eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خواهشا ج بدید پسر ۹ ساله ای دارم که تو درس خوندن تنبله کلاس دوم است و وقتی ازش ایراد درسی میگیرم همش میگه من خسته شدم و چرا من رو اذیت میکنی و دوست نداره اشکالات درسی رو ازش بگیرم فوق العاده بداخلاقه البته من و پدرش هم قبلا با هم مشکل داشتیم ولی الان خوبیم در ضمن تیوی رو هم ۲ماهه قطع کردیم و سرگرمیش نقاشی و بازی با پدر شده من چه کار کنم که این حالت عصبی و بداخلاقی شدیدش از بین بره ؟؟ من بهش میگم تو خنگی اونم به من میگه خودت خنگی. من نگرانه سن بلوغ هم هستم که همینجوری بداخلاق بزرگ شه. من چه رفتاری رو باهاش داشته باشم؟؟ در ضمن خیلی هم دست به وسط پای خواهره ۳سالش میزنه و خوشش میاد اینم چه کار کنم ؟؟دیوانه شدم ✅ (منظور استاد پوراحمد از کلاس هنر پدر و مادر بودن، همان کلاس تربیت کودک و نوجوان است) 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام علیکم ببخشید استاد چطوری میتونم باعث بالابردن اعتماد به نفس شوهرم بشم. وظایف من به عنوان همسر در این زمینه چی میتونه باشه? به خاطر مساله ای با مشاور صحبت داشتیم ایشون گفتند همسرتون اعتماد به نفسشون مقداری,پایین هست و شما باید کمک کنید اما اینکه چه کارایی بکنم خیلی بهم چیزی نگفتند 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام خدمت شما استاد بزرگوار،،جناب پور احمد دخترم 3سال و 5ماهشونه،چند روزی میشه تمام خواسته هاشو با گریه میگه،اگر چیزی لازم داشته باشه با گریه صحبت میکنه و مدام بهانه جویی میکنه،میخواستم بدونم در مقابلش چه رفتاری رو داشته باشم چون چند روزه وقتی خیلی گریه میکنه کلافه میشم درضمن استاد خیلی دیر با بچه های هم سنش ارتباط میگیره،و مورد دیگه ای که خیلی ناراحتم از بابتش اینه که گوشه ناخن هاشو میکنه و زخم میکنه مستأصل شدم که چیکار کنم محبت میکنید بنده رو راهنمایی بفرمائید 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش « غاده » قسمت2⃣ تعجب کردم ، گفتم: من از این جنگ ناراحتم ، از این خون و هیاهو ، و هرکس را هم در این جنگ شریک باشد نمی توانم ببینم . امام موسی اطمینان داد که چمران اینطور نیست . ایشان دنبال شما می گشت . ما موسسه ای داریم برای نگهداری بچه های یتیم . فکر می کنم کار در آن جا با روحیه شما سازگار باشد . من می خواهم شما بیایید آنجا و با چمران آشنا شوید . ایشان خیلی اصرار کرد و تا قول رفتن به موسسه را از من نگرفت ، نگذاشت برگردم . شش هفت ماه از این قول و قرار گذشته بود و من هنوز نرفته بودم موسسه . در این مدت سید غروی هر جا من را می دید می گفت: چرا نرفته اید ؟آقای صدر مدام از من سراغ می گیرند. ولی من آماده نبودم ، هنوز اسم چمران برایم با جنگ همراه بود.فکر میکردم نمی توانم بروم او را ببینم. از طرف دیگرپدرم ناراحتی قلبی پیدا کرده بود. و من خیلی ناراحت بودم . سید غروی یک شب برای عیادت بابا آمد خانه ما و موقع رفتن دم در تقویمی از سازمان امل به من داد گفت: هدیه است آن وقت توجهی نکردم ، اما شب در تنهایی همانطور که داشتم می نوشتم ، چشمم رفت روی این تقویم . دیدم دوازده نقاشی دارد برای دوازده ماه که همه شان زیبایند ، اما اسم و امضایی پای آنها نبود .   یکی از نقاشیها زمینه ای کاملاً سیاه داشت و وسط این سیاهی شمع کوچکی می سوخت که نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک بود . زیر این نقاشی به عربی شاعرانه ای نوشته بود؛ من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم ، ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان میدهم و کسیکه بدنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود . کسیکه بدنبال نور است ، کسی مثل من . آن شب تحت تاثیر آن شعر و نقاشی خیلی گریه کردم . انگار این نور همه وجودم را فراگرفته بود . اما نمی دانستم چه کسی این را کشیده . ادامه دارد........ بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
4_6025948169802615436.mp3
12.09M
۳ فایل چهارم ⚡️تا حالا شده آرزو کنی؛ - کاش هیچوقت گناه نمی‌کردم؟ - کاش فرصتی باشه بتونم همه اشتباهاتم جبران کنم؟ - کاش برمیگشتم به بچگی و اینبار درست زندگی می‌کردم؟ [ ماه رجب... فرصت دوباره‌ایست برای برگشتِ ما فرصتی که خودِ خدا برای تمام بنده‌هاش حتی کافرین فراهم کرده.] ※ چطور میتونیم از این فرصت بهره کافی رو ببریم؟