eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: درس و مشق و نهضت سواد آموزی راست می‌گویند، بچه‌ها باید بیشتر کار کنند و بهانه دست دشمنان و دوستان نادان ندهند. به همین خاطر ساعتها در مجتمع می‌نشینند و به طور خصوصی با معلمها درس می‌خوانند. موفقیتشان هم خوب است. خصوصا نیروهایی که به مرخصی نمی روند، وقت زیادی دارند. وقتی در خط پدافندی هم بودند، یک بار مجتمع به سراغ آنها آمده و کتاب و نوشت افزار در اختیارشان گذاشت. امتحانات هم نزدیک است. شاید نیمی از نیروها درس می‌خوانند. نهضت سواد آموزی هم فعال است، یکی یکی بی سوادها را پیدا می‌کند و برای آنها کلاس می‌گذارد. مجتمع رزمندگان مثل یک مدرسه در خدمت رزمندگان اسلام است همه جا حضور دارد، در پادگان، اردوگاه، مقرهای پشتیبانی، جهاد سازندگی، مهندسی رزمی، یگانهای مکانیزه ی تانک و نفربر و خشایار، حتی در خطوط مقدم نبرد. هیچ چیز نمی تواند جلوی این جهاد را بگیرد. جهادی بزرگ برای رشد و تعالی و تحصیل رزمندگانی که از همه چیز گذشته و خود را به جبهه رسانده اند. بدا به حال آن کسانی که با توجیه تحصیل، شیطان آنها را از حضور در جبهه محروم ساخت. آنها اگر واقعا درسخوان هستند، بیایند اینجا. اینجا هم درس هست. این رزمندگان نیز عاشق تحصیل اند. در بین اینها، نخبگانی هستند که در [صفحه ۱۲۴] کوتاهترین زمان، موفق شده اند همراه سایر شهرنشینان راحت طلب، دیپلم خود را بگیرند و به این قانع نیستند و مقدمات ورود به دانشگاه را نیز فراهم کرده اند. جنگ با درس خواندن مغایرتی ندارد. چه بسا در شبهای طولانی و در خط مقدم جبهه رزمنده ای مشتاق زیر نور مهتاب و یا منورهای دشمن، خطوط کتاب را دنبال می‌کند و کتاب را به پایان می‌برد. آنها که می‌گویند، بسیجیان سواد ندارند و یا درس خواندن برای آنها مشکل است اشتباه می‌کنند. آنها رزمندگان را نمی شناسند. آیا این عزیزان گناه کرده اند که پیشاپیش همه برای دفاع از اسلام و انقلاب و ناموس و ایران به جنگ آمده اند؟ آیا یک رزمنده نمی تواند مهندس باشد؟ در حالی که بسیاری از مهندسان متعهد ما در صف رزمندگان به سر می‌برند. آیا یک رزمنده نمی تواند خلبان باشد؟ در حالی که بسیاری از خلبانان ما افتخار می‌کنند که رزمنده اند. دکترهای زیادی مفتخرند. دکترهای زیادی مفتخرند که در اختیار جنگ هستند و وظیفه میهنی و شرعی خود را انجام می‌دهند. باید درس خواند. بسیجی با سواد، بسیجی درسخوان، بسیجی مهندس، دکتر بسیجی و... همه فعالیت می‌کنند. دبیران دلسوز هم به خوبی کمک می‌کنند. امتحانات با هماهنگی مرکز و در زمان مقرر انجام می‌شود و بچه‌ها درست مثل شب امتحان در محوطه پادگان و اردوگاه می‌چرخند و کتاب به دست، درس می‌خوانند. بسیاری از آنها قبول می‌شوند و عده ی کمی هم که قبول نمی شوند، برای مراحل بعدی ثبت نام می‌کنند. مجتمع یک امید است، افتخار است. ما را برای ۲۰ سال جنگ آماده می‌کند. معلوم می‌شود ما نیامده ایم که همین امروز و فردا در جنگ باشیم و بعد برگردیم. آمده ایم و اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد تا آخر ایستاده ایم. شاید دوره ی لیسانس و فوق لیسانس و... را به همین شکل طی کنیم. هیچ اشکالی ندارد. تا زنده ایم، درس می‌خواندیم و می‌جنگیم. به قول بچه‌ها «شهیدان» با سواد، شهیدان با کلاس». جالبتر از همه حضور فرماندهان ارشد در بین رزمندگان است. گاهی اوقات [صفحه ۱۲۵] سطوح بالای فرماندهی در کنار یک نیروی بسیجی مخلص و ساده، نشسته و فیزیک می‌خواند. شرایط مناطق استوایی را بررسی می‌کند، تاریخ قاجار را یاد می‌گیرد، معادله ای ریاضی را حل می‌کند. مناجات خواجه عبدالله انصاری را از بر می‌کند. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهدا دین ما را زنده نگه داشتند 🔸خوبان همه جمعند در دایره ی عشق...آن دایره را نقطه ی پرگار حسین است.
Part25_گلستان سعدی.mp3
12.88M
📗کتاب صوتی با روایت دکتر اسماعیل آذر قسمت 5⃣2⃣
نظام الدین قاضی نظام الدین گفته است: شما روشنایی قلب تیره من هستید و دل من جای علاقه به شماست، تشنه از یاد شما سیراب شود نه به آب. هر وقت خودم را به غیر شما درمان کردم، دردم زیادتر شد. انتم لظلام قلبی الاضواء فیکم لفؤادی جُمِّعت اهواء یروی الظماء ادکارکم لا کلماء داویت بغیرکم فزاد الداء تو را سفارش کنم به جدیت و پرهیز از مسخرگی، و اینکه مباهات کنی به فضیلت و تقوی، و نیز به غیر از خدا در رفع گرفتاری امیدوار نشوی و غیر خدا را نخوانی. اوصیک بالجد فدع من ساخر فاخِر بفضیلته التقی من فاخَر لا ترجُ سوی الرب لکشف البلوی لا تدع مع اللّٰه الهاً آخَر مرا با حکایت وصل معشوقم چکار، کافی است برای شفای درد من که دلم یاد او کند. هر وقت زمانه را با اندوه فراق او گذراندم، کافی است که من باز گردانم آنچه او کُشته است. مالی و حدیث وصل من اهواء حسبی بشفاء علتی ذکراه هذا و اذا قضیت نحبی اسفا یکفی انی اعَدُّ من قتلاه شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام اتَّقُوا اللَّهَ‌ تَقِيَّةَ‌ مَنْ‌ شَمَّرَ تَجْرِيداً، وَ جَدَّ تَشْمِيراً، وَ كَمَّشَ‌ فِي مَهَلٍ‌، وَ بَادَرَ عَنْ‌ وَجَلٍ‌، وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ‌ الْمَوْئِلِ‌ وَ عَاقِبَةِ‌ الْمَصْدَرِ، وَ مَغَبَّةِ‌ الْمَرْجِعِ‌. امام عليه السلام فرمود: تقواى الهى پيشه كنيد؛ تقواى كسى كه براى اطاعت خدا دامن به كمر زده در حالى كه خود را از (علائق مادى) جدا ساخته و سخت (در اين راه) مى‌كوشد و با بصيرت در راه خدا با چابكى گام بر مى‌دارد و از ترس اعمالِ‌ خود، به سرعت (به سوى مغفرت الهى) پيش مى‌رود و در بازگشت به پناهگاه اصلى (آخرت) و به سرانجام زندگى و عاقبت كار مى‌انديشد.
شرح و تفسير اين‌گونه تقوا پيشه كنيد امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه دستور به تقوا مى‌دهد ولى تقوا را با پنج وصف همراه مى‌سازد كه در واقع انگيزه‌هاى تقوا و نتايج آن را در بر دارد. مى‌فرمايد: «تقواى الهى پيشه كنيد؛ تقواى كسى كه براى اطاعت خدا دامن به كمر زده در حالى كه خود را از (علائق مادى) جدا ساخته و سخت (در اين راه) مى‌كوشد و با بصيرت در راه خدا با چابكى گام بر مى‌دارد و از ترس اعمالِ‌ خود، به سرعت (به سوى مغفرت الهى) پيش مى‌رود و در بازگشت به پناهگاه اصلى (آخرت) و به سرانجام زندگى و عاقبت كار مى‌انديشد»؛ (اتَّقُوا اللَّهَ‌ تَقِيَّةَ‌ مَنْ‌ شَمَّرَ تَجْرِيداً، وَ جَدَّ تَشْمِيراً؛ وَ كَمَّشَ‌ فِي مَهَلٍ‌، وَ بَادَرَ عَنْ‌ وَجَلٍ‌، وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ‌ الْمَوْئِلِ‌ وَ عَاقِبَةِ‌ الْمَصْدَرِ، وَ مَغَبَّةِ‌ الْمَرْجِعِ‌) . مى‌دانيم تقوا و پرهيزگارى بهترين زاد و توشۀ سفر آخرت: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ‌ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى‌» ١ و والاترين نشانۀ شخصيت انسان و قرب او در درگاه خدا: «إِنَّ‌ أَكْرَمَكُمْ‌ عِنْدَ اللّهِ‌ أَتْقاكُمْ‌». ٢ و جواز عبور از دروازه‌هاى بهشت است: «تِلْكَ‌ الْجَنَّةُ‌ الَّتِي نُورِثُ‌ مِنْ‌ عِبادِنا مَنْ‌ كانَ‌ تَقِيًّا». ٣ولى تقوا مراحلى دارد كه بستگى زيادى به انگيزه‌هاى آن و نشانه‌هايى در آثار آن دارد و امام عليه السلام در اينجا بالاترين مرحلۀ تقوا را پيشنهاد مى‌كند كه پنج وصف در آن موجود است. نخست به شخص باايمانى اشاره مى‌كند كه دامن همت به كمر زده و خود را از علايق مادى جدا ساخته است ( «شمّر» از مادۀ «تشمير» به معناى دامن به كمر زدن و «تجريد» به معناى جدا شدن است). دومين وصف اين است كه بعد از آمادگى كامل با جديت تمام در اين مسير گام بر مى‌دارد. سومين وصف اين‌كه در عين جديت، با بصيرت و دقت حركت مى‌كند و چالاكى را با فكر و انديشى مى‌آميزد. «كَمَّشَ‌» در اصل از مادۀ «كَمْش»(بر وزن نقش) و يا از مادۀ «كَمَش»(بر وزن عطش) گرفته شده و به معناى چابكى و چالاكى است. ١ چهارمين توصيف اين‌كه انگيزۀ او ترس از مجازات الهى به علّت گناهان و يا ترس از پايان يافتن عمر پيش از اندوختن زاد و توشه براى سفر آخرت است. پنجمين وصف اين‌كه او دائماً دربارۀ سعادت جاويدن و جايگاهش در آخرت و سرانجامِ‌ اين حركت و منزلگاه اصلى كه به آن منته مى‌شود مى‌انديشد. به يقين كسى كه با اين انگيزه‌هاى بسيار قوى و مؤثر و با آمادگى كامل و تلاش توأم با بصيرت در اين راه گام بر دارد به عالى‌ترين درجۀ تقوا رسيده است. كوتاه سخن اين‌كه امام عليه السلام تقوا را به صورت جامعى كه بازتاب عملى گسترده‌اى دارد تفسير كرده است. «كَرّة» به معناى بازگشت و «مَوْئِل» به معناى ملجأ و پناهگاه از ماده «وَئْل»(بر وزن وَعْد) گرفته شده است و «مَغَبَّة» به معناى فرجام و پايان كار است. در تفسير آيۀ شريفۀ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ‌ حَقَّ‌ تُقاتِهِ‌ وَ لا تَمُوتُنَّ‌ إِلاّ وَ أَنْتُمْ‌ مُسْلِمُونَ‌» ؛اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! آن‌گونه كه حق تقوا و پرهيزكارى است، از (مخالفتِ‌ فرمانِ‌) خدا بپرهيزيد؛ و جز بر آيين اسلام از دنيا نرويد» ١ از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه منظور از به جا آوردن حق تقوا اين است كه: «أَنْ‌ يُطاعَ‌ فَلا يُعْصى‌ وَ أَنْ‌ يُذْكَرَ فَلا يُنْسى‌ ؛كه خدا (هرگز) معصيت نشود و به ياد خدا باشند و هرگز او را فراموش نكنند». ٢ در تفسير همين آيه از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «يُطاعَ‌ فَلا يُعْصى‌ وَ يُذْكَرَ فَلا يُنْسى‌ وَ يُشْكَرَ فَلا يُكْفَرُ ؛حق تقوا اين است كه خدا اطاعت شود و معصيت نشود و به ياد او باشند و فراموش نكنند و شكر نعمت‌هايش به جا آورند و كفران نكنند»
.......: سوسن عنکبوتی گرمسیری سوسن عنکبوتی crinumبه خانواده amarylidaceae تعلق داردو در جنس این گیاه در حدود 180 گونه گیاهی تا کنون شناسایی شده اندکه همگی این گیاهان چند ساله با گلهای زیبا برروی ساقه هایی بدون برگ هستد اما انواعی با برگ سبز ابلق(رگه های سبز کم رنگ و کرم ) و هم چنین با ته مایه ای از رنگ قرمز وجود دارد .همچنین حاشیه های برگ برخی انواع حاتی مواج دارد. طول برگ نیز در انواع مختلف این گیاه تفاوت داردو نمونه ای که در ایران معمول و متداول است برگهایی به حدود یک متر دارد. ساقه گل نیز معمولا چهل تا هشتاد سانی متر ارتفاع داردولی در برخی گونه ها به حدود دومتر نیزمیرسد سوسن عنکبوتی گرمسیری گیاهان این گیاهان شیپوری شکل و نسبتا معطر میباشند .عرض گلبرگ ها در انواع مختلف متفاوت است برخی پهن هستند و برخی باریک. و به دلیل باریک بودن گلبرگها به نام سوسن عنکبوتی شناخته میشوند . رنگ گلها هم اکترا سفید .صورتی و قرمز هستد . زمان شوفایی گل ها اواخر بهار و اوایل تابستان میباشد سوسن گرمسیری از گیاهان پیاز دار میباشد و پیازهای نسبتا بزرگ و سنگینی دارد به نحوی که یک پیاز بالغ میتواندپنج تا نه کیلوگرم برسد . تمام قسمت های این گیاه برای مصرف سمی میباشد به همین دلیل موقع تکثیرو عمل تقسیم پیازها از دستکش استفاده کنید که ایجاد حساسیت نکند . سوسن عنکبوتی گرمسیری این گونه از سوسن عنکبوتی بیشتر در قسمت جنوب کشور یافت میشود که به عنوان گیاهی زینتی مورد استفاده قرار میکیرد برگهایش حدود یک متر طول و ده سانت عرض دارد .و ارتفاع گیاه میتواند تا دومتر برسد .گلها سفید رنگ هستدو گلبرگهای باریک دارند و بوی عطر خوبی میدهند 🆔https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: فصل دوازدهم: آداب اسب تاختن و تیر انداختن در احادیث معتبر وارد شده است که: مسابقه و گروبندی جایز نیست مگر در اسب و استر و الاغ و شتر و فیل و در تیر اندازی. در احادیث معتبره وارد شده است که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم اسب به گرو تاختند و گرو را بر چند اوقیه نقره بستند که هر اوقیه تخمیناً بیست و یک مثقال نقره باشد. از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سواری بکنید و تیر اندازی بکنید، و تیر اندازی کردن را دوست تر می‌دارم از سواری کردن. و فرمود: هر لهو و بازی که مؤمن بکند باطل است مگر در سه چیز: در تأدیب و تعلیم اسب کردن، و تیر انداختن، و با زن خود بازی کردن، که این‌ها حق است و به درستی که به یک تیر که در راه خدا بیندازد، حق تعالی سه کس را می‌آمرزد آن کسی که آن تیر را ساخته است و آن کسی که تیر را به جهاد کننده بخشیده است و آن کسی که آن تیر را در جهاد انداخته است. در حدیث معتبر منقول است: ملائکه می‌گریزند در هنگام گروبندی، و لعنت می‌کنند کسی را که این کار می‌کند مگر در شتر و فیل و اسب و استر دوانی یا تیر اندازی یا شمشیر و نیزه بازی. بدان که گرو اسب و استر و الاغ دوانی و فیل جایز است و گرو بستن بر کبوتر پرانی که کدام یک دورتر بروند، یا بر کشتی راندن که دو کشتی را بر روی آن بدوانند یا آن که دو کس گرو ببندند و بدوند که کدام یک بیشتر بروند یا در کُشتی گرفتن که کدام یک دیگری را بر زمین بزند، یا در برداشتن چیزهای گران، جایز نیست، اما بی آن که گرویی ببندند خلاف است و جایز بودن این‌ها قوی تر است، خصوصاً در کُشتی گرفتن که بعضی از احادیث دلالت بر جایز بودن می‌کند، چنانچه در حدیث معتبر منقول است: شبی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به خانه حضرت فاطمه علیها السلام آمد و امام حسن و امام حسین علیهما السلام با آن حضرت بودند، پس حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به آن دو نوردیده خود فرمودند که: برخیزید و با یکدیگر کشتی بگیرید، پس ایشان مشغول کشتی گرفتن شدند و حضرت فاطمه علیها السلام پی کاری بیرون رفتند، چون برگشتند شنیدند که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید: ای حسن! بگیر حسین را و بر زمین انداز. حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: ای پدر! چه عجب است که بزرگ تر را ترغیب می‌فرمایی که کوچک تر را بر زمین افکند؟ حضرت فرمود: ای دختر! اینک جبرئیل می‌گوید که: ای حسین! حسن را بینداز. من در برابر او چنین می‌گویم. و در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است که، زینهار! چوگان بازی مکن که در آن حال شیطان با تو می‌تازد و فرشتگان از تو نفرت می‌کنند، و اگر کسی در آن حال چهار پایش به سر درآید و او بمیرد، به جهنم می‌رود. و بدان که در گرو بستن، مطلقاً شرط است که آن مالی را که قرار می‌کند، برای کسی قرار کند که پیشی گیرد. پس اگر از برای آن کسی قرار کنند که پس مانده است، جایز نیست. و همچنین اگر از برای کسی قرار کنند که با ایشان در عمل شریک نباشد، جایز نیست، چنانچه متعارف است که دو کسی با یکدیگر گرو می‌بندند و دو کس دیگر تیر می‌اندازند یا اسب می‌تازند، و اگر امام از بیت المال مسلمانان قرار کند که، هرکه بیشتر می‌رود یا بیشتر می‌زند این قدر می‌دهم، جایز است. و همچنین اگر کسی مالی به در آورد و بگوید که این مال از کسی است که بیشتر برود از این دو کس که می‌تازند، جایز است. و جایز است که دو کس که می‌تازند هر یک مالی به در آورند و بگویند که این هر دو مال از آن کسی است که بیشتر برود. و شرط است در گرو دوانیدن، موافق مشهور میان علماء چند شرط: اوّل: آن که تعیین کنند ابتدا و انتهای مسافتی را که در آن می‌تازند که اسب هر یک که در این مسافت پیشی گیرد او برده است. دوم: آن که مالی را که گرو بر آن مال می‌بندند، مقدار و جنس آن معلوم باشد که چند است و از چه جنس است، نقره است یا طلاست یا غیر آن. سوم: آن که حیوانی را که بر آن هر یک سوار می‌شوند معین کنند به دیدن، و بعضی را اعتقاد آن است که اگر تعیین آن به اوصاف بکنند، جایز است. چهارم: آن که هر یک از آن‌ها محتمل باشد به حسب عادت که بر دیگری پیشی گیرد، پس اگر حیوان بسیار کم راه لاغری را بتازند با حیوان بسیار تندرو فربه ای که معلوم باشد عادتاً که بر آن پیشی نمی تواند گرفت، جایز نیست. پنجم: آن که آن دو حیوانی که می‌تازند از یک جنس باشند که هر دو اسب باشند یا هر دو استر مثلاً، پس اگر اسب را با استر یا الاغ یا شتر یا فیل بتازند، جایز نیست. و در این شرط خلاف است و نزد حقیر [مؤلف ثابت نیست. ششم: آن که هر دو را یک مرتبه بتازند، پس اگر شرط کنند که یکی زودتر از دیگری بتازد، جایز نیست موافق مشهور میان علماء. هفتم: آن که سوار شوند و بدوانند، و اگر اسب‌ها را بی آن که سوار شوند بدوانند، جایز نیست بر این گرو بستن. هشتم آن که مسافتی تعیین کنند که پیش از رسیدن به منتهای آن مسافت، آن چهار پایان مانده نشوند. نهم: آ
ن که آن‌ها که با هم می‌تازند مردان باشند نه زنان. دهم: آن که هر دو در وقت تاختن برابر یکدیگر ایستاده باشند. و در این شرط خلاف است و اظهر آن است که اگر یکی پیشتر از دیگری ایستاده باشد جایز است. و دو اسب را که با یکدیگر بتازند در میان عرب هر یکی نامی دارند آن که از همه پیشتر رود آن را "مجلی" می‌گویند، و آن که از آن پس مانده است و بر دیگران پیشی گرفته است آن را "مصلی" می‌گویند و بعد از آن را "تالی" می‌گویند، و بعد از آن را "بارع" می‌گویند، و بعد از آن را "مرتاح" می‌گویند، و بعد از آن را "خطی" می‌گویند، و بعد از آن را "عاطف" می‌گویند، و بعد از آن را "مؤمل" می‌گویند، و بعد از آن را "لطیم" می‌گویند، و دهم را "فسکل" می‌گویند که از همه پس مانده است. و از برای همه جایز است چیزی قرار دهند به غیر از آخر، پس اگر این ده اسب همه یک بار به آخر میدان برسند، از برای هیچیک چیزی نخواهد بود. و بدان که گرو بر شمشیر و نیزه و تیر جایز است. و در انداختن، چند چیز شرط است به حسب مشهور در میان علما: اوّل: آن که تعیین کنند، چند تیر بزند برده است؟ دوم: آن که تعیین کنند که این چند تیر را در میان چند تیر بزند. سوم: آن که تعیین کنند که به چه بخورد، به نشانه، به یکی از آن ها؟ که بعد از این بیان خواهم کرد. چهارم: آن که تعیین کنند از نشانه چه مقدار دور باشد؟
.......: پنجم: آن که تعیین کنند بزرگی نشانه را و موضوع آن را از آماج خانه. ششم: آن که کمان هر دو و تیر هر دو از یک جنس باشد، و در این شرط خلاف کرده اند و اقوی آن است که شرط نیست، اما اتفاقی است که در کار نیست که کمان و تیر معینی را شرط کنند، بلکه بعضی گفته اند که اگر شرط تعیین نکنند باطل است. هفتم: آن که یا به مبادرت باشد یا به محاطه، و مبادرت آن است که شرط کنند که هرکه در عرض بیست تیر پنج تیر را مثلاً بزند برده است، پس اگر هر یک ده تیر انداختند و یکی، از ده تا پنج تا را زد بر نشانه و دیگری چهار تا را زد، آن که پنج تا را زده است برده است و اگر هر یک پنج تیر زدند هیچ یک از دیگری نبرده اند، و محاطه آن است که شرط کنند که در عرض بیست تیر مثلاً آنچه زده اند از کم هم به در روند اگر یکی پنج تیر مثلاً بیشتر از دیگر زده باشد او برده است پس اگر هر یک بیست تیر بیندازند و یکی پانزده تیر بر نشانه زده باشد و یکی ده تیر زده باشد آن که پانزده تیر زده است برده است و اگر یکی چهارده تیر را زده و دیگری ده تیر، هیچیک نبرده اند، و احوط آن است که در اوّل یکی از این دو صورت را تعیین کنند تا بی خلاف صحیح باشد. و باید دانست که زدن نشانه به چند قسم می‌باشد: اوّل جایی، یعنی اوّل بر زمین خورَد و از زمین بجهد و بر نشانه خورد. دوم حاضر، یعنی بر یکی از دو جانب نشانه متصل شود. سوم خارق، که نشانه را زخم کند و در آن فرو نرود. چهارم خاسق، که نشانه را سوراخ کند و بند شود. پنجم مارق، که بر نشانه بخورد و از طرف دیگر به در رود. ششم خارم، که پهلوهای نشانه را بدرد و در میان نشانه فرو نرود. پس باید که در اوّل شرط کنند که به کدام نحو که بزند برده است. و اگر شرط کنند که بر نشانه فرو رود و چنان بزند که از جانب دیگر بجهد برده است، و همچنین هرکه پست تر بزند نبرده است. و باید دانست که در تیراندازی و گرو دوانی محلِّل می‌باشد، یعنی کسی که با ایشان شریک می‌شود که اگر ببرد حصه بگیرد، و اگر ببازد چیز ندهد. و بهتر آن است که اگر هر دو، مال بیرون آورند برای گروبندی، چنین کسی را با خود شریک کنند. و احوط آن است که در اوّل صیغه بگویند که یکی از آن‌ها این عقد را با این شرطها که مذکور شد به لفظ درآورد و دیگری قبول کند. و سنّت است که در هنگام تیر انداختن و اسب تاختن غرض ایشان محض لهو نباشد، بلکه مطالب ایشان ورزش در راه خدا و تقویت دین و ایمان و حمایت شیعیان از شر مخالفان بوده باشد تا ثواب عظیم بیابند. در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسالت پناه صلی الله علیه وآله وسلم اصحاب خود را فرمودند که: اسب تاختند و آنچه بر آن گرو بسته می‌شد، از مال خود می‌دادند. در روایت دیگر منقول است: بر صد و پنجاه مثقال نقره گرو بستند و چون از جنگ تبوک برمی گشتند، با اسامة بن زید شتر به گرو دوانیدند. و جناب مقدس نبوی صلی الله علیه وآله وسلم از لعب و بازی منزّه و مبرّا بودند، بلکه از برای تقویت دین اسلام و تحریض مردم بر جهاد فی سبیل اللَّه بود تا کافران بر مسلمانان و مخالفان بر شیعان، مستولی نشوند و جان و مال و عرض مردم از شر اشرار محفوظ باشد و جهادی که در زمان غیبت امام علیه السلام می‌باشد آن است که دفع ضرر کافران و مخالفان از شیعیان بکنند و اگر جمعی از مخالفان یا کافران بر سر گروهی از شیعیان بیایند، بر آن جماعت واجب است که جهاد کنند در دفع آن ها، و اگر کشته شوند شهیدند، و اگر آن‌ها عاجز باشند، بر جمیع مؤمنان واجب است که مدد ایشان بکنند و در دفع آن کافران بکوشند. در احادیث معتبره وارد شده است که کسی که برای دفاع از عِرض خود یا مال خود کشته شود شهید است. در حدیث معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: تمام خیرات در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و شمشیر اهل حق کلید بهشت است و شمشیر اهل باطل کلید جهنّم است. در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: بهشت را دری هست که آن را درگاه جهاد کنندگان می‌گویند، آن‌ها که در راه خدا جهاد کرده اند، به سوی آن در می‌روند و می‌بینند که برای ایشان گشوده اند و ملائکه ایشان را مرحبا می‌گویند. و فرمود: جبرئیل مرا خبر داد که هرکه از امت تو در راه خدا جهاد کند و یک قطره بارانی یا درد سری به او برسد، ثواب شهادت در نامه عملش نوشته شود. و در حدیث معتبر منقول است: لشکر معاویه "علیه اللعنه و العذاب الشدید"، در زمان امیر المؤمنین علیه السلام بر انبار، که محلی است در حوالی کوفه غارت کردند، آن حضرت خطبه ای خواندند که بعضی از فقرات آن خطبه ترجمه می‌شود: به درستی که جهاد کردن برای خدا دری است از درهای بهشت، که حق تعالی برای مخصوصان دوستانش گشوده است و نعمتی است که برای ایشان ذخیره گردانیده است و جهاد زره حفظ نماینده خداست و سپر محکم الهی است، پس هرکه ترک کند جهاد را با قدرت بر آن، حق تعالی بر او جامه مذلت و خواری بپوشاند و بلا او را فرا گیرد و خشنودی از او دوری کند و در د
یده‌ها حقیر و بی مقدار شود و راه اندیشه بر دلش بسته شود و مغلوب حق گردد و با او با انصاف و عدالت سلوک نکنند. به درستی که من شما را مکرر خواندم به جهاد این گروه، در شب و روز و آشکار و پنهان و گفتم که با ایشان جهاد کنید، پیش از آن که ایشان به جنگ شما آیند، قبول نکردید و اللَّه که هر گروهی که در میان مملکت و دیار ایشان جنگ کنند، البته ایشان ذلیل و بی قدر می‌شوند در نظرها، پس سستی ورزیدید و به یکدیگر حواله کردید، تا آن که غارت‌ها بر شما آوردند و وطن‌های شما را مالک شدند. اینک سردار معاویه و لشکرش به انبار آمده و حسّان را کشته و حربه‌های لشکر شما را گرفته، شنیده‌ام که شخصی از ایشان به خانه زن مسلمانی یا کافری که جزیه می‌دهد آمده و دست رنج و خلخال و زر او را می‌کنده است و او چاره ای به جز تضَرُّع و عجز کردن و "انا للَّه و انا الیه راجعون" گفتن نداشته است. پس برگشتند آن طاغیان با مال فراوان و هیچ یک از ایشان جراحتی نداشته و خونی از ایشان بر زمین ریخته نشده است. پس اگر مرد مسلمان بعد از چنین مصیبتی بمیرد از حزن و تأسف، محل ملامت نخواهد بود، بلکه نزد من پسندیده خواهد بود، پس بسی تعجّب دارم! تعجّبی که دل را می‌میراند و غم‌ها را جمع می‌کند از جمعّیت آن جماعت بر دین باطل خود، و پراکندگی شما از دین حق خود. پس بدا به حال شما! و اندوه مهیا از برای شما! که نشانه تیر دشمنان گردیده اید! بر شما غارت می‌آورند و شما بر ایشان غارت نمی برید. و به جنگ شما می‌آیند و شما به جنگ ایشان نمی روید. و این قسم نافرمانی خدا می‌کنند و شما راضی می‌شوید. اگر در تابستان می‌گویم به جنگ بروید، می‌گویید که عین شدّت گرما است، ما را مهلت ده تا گرما کم شود، و اگر در زمستان می‌گویم که بروید، می‌گویید: عین شدت سرما است ما را مهلت ده تا سرما کم شود. هرگاه شما از گرما و سرما می‌گریزید پس از شمشیر بیشتر خواهید گریخت، شما مردمانید چند، که مثل عقل‌های طفلان و زنان دارید، کاش هرگز شما را ندیده بودم و شما را نمی شناختم. دلم را پر از چرک و سینه‌ام را پر از خشم کردید، و بس که نافرمانی کردید رأی مرا ضایع کردید. قریش می‌گویند که پسر ابوطالب شجاع است اما علم جنگ را نمی داند. کی از من داناتر است به جنگ؟ و کی از من بیشتر جنگ کرده است؟ هنوز بیست سال نداشتم که شروع به جهاد کردم و اکنون از شصت سال گذشته ام، اما کسی را که فرمان نبرند چه رأی بکار برد؟ در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی جهاد را واجب ساخته و عظیم شمرده و آن را موجب نصرت و یاری گردانیده، و اللَّه که دین و دنیا به اصلاح نمی آید مگر به جهاد. از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه پیغام جهاد کننده را به اهلش برساند، چنان است که بنده ای آزاد کرده باشد و در ثواب جهاد او شریک باشد. در حدیث دیگر فرمود: جهاد کنید که باعث عزت و بزرگواری فرزندان شما می‌شود. #https://eitaa.com/zandahlm1357