eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای داعیان را امام زمان آمین می‌گوید دعای داعیان را امام زمان آمین می‌گوید طبق روایات وارده هنگامی که موالیان و دوستان خاندان عصمت و طهارت دعا می‌کنند، اولیای خدا آمین می‌گویند، و چه ارزشمند است دعایی که حضرت اباصالح المهدی علیه السلام آمینش را بگوید. برای اثبات گفتارمان به بیان یک روایت بسنده می‌کنیم: محمد بن الحسن الصفار در بصائر الدرجات به سند خود از ابوالربیع شامی آورده است که گفت: به حضرت ابوعبدالله صادق علیه السلام عرضه داشتم: از عمرو بن اسحاق حدیثی به من رسیده. فرمود: آن را عرضه کن. گفتم: وی بر امیرالمومنین علی علیه السلام داخل شد، پس [صفحه ۲۹] آن حضرت آثار زردی بر صورتش دید، فرمود: این زردی چیست؟. پس بیماریی که در او بود، توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال می‌شویم به خوشحالی شما، و اندوهگین می‌گردیم به حزن شما، و بیمار می‌شویم به بیماری شما، و دعا می‌کنیم برای شما، و شما که دعا می‌کنید ما آمین می‌گوییم. عمرو به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: آنچه فرمودید دانستم، ولی چگونه ما دعا می‌کنیم شما آمین می‌گویید؟. آن حضرت فرمود: بر ما یکسان است حاضر و دور. امام صادق علیه السلام فرمود: عمرو راست گفته است. [۱]. [صفحه ۳۰] پاورقی [۱] بصائر الدرجات، ص ۲۶۰. دعا براي فرج امام زمان علیه السلام نویسنده: حسین هاشمی نژاد https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
با حاجی بخشی... یک ماشین لندرور از دور می‌آید و از بلندگوهایی که بالای سرش نصب شده، سرودهای آهنگران پخش می‌شود. غبار نازکی اطراف ماشین را فرا گرفته. تعداد زیادی از نیروها بیرون آمده و پیرامون ماشین حلقه زده اند. همه ی آنها می‌خندند. خوشحال اند. راننده ی این اتومبیل مردی است با محاسن سفید و سری کم مو. درشت و چهار شانه. او هم می‌خندد. عطر و پیشانی بند توزیع می‌کند، مجانی، صلواتی. خوراکی هم می‌دهد. شکلات، کمپوت و... ماشین با برکتی است. دو نفر دیگر در ماشین هستند که کمک این پیرمرد می‌کنند. «حاج آقا بخشی اومد. بچه‌ها بریم عطر شابدوالعظیمی بگیریم... » نامش هم معلوم شد، «حاج آقا بخشی» عجب پیرمرد با حالی است. گویی تمام بچه‌ها را خوب می‌شناسد. با همه شوخی می‌کند. دیگران هم او را خوب می‌شناسند. بارها او را در جبهه‌ها دیده اند. با روحیه اش هم آشنایند. عطرهایش هم معروف است! چندان خوشبو نیست ولی به هر حال عطر است. پفک هم دارد. هدف اصلی اش توزیع روحیه است. جلوی بچه‌ها می‌ایستد و شعار می دهد: [صفحه ۳۲] ماشاء الله - حزب الله لشکر ما - حزب الله رهبر ما - حزب الله بسیجی‌ها - حزب الله ارتشی‌ها - حزب الله سپاهی‌ها - حزب الله همه را به وجد آورده، دوباره حرکت می‌کند و به نقاط دیگر می‌رود. می‌گویند در عملیات هم شرکت می‌کند و همه جا هست. اکثر تیپ و لشکرها هم او را می‌شناسند. با فرماندهان هم صمیمی است. همه هم او را دوست دارند و با او شوخی می‌کنند. با صدای اذان، حاج آقا بخشی هم ماشین را پارک می‌کند و وضو می‌گیرد و به نماز می‌ایستد. همین فردی که تا چند لحظه پیش با انرژی خیلی زیاد خود را از لابلای دست و پای نیروهای جوان و رزمنده با شوخی بیرون می‌کشید و بین آنها خوراکی تقسیم می‌کرد در کنار یکی از گروههای کوچک نماز جماعت مشغول نماز شد. به خاطر اینکه خطری متوجه بچه‌ها نباشد در هر گوشه ای یک نماز جماعت برپا می‌شود. هر کس نزدیکتر به هر گروه باشد همانجا می‌ایستد و اقتدا می‌کند. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
💌 🌹 شهـــید محمد اسدی: 👈 این دنیا بسیار کوچک و گذراست و مثل یک دیوار میماند که ما بر لبه آن راه میرویم و انتهای این دیوار که هدف ماست، شهادت است و ما باید هدف خود را با دقت و هوشیاری ببینیم و با سرعت و اشتیاق به طرف آن بدویم و مواظب باشیم که در این مسیر کوچکترین لغزشی در ما به وجود نیاید که ممکن از این دیوار سقوط کنیم و به هدفمان که شهادت است نرسیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کتابخانه صوتی
hafez 67.mp3
6.97M
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
.......: خمول سید بزرگوار امیر قاسم انوار تبریزی دفن شد. وی در آغاز همنشین صدرالدین اردبیلی بود و پس از او با صدر الدین علیا الیمنی مجالست داشت. او را منزلتی بزرگ بود و به سال ۷۳۷ از دنیا رفت و در ولایت جام در روستایی به نام حزجرد دفن گردید. وی با مجذوبان نشست و برخاست زیاد داشت، از خودش می‌گوید که: وقتی به بلاد روم رسیدم به من گفته شد: مجذوبی آنجاست. نزد او رفتم، وقتی او را دیدم شناختم، چون من در ایام تحصیل در تبریز بودم. گفتم: چگونه جذبه دامن تو را گرفت، گفت: زمانی که در تنهایی بسر می‌بردم، هر روز صبح، شخصی از راست و شخصی از چپ مرا می‌گرفت. روزی بیدار شدم و از چیزی بیهوش گشتم و از آنها نجات یافتم. سید هر وقت این حکایت را نقل می‌کند اشک از چشمانش سرازیر می‌شود. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357