#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🦋هنر زن بودن (قسمت21 ) ♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن: 🚫_جای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ج 22 هنر زن بودن6-2-94.mp3
زمان:
حجم:
49.03M
🦋هنر زن بودن (قسمت 22 )
♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن:
🚫_جایگاه خود را نداند.
🚫_به زن بودنش افتخار نکند.
🚫_برای مردگونه بودن تلاش کند.
✅ مباحثی که ان شاء الله قرار است در "هنر زن بودن" بررسی شود
🎵استاد محمدجعفرغفرانی
🔰حجاب، یاری دهندهای برای رسیدن به رتبهی معنوی عالی
🔹رهبرانقلاب: باید مسائل ارزشی اسلام در جامعهی ما احیاء بشود. مثلاً مسألهی حجاب، یک مسألهی ارزشی است. مسألهی حجاب، مسألهیی است که اگرچه مقدمهیی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسألهی ارزشی است. ما که روی حجاب اینقدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبهی معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای بسیار لغزندهیی که سر راهش قرار دادهاند، نشود.
⬅️ مروری بر توصیههای حضرت آیتالله خامنهای به شورای فرهنگیاجتماعی زنان و خانواده
🗓 ۱۳۷۰/۱۰/۰۴
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ماجرای تحول پریناز خانم صفریان🌷🌺🌷🌺❤️🌹❤️🌹🥰🥰 #پارت_دوم ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #کلیپ
🎙سخنرانی شیرین حاج آقا قرائتی
🛑 اگر با محبت جذب نکنیم بی عرضهایم
.......:
ماجرای اسیری دختر امپراطور روم
بشر میگوید: پرسیدم چگونه به دام اسارت افتادید؟
جواب داد:
در یکی از شبها در عالم رؤیا امام حسن عسکری علیه السلام به من فرمود:
پدر بزرگ تو در همین روزها سپاهی به جنگ مسلمانان میفرستد و خودش نیز با سپاهیان به جبهه نبرد خواهد رفت. تو هم از لباس زنانی که برای خدمت در پشت جبهه در جنگ شرکت میکنند بپوش و بطور ناشناس همراه زنان خدمتگزار به سوی جبهه حرکت کن تا به مقصد برسی.
پس از چند روز سپاه روم عازم جبهه نبرد شد. من هم مطابق گفته امام خود را به پشت جبهه رساندم.
طولی نکشید که آتش جنگ شعله ور شد. سرانجام سربازان خط مقدم اسلام ما را به اسارت گرفتند.
سپس با قایقها به سوی بغداد حرکت کردیم چنانکه دیدی در ساحل رود فرات پیاده شدیم و تاکنون کسی نمی داند که من نوه قیصر امپراطور روم هستم تنها تو میدانی آن هم به خاطر اینکه خودم برایت بازگو کردم.
البته در تقسیم غنایم جنگی به سهم پیرمردی افتادم. وی نامم را پرسید چون نمی خواستم شناخته شوم خود را معرفی نکردم فقط گفتم نامم نرجس است.
بشر میگوید: پرسیدم جای تعجب است! تو رومی هستی؛ اما زبان
عربی را بخوبی میدانی.
گفت:
آری! پدربزرگم در تربیت من بسیار سعی و کوشش داشت و مایل بود آداب ملل و اقوام را یاد بگیرم لذا دستور داد خانمی را که به زبان عربی آشنایی داشت و مترجم او بود، شب و روز زبان عرب را به من بیاموزد. از این رو زبان عربی را بخوبی یاد گرفتم و توانستم به زبان عربی صحبت کنم.
.......:
جلد ۲
📚داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت نود: مدتی از ماموریت حسام به سوریه میگذشت و من جز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا