haeri_ensan_shenasi_13.mp3
12.83M
🎧 انسان شناسی در قرآن| جلسه 13
#انسان_شناسی_در_قرآن
#آیت_الله_حائری_شیرازی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانه ای از شعور بارز در حیوانات !!
اینجا در محیطی آرام و زیبا بچه فیل با این پرنده ها (کبک) بازی می کند و پرنده ها از جانب بچه فیل و مادرش احساس خطر نمی کنند و در همان حوالی می مانند .
🍃این آیه را با دقت بخوانیم .
« انعام -آیه 38 »
♻️"هیچ #جنبندهای در زمین ... نیست مگر اینکه #امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم، سپس همگی به سوی #پروردگارشان_محشور میگردند."
🍃 #قرآن توجه خاصی به زندگی حیوانات دارد و از یادآوری خلقت، #شعور و #صفات آنها در راه هدایت مردم استفاده میکند:
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: امّا با توجّه به آيات گذشته، كاملًا روشن است كه منظور ارتباط با ارواح، ص: ۵۸ از «مرگ اوّل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
بخش دوم ارتباط با ارواح
سرگرمىِ ميزگرد!
آيا مى توان با ارواح گذشتگان رابطه برقرار ساخت و معلوماتى از آنها دريافت داشت؟
آيا اين گفتگوهائى كه جمعيّت هاى «روحيّون» و «اسپرى تيستها» درباره رابطه با ارواح مدّعى هستند همه بيهوده است؟ و بيهوده سخن به اين درازى! و يا اين كه در ميان سخنان آنها واقعيّت هائى وجود دارد؟
آيا احضار ارواح- يا صحيحتر ارتباط با ارواح- از طريق ميز گرد كه اخيراً «۱» در همه جا به توصيه بعضى از مجلّات «مُد» شده، صحيح است و همه كس مى توانند يك ميز گرد
ارتباط با ارواح، ص: ۶۴
چرخان بدون ميخ تهيّه نموده و دور آن بنشينند و دست روى آن بگذارند و نيّتى كنند
و با روح مورد نظر رابطه برقرار سازند، و مطالب لازم را از او بپرسند و پاسخهاى او را- اعم از مثبت و منفى- به وسيله گردش آهسته و غيراختيارى ميز دريافت دارند؟
راستى اين مطلب به همين سادگى و آسانى است و يك ميز گرد بدون ميخ «كليد عالم غيب» و «دستگاه فرستنده و گيرنده» عالم ارواح مى باشد؟!
اينها سؤالاتى است كه همه ميل دارند پاسخ آن را بدانند.
اجازه بدهيد مطلب را از همين سؤال آخر و داستان ميزگرد كه اخيراً شورَش درآمده است، شروع كنيم و سپس به بحث هاى اصولى تر بپردازيم.
و نيز اجازه بدهيد سخن را با نامه جالب و مستدلّى كه يكى از كسانى كه اخيراً در اين باره زياد كار كرده است، آغاز نمائيم، اينك متن نامه:
اين روزها ارتباط با ارواح به وسيله ميز گرد به صورت يك اپيدمى درآمده و هر كس چند دقيقه اى در يك جلسه ارتباط بنشيند و ناظر حركت ميز شود، بلافاصله
ارتباط با ارواح، ص: ۶۵
به فكر مى افتد كه يك ميز بدون ميخ با صفحه مدوّر متحرّك، تهيّه كند، و مشغول ارتباط با ارواح شود.
امّا آنچه موجب تعجّب و باعث تأسّف است اين كه افرادى كه بنا به توصيه نويسنده يكى از مجلّات تهران پس از خواندن سوره حمد و استدعاى ارتباط با روح موردنظر موفّق مى شوند، همگى آنچه كه خودشان علاقمند هستند بپرسند مى پرسند و جالبتر اين كه آنچه كه دوست دارند بشنوند، مى شوند!
من هنوز نديدم كه مثلًا چند نفر از پيروان يكى از فرق اسلامى دور ميز بنشينند و از روح مرتبط بپرسند كه راه حق كدام است و به غير از فرقه مورد نظرشان چيز ديگرى
بشنوند، و اتّفاقاً مخالفان آنها نيز خلاف آن را مى شنوند!!
آنچه مسلّم است، كسى در گردش صفحه ميز بطور خود به خود شكّى ندارد، اما اين كه آيا عامل گرداننده نيز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چيست كه در برابر من كه شيعه هستم راه حق را شيعه اثنى عشرى معرّفى مى كند و به آن ديگرى كه مسلك ديگرى دارد همان مسلك را؟!
بارها آزمايش نمودهام مثلًا در برابر سؤال اين كه فلان مريض مثلًا خوب خواهد شد يا نه؟ از يك روح در دو شب متوالى پرسيده ام؛ هر بار جوابى داده كه با جواب قبلى
ارتباط با ارواح، ص: ۶۶
تناقض داشته!
حال بايد ديد كه اين حركت ميز به وسيله چه نيرو و عاملى انجام مى شود؟
من بارها ناظر بودهام در جلساتى كه با ميزهاى آهنى بزرگ، ارتباط برقرار شده، اگر ميز بايد بدون ميخ باشد، و وجود يك ميخ اين قدر اثر دارد، پس چرا ميز آهنى به حركت درمى آيد؟ (دقّت كنيد! )
آنچه من به دست آورده ام، اين است كه: افرادى كه دور ميز مى نشينند، بطور ناخودآگاه تحت تأثير كلمات و موقعيّت استثنائى محل كه همه افراد خود را براى ارتباط با ارواح آماده كرده اند، قرار مى گيرند. يكى از حضّار كه قدرت كنترل اعصابش كمتر از ديگران است، ميز را به حركت درمى آورد.
اين افراد همان مِديُومهاى قوى هستند. شما دقّت كنيد! مديومهاى قوى همه كسانى هستند كه قدرت كنترل اعصابشان بسيار ضعيف است و اغلب عصبانى مى باشند.
من خود در شهرستان نيشابور از اداره كنندگان جلسه ارتباط هستم و شايد اكثريّت قريب به اتّفاق كسانى كه هم اكنون در نيشابور جلسه ارتباط دارند، در وهله اوّل در
منزل من و از خود من ياد گرفته اند؛ منظورم خودستائى نيست بلكه مى خواهم بگويم من از روى هوى و هوس يا
ارتباط با ارواح، ص: ۶۷
مسموعات، اين كلمات را ننوشته ام.
در ارتباطى كه روح مرتبط، خود را ابوعلى سينا! معرّفى كرد، سؤالى درباره بيمارى نموديم...
بيمار، بانوئى بود كه زايمانش نزديك بود، و استاد گفتند: ۲۹ همان برج فارغ خواهد شد در صورتى كه اصلًا چنين نشد!
جالبتر از همه اين كه خانمى در نيشابور هست كه به محض نشستن دور ميز (و گذاشتن دست روى ميز) بدون سؤال و جواب ميز شروع به دوران مى كند و هر سؤالى كه مى كند، مثبت جواب مى شنود؛ حتّى يك سؤال را به صورت منفى هم سؤال مى كند باز هم مثبت جواب مى شنود.
باز در مجلسى مشاهده كردم كه هرچه خواهش و تمنّا از ميز كردند، تكانى نخورد! و صاحب مجلس به خاطر اين كه خودى نشان بدهد در ميز دخل و تصرّف كرده، شروع به حركت دادن نمود!
آنچه در مجالس مى گذرد ۸۰% دخل و تصرّف (عمدى يا ناخودآگاه) و ۲۰% حقيقت است. تازه اين بيست درصد هم معلوم نيست كه بوس
يله روح ب
اشد!
خلاصه اين كه، مشتى مردم در كنار ميز شبها گاهى تا ساعت ۱ و ۲ بعد از نيمه شب حيران و سرگردانند، و هر كس هم مطابق ميل و ذوق و سليقه خود پيام مى گيرد، و
ارتباط با ارواح، ص: ۶۸
بايد از آن روزى ترسيد كه اين ارتباطها نقطه عطفى براى دشمنان و مخالفان باشد، و يا سرگرمى سياسى جديدى گردد كه در پشت پرده آنها خيانتها خفته باشد.
نتيجه اى كه من به آن رسيدهام اين است كه اين مسئله را بازى يا
سرگرمى بنامم و سؤالاتى كه در اين زمينه مى شود، با گفته خداوند متعال در قرآن كريم پاسخ گويم: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ امْرِ رَبّى «۱»
#کتاب ارتباط با ارواح آیت الله شیرازی
https://eitaa.com/zandahlm1357
آیا فشار قبر برای همه هست؟ چکار کنیم که فشار قبر نداشته باشیم؟.mp3
1.82M
سوال: 1024
#فشار_قبر
❓آیا فشار قبر برای همه هست؟ چکار کنیم که فشار قبر نداشته باشیم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣 مقایسه جالب مرگ و سفر به مشهد
🎙#استادمسعودعالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 توصیه مجری تلویزیون به بازماندگان امواتی که بر اثر خودکشی از دنیا رفته اند
▪️این قسمت: باغ زمزم
▫️تجربهگر : آقای مهدی اسفندیاری
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه تست هوش
حل معما
باما همراه باشید👇👇👇👇
@zandahlm1357
یکی جفت نداره، دیدیش لایک کن⁉️🤓
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357
بین این همه سنجاب ، موش رو دیدی لایک کن⁉️🤓
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357
چند گربه در تصویر دیدی⁉️🤓
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی که دست های انسان بسته میشود و دیگر هیچ کاری نمیتواند برای خودش بکند....
✍ این یک دقیقه طلایی را با دقت گوش کنید،هر روز صبح ، هر شب قبل خواب....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره نذر هزار صلوات برای مادر #امام_زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
🎙 آیتالله مجتهدی ره
مداحی_آنلاین_برکات_باور_نکردنی_صله.mp3
2.08M
♨️برکات باور نکردنی صله رحم
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #قرائتی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌈شکرگزاری مستقیم ترین راه برای رسیدن به حال خوب
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
قسمت هفدهم: بازهم باران…و شیشه های خیس.. زل زده به زن،بی حرکت ایستادم:(این زن کیه؟؟)و عثمان فهمید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا😌
قسمت هجدهم:
صدای عثمان سکوتم را بهم زد:( سارا.. اگه حالتون خوب نیست.. بقیه اشو بذاریم برای یه روز دیگه)
با تکان سر مخالفتم را اعلام کردم...
دختر آرامشی عصبی داشت:(بار سفر بستم..و عجب سوپرایزی بود...رفتیم مرز...از اونجا با ماشینها و آدمهای مختلف که همه مرد بودن به مسیرمون ادامه میدادیم...مسیری که نمیدونستم تهش به کجا میرسه و تمام سوالهام از دانیال بی جواب میموند...ترسیده بودم،چون نه اون جاده ی خاکی و جنگ زده شبیه مکانهای توریستی بود نه اون مردهای ریش بلند و بد هیبت شبیه توریست....
میدونستم جای خوبی نمیریم...و این حس با وجود دانیال حتی یک لحظه هم راحتم نمیذاشت...چند روزی تو راه بودیم...حالا دیگه مطمئن بودم مقصد، جایی عرب زبان مثله سوریه ست...و چقدر درست بود و من دلیل این سوپرایز عجیب شوهرم رو نمیفهمیدم...
بالاخره به مقصد رسیدیم...جایی درست روی خرابه های خانه ی مردم در سوریه...نمیدونستم این شوهر رذل چه نقشه ایی برای زنانگی هام داره... اون شب دانیال کنار من بود و از مبارزه گفت...مبارزه ای که مرد جنگ میخواست و رستگاری خونه ی پُرش بود...اون از رسالت آسمانی و توجه ویژه خدا به ما و انتخاب شدنمون واسه انجام این ماموریت الهی گفت!
اما من درک نمیکردم.و اون روی وحشی وارش رو وقتی دیدم که گفتم: کدوم رسالت؟ یعنی خدا خواسته این شهر رو اینطور سر مردمش خراب کنید؟؟
و من تازه فهمیدم خون چه طعمی داره،وقتی مزه دهنم شه...منه کتک نخورده از دست پدر...از برادرت کتک خوردم...تا خود صبح از آرمانهاش گفت از شجاعت خودشو و هم ردیفاش،از دنیایی که باید حکومت واحد اسلامی داشته باشه!
اون شب برای اولین به اندازه تک تک ذرات وجودم وحشت کردم...ببینم تا حالا جایی گیر افتادی که نه راه پس داشته باشی،نه راه پیش؟؟ طوری که احساس کنی کل وجودت خالیه؟؟که دست هیچ کس واسه نجات،بهت نمیرسه؟؟که بگی چه غلطی کردم و بشینی دقیقه های احتمالی زندگیتو بشماری؟؟
من تجربه اش کردم...اون شب برای اولین بار بود که مثل یه بچه از خدا خواستم همه چی به عقب برگرده...اما امکان نداشت.صبح وقتی بیدار شدم، نبود...یعنی دیگه هیچ وقت نبود... ساکت و گوشه گیر شده بودم،مدام به خودم امید میدادم که برمیگرده و از اینجا میریم...اما...)
نفسهایم تند شده بود...دختره روبه رویم،همسره دانیالی بود که برای مراسم ازدواجش خیال پردازی های خواهرانه ام را داشتم؟؟در دل پوزخند میزدم و به خود امیدی با دوز بالا تزریق میکردم که تمام اینها دروغهایی ست عثمانی تا از تصمیمم منصرف شوم....
عثمان از جایش بلند شد:(صوفی فعلا تمومش کن..) و لیوانی آب به سمتم گرفت (بخور سارا.واسه امروز بسه)
اما بس نبود...داستان سرایی های این زن نظیر نداشت...شاید میشد رمانی عاشقانه از دلش بیرون کشید...ای عثمان احمق....
چرا در انتهای دلم خبری از امید نبود؟؟؟خالی تر این هم میشد که بود؟؟
(من خوبم.. بگو..)
لبهای مچاله شده ی صوفی زیر دندانهایش،باز شد:(زنهای زیادی اونجا بودن که….)
ادامه دارد......
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357