eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🌷 ماجرای کودکی که ماه‌ها در کما بود و با پرچم حرم امام رضا(ع) شفا پیدا کرد.
18.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پاسخ کارشناس برنامه به شبهه اثبات امامت حضرت ولی عصر(عج) 🔶🔹🔶
CQACAgQAAx0CVu8VSgACA1NidOgaWH-fzcoaoE1HMxtdyvpssgAC-AgAAvedyVHnaGyVKTcu9yQE.mp3
3.35M
♨️شیعه از کجا میگه (عج) زنده است 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
همه آن سرباز را تشویق می‌کنند. - دمت گرم. بارک الله. خیلی با حال زدی. دستت درد نکنه... - اون یکی هم بزن... اما مجالی برای زدن آن یکی نیست، زیرا او فرار می‌کند و آسمان صاف بدون هیچ پرنده ای باقی می‌ماند. نزدیک غروب شدت پاتکهای عراق بیشتر می‌شود. معلوم است خیلی عصبانی است. گلوله هایش نعره کشان، به زمین می‌خورند و به اندازه ی یک فرش شش متری چاله درست می‌کنند. توپ است، خمپاره نیست. گلوله‌های سنگین و پر ترکش و وحشت آور. تعدادی عراقی توانسته اند از سمت چپ خود را نزدیک کنند. مسیرشان مشخص نیست، ولی خیلی نزدیک آمده اند. یک تانک هم حمایتشان می‌کند. بچه‌های ارتش و بسیج هم در یک خط و در کنار هم با آنها مقابله می‌کنند. فرمانده منطقه را عملا یک سرهنگ شجاع ارتش به عهده گرفته. به صورت تمام قد می‌رود و می‌آید. دستور می‌دهد و فریاد می‌زند. خیلی شجاع. قوی و استوار. درجه ی سرهنگی برازنده او است. موهای سپیدش سن او را حدود ۵۰ سال نشان می‌دهد. معاونش هم مانند او و در کنار او راه می‌رود. او هیچ احساس ترس نمی کند. بیشتر به برو بچه‌های ارتش دستور می‌دهد، ولی از نافرمانی سایر نیروها نیز نمی گذرد. جذبه اش همه را وادار به اطاعت کرده. بی سیم چی او چند [صفحه ۱۴۰] قدم عقبتر به شدت مجروح شد و بی سیم در دست معاون اوست. بعضی از نیروها اسمش را می‌دانند. چون قبل از عملیات یک گروهان از گردان با آنها همراه بوده و در مقابل یک گروهان از گردان ارتش به جای آن گروهان در اختیار گردان ما بوده است. تحسینش می‌کنند. او را همیشه رشید و شجاع می‌دانند. به خط آشفته و پراکنده، سر و سامان می‌دهد. بچه‌ها را خوب می‌چیند و جنگ را از نزدیک و مستقیما هدایت می‌کند: «... بچه‌های من مواظب باشید. بعضیها رو به دشمن تیراندازی کنند و بعضیها هم سنگر مناسب درست کنند. یک ساعت دیگر مقاومت کنید این عراقی‌های ترسو می‌روند. تیرهایتان را بی خود هدر ندهید و دقت کنید ما این طرف آب مهمات کم داریم. آهای سرباز، دقت کن، اسلحه ات داخل خاک نرود، شلیک نمی کند ها... » جبهه چند سو دارد. چپ و راست و بالا و رو به رو. باید مواظب همه طرف بود. از چند لحظه پیش، از میان نیزارهای پشت سر، به طرف نیروهای خودی تیراندازی می‌شود. اول معلوم نمی شود که این تیرها چگونه از روی خاکریز و پد عبور می‌کند و بعد توی سر و کله ی بچه‌ها فرود می‌آید و آنها را شهید می‌کند. بچه‌ها خیلی کنجکاو شده اند. تیرها می‌آیند و کمی می‌چرخند و بعد به پایین خاکریز به نیروها می‌خورند. کمی دقت باعث می‌شود که بچه‌ها متوجه شوند در میان نیزارهای پشت سر هنوز عراقیها از شب گذشته باقی مانده و حالا بچه‌ها را شکار می‌کنند. سه قایق وارد نیزارها می شوند و پس از مدتی درگیری، هفت عراقی سیاه و کثیف و آشفته را بیرون می‌کشند. این موضوع تو را از آن سرهنگ شجاع غافل کرده و به محض اینکه توجه خود را به سوی او جلب می‌کنی، یک گلوله توپ حوضی از خون می‌سازد. گلوله ی توپ کنار پای آن دلاور به زمین می‌نشیند و مقداری از آب هور را به داخل آن چاله می‌کشاند. دو فرمانده ی عزیز، دو یاور صدیق در خون و آب غوطه می‌خورند. کنار هور و در لبه ی پد. سر و صورت خونی. موهای سپید خضاب [صفحه ۱۴۱] شده. هر دو شهید شده اند. در جا و در یک لحظه. عجب غروب خونباری! همه متحیر نگاه می‌کنند. نیروهای ارتش بهت زده شده اند و در غم فرمانده ی دلاورشان، دست بر صورت خود نهاده اند. یکی از بچه‌های گردان بسیج می‌رود تا آنها را از آن حال خارج کند. دست در زیر بغل جناب سرهنگ (تیمسار) شهید می‌اندازد، کمرش را به اندازه ی کافی خم می‌کند و یک فشار محکم به خود می‌دهد تا جنازه ی سنگین شده ی او را از مخلوط خون و آب خارج کند، ولی نیاز به زحمت زیاد نیست. بدن او نصف شده، بلافاصله شکم متلاشی و قطع شده اش از آب بیرون می‌آید و جسد مطهرش کنار همان چاله قرار می‌گیرد. معاونش نیز از ناحیه پا قطع شده. هر دو خارج می‌شوند و بلافاصله سوار بر یک قایق تندرو به عقب منتقل می‌شوند. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا کلید داران کعبهـ شیدایۍهستند و کعبهٔـ شیدایۍ کربلاست . . - شھید آوینـے -