريا را بيني گر پرده اوهام بيك سو فكني اندر پس اين پرده خدا را بيني https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 مصحف فاطمه (س) چیست؟ و آیا الان دست امام زمان (عج) است؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 📔مصحف فاطمه آن چیزی است که جبرئیل بر حضرت زهرا (س) نازل می‌شد بر حضرت زهرا می فرمود و حضرت علی (ع) می نوشت، و الان بله دست حضرت مهدی (عج) است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت 52 کتاب جهاد.mp3
14.85M
✨✨ 📚 🎧👆 ✨ جلسه ۶ ✨موضوع: چگونه بیندیشیم؟ اسرار 🔊 : 📚 شرح روایات کتاب الجهاد اثر شیخ (ره) ✨ ✅ ارسال به دیگران فراموش نشود 🙏 ═══✼🍃🌹🍃✼══
.......: قهوه شیخ محمد بکری صدیقی دو شعر زیر را در باره قهوه سروده است. من وقتی در مصر بودم این دو شعر را از او استنساخ کردم. می‌گوید: شرابی از پوست درخت بن آشامیدیم که پارسایان را برای عبادت کمک می‌کند. آنگاه که شراب در دست اهل دل درآید همانند بوی خوشی است که از زباد [۱]، به مشام می‌رسد. شربنا قهوة من قشر بن تعین علی العبادة للعباد حکت فی کف اهل اللطف صرفا زبادا زائباً وسط الزباد قاسمی میان مجلس رندان حدیث فردا نیست بیار باده که حال زمانه پیدا نیست دگر ز عقل حکایت به عاشقان منویس برات عقل به دیوان عشق مجری نیست نگاه دار ادب در طریق عشق و مترس اگر چه دوست غیور است بی محابا نیست اسیر لذت تن مانده یی و گرنه ترا چه عیشها است که در ملک جان مهیا نیست ز طعن مردم بیگانه قاسمی چه ضرر ترا که از غم جانان ز خویش پروا نیست ---------- [۱]: ۱) - زباد، به فتح زاء، بوی خوشیست که از وسخ زیر دم حیوانی به نام کاشالوت که به اندازه ی گربه صحرایی است، گرفته می‌شود. کشکول شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
سؤال👇 سلام وخسته نباشید.. آیاطلاوطلای سفیدوگردنبنداستیل وگردنبندنقره وانگشترعقیق یاانگشترطلا مبطل غسل ونیت غسل ووضوی مردوزن است؟طبق نظرهمه مراجع؟ پاسخ👇 سلام علیکم استفاده از طلا برای بانوان اشکالی ندارد اما برای آقایان حرام است و اگر در نماز هم استفاده کنند مبطل نماز می باشد اما مبطل وضو و غسل نیست. در این حکم فرقی بین طلای زرد و سفید نیز نمی باشد. البته پلاتین چون طلا نیست استفاده کردن از آن برای مردان اشکالی ندارد.
سؤال👇 سلام علیکم عذرمیخام منظورازبه قصدثواب ورجاءغسل کردن یعنی واجب است غسل انجام شودومنظورازبه قصدثواب ورجاء نمازخواندن یعنی واجب است نمازخوانده شود؟طبق نظرهمه مراجع؟ پاسخ👇 سلام علیکم نیت رجاء یعنی به امید ثواب و این به معنای وجوب نیست.
سؤال👇 سلام و عرض ادب و احترام ببخشید دو تا سوال دارم اولی اینکه دوستان ی گروه در واتساب زدن به نام نماز شب که هر کس بیدار شد برای نماز اعلام حضور کند و یا مهدی بنویسد برای تشویق دیگران میخام ببینم ایا این ریا نمیشود؟؟؟؟ دوم اینکه پسر عمه دامادم با دختری عقد کرده ومتوجه شدیم که این دختر بهایی هست ودختر و دامادمن به اتفاق ایشون و نامزدش مشهد مشرف شده بودن وقتی من از دخترم سوال کردم گفت اون دختر و دوتا خواهراش شیعه شدن خواستم ببینم رفت امد دختر وداماد من با این خانواده درست هست یا نه؟؟وایا ان دختر میگه من شیعه شدم باید باور کنیم هم سفره شدن با بهایی چه حکمی دارد؟؟؟ از خدا میخام به حق زهرای مرضیه سلام الله علیها به شما خوبان خیر دنیا و سعادت اخرت عنایت فرماید ان شاء الله مرجع اقای خامنه ایی پاسخ👇 سلام علیکم ۱. اگر نیت تشویق باشد ریا نیست. ۲. اگر ایشان توبه کرده و از آن فرقه ضاله برگشته است، رفت و آمد باوی اشکالی ندارد و همین که خودش اذعان دارد کفایت می کند و تحقیق لازم نیست.
سؤال👇 سلام ببخشید من شب هاموهام راباید چرب کن باروعن سیاهدانه دکتربهم گفته صبح که وضومیگیرم وضومن درسته؟ سرم چربه پاسخ👇 سلام علیکم اگر چربی آن از شب تا صبح جذب شده باشد و چرب نباشد مشکلی نیست و در غیر این صورت باید برطرف شود.
سؤال👇 سلام اگه بدون اجازه صدای کسی رو ظبط کنیم آیا اشکال دارد ممنونم آیت الله سيستاني پاسخ👇 سلام علیکم اگر راضی نباشد، جایز نیست.
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
محمدحسین غروی اصفهانی(۱۲۹۶ هـ.ق _ ۱۳۶۱ هـ.ق) معروف به «کمپانی اصفهانی» فقیه، شاعر و از مجتهدین مشهور معاصر شیعهٔ امامیه بود. وی در اشعارش، «مفتقر» تخلص می‌کرد. وی در روز دوم محرم سال ۱۲۹۶ هجری قمری در کاظمین به دنیا آمد. او که فرزند «محمدحسن» یکی از بازرگانان متدین و ثروتمند بود از این موقعیت در راه تحصیل علم و علوم استفاده نمود. پدرش اصالتاً نخجوانی بود و پس از امضای قرارداد ترکمانچای نخست به تبریز و بعد به اصفهان مهاجرت کرد و سپس به کاظمین رفت. محمدحسین در دههٔ دوم زندگی به حوزه نجف رفت و مشغول تعلیم در نزد استادان حوزه آن روز شد. وی در پنجم ذیحجهٔ سال ۱۳۶۱ هجری قمری برابر ۲۳ آذر ۱۳۲۱ شمسی در نجف درگذشت و در حرم علی بن ابی طالب در اتاقی که جنب گلدسته قرار دارد به خاک سپرده شد. وی آثار و تألیفات متعددی در باب فقه و اصول دارد. علت شهرت وی را به «کمپانی» شغل پدرش عنوان کرده‌اند. گفته شده است وی از این نام ناخشنود بود. با این حال، دیوان اشعار او در یکی از چاپ‌ها با عنوان «دیوان کمپانی» منتشر شده است. دیوان کمپانی، سروده‌های فارسی محمدحسین غروی اصفهانی در مدایح و مراثی اهل بیت(ع) است که غزلیات وی نیز به آن ملحق شده است. گفته شده، سروده‌های بخش نخست، بدون ترتیب خاصی نوشته شده بودند. کاظم موسوی، از تصحیح‌کنندگان این دیوان، اشعار را به ترتیب چهارده معصوم(ع) تنظیم کرده است. به باور یکی از تصحیح‌کنندگان دیوان کمپانی، همهٔ غزل‌های این دیوان برای امام مهدی(عج) سروده شده است. سروده‌های دیوان کمپانی، در قالب‌های قصیده، مسمط، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، مُستزاد، غزل و مثنوی است. ترکیب‌بندهای او، از نکات قوت کار او دانسته شده؛ به ویژه ترکیب‌بندی که به استقبال از ترکیب‌بند محتشم کاشانی سروده است. غروی اصفهانی را در کنار مولوی، سنائی غزنوی و اهلی شیرازی جزء اندک شاعران فارسی‌زبان دانسته‌اند که در زِحاف خَبَب از بحر مُتدارَک، یکی از وزن‌های شعر عربی شعر ارزشمند سروده است. ولی غزل‌های او را به قدرت دیگر سروده‌های او ندانسته‌اند.‌ دیوان کمپانی به همت آقای سیدمحمدرضا شهیم در گنجور در دسترس قرار گرفته است. دیوان کمپانی https://eitaa.com/zandahlm1357
ای بستۀ بند هوی و هوس جهدی تا هست این نیم نفس ای طوطی شکرخا تا کی با زاغ و زغن باشی بقفس از شاخۀ گل پوشیده نظر سودا زدۀ هر خاری و خس هر لاشه نباشد طعمۀ شیر عنقا نرود بشکار مگس دولت در سایۀ شاهین نیست سلطان هما را زیبد و بس کاری ز تو هیچ نرفت از پیش رحمی بر خویش بکن زین پس گر خود نکنی بر خود رحمی امید مدار ز دیگر کس ای دوست ندارد مفتقرت فریاد رسی تو بدادش رس   شمارهٔ ۹: تا نخل امیدم را تو بری » « شمارهٔ ۷ :مهر تو رسانده بماه مرا https://eitaa.com/zandahlm1357