eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
✅متلک انداختن تفریح نیست، جرم است! 👈مطابق ماده 619 قانون تعزیرات هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید به حبس از 2 تا 6 ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. Mr_Vakiil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ یک دستور قابل تقدیر: تعیین تکلیف پرونده‌های قدیمی قصاص تا آخر امسال 🔸رییس قوه قضاییه به دادستان کل کشور مأموریت داد با همکاری سازمان زندان‌ها و شورای حل اختلاف حداکثر تا پایان سال جاری، نسبت به تعیین تکلیف محکومان قدیمی پرونده‌های قصاص اقدام کند. 🔸او همچنین با اشاره به محکومان قصاص قدیمی که در زندان هستند، اما اولیای دم نه حکم را اجرا می‌کنند و نه رضایت می‌دهند گفت: چنانچه اولیای دم عذر موجهی ندارند، ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی تکلیف را روشن کرده است. پرونده برخی از محکومین به قصاص به دلایل مختلف از جمله عدم پرداخت فاضل دیه از سوی اولیای‌دم یا جهات دیگر چندین سال است که در زندان بلاتکلیف به سر می‌برند. از یکی از استان‌ها که کسب اطلاع کردم متوجه شدم که محکومی از سال ۶۳ که مرتکب قتل شده و محکوم به قصاص گشته است، در زندان در وضعیت بلاتکلیفی به سر می‌برد که این امر آسیب‌های زیادی را به لحاظ روانی برای فرد محکوم ایجاد می‌کند. Mr_Vakiil
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و دهم با سینی چای قدم به اتاق گذاشتم و مجید دید سینی در دستانم می‌لرزد که از جایش پرید و سینی را از من گرفت تا کمتر عذاب بکشم و من در هاله‌ای از غم گوشه اتاق نشستم که مامان خدیجه صدایم زد: «الهه جان! چرا ناراحتی عزیزم؟» و ای کاش چیزی نمی‌پرسید و به رویم نمی‌آورد که صورتم بیشتر در سایه ناراحتی پنهان شد و زیر لب جواب دادم: «نه، خوبم! چیزی نیس.» و به قدری آهسته گفتم که به گمانم نشنید، ولی به خوبی شنیده بودند و آسید احمد فهمید نمی‌خواهم حرفی بزنم، که سرِ شوخی را با مجید باز کرد: «حتماً این مجید یه کاری کرده، خانمش از دستش دلخوره!» صورت گرفته مجید به خنده‌ای تصنعی باز شد و آسید احمد برای دلخوشی من، با شیرین زبانی ادامه داد: «عیب نداره دخترم! منم یه وقتایی این مامان خدیجه رو اذیت می‌کنم! بلاخره بخشش از بزرگتره!» و بعد به آرامی خندید تا به کلی فضا را عوض کرده باشد و به فکرش هم نمی‌رسید چه بلایی به سرم آمده که حتی نمی‌توانستم در پاسخ خوش‌زبانی‌های پدرانه‌اش، لبخندی بی‌رنگ تحویلش دهم و باز به بهانه آوردن میوه از جایم بلند شدم که مامان خدیجه با مهربانی مانعم شد: «دخترم! ما که غریبه نیستیم، بیا بشین عزیز دلم!» و خواستم در برابر تعارفش حرفی بزنم که آسید احمد هم دنبال حرف همسرش را گرفت: «آره باباجون! ما اومدیم یه نیم ساعت بشینیم، خودتون رو ببینیم. نمی‌خواد زحمت بکشی!» ولی خجالت می‌کشیدم از میهمانان عزیزم پذیرایی نکنم که اینبار با قاطعیتی لبریز محبت، اصرار کرد تا بنشینم: «دخترم! بیا بشین، کارت دارم!» نگاه خیره‌ام به چشمان متعجب مجید افتاد و شاید او هم مثل من ترسیده بود که آسید احمد بویی از ماجرا بُرده باشد که درست همین امشب به خانه‌مان آمده و انتظارم چندان طولانی نشد که تا سرِ جایم نشستم، با لحنی ملایم آغاز کرد: «ببینید بچه‌ها! شما مثل دختر و پسر خودم هستید! تو این شش ماهی که شما قدم رو تخم چشم من گذاشتید و اومدید تو این خونه، سعی کردم هر کاری برای بچه‌های خودم می‌کردم، برای شما هم انجام بدم! ولی خُب حتماً یه سری کم کاری هایی هم کردم که ان‌شاء‌الله هم خدا ببخشه، هم شما حلالم کنید!» نمی‌دانستم چه می‌خواهد بگوید که با اینهمه تواضع و فروتنی، اینقدر مقدمه‌چینی می‌کند و فرصت نداد من و مجید زبان به تشکر باز کنیم که با همان نگاه سر به زیر و لحن مهربانش ادامه داد: «خُب پارسال همین موقع پسر و عروسم اینجا بودن و ما با اونا عازم شدیم. ولی حالا شما جای عروس و پسرم هستین و می‌خوام اگه خدا بخواد و شما هم راضی باشید، امسال با هم راهی بشیم.» مجید مستقیم نگاهش می‌کرد و مثل من نمی‌دانست خیال مهربان آسید احمد برایمان چه خوابی دیده که مامان خدیجه به کمک همسرش آمد: «حدود بیست روز تا اربعین مونده، باید کم کم آماده بشیم!» و من و مجید همچنان مات و متحیر مانده بودیم که آسید احمد در برابر اینهمه تحیرِ ما، به آرامی خندید و حرف آخر را زد: «به لطف خدا و کرم امام حسین (علیه‌السلام) ما چند ساله که تو مراسم پیاده روی اربعین شرکت می‌کنیم. حالا امشب اومدیم که اگه دوست دارید، با هم بریم کربلا!» با ما همراه باشید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-8 - تصنیف : من چه دانم.mp3
4.44M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 مرا گویی که رایی من چه دانم چنین مجنون چرایی من چه دانم مرا گویی بدین زاری که هستی به عشقم چون برآیی من چه دانم منم در موج دریاهای عشقت مرا گویی کجایی من چه دانم مرا گویی به قربانگاه جان‌ها نمی‌ترسی که آیی من چه دانم مرا گویی اگر کشته خدایی چه داری از خدایی من چه دانم مرا گویی چه می جویی دگر تو ورای روشنایی من چه دانم مرا گویی تو را با این قفس چیست اگر مرغ هوایی من چه دانم مرا راه صوابی بود گم شد ار آن ترک ختایی من چه دانم بلا را از خوشی نشناسم ایرا به غایت خوش بلایی من چه دانم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۴. خوشا به حال صابرین در غیبت او؛ آنان کسانی هستند که خداوند در قرآن چنین توصیفشان کرده: (و کسانی که به غیب ایمان می‌آورند). بحار الانوار ۵. خوشا به حال آن که حضرت مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف) را ببیند و خوشا به حال آن که او را دوست بدارد و خوشا به حال آن که امامت او را باور داشته باشد. بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357