eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.7هزار دنبال‌کننده
48.9هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣نکته دوم اینکه شورا و مشورت در امر خلافت برای نخستین بار مطرح شد. ابن عوف به دلیل خویشاوندیش با عثمان در انتخاب او متهم بود. بنابراین، مشاوره با مردم می توانست پوششی برای آن به شمار آید. به علاوه، آن دو، عقد اخوت با یکدیگر داشتند، درست همانطور که ابوبکر و عمر چنین عقد اخوتی داشتند. 👈آنچه اهمیت دارد نقش "شورا" است. در حالی که شورا تنها در میان شش نفر برگزیده بود، اما همین مقدار راه حل جدیدی برای انتخاب یک نفر از میان شش نفر محسوب شد. چنین شیوه ای، نوعی شورای محدود در میان چند نفر نخبه قریشی است، به طوری که کسی به جز آنان حق⚡️مداخله نداشت. تاثیر این شیوه در دوره های بعدی، در میان برخی از مخالفان امام علی (ع)، و نیز در میان زبیری ها که ضد امویان بودند، دیده شده است. 3⃣نکته سوم در ارتباط با مساله بیعت است. پس از بیعت ابن عوف و سایر اعضای شورا، علی(ع) از بیعت با عثمان سرباز زد. ابن عوف به او گفت: بیعت کن والا گردن تو را خواهم زد. امام از خانه بیرون رفت. اصحاب شورا👥 در پی او رفته، به آن حضرت گفتند: بیعت کن والا با تو جهاد خواهیم کرد؛ آنگاه امام همراه آنان آمد و با عثمان بیعت کرد. این مساله ای است که مورد انتقاد واقع شده است. در آنجا مقداد از علی (ع)✨ سوال کرد: آیا اهل مقاتله است تا آنان نیز او را کمک کنند امام فرمود: با کمک چه کسی با آنان جنگ کنم. 💬این سخن اعضای شورا با امام، بر اساس این گفته عمر بود که هر کس از بیعت تخلف کرد گردن او را بزنند. پیش از این اشاره کردیم که عمر از جمله کسانی بود که معتقد به گرفتن بیعت، به زور بود.⚔ بعدها خواهیم دید که امام پس از روی کار آمدن، حاضر نشد از کسانی که حاضر به بیعت نبودند، به زور بیعت بگیرد. 4⃣چهارمین نکته آن که یکی از آثار جانبی شورا آن بود که اعضای شورا بعدها به هوس خلافت افتادند. با کاری که عمر کرده بود، این افراد تصور می کردند که شایسته خلافت هستند. نتیجه چنین توقعی، ایجاد آشوبهای بعدی و نیز مخالفتهایی بود که با عثمان و سپس در برابر علی (ع) پیش آمد. تحلیل معاویه این بود که شورای عمر سبب اختلاف میان مسلمانان شده است. زیرا طلحه، زبیر و سعدبن ابی وقاص، چنین میپنداشتند که لیاقت خلافت دارند. 📚شیخ مفید نیز درباره سعدبن ابی وقاص می نویسد: او شخصا کسی نبود که خود را برابر با علی (ع)✨ بداند؛ اما از زمانی که در شورا وارد شد، احساسی در او پدید آمد که اهلیت خلافت را دارد و همین بود که دین و دنیای او را خراب کرد. 👈ابن ابی الحدید از استاد خود چنین تحلیلی را نقل کرده که هر یک از اعضای شورا در درون خود چنین احساسی را پیدا کردند که زمینه خلافت و ملک را دارند؟ این امر آنان را همچنان به خود مشغول می داشت تا کار به اختلافات بعدی رسید. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص139-147"، رسول جعفریان. ۸۸
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌍 در نگاه اول شاید تصور کنید که این یک تلسکوپه ، اما فقط یک دروبین فیلمبرداریه مربوط به المپیک برلین در سال ۱۹۳۶
🌍 انتهای دم فیل رو از نزدیک دیده بودین..؟!!🧐
🌍 "میرکات" حیوانی است که همیشه می خواهد به اطراف خود دید کامل داشته باشد و هرچی گیرش بیاد میره بالاش وایمیسته تا همه جا رو خوب دید بزنه؛ حتی آدم و دوربین
🌍 تصویر مورچه ای،از دریچه قویترین دوربین های عکاسی جهان 🐜
🌍 هورن بیلها (Hornbill) پرنده های عجیب و غریبی هستند که در آفریقا و در بخش هایی از آسیا زندگی می کنند.
.......: عملیات گراز گیری نزدیک کارون بودیم! اکبر کاراته، بیل و کلنگی برداشت و رفت پشت آشپزخونه. حاجی گفت:‌ «اکبر چيکار داری؟» گفت: «می‌‌‌خوام گُراز بگیرم» و تا ظهر گودالی رو کَند و سرشو با برگهای نخل پوشاند. منتظر بود شب بشه و گُرازی بیفته تو گودال. شام که خوردیم اکبر کاراته گفت: «بچه‌ها بریم گُرازو بگیریم!» و بعد، از سنگر رفت بیرون. بچه‌ها هم رفتند تا اکبر رو در گُزارگيري همراهی کنند. نزدیکِ آشپزخونه بودیم که صدای آه و ناله ای رو شنیدیم . اکبر گفت: «صدایِ گراز بي زبونه» و دوید طرف گودال. نزدیک گودال که رسیدیم صدای آدمی رو شنیدیم. ایستادیم و خوب گوش کردیم. صدای آشپز بود. رفتیم جلوتر و درست گودالو نگاه کردیم. خود آشپز بود. اکبر کاراته قاه قاه خندید و گفت: «تو اینجا چيکار می کنی؟»آشپز داد زد: « آمده ام سرِ تو رو بِبُرّم! کلّه شقّ !». خواسته بود استخونهارو بریزه کنارِ آب، افتاده بود تو گودال. جیغ و داد می‌‌‌کرد و می‌‌‌گفت: « اکبر کاراته! اگه دستم بِهِت نرسه!؟ خودم می‌‌‌اندازمت جلو گُرازها تا دُرُسته قُورتِت بِدَن. چرا بِرّ و بِرّ منو نگاه می کنید؟! بکشیدم بالا، مُردَم!» .اکبرکمک که نکرد؛ هیچ ؛ گفت: « اینم نشد گرازگيري» و رفت. عملیات گراز گیری https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرف موتورشو روشن گذاشته رفته کیف یه خانومی رو بزنه، برگشته دیده موتورشو بردن😐😐😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا سنجاب رو ازاین زاویه دیده بودین؟ انگار ۱۰۰ ساله چیزی نخورده 😂😍 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅