eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
👈رخداد دیگر این ایام، درست در لحظه درگذشت رسول خدا (ص)، انکار رحلت آن بزرگوار از سوی خلیفه دوم بود. وقتی خبر رحلت منتشر شد، او شمشیر🗡 از نیام برکشیده و گفت: اگر کسی ادعای مرگ او را داشته باشد، او را خواهد کشت. 💢توجیه ابن ابی الحدید که یک سنی معتزلی است، این است که او قصد جلوگیری از آشوب را داشته است. اما نوعا اهل سنت بر این باورند که او معتقد بوده که رسول خدا (ص) فقط پس از مرگ تمامی اصحابش خواهد مرد. البته وقتی ابوبکر از راه رسید و آیه📖 "انک میت و انهم میتون" را برای او خواند قانع شد. 📚در اینجا نقل دیگری نیز مناسب می نماید که مربوط به نقش زنان پیامبر (ص) در تحولات سیاسی خلافت است. ابن عباس نقل می کند که رسول خدا (ص) [در بستر بیماری] فرمود که به دنبال علی (ع) بفرستند. عایشه گفت چه می شد اگر ابوبکر را می خواستی؟ حفصه گفت: چه می شد اگر عمر را طلب می کردی؟ همه جمع شدند. رسول خدا (ص) فرمود: مطلبی نیست، بروید، اگر خواستم در پی شما خواهم فرستاد. ماجرای دیگر روایت نماز خواندن ابوبکر به جای رسول خدا (ص) در مسجد است؛🕌 روایتی که اهل سنت فراوان نقل کرده اند. همین اندازه اشاره کنیم که امیر مومنان (ع) بر این باور بود که عایشه به ظاهر از طرف رسول خدا (ص) گفته بود که ابوبکر به جای او نماز بخواند، این نکته ای است که امام علی (ع) بارها به دوستان خود گفته بود. به علاوه می دانیم که پیامبر (ص) با حال ناتوان به مسجد آمد و جلوتر از ابوبکر ایستاد. برای توجیه این امر گفتند: ابوبکر به رسول خدا (ص) اقتداء کرد و مردم به ابوبکر!❌ 👤دکتر احمد محمود صبحی تصریح می‌کند که قصه نماز خواندن ابوبکر و استناد به آن برای خلافت وی، ساخته دوره ای متاخر است که کسانی از طرفداران ابوبکر، خواسته اند نصی برای خلافت ابوبکر دست و پا کنند. ♻️مجموع این رخدادها، آشفتگی اوضاع سیاسی را در ارتباط با مساله جانشینی نشان می دهد. تردیدی وجود ندارد که رسول خدا (ص)، علی (ع)✨ را در غدیر تعیین کرد و "نص" بر امامت او را از سوی خدای تبارک و تعالی اعلام نمود جز آن که تلاش آن حضرت به ثمر نرسید و فعالیت دیگران مانع از اجرای "نص" شد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج1، ص672-678"، رسول جعفریان. ۶۶
🗓 آخرین روزها ... 🔹بی شبهه آخرین روزهای پیامبر(ص)، همراه با نگرانی نسبت به وضعیت آینده مسلمانان بوده است. در عین حال، بخشی از مسائل آن حضرت نیز جنبه شخصی داشته و حتی به نوعی جنبه آموزشی برای مسلمانان برای رویارویی با مرگ و تبعات آن در رودررو شدن با خداوند بود. 👈👈از نکاتی که درباره روزهای پایانی عمر حضرت نقل شده، رفتن ایشان، طبعا بیش از پیش، برای زیارت بقیع بوده است. بسیاری از 👥اصحاب وی که در طی این دوره ده ساله شهید شده و یا درگذشته بودند، در بقیع مدفون بودند و ✨حضرت مرتب برای زیارت قبور آنها به بقیع می رفتند. افزون بر آن، نزدیکی به مرگ، بیش از گذشته، آن حضرت را به سوی بقیع می‌کشاند. 🥀اندک اندک پیامبر، بیمار شد و آثار بیماری به صورت تب شدید در وی ظاهر گردید. آن حضرت می فرمود که بیماری مومن، سبب بخشش گناهانش می شود. با این حال، نماز جماعت را ترک نمی کرد. زمانی هم که ابوبکر بدون اجازه❌ برای نماز خواندن جلو ایستاد، رسول خدا پرده حجره را کنار زده و وقتی وضع را چنین دید، خود به مسجد 🕌 آمد، جلو ایستاد و نماز جماعت را خواند. 👌یکی دیگر از مسائل، آن بود که کمترین بدهی، به تمام معانی آن، به کسی نداشته باشند. ⚠️از وقایع دردناک این روزها، یکی هم ماجرای نوشته ای بود که آن حضرت بنای نوشتن آن را داشت، اما کسانی اجازه نوشتن آن را ندادند📝. در ردیف همین ماجرا، مساله فرستادن اسامه بود که سخت پیامبر را آزار داد، چرا که هر چه اصرار کردند که مهاجران و انصار همراه اسامه بروند، 🚫کسانی نرفتند و از رفتن دیگران هم ممانعت کردند. 🔸نزدیکترین فرد در این روزها به پیامبر(ص) فاطمه✨ و علی✨ علیهماالسلام بودند. حضرت شاهد گریه های سخت فاطمه بود. دخترش را صدا کرد. ابتدا چیزی در گوشش گفت که آن حضرت بر گریه اش افزود. پس از آن مطلبی گفت که خندید. وقتی در این باره پرسش کردند❓، گفت: بار نخست از مرگش در این بیماری سخن گفت و مرتبه دوم از این که من نخستین کسی هستم که از خانواده به او ملحق می شوم. 👈از دیگر تاکیدهای حضرت در این روزها، سفارش انصار به مهاجران بود. طبیعی بود که مهاجران بر امور مسلط خواهند شد و انصار در شهر خود مظلوم خواهند ماند. روایت ابو سعید خدری👤 آن است که حضرت ابتدا سفارش اهل بیتش را کرد و سپس انصار را. با این حال بیشترین وصیت حضرت در این روزها نسبت به نماز📿 بود، نیز توصیه در حق کنیزان که در معرض انواع و اقسام ستمها قرار داشتند. از امیر مومنان(ع) نقل شده است که آن حضرت آخرین لحظاتشان را در حالی که سرشان در دامن من بود سپری کردند و مرتب می فرمودند: الصلاه الصلاه. 🔘در این که وفات رسول خدا (ص) در روز دوشنبه بوده، تمامی مصادر اتفاق نظر دارند. نیز گفته شده که آن حضرت را در سه شنبه یا چهارشنبه دفن🍂 کردند. بر اساس استقصای یکی از محققان درباره روز رحلت چند🔰 نظر وجود دارد: 1⃣نخست آن بیست و هشتم صفر است که در میان شیعیان شایع است، اما هیچ روایتی -ولو ضعیف- برای این تاریخ وجود ندارد. البته شیخ مفید و شیخ طوسی این باور را دارند و پس از آنها به پیروی از آنها، این تاریخ پذیرفته شده است. 2⃣دوم، دوم ربیع الثانی که برخی از فقهای حجاز و مورخینی چون ابو مخننف و زهری آن را مطرح کرده اند. احادیثی از امام باقر و صادق و رضا علیهم السلام درباره عقیده سوم در دست است. 3⃣سوم دوازدهم ربیع الاول که مشهورترین نظر میان اهل سنت است. ⭕️به هر روی رسول خدا(ص) رحلت کرد. بعد از آن که کسانی در سقیفه جمع شدند، به نقل ابن سعد، علی بن ابی طالب، فضل بن عباس و اسامه بن زید آن حضرت را شستشو داده و علی بن ابی طالب حضرتش را در لباسش غسل داد. ابن سعد تصریح کرده است که رسول خدا(ص) خود از علی خواسته بود تا او غسلش دهد. پس از آن حضرت را روی تختی نهادند و مردم دسته دسته می آمدند و بر آن حضرت نماز می خواندند. گفته شده که هیچ امامی برای خواندن نماز در کار نبوده است. ابتدا بنی هاشم و سپس مهاجران و انصار و سایر مردم آمدند و نماز گزاردند. 👈درباره محل دفن حضرت اختلاف نظر پیش آمد. قرار شد تا آن حضرت را در خانه خودش دفن کنند، خانه ای🏠 که بعدها عایشه مدعی آن شد و با استفاده از اقتداری که در دولت و دوست پدرش به دست آورد، 🔐ادعای مالکیت آن را کرد. به نظر می‌رسد که آن حضرت را در خانه خودش، بخشی که در میانه خانه حضرت زهرا و حجره ای که عایشه در آن ساکن بوده، دفن کرده اند. 📎پایان جلد اول📎 ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج1،ص678-682"، رسول جعفریان. ۶۷
🔆امام علی علیه السلام: 🔰نهج البلاغه، خطبه150 👈و چون خداوند، فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگشتند، و با پیمودن راه های گوناگون به گمراهی رسیدند، و به دوستانی که خود گزیدند، پیوستند و از خویشاوند گریختند. از وسیلتی که به دوستی آن مامور بودند، جدا افتادند، و بنیان را از بن برافکندند، و در جای دیگر بنا نهادند. آنان معدن هر گناهند و هر فتنه جو را درگاه و کناه. از این سو بدان سرگردان. در غفلت و مستی به سنت فرعونیان؛ یا از همه بریده و دل به دنیا بسته، و یا پیوند خود را با دین گسسته.👉 ♦️زیر سقف سقیفه 🔸در فصل پایانی کتاب سیره رسول خدا (ص)، درباره بحران سیاسی موجود در مدینه، در سال پایانی زندگی آن حضرت، سخن گفتیم.📚 حقیقت آن است که درک درست رخدادهایی که پس از رسول خدا (ص)، در ارتباط با رهبری جامعه افتاد و ابوبکر به خلافت رسید، بدون توجه به جناح بندی های موجود در مدینه آن روز ممکن نیست. ⚠️یک گروه مهم انصار بودند که از جریان فتح مکه به این طرف در اندیشه مشکلات پس از رحلت رسول خدا (ص)🥀 افتاده و نگران آینده خود بودند، آنان به دلیل ترسی که از تسلط قریش داشتند، بی توجه به بیعتی🤝 که در غدیر با امام علی (ع) کرده بودند --و شاید احتمال موفقیت او را نمی‌دادند-- در سقیفه اجتماع کردند. 👤حباب بن منذر یکی از سران انصار، در سخنان خود در سقیفه، انصار را برتر از قریش دانست و گفت: این شمشیر آنان بودکه اسلام را پیروز کرد. از سخنان حباب چنین به دست می آید که آنچه انصار را به این اقدام نسنجیده واداشت❌، ترس همراه با رقابت در برابر قریش بوده است. از سوی دیگر چند نفر از مهاجران که در دو هفته اخیر زندگی رسول خدا (ص) دست به اقدامات مشکوکی💥 زده بودند، با شنیدن اجتماع سقیفه، به سرعت به آن محل رفته و به بحث و گفتگو با انصار پرداختند. 📚گزارش مفصل سقیفه را از طرق خبری مختلف، ابوبکر جوهری در کتاب السقیفه خود آورده است. مورخان دیگر هم کمابیش به آن پرداخته اند. 💠ابن اعثم می نویسد: پیش از آمدن مهاجران به سقیفه، میان انصار بحث و گفتگوی فراوانی شد. یکی از انصار گفت: شخصی را برگزینید که قریش ملاحظه هیبت او را بکند و انصار از او ایمن باشند. کسانی سعدبن عباده👤 را پیشنهاد کردند. اسید بن حضیر که از اشراف اوس بود به مخالفت برخاست. او گفت: خلافت باید در قریش بماند. دیگران بر ضد او سخن گفتند؛ بشیر بن سعد خزرجی -رقیب سعد بن عباده- نیز از قریش دفاع🗡 کرد. عویم بن ساعده گفت: خلافت جز از آن اهل بیت نبوت نخواهد بود، همان جایی قرارش دهید که خدا✨ قرار داده است. 📑گزارش ابن اعثم نشانگر تضاد و رقابت داخلی میان انصار است. اشاره اخیر حکایت از آن دارد که در سقیفه کسانی به یاد امام علی (ع)✨ بوده اند. 👥اسید بن خضیر از اوس و بشیر بن سعد عموزاده سعد بن عباده، اولین افراد انصاری بودند که در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند. می دانیم که بعدها انصار از تسلط قریش ناراضی گشتند. 💥تردیدی نباید کرد که در سقیفه، پس از کنار گذاشتن بیعت با امام علی (ع)، رقابت قبیله ای👨‍👩‍👧‍👦 آغاز شد و عاقبت با استناد به "برتری قبیله ای" که قریش داشت، علی رغم محدودیت نفوذ آنان در مدینه آن روز، و البته با استفاده از عنادهای داخلی انصاد، قریش به خلافت رسید👑. توجه به سن ابوبکر و معیار قرار دادن آن نیز مورد نظر موافقان بود، در حالی که امام علی (ع) جوان بود. 🌀بدین ترتیب باید گفت هیچ شیوه و شرایط شناخته شده ای برای انتخاب ابوبکر جز معیارهای قبیله ای --استناد به برتری قریشی و پیوند خانوادگی با رسول خدا (ص)✨-- در سقیفه مطرح نشده است. 🔰آنچه که به عنوان معیارهای یک خلیفه مطرح شد همین بستگی به قریش و اشاره به سن ابوبکر بود. در واقع این تنها معیارهای جاهلی بود که همراه جدل های سیاسی او را به خلافت رساند. 👈پس از خاتمه بیعت در سقیفه، آنان از آن محل خارج شدند. بنا به روایت براء بن عازب، آنان در کوچه ها به راه افتاده و به هر کس می رسیدند دست او را گرفته، به دست ابوبکر می مالیدند🤝، چه آن شخص بدین کار تمایلی می داشت یا نه؛ 💠براء می افزاید: در آن زمان بود که من به در خانه بنی هاشم رفتم و خبر را به آنان دادم. توجه این گروه در بیعت گرفتن برای ابوبکر تا اندازه ای بود که بنا به نقل ابن ابی شیبه، آنان در مراسم تدفین رسول خدا (ص)🥀 حضور نداشتند و تنها بعد از دفن بازگشتند. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام (تاریخ خلفا)، ج2، ص18-25"، رسول جعفریان. ۶۸
⛔️زیر سقف سقیفه 🔸زمانی که کار بیعت تمام شد، عمر برخاست و درباره آنچه روز قبل درباره زنده ماندن رسول خدا (ص)🍁 تا مردن آخرین اصحابش گفته و در واقع ادعای مهدویت درباره آن حضرت کرده بود، عذرخواهی کرد. او گفت: وی بر این گمان بود که آن حضرت باقی می ماند و کارها را سامان می دهد؛ اما اکنون شاهد است که قرآن در میان آنهاست📖 و با بهترین صحابی آن حضرت نیز بیعت شده است! این حکایت بیانگر آن بود که عمر در انتظار انتخاب خلیفه مورد نظر بود و پس از انجام آن دیگر مشکلی نداشت. 👈👈در این وقت کسانی به مخالفت برخاستند. افزون بر دو شخصیت برجسته بنی هاشم یعنی امام علی (ع) و عباس، کسان دیگری همچون زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان، ابوذر، عمار، براء بن عازب و ابی بن کعب، مخالفت خویش را اعلام کردند. هواداران ابوبکر در خانه🏡 ابی بن کعب رفتند، اما او حاضر به باز کردن در نشد. نقش اصلی در این ماجرا بر عهده عمر، ابوعبیده جراح، مغیره بن شعبه و خالد بن ولید بوده است. زمانی عمر با شدت و جدیت برای گرفتن بیعت، به در خانه علی (ع)✨ آمد؛ امام بدو فرمود: امروز حرص تو بر امارت ابوبکر جز برای آن نیست که فردا در دسترس خودت قرار گیرد.❌ 👥کسانی که در خانه امام گرد آمدند، با برخورد شدید عمر و هواداران وی روبرو شدند. عمر شمشیر زبیر را گرفت و شکست. آنگاه، ساکنان خانه را به آتش زدن🔥 خانه تهدید کرد. به گزارش ابن عبد ربه، عمر که قبسی آتش در دست داشت، تهدید به آتش زدن خانه کرد، و وقتی فاطمه زهرا (س) پرسید که آیا واقعا قصد چنین کاری دارد⁉️ او گفت: آری، مگر آنکه این جمع، امری را بپذیرند که امت پذیرفته است! 🔰پس از تهدید عمر به آتش زدن خانه بر سر معترضان بود که حضرت فاطمه (س) از آنان خواست متفرق شوند؛ زیرا عمر چنین کاری را انجام خواهد داد. 🔹امیر مومنان (ع) و فاطمه زهرا (س) تلاش زیادی برای بازگرداندن امر خلافت از ابوبکر و بیعت با امام علی (ع) کردند؛ اما تلاش آنان ثمری نبخشید. در این نکته تردیدی نیست که به دلیل حق کشی هایی که در جریان میراث پیامبر (ص)، مساله فدک و قضیه امامت انجام شد، فاطمه زهرا (س)، نسبت به ابوبکر و عمر خشمگین شد💥 و بدن آن که از آنان راضی شود از دنیا رفت. زهری می گوید: امام علی (ع) حضرت فاطمه🍁 را شبانه دفن و ابوبکر را خبر نکرد. او می افزاید: تا پیش از درگذشت فاطمه، نه تنها علی بلکه هیچ یک از بنی هاشم با ابوبکر بیعت نکردند. امام هم، دلیل بیعت خود را حفظ اتحاد امت اسلامی در برابر مرتدین و کفار یاد کرد.👉 با این حال در این نکته تردیدی نیست که امام تا پس از رحلت فاطمه (س) با ابوبکر بیعت نکرد. 👈👈به یقین مخالفت حضرت فاطمه زهرا (س) برای حیثیت عمومی خلیفه مساله مهمی بود. او تلاش زیادی کرد تا در نهایت با وی از در آشتی درآید، اما آن حضرت راضی نشد، همین امر سبب شد تا ابوبکر در پایان عمر از این که آن حضرت را ناراضی کرده و به خانه وی هجوم برده اظهار پشیمانی و ندامت کند. 🔹این خبر که او در روزهای آخر زندگی گفت: ای کاش هرگز خانه زهرا را مورد تفتیش قرار نداده بود توسط بسیاری از مورخان اهل سنت 📚 روایت شده است. یکی دیگر از مخالفان ابوبکر، سعد بن عباده بود. او با ابوبکر بیعت نکرد و به شام رفت، چنان که نقل شده است، بعدها در زمان خلافت خلیفه دوم در شام به قتل رسید. 🔰تفاوت سیاست ابوبکر با عمر در این بود که عمر معتقد بود که می تواند به زور بیعت بگیرد🤝، اما ابوبکر، اگر هم به این اصل اعتقاد داشت، بکارگیری آن را مصلحت نمی دانست. در این باره سیاست دوگانه ای را به ابوبکر و عمر نسبت می دهند. در حالی که عمر بر این باور بود که همه باید به زور بیعت کنند⚔، در یک مورد آمده است که ابوبکر ضمن خطبه ای اعلام کرد: من هیچ بیعتی و تعهدی بر عهده علی ندارم و او در کارش آزاد است. 🔹ادامه دارد... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص25--28"، رسول جعفریان. ۶۹
⁉️ممکن است این پرسش پیش بیاید: مگر جامعه در آن حد از تدین نبوده است که بر سر سخن پیامبر (ص) در روز غدیر بایستد و از امام علی (ع) دفاع کند؟ 👈پاسخ آن است که میزان تدین در جامعه در مقایسه با عصبیت های طایفه ای از چنان موضع نیرومندی برخوردار نبوده است که بتواند از چنین موضعی به قضیه بنگرد. 🌀اساس دیدگاههای مهاجرین بر پایه نظریات قریش استوار بود و خط میانی قریش که اکثریت را داشت، تمایلی به پذیرش رهبری امام علی (ع) از خود نشان نداد. انصار هم که حزب مستقلی بودند، جمع شدنشان در سقیفه نشان داد که در پی فرصت طلبی برای جلوگیری از تسلط قریش هستند. از جمع اصحاب، تنها کسانی که مدافع حضرت بودند 👥، شماری از این دو طایفه بودند که به لحاظ آماری، بسیار اندک بودند، گرچه به لحاظ کیفیت تدین از سطح بالایی برخوردار بودند. این نمونه ها عبارتند از سلمان، ابوذر، عمار و مقداد. بیشتر اینان یا طایفه ای نداشتند یا اگر داشتند، از حوزه قدرت بسیار دور بودند. ☝️افزون بر این، میزان حمایت مردم از دستورات رسول خدا (ص) حتی در زمان آن حضرت، مورد به مورد متفاوت بود. در صلح حدیبیه با دشواری عقیده آن حضرت را پذیرفتند. این نشان می داد که در لحظات حساس سیاسی، این احتمال بسیار نیرومند بود که با انتخاب آن حضرت مخالفت کنند. به ویژه اگر توجه داشته باشیم که کسانی چون عمر، آرای سیاسی پیامبر (ص) را دارای حجیت شرعی نمی‌دانستند، راحت تر می توانیم این قبیل مخالفت ها را درک کنیم. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص28-31"، رسول جعفریان. ۷۰
👌به علاوه درباره ابوبکر باید گفت، او زبان رسایی برای سخن گفتن داشت و ما مطمئن هستیم زبان آرام او در سقیفه بیش از تندی های دوستش عمر کارساز بوده است، گرچه رفتارهای این دو نفر لازم و ملزوم یکدیگر بودند. بعدها ابوبکر با اشاره به زبانش👅 گفت: این بود چیزی که مرا به اینجا رساند. 🗣ابوبکر چندبار تصریح کرد که افرادی هستند که از او به خلافت سزاوارترند. وی بعد از بیعت مردم با وی در خطبه ای گفت: من در حالی حکومت بر شما را عهده دار شدم که بهتر از شما نیستم. اگر درست رفتار کردم به من کمک کنید، اما اگر بد کردم مرا مستقیم کنید... تا هنگامی از من اطاعت کنید که خدا را اطاعت می کنم، در غیر اینصورت لازم نیست از من اطاعت کنید. این شاهد آن است که او بر این باور بود که لازم نیست بهترین مردم، حکومت را به دست گیرد.👉 🔰ابوبکر حکومت خود را "خلافه النبوه" معرفی می کرد، این تعبیر تضمین کننده جنبه دینی خلافت او بود. با این حال او خلافت خود را نه عنوان خلافت از خدا بلکه جانشینی رسول خدا (ص) می دانست و خود را "خلیفه رسول الله" می نامید. 👈نخستین اقدام ابوبکر اعزام سپاه اسامه بود، سپاهی که رسول خدا (ص) در روزهای پایانی حیات خویش آن را آماده حرکت به سمت شام کرده بود. پاره ای از مخالفت های سیاسی در پوشش کم سنی اسامه، سبب تاخیر سپاه مزبور شد، اما اکنون که مسائل به ظاهر حل شده بود، همان کسانی 👥 که بهانه جویی می کردند، به رغم موقعیت بحرانی جزیره العرب، تصمیم به اعزام سپاه اسامه گرفتند. آنان در برابر مخالفتهایی که با اعزام سپاه می‌شد گفتند، به هیچ روی نمی توان از کاری که رسول خدا (ص) انجام داده صرف نظر کرد! 🏇سپاه اسامه به سوی شام رفت و پس از چهل روز بدون درگیری بازگشت. از آنجا که رسول خدا (ص) عمر را نیز در سپاه اسامه قرار داده بود، ابوبکر از اسامه خواست که اجازه دهد عمر نزد او بماند. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص31-34"، رسول جعفریان. ۷۱
🔸در میان قبایلی که مرتد شناخته شدند کسانی بودند که ابوبکر را قبول نداشتند و خواستار حکومت "اهل بیت"✨ پیغمبر بودند. آنان می گفتند: ابوبکر هیچ "عهدی" با آنان نداشته و اطاعت او بر آنان واجب نیست. باور آنان این بود که مهاجرین و انصار به دلیل حسادت مانع از روی کار آمدن اهل بیت شده اند. 📚به گزارش واقدی و ابن اعثم، یکی از طوایفی که به عنوان مرتد شناخته شدند طایفه ای از کنده ساکن در حضرموت بودند. کسانی از این قبیله موافق پرداخت زکات بوده و کسانی راضی به پرداخت زکات به دولت مدینه نبودند و این را نوعی ذلت برای خود می دانستند. از اخبار دیگری🗞 که ابن اعثم درباره ادامه درگیری میان کندیان و ابوبکر آورده روشن می شود که مساله عمده، مخالفت با ابوبکر بوده است. این نوع برخورد در نگاه خلیفه به عنوان ارتداد شناخته شد، چنانکه بعدها مورخان نیز درگیری با آنان را به عنوان "جنگهای رده"⚔ مطرح کردند. ممکن است بتوان جنگ با آنان را به دلیل بغی بر حکومت توجیه کرد، اما اثبات ارتداد آنان کار دشواری است. در این زمینه که بسیاری از قبایل به اصطلاح مرتد در اصل منکر پرداخت زکات بوده اند شواهد متعددی وجود دارد. ☝️افزون بر مساله عدم به رسمیت شناختن حکومت ابوبکر، مشکل دیگر قبایل آن بود که آنان با شنیدن خبر رحلت رسول خدا (ص)، ارتباط خود را با مدینه قطع کردند. آنان بر این باور بودند که تنها می بایست از لحاظ دینی با مدینه ارتباط می داشتند و اکنون که رسول خدا (ص) درگذشته لازم نیست تا آنان سلطه شخص دیگری را بپذیرند. بنابراین در برابر درخواست زکات از طرف مدینه آنان پاسخ رد دادند و همین امر سبب شد تا آنان به عنوان مرتد شناخته شوند. 🔰اقدام ابوبکر برای وادار کردن همه قبایل به پرداخت زکات، مهمترین اقدام در جهت استواری پایه های دولت مرکزی مدینه به شمار می آید. او گفت: اگر صدقه یک سال (عقال) که به رسول خدا (ص) می‌ پرداخته اند💰 به من ندهند با آنان به جنگ خواهم پرداخت. به هر روی این قابل انکار نیست که بسیاری از صحابه با رویه وی در جنگ با این افراد موافقت نداشته اند. 👈در جای دیگری نقل شده است که ابوبکر بر آن بود تا خود به جنگ با مرتدان برود، در این حال امام به او فرمود، چنین نکند بلکه کسان دیگری را بفرستد و خود در مدینه بماند. روشن است که گروههایی از کسانی که خلیفه به جنگ با آنان پرداخت، مرتد حقیقی بودند. 👈در نقل دیگری از مدائنی آمده است که پس از مخالفت امام با ابوبکر، عثمان به آن حضرت گفت: تا وقتی تو بیعت نکنی کسی به جنگ با مرتدان نخواهد رفت. همین اصرار عثمان سبب شد تا امام با ابوبکر بیعت کند. 👥در برابر کسانی در مدینه بودند که محتملا آرزوی موفقیت مرتدان را داشتند تا بار دیگر بتوانند عقاید شرک آلود جاهلی خود را حفظ کنند. عایشه نیز از نفاق گسترده در مدینه در اولین روزهای خلافت پدرش یاد می کند. مکه نیز پس از رحلت رسول خدا (ص) چندان فاصله ای با ارتداد کامل نداشت. ✅به هر روی نباید این نکته را از نظر دور داشت که مقاومت مدینه در برابر ارتداد سبب شد تا دولت مدینه پایدار مانده و پس از این دوره خطیر بتواند مناطق دیگری را نیز تحت سلطه خود درآورد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص34-44"، رسول جعفریان. ۷۲
🔘 کارگزاران ابوبکر 🔹بر هیچ کس پوشیده نیست که نزدیکترین یار و یاور ابوبکر، دوست دیرین او عمر بود که از قضا، رسول خدا (ص) در جریان برادر کردن مهاجران در مکه، میان آن دو پیوند برادری بسته بود. ابوبکر به رغم آن که خود از طراحان اصلی ماجرای خلافت🔐 بود و در جریان رده نشان داد که فکر حکومتی برتری نسبت به عمر دارد، به دلیل شدت و حدت عمر در بسیاری از موارد تسلیم دیدگاههای وی بود. 👈به دلیل همین پیوستگی بود که امام علی(ع) در جریان سقیفه عمر را متهم کرد که به خاطر آینده خود تلاش می کند. ابوبکر درباره عمر گفت: او دوست داشتنی ترین مردم برای من است. ابن ابی الحدید می گوید: اگر عمر نبود ابوبکر به خلافت نمی رسید. 💭گفته شده است که ابوبکر عمر را به عنوان قاضی انتخاب کرد. نیز نقل شده است که او در غیاب ابوبکر به جای وی نماز می‌خوانده است. ابوبکر او را در سال یازدهم هجرت🗓 به عنوان امیر الحاج برگزید. همه کارها و از جمله قضاوت در اختیار او بود. قدرت تصمیم گیری عمر در این دوره تا اندازه ای بود که او توانست ابوبکر را از انتخاب خالدبن سعید به عنوان فرمانده نیروهای مسلمان به شام منصرف کند و به جای او یزیدبن ابی سفیان را اعزام کند. ابوبکر نیز بدون عمر کاری از پیش نمی برد، لذا زمانی که در همان ابتدای خلافت خواست تا سپاه اسامه🏇 را اعزام کند از او درخواست کرد تا اجازه دهد عمر پیش او بماند و او را در کارها یاری دهد. 🔰به هر روی، همین نفوذ عمر و پیوند مستحکم این دو سبب شد تا ابوبکر او را به جای خود نصب کند. 👤خالدبن ولید از دیگر عناصر کارگزار ابوبکر شناخته می شود. فردی به ظاهر نیرومند اما سخت فاقد ارزشهای اخلاقی بود. ↩️گفته شده است که خالد از طرفداران ابوبکر و منحرف از علی(ع) بوده است. چنانکه گفته شده است که او در ماجرای هجوم افراد به خانه🏡 آن حضرت برای گرفتن بیعت و شکستن مقاومت آنان، ایشان را همراهی می کرده است. همچنین از وی به عنوان کسی که خلافت ابوبکر را آماده کرده، یاد شده است. حکایت قتل مالک بن نویره، که همراه با تجاوز به همسر او بود، و ابن اعثم می‌گوید که او به اجماع اهل علم چنین کرده، شخصیت سست❌ اخلاقی خالد را نشان می دهد. با این حال ابوبکر اصرار داشت تا او را به فرماندهی قوای نظامی خود برای سرکوبی مرتدان و پیامبران دروغین به نقاط مختلف اعزام کند. دفاع ابوبکر از وی بر این پایه بود که خالد اجتهاد کرده و بنابراین سزاوار سرزنش نیست. 🔹یکبار خالد برخی از اسرایی را که از مرتدین گرفته بود با آتش سوزاند، وقتی عمر در این باره به ابوبکر اعتراض کرد وی پاسخ داد که او 🗡شمشیر خداست. به نظر می رسد که ابوبکر با همه توجهی که به عمر داشت حاضر نبود تا به خاطر وی دست از حمایت خالد بردارد و جالب آن که عمر نیز به رغم اصراری که بر سنگسار شدن خالد به دلیل ماجرای مالک بن نویره داشت، زمانی که بر سر کار آمد تنها به عزل او اکتفا کرد. 🕒زمانی که عمر خلافت را به دست گرفت در اولین اقدام خالد را از فرماندهی سپاه شام عزل و ابوعبیده جراح را به جای وی نصب کرد. خالد در سال 21 در مدینه یا شام درگذشت و با شگفتی عمر را وصی خود قرار داد. 👤ابوعبیده جراح از دیگر ارکان خلافت ابوبکر است. او همراه عمر و ابوبکر، تنها قریشیانی بودند که در سقیفه بنی ساعده حضور داشتند. وی با سالم که هر دو در ماجرای سقیفه فعال بودند، عقد اخوت داشت.🤝 ابوعبیده ابتدا بر کار بیت المال گماشته شد، اما بعدا فرماندهی سپاه شام را عهده دار گردید. 🔰دیگر فرماندهان و کارگزاران ابوبکر عبارت بودند از: یزید بن ابی سفیان، عمروبن عاص، شرحبیل بن حسنه و عکرمه بن ابی جهل. در میان کارگزاران وی، برخی از کسانی که رسول خدا(ص)✨ آنان را منصوب کرده بود، بر سر کارشان باقی ماندند. نمونه آنان معاذ بن جبل در یمن، عتاب بن اسید در مکه و علاء بن حضرمی در بحرین بود. از عثمان هم به عنوان کاتب ابوبکر یاد شده است. 👌به خوبی روشن است که در میان کارگزاران ابوبکر، چهره مهمی از اصحاب رسول خدا (ص) به ویژه از انصار دیده نمی شود. به نظر می رسد این شاهد مناسبی بر بی توجهی دستگاه خلافت به انصار باشد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص44-49"، رسول جعفریان. ۷۳
به دنبال آن رسول خدا (ص)، سپاه سه هزار نفری خود را به فرماندهی جعفربن ابیطالب، زیدبن حارثه، و عبدالله بن رواحه، به سوی موته🏇 در جنوب شام فرستاد. سپاهی که رومیان در شام بر ضد مسلمانان آماده کرده بودند، ترکیبی از سپاه روم و قبایل عربی بود. مسلمانان راه به جایی نبردند و تنها توانستند پس از شهادت فرماندهان خود و عده ای دیگر به سوی مدینه بازگردند. 🔸اقدام بعدی رسول خدا (ص) به سوی این منطقه، عملیات تبوک بود. این اقدام نیز به جز بستن چند قرارداد با برخی قبایل عربی، درگیری خاصی با رومیان دربرنداشت. رسول خدا (ص) در آخرین روزهای حیات 🥀 خود نیز سپاه دیگری را به فرماندهی اسامه بن زید سامان داد که تنها پس از رحلت آن حضرت عازم شام شد و بدون نتیجه خاصی بازگشت. همه این رخدادها نشانگر اهمیت شام در نگاه رسول خداست. بعدها معلوم شد که شام برای خلفا هم اهمیتی بیش از عراق دارد. 👈با پایان یافتن رخدادهای مربوط به مرتدین، ابوبکر ضمن نامه هایی که به مردم مکه، طائف، یمن و تمامی اعراب حجاز و نجد فرستاد، آنان را به جهاد دعوت کرد. وی در همین نامه ها، وعده غنائم موجود در روم را نیز به آنان داد. به دنبال آن سیل جمعیت👨‍👩‍👧‍👦 از سراسر مناطق جزیره، راهی مدینه شد. پس از گرد آمدن مردم، برای نخستین بار، نیروهای نظامی مسلمانان در سال دوازدهم هجرت راهی شام شد. ⚔نخستین درگیری مسلمانان با رومیان، در منطقه "وادی العربه" روی داد. فرماندهی سپاه رومیان با فرماندار فلسطین سرگیوس بود. او در این جنگ شکست خورد و طی آن کشته شد. مسلمانان در سواحل دریای مدیترانه به پیشروی خود ادامه دادند. 〽️پس از درگیری عربه، دومین درگیری در یکی از قریه های غزه با نام "داثن" روی داد. این جنگ که در محرم سال سیزده هجرت روی داد به نفع مسلمانان به پایان رسید. 👈این پیروزیها، هرقل را وحشت زده کرده، دست بکار تهیه نیرو شد. خبر آمادگی دشمن به مدینه رسید، خلیفه را بر آن داشت تا به طور موقت عملیات در عراق را متوقف کرده و خالدبن ولید را همراه با نیروهایش، از عراق به شام گسیل کند. به دنبال واقعه داثن، مسلمانان، شهر بصری و مآب را در ربیع الاول سال سیزدهم تصرف کردند 🔱. بعد از آن به سوی دمشق به راه افتادند. پس از چندین درگیری در محرم سال چهاردهم بود که دمشق از طرف سپاه اسلام به محاصره کامل درآمد. 💬گفته شده است: در حالی که ابوعبیده توانسته بود به اجبار وارد شهر شود، اسقف شهر در سوی دیگر با خالدبن ولید صلح کرده و ابوعبیده نیز به رغم اعتراض مسلمانان آن را پذیرفت. بدین ترتیب دمشق به دست اعراب مسلمان افتاد. فتح دمشق در رجب سال 14 هجری روی داد و این در حالی بود که ابوبکر در جمـادای دوم سال سیـزدهم پس از دو سـال و سه ماه و چند روز خلافت، درگذشته بود. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص49-55"، رسول جعفریان. ۷۴
🔸یکی از درگیری های اعراب با نیروهای ایرانی، واقعه "ذی قار" است که در آن، بنی شیبان با ایرانیان درگیر شده و گفته اند که اعراب در این جنگ⚔ بر نیروهای ایران پیروز شدند. شمار سپاه مسلمانان در این حملات، در حدود هیجده هزار تن بوده است. 👈آنچه که درباره فتوحات در این حوادث گزارش شده حکایت از آن دارد که سپاهیان ایرانی طرف اصلا این درگیری ها بوده و دست کم فرماندهی در اختیار آنان بوده است. گرچه، بخش عمده ای از سپاهیان آنان، کسانی از اهل 👨‍👩‍👧‍👦جزیره و نصارای عرب بوده اند. در واقع سقوط لخمیان، سبب شده بود تا جناح جنوبی دولت ساسانیان تقریبا بدون حامی مانده باشد. 🏘از دیگر شهرهای فتح شده عراق در این دوره، شهر "انبار" است. نامگذاری آن به انبار به مناسبت آن است که این محل در گذشته، محل نگهداری غلات ایرانیان بوده است. 💢سرعت این فتوحات که به طور عمده طی یک سال انجام گرفت، از یک سو، و عدم مقاومت جدی و نبردی قاطع از طرف ایرانیها با اعراب مسلمان از سوی دیگر، نشان می دهد که وضعیت نیروهای ایرانی در این منطقه تا چه اندازه نابسامان بوده است. مشکل نیروهای ایران، از نابسامانیهایی بر می خواست که پس از شکست ایران از روم، در دربار ایران🏫 رخ داده و طی چند سال اعتبار دولت ساسانی را در میان خود ایرانیان بشدت تضعیف کرده بود. 👈به رغم همه درگیری هایی که میان سپاه اسلام و اعراب ساکن در عراق و شام روی داد، در عمق ماجرا، نوعی آمادگی برای پذیرش اسلام 💫 به عنوان دین جدید در میان قبایل آن نواحی وجود داشت. این پذیرش البته برای مسیحیان، قدری دشوار می‌‌نمود، اما اعراب بت پرست، اسلام را که دینی سهل و مبتنی بر یکتا پرستی و بدور از جدالها و اختلاف نظرهای لاهوتی و لاسوتی و مباحث کلامی و فرقه ای مسیحی بود، راحت تر پذیرفتند. شرایط فکری، اجتماعی و سیاسی قبایل عربی از هر جهت برای پذیرش اسلام مساعد بود. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص55-63"، رسول جعفریان. ۷۵
◀️درباره خلیفه دوم 🔹عمر از تیره بنی عدی بود. طایفه مزبور یکی از تیره های قریش بود. عمر برخلاف ابوبکر، از کسانی بود که سالها پس از بعثت رسول خدا (ص)✨ به آن حضرت ایمان آورد. عمر در دوران مدینه، در حوادث و جنگها حضور داشت گرچه تاریخ خاطره ویژه ای از وی به یادگار ندارد. زمانی که دختر او حفصه به 💍عقد رسول خدا (ص) درآمد، رفت و شد وی با رسول خدا (ص) بیشتر شد. گذشت که 👥 عمر و ابوبکر از کسانی بودند که رسول خدا (ص) میان آنان پیوند برادری بست. آنان در تمام دوران حیات رسول خدا (ص) قرین یکدیگر بودند و در جریان تحولات سقیفه همه جا مواضع یکسانی داشتند.👉 👈اصرار عمر در پایدار ساختن خلافت ابوبکر سبب شد تا امام علی (ع) او را متهم کرد که به خاطر آینده خود تلاش می‌کند. این امر برای دیگران نیز قابل درک بود. این ✔️سخن درستی است که، اگر عمر نبود ابوبکر به خلافت نمی رسید. ابوبکر نیز می گفت که بیش از همه عمر را دوست دارد. همین باور ابوبکر بود که او را واداشت تا ضمن "عهدی" عمر را به جانشینی خود "منصوب" کند. او در ضمن صحبت خود گفت: چون از به وجود آمدن فتنه می‌ترسید، عمر را به جانشینی خود گماشت.🔻 ☝️پیش از آنکه ابوبکر، عمر را بر این کار بگمارد، درباره این کار خود، از عبدالرحمان بن عوف مشورت خواست، او با تمجید از وی، عمر را فردی عصبانی خواند. ابوبکر گفت: او در مقایسه با رقیق القلب بودن من چنین می نماید، اگر سر کار بیاید آرام خواهد بود. ✌️طرف دوم مشورت ابوبکر، عثمان بود؛ عثمان درباره عمر گفت: باطن او بهتر از ظاهر اوست. این تمامی مشورت ابوبکر برای نصب عمر است که تواریخ📚 از آن یاد کرده اند. آن هم تنها با عثمان و عبدالرحمان بن عوف چهره های اشرافی قریش❗️. 🔸عثمان که در تمام دوره بیماری ابوبکر ملازم او بود، از طرف وی مکلف به نوشتن عهدنامه جانشینی عمر شد. با نوشتن آغاز عهد، ابوبکر به حالت اغماء رفت و عثمان که تکلیف خود را می دانست تا به آخر عهد را نوشته📝 و نام عمر را در آن درج کرد. ابوبکر پس از به هوش آمدن از وی خواست تا آنچه را نوشته بخواند و او چنین کرد و ابوبکر نوشته او را تایید کرد. 👈با تعیین عمر توسط ابوبکر، اصل "استخلاف" به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی سنی درآمد، در حالی که به تصریح منابع سنی، چنین اقدامی، هیچ گونه پیشینه ای در سیره رسول خدا (ص) نداشته است.❌ 🔰حکومت استخلافی در یکی از دو رکن حکومت موروثی با آن مشترک است. در حکومت موروثی، رکن اول استخلاف و رکن دوم جهات ارثی و خانوادگی است. رکن اول آن در سیره خلیفه نخست صورت شرعی بخود گرفت و این امر زمینه موروثی شدن خلافت را در دوره امویان فراهم کرد. 🖊پس از نوشتن عهد خلافت عمر توسط ابوبکر، عملا عمر به خلافت منصوب شده بود. در این صورت، بیعت🤝 مردم، نمی‌توانست عامل خلیفه شدن عمر باشد. نهایت، اعلام موافقت مردم بود که نبایست آنرا بدین معنا بدانیم که اگر موافقت نمی‌کردند او خلیفه نمی شد، بلکه همانگونه که گذشت، این، نوعی رضایت و اظهار وفاداری در فرمانبرداری از خلیفه بود. ‼️ شگفت آنکه عمر خود بر این باور بود که انتخاب ابوبکر "فلته" و ناگهانی بوده در حالی که حکومت باید با مشورت مومنین باشد، اما اکنون تنها با یک عهدنامه بر سر کار آمد🗞. عمر در حالی که از انتخاب ابوبکر ناخواسته، انتقاد می کرد، درباره نحوه روی کار آمدن خود سخنی نگفت. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص67-70"، رسول جعفریان. ۷۶
🌀اخلاقیات خلیفه 👈شخصیت روحی خلیفه که در کار فکری و سیاسی و اجرایی او نیز تأثیر شدیدی داشت، شخصیتی تندمزاج و از نظر فکری افراطی بود. او مدیریت را عبارت از نوعی سختگیری⚡️ می دید و می کوشید تا با این سختگیری، اعراب بدوی را تحت کنترل درآورد. تبلور این امر، در افکار و رفتار او، در همان حیات رسول خدا (ص) آشکار بود. بیاد داریم که او در بدر اصرار داشت تا رسول خدا (ص) تمامی اسرای بدر را به قتل برساند🗡. او حتی نسبت به صلح حدیبیه موضع تندی داشت. 🗣عمر در همان روز نخست خلافت گفت: خدایا من تندخو هستم، مرا نرم گردان! او دریافت که بدون شلاق نمی تواند با این مردم بسر برد، لذا گفته اند: او نخستین کسی بود که شلاق "دره" در دست گرفت. درباره چوبدستی او گفته شده است که، ترسناکتر از شمشیر حجاج بوده است. معمولا کسی که قصد سوالی از عمر داشت، جرأت این کار را😰 نمی یافت، بلکه از طریق عثمان یا شخص دیگری سوال خود را مطرح می کرد. 🔸این اخلاق سبب شده بود تا او در انتخاب فرمانداران خود نیز معیار خشونت را معیاری اساسی تلقی کند. در برخورد با افراد خاطی از هر طایفه ای👨‍👩‍👧‍👦 بودند گذشت نمی داشت و اسلام را تنها از زاویه سختگیری می شناخت، همین رفتار او سبب شد تا جبله بن ایهم غسانی از شاهزادگان شام که مرتکب خطایی شده بود از مکه به شام🏇 بگریزد و از اسلام روی برتابد. فرمانداران و فرزندان خلیفه نیز از این سختگیری در امان نماندند. زمانی که یکی از فرزندان او لباس زیبایی پوشیده بود، از خلیفه کتک مفصلی خورد. او فرزند دیگرش را که مشروب خواری کرده بود🍷، آن اندازه زد که وی درگذشت. گویا عمروبن عاص او را به همین دلیل در مصر حد زده بود، اما وقتی به مدینه آمد پدرش نیز او را زد و همین سبب مرگ او شد. شدت این برخوردها اعتراض💥 مردم را برانگیخت، آنان از عبدالرحمان بن عوف خواستند تا در این باره با عمر سخن گفته و به او بگوید که دختران در خانه نیز از او هراس دارند. عمر در برابر این اعتراض گفت: مردم جز با این روش اصلاح پذیر نیستند. در اصل همین ⚔برخوردها می توانسته مانعی بر سر راه اعتراضات مردم به عملکرد او باشد. 🔸اشاره کردیم که برداشت دینی او نیز متأثر از همین روحیه بوده و از او شخصیتی افراطی ساخته بود. اصرار در زدن فرزندش برای خوردن شراب تا سر حد مرگ همین امر را نشان می دهد. او درباره زنان سختگیر بود🧕🏻 و اجازه حضور در نماز صبح و عشاء را به آنان نمی‌داد. قطع سهم مولفه قلوبهم نیز از همین منش سرچشمه می گرفت. حتی در میان احکام اسلام📚 نیز به رغم آن که شجاعت نظامی محسوسی نداشت به جهاد بیش از همه چیز اهمیت می داد. به همین دلیل بود که جمله حی علی خیر العمل از اذان حذف شد، تنها به این بهانه که ممکن است با بودن آن مردم به میدان جهاد نروند. 👈به هر روی عمر در برخورد با مردم، تند برخورد می کرد، این علی رغم آن بود که می کوشید تا در دایره خلافت و نه سلطنت عمل کند. در واقع تصور عمومی تبدیل شدن "خلافت" به "ملوکیت" را بسیاری داشتند. عمر خود می گفت: نمیداند خلیفه است یا ملک. کعب الاحبار به او اطمینان می داد که خلیفه است و او، نام وی را در کتابهای آسمانی📖 گذشته یافته است! گویا ابوبکر نیز تصور ملک از خود داشته است. با وجود برخورد تند عمر، بودند کسانی که جرأت انتقاد از او را داشتند. وقتی ✨بلال اذان می گفت و عمر به او اعتراض کرد که وقت نشده، بلال به او پاسخ داد: زمانی که تو از الاغ خودت گمراه تر بودی من وقت🕒 را می شناختم. 👤خلق سخت گیرانه عمر، از نظر اقتصادی نیز نمود خاص خود را داشت. او زندگی ساده را برای خود و کارگزاران و خانواده خود می پسندید، در این باره الگوی زندگی ✨رسول خدا (ص) هنوز در میان مردم جاری بود گرچه به مرور کسانی از حاکمان، راه و رسم دیگری🏰 را پیشه کرده بودند، عمر علاوه بر آن که به هر روی تحت تأثیر آن الگو قرار داشت شخصا نیز برداشت زهد گرایانه افراطی از دین داشت. زندگی زهدگونه او به این معنا نبود که او در دوره خلافت ثروتی نداشت بلکه در مصادر آمده است که عمر از ثروتمندان قریش بود💰. او مهریه زنش را چهل هزار درهم قرار داد. زمانی نیز دهها هزار درهم از اصل مالش به دامادش بخشید. زاهدتر از عمر سلمان بود که عمر را از تجمل گرایی نهی می کرد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص70-75"، رسول جعفریان. ۷۷
👈عمر در میان کارگزاران خود، از یک نفر به طور محسوس، هیچگونه بازخواستی نکرد. او معاویه پسر ابوسفیان بود. استفاده از معاویه طی شش سال آخر خلافت در سمت حاکم دمشق، از مسایل حساس دوره خلافت اوست. ♨️خلیفه متهم شده که بدین طریق، نقش عمده ای در تثبیت موضع بنی امیه در شام داشته است. عمر در حالی که او را کسرای عرب می خواند، از کار برکنارش نکرد. در همان دوره عمر، شامات🏞 تماما در اختیار معاویه قرار گرفت. 💠قاضی عبدالجبار، سنی متعصب نیز می‌گوید: با اینکه عمر شدیدا مراقب عمال خود و عوض کردن آنان بود، به هیچ روی چنین برخوردی با معاویه نکرد. 👌ابوبکر اصم از متکلمان، می گفت: معاویه در جنگ خود با علی (ع) محق بوده چون عمر او را نصب کرده بوده است! بعدها سیره سیاسی♻️ و دینی عمر به صورت یک سنت درآمد. 👥در میان کارگزاران خلیفه، جدای از مغیره، افراد فاسق دیگری نیز بودند، یکی از آنان قدامه بن مظعون بود که شرابخواری کرد و به همین جهت حد خورد. نعمان بن عدی والی دیگر او اشعاری در خمریات می‌سرود. 🎼 ⬅️در پایان این قسمت مناسب است به نکات دیگری که در انتخاب کارگزاران مورد نظر خلیفه بود اشاره کنیم. خلیفه در اوائل کار عراق و شام نشان داد که اگر فرماندهان را از صحابه بزرگ نمی‌گمارد اما نباید از محدوده قریش و همپیمانان🤝 او نظیر ثقیف و احیانا انصاری که مورد اعتماد اویند تجاوز کند. به علاوه عمر می کوشید تا کارگزاران را از اهالی شهرها انتخاب کند نه از بادیه نشینان. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص75-83"، رسول جعفریان. ۷۸
👈عمر می گوید: او زمیل رسول خدا (ص) است؛ همانگونه که او می توانسته امر و نهی کند، چیزهایی را حلال و چیزهایی را حرام کند، او نیز می تواند چنین کند. بدین صورت خلیفه حدود اختیارات خود را درست همانند پیامبر (ص) می داند و جز در مورد قرآن، به چیز دیگری باور ندارد.‼️ 🔸آنچه که درباره نفی خلیفه از نقل حدیث و کتابت آن نقل شده دقیقا با این اندیشه خلیفه سازگاری دارد، گویا خلیفه بر این باور بود که تنها قرآن است که میتواند ثابت باشد، اما حدیث چنین وضعیتی ندارد و هر زمان حاکم می تواند به نحوی که مصلحت می داند عمل کند. به عبارت دیگر آنچه از رسول خدا (ص)✨ نقل شده تنها مربوط به اختیارات او به عنوان یک حاکم بوده و اینها اختیاراتی است که او نیز فعلا به عنوان یک حاکم دارد. ❌بعید است که ما جز، عمر و عثمان که اختیارات خود را در حد تشریع و دخالت در عبادات نیز می دانستند، خلیفه دیگری را پیدا کنیم. 👈اجتهادات شخصی خلیفه نوعا بر اساس "مصالح" مورد نظر او صورت می گرفت. متعه حج و متعه نساء از مشهورترین امور شرعی اند که رسول خدا (ص) حلال می‌شمرده و خلیفه آنها را نامشروع اعلام کرده است. گفته شده است: عمر منشا حلیت آن در دوره رسول خدا (ص) را نوعی ضرورت موقتی می دانسته است. 👈نمونه دیگر نیز حذف "حی علی خیرالعمل" از اذان بود. این در حالی بود که کسانی چون امام سجاد (ع)✨ و عبدالله بن عمر همیشه این جمله را در اذان می‌گفتند. گفته شده: عمر اولین کسی است که قیام رمضان را باب کرد. او این کار را در سال چهاردهم هجری انجام داده و به همه شهرها نوشت تا چنین کنند. این همان نماز تراویح است که هنوز میان سنیان مرسوم است. همین که عمر چنین اختیاراتی را برای خود قائل بود سبب شد تا او در یک زمینه احکام متناقضی صادر کند. نمونه آن در برخی از مسائل ارث بود. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: ″تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2،ص83-87″، رسول جعفریان. ۷۹
☝️باید دانست اهل کتاب به طور عموم و یهودیان بطور ویژه در تمامی متون تاریخی و حدیثی مسلمانان آثاری از خود بر جای گذاشته اند. این تاثیر گرچه در برخی فرق بیشتر است اما کمتر فرقه ای از آن برکنار مانده است. به هر روی نصوصی در دست است که نشان می دهد اهل کتاب با بهره گیری از آگاهی های پیشین و نفوذ فرهنگی خود که از دوره جاهلیت به ارث برده بودند برای بدست آوردن موقعیتی در جامعه جدید🌐 تلاش زیادی کردند. متون دینی آنان مشترکات فراوانی با دین اسلام داشت و آنان توانستند با بهره گیری از همین زمینه مدعی داشتن آگاهی هایی در زمینه تفسیر قرآن📖 بشوند. افزون بر این، آنان با استفاده از این امر که در متون گذشته آگاهی بعثت رسول خدا(ص)✨ آمده، زمینه آن را تا به آنجا گسترش دادند که گویی در کتب مقدس، آگاهی های فراوانی درباره سیر تحولات جامعه اسلامی، سرگذشت خلفا و رخدادها و جنگها آمده است. باور داشتن مسلمانان به این مساله، کار اهل کتاب را آسان کرد. 👥زمانی که مهاجران مسلمان به مدینه آمدند و اسلام در این شهر شایع گردید، به دلیل نقاط مشترکی که در فرهنگ اسلامی و یهودی وجود داشت زمینه یک ارتباط فرهنگی بوجود آمد. در نقلی آمده است: وقتی خبر به رسول خدا (ص)✨رسید فرمود: آنان را تصدیق و تکذیب نکنید. اما گویا کم کم کار بالا گرفت و حضرت آنان را از شنیدن👂🏻 مطالب آنان و استنساخ آثارشان نهی کرد. 🔸خلیفه دوم از زمانی که به مدینه درآمد گویا برای افزودن بر آگاهی های دینی و تاریخی خود خواسته است تا از اهل کتاب استفاده کند. 🗣او می گوید: من نسخه ای از یکی از آثار اهل کتاب را برای خود استنساخ کردم، وقتی رسول خدا (ص) آن را دید فرمود: این چیست؟ گفتم: نسخه ای از اهل کتاب برگرفته ام تا دانشی بر دانش خود بیفزایم. رسول خدا (ص) به شدت💥 خشمگین شد. شدت خشم او به اندازه ای که انصار فریاد "السلاح السلاح" سر دادند. آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: من همه چیز را برای شما آورده ام... 👈زمانی که عمر به خلافت رسید با فراغ بال بیشتری در این باره اندیشید و درست زمانی که به یکی از یهودیان مسلمان شده یمنی برخورد کرد توانست از او در این باره بهره بیشتری ببرد. این شخص کعب بن ماتع حمیری👳🏻‍♂ معروف به کعب الاحبار است. او پس از رحلت پیامبر (ص) در زمان ابوبکر یا عمر به اسلام گروید و سپس به مدینه درآمد. پس از آن از خلیفه اجازه گرفته عازم شام شد. گو اینکه رفتن وی به شام در زمان رفتن خلیفه دوم به بیت المقدس برای امضای پیمان صلح با مسیحیان بوده و کعب وی را همراهی کرده است. کعب الاحبار در خلافت عثمان در سال 32 یا 33 در شهر حمص درگذشت. این در حالی است که مقبره ای با قبه عالی در مصر برای وی ساخته شد. کعب الاحبار قرنها مورد وثوق و اطمینان بوده و نقلهایش کتابهای تفسیری📚 و تاریخی را پر کرده است. اما در حال حاضر و با تحقیقات نوینی که صورت گرفته چهره کعب الاحبار در پس پرده ضخیمی از ابهام و اشکال قرار گرفته و کار تصمیم گیری علمای رجال و دین شناس اهل سنت را دشوار کرده است... 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2،ص87-93"، رسول جعفریان. ۸۰
دیده شده است که برخی از کسانی که سخت مخالف با قصه خوانی بوده و آن را بدعت می دانسته اند، در صدد انکار این حقیقت تاریخی برآمده اند تا مبادا بر دامن خلیفه دوم گرد بدعت گرایی بنشیند. 👈کعب الاحبار که به روزگار عثمان در شام قصه گویی می کرد، در روزگار عمر اعتبار زیادی داشت و بارها عمر از وی خواسته بود تا درباره مسائل مختلف دیدگاهها و آگاهی هایش را برای خلیفه بیان کند. ❗️شگفت آن که در برخی از منابع آمده است که عمر، شخصی را که کتابی از دانیال را استنساخ کرده بود، به استناد برخوردی که پیامبر (ص) با او داشت، نهی کرد. با این حال، سخت مدهوش کلمات و سخنان کعب الاحبار بود که مرتب از تورات مطالبی برای وی نقل می کرد. ماخذ اصلی این 📔قصص که تورات و تلمود بود، مورد عنایت خلیفه قرار داشت. 🔸به هر روی هراس عمر بیش از هر چیز، مربوط به نقل حدیث بود و چندان به نقل اسرائیلیات اعتراضی نداشت و خود از کعب الاحبار فراوان از این قبیل مطالب پرسش می کرد. شگفت آن که در اخبار آمده است که کعب الاحبار در مسجد می‌نشست🕌 و در حالی که قرآن و تورات در برابرش بود، قرآن را می خواند و با تورات تفسیر می کرد. آنچه مهم است این که شواهد دیگری هم بر اجازه عمر به قصه خوانان در دست است. 👈افزون بر آن به اجرای قصه خوانی در روزهای شنبه تصریح شده که با توجه به اعتبار شنبه برای یهود تا اندازه ای شگفت می نماید. گفتنی است، تمیم الداری نصرانی مسلمان شده ای بود که قصه های فراوانی درباره زهد وی نقل کرده اند. این زهد، مبنای زهدی نصرانی گونه است که بعدها در جامعه اسلامی شیوع زیادی یافت. گفته شده است، تمیم الداری قصه های مزبور را در 🕍 کنیسه های شام و از وعاظ آن دیار فراگرفته بود. شخص دیگری با نام عبید بن عمیر نیز در زمان عمر اجازه قصه خوانی یافت. خواهیم دید که امام علی (ع) سخت با قصه خوانی مخالفت کرد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص93-105"، رسول جعفریان. ۸۱
🗡 کشته شدن عمر .. 🔹بر پایه برخی نقلها بویژه آنچه طبری روایت کرده، کسانی مدعی شده اند که عمر با توطئه کعب الاحبار به قتل رسیده است. مورخان و محدثان اهل سنت برای قرنها این خبر را در کتب📚 خویش روایت می‌کردند اما چندان به پیشگوییها و اخبار کعب و امثال او باور داشتند که هیچ گمانی درباره نقش کعب در قتل خلیفه نمی‌بردند. 🗞خبر دادن از قتل عمر پیش از وقوع حادثه و اظهار این که کعب این خبر را در کتابهای پیشین دیده، هیچ توجه اصحاب رسول خدا (ص) و 👥 سایر مسلمانان را به خود جلب نکرده و این تنها در سالهای اخیر است که در این باره مطالبی گفته شده است. 📌به باور ما، در این که به روایتی کعب چنین مطلبی را گفته باشد تردید وجود دارد. آنچه سبب جعل این خبر از قول کعب شده، چیزی جز علاقه برخی از ساده لوحان به این امر نبوده که از شهادت خلیفه در تورات یا دیگر کتب یاد شده، به ویژه که درباره لقب شهید ↪️ تاکید خاصی شده است. افزون بر آن، اخبار زیادی درباره خبر دادن دیگران از قتل عمر در مصادر نقل شده که شماری از آنها را ابن سعد گردآوری کرده و عمده آن به نقل از "هاتف غیبی" یا "جن" است. که مثلا در شعری که صدای خواننده 🎼 شنیده می شده اما کسی دیده نمی شده، چنین خبری ابراز شده است. 🔰گذشت که مورخان، به رغم آن که خبر طبری را دیده و باور کرده اند که کعب الاحبار از پیش، خبر قتل عمر را داشته است، گمان بد به وی نبرده اند. سخن در این است که اساسا قضیه به گونه ای دیگر بوده است 📄، آنچه سبب حسن ظن مورخان به کعب الاحبار شده، شدت اعتمادشان به گفته های این شخص و باورشان به کرامات خلیفه بوده است. در عین حال برخی از محققان جدید اهل سنت، خبر مذکور 👨🏻‍💻 را دلیل بر توطئه یهود و مشارکت آنان در قتل عمر دانسته‌اند. یکی از نویسندگان کعب الاحبار را طراح اصلی توطئه قتل عمر دانسته و گفته است که او ابولولو را بر این کار تحریک کرده است. 👌درباره قتل عمر آنچه به صراحت در تاریخ گزارش شده، حکایت از آن دارد که این مساله تنها به عمر و ابولولو مربوط بوده و انگیزه آن دست کم در ظاهر، این احساس قاتل بوده است که درباره او سختگیری شده و مالیات زیادی از وی دریافت می شده است. 🗣او در این باره به عمر شکایت کرد؛ اما خلیفه به شکایت او توجهی نکرد و گفت: در قیاس با توان و مهارت او و طبعا درآمد او، مقدار پولی💶 که از او گرفته می‌شود، زیاد نیست. چندی بعد از آن، حادثه ترور رخ داد و طبیعی چنین بود که کاملا در ارتباط با جرو بحثی باشد که میان قاتل و خلیفه رخ داده است. 🔸مسعودی ابولولو را "مجوسی" دانسته، اما در برخی مصادر، بر مسیحی بودن وی تاکید شده است. این ماجرا نشان می دهد که قضیه جنبه شخصی داشته است. 🔰در این میان، شیعیان که دل خوشی از رفتار خلیفه نداشتند، بعدها موضع مثبتی درباره ابولولو اتخاذ کردند. 📌تاریخ درگذشت خلیفه، بیست و ششم یا بیست و هفتم ماه ذی حجه سال بیست و سوم هجرت گزارش شده است، این در حالی است که او تنها پنجاه و پنج سال از عمرش گذشته بود 🗓، گرچه در قولی از معاویه آمده است که او شصت و سه سال داشته است. شاید این جعل برای آن بوده تا او را هم سن و سال رسول خدا (ص) معرفی کنند. 👤عمر در روزهای پایانی عمر که مجروح افتاده بود گویا از زندگی دنیای خود چندان رضایتی نداشت. 👈او مرتب می گفت: ای کاش من هیچ بودم، ای کاش مادرم مرا نزاییده بود، ای کاش من به فراموشی سپرده شده بودم، ای کاش بافنده بودم و از دست رنج خود زندگی می کردم. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص105-111"، رسول جعفریان. ۸۲
راغب می کرد. 🔸به درازا کشیدن فتح اسکندریه، که چهار ماه در محاصره مسلمانان بود، سبب شد تا نیروهای کمکی به مصر فرستاده شود. در نهایت این شهر در سال 20هجری به دست مسلمانان افتاد. 👈در میان سپاهیان عمروبن عاص دسته‌ای غیر عرب نیز حضور داشتند. گروهی را "حمراء" می نامیدند که در اصل رومی بودند. دسته دیگر فارسیها👥 بودند که در یمن بوده و برای فتوحات، همراه قبایل عربی به این نواحی آمده بودند. 📚درباره علل اوج گیری فتوحات، مطالب فراوانی می توان گفت. طبیعی است که فتح هر منطقه ای می توانست علل خاص خود را داشته باشد. طبیعی چنان است که اراده آنان را در این زمینه، عامل نخست این فتوحات بدانیم. این اراده برخاسته از ایمان مذهبی آنان از یک سو، فرماندهی آنان از سوی دیگر و نظام اداری و قانونی📑 مسلمانان در ارتباط با غنائم از سوی سوم بود. اسلام سهم عظیمی برای جنگجویان قرار داده و طبیعی بود که اعراب فقیر و گرسنه، با آمدن به میادین جنگ می‌توانستند از لحاظ مالی 💰، آینده خوبی را برای خود و فرزندانشان داشته باشند. البته به شرط آن که از میدان نبرد جان سالم بدر می بردند. بنابراین نمی توانستند صرفا به امید مال و منال راهی جنگ باشند. آنان شهادت در این راه را فیض بزرگی برای خود می دانستند و از این بابت نیز نگرانی نداشتند. 👌مسلمانان از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بودند. رسول خدا (ص)✨ از روز نخست مسلمانان را وعده پیروزی بر روم و ایران داد. بنابراین مسلمانان، با اعتماد به درستی پیشگویی آن حضرت، با اراده ای استوار به میدانهای جنگ می رفتند. نکته دیگر آن که قوت مسلمانان چندان به وجود خلیفه ای خاص نبود. چرا که تاریخ شاهد است که از عصر آغازین فتوحات تا پایان قرن اول، هر خلیفه ای که فرصت ادامه فتوحات را یافت، توانست سرزمینهای زیادی🏜 را به تصرف مسلمانان درآورد. در همین زمینه باید اعتماد مردم را به حکومت به عنوان عامل اساسی در این پیروزیها در نظر داشت. در تمام سالهایی که مردم تا قبل از شورش عثمان به کار فتوحات می پرداختند، هیچ گونه مخالفتی، از ناحیه هیچ فرماندهی در مدینه صورت نگرفت. فرمانهای خلیفه کاملا مطاع بود. 👈نباید غفلت کرد که خلفای نخست کسانی را بر می گزیدند که عمدتا نسل دوم صحابه بوده و حرف شنوی کاملی از آنان داشتند. اما به هر روی اهمیت فتوحات از هر جهت، سبب شد تا اگر کسانی اختلاف نظری نیز داشتند، از تبدیل کردن آن به یک شورش سیاسی خودداری کنند. 🔻اما موفقیت اعراب در شام، دلایل ویژه خود را داشت: ⬅️یکی آن که بخش بزرگی از ساکنان شام عرب، به رغم آن که مسیحی بودند، از نظر نژادی دلبستگی و پیوستگی با جزیره العرب داشتند. درست به همین اندازه، با رومیها فاصله داشته و خود را از آنان دور می دیدند. جدای از ساکنان عرب شام که احساس سنخیت با رومیها نداشتند، یهودیان و حتی نبطیها و در مصر قبطیها، همین وضعیت را داشتند. به ویژه که با دیدن برخورد ملایم مسلمانان، احساس کردند، مسلمانان میتوانند برخورد بهتری با آنان داشته حقوقشان را تأمین کنند. ⬅️نکته دیگر آن است که از نظر مذهبی اختلافاتی میان شام و روم وجود داشت. اگر قبول کنیم که رومیها نه تنها از جهت دینی بلکه از نظر اقتصادی و سیاسی نیز با این مردم بخوبی رفتار نمی کردند، این سخن ویل دورانت مصداق پیدا می کند که: "وقتی که اعراب فاتح در قرن هفتم به مصر و خاور نزدیک هجوم بردند، نیمی از نفوس آن قسمتها، مقدمشان را گرامی داشتند، زیرا آنان را آزاد سازنده خود از قید ظلم دینی، سیاسی و اقتصادی پایتخت بیزانس می دانستند". به هر روی اندکی بعد از توسعه فتوحات، شهرهای زیادی راه تسلیم را در پیش گرفتند. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص111-117"، رسول جعفریان. ۸۳
🔸گذشت که حادثه بویب، ایرانیان را به وحشت انداخت. این بار سپاهی عظیم تر و با فرماندهی نیرومندتر همچون رستم فرخ زاد، فرمانده نیروهای ایرانی در آذربایجان، برای جلوگیری از تهاجم اعراب، تدارک شد. در برابر، 👳🏻‍♂خلیفه نیز، می بایست فرماندهی نیرومند همراه سپاهی کارآمد تهیه می دید. عمر در ابتدا اندیشید که خود عازم عراق شود. اما بزرگان مدینه او را از این کار بر حذر داشتند. چند نفر برای فرماندهی مطرح شدند. 👈یکی از آنان امام علی (ع) بود. عثمان به توصیه عمر با امام در این باره سخن گفت، اما امام از پذیرفتن آن سر باز زد. پس از آن سعد بن ابی وقاص برای این کار انتخاب شد. 🔰نبردی که منجر به مهمترین شکست ایرانیها شد "قادسیه" نام گرفت. رستم با چهار ماه توقف تلاش کرد تا مساله را به نحوی حل کند. او در پی آن بود تا با مذاکره، اعرابی که گمان می کرد برای رفع گرسنگی🥖 دست به این اقدامات زده بودند راضی کرده از جنگ منصرف کند. افزون بر آن، این چهارماه می‌توانست نیروهای عرب را فرسوده کند. 👈در برابر مسلمانان از سه پیشنهاد: -پذیرفتن اسلام، -پرداخت جزیه -و یا تن دادن به جنگ دست بردار نبودند. قبول دو پیشنهاد نخست برای ایران ابرقدرت، آن هم از سوی اعراب که آنان را به هیچ می‌گرفت، ممکن نبود و بنابراین رستم باید تن به جنگ می داد. جنگ قادسیه آغاز⚔ شد و برای چهار روز ادامه یافت. نبرد به نفع اعراب خاتمه یافت و رستم در طی آن کشته شد. 👥نیروهای ایرانی تا دیر کعب عقب رفتند و در آنجا با کمک نیروهای جدید و بازسازی لشکر خود بار دیگر جلو آمدند. درگیری فراگیر شد و این بار نیز عجم شکست خورد و تا مدائن🏜 گریخت. شکست ایرانیان چندان آسان صورت نگرفت، بلکه اعراب مجبور شدند تلفات زیادی را در این جنگ تحمل کنند. در این جنگ، درفش کاویانی که نشان سپاه دولت ساسانی بود، به دست مسلمانان افتاد. چیزی که می توانست حکایت از زوال دولت ساسانی باشد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص117-123"، رسول جعفریان. ۸۴
🗣در آنجا عثمان از عمر خواست تا لشکر مسلمانان را از یمن و شام به عراق بفرستد. به علاوه خود خلیفه عازم عراق شود. اما امام علی (ع)✨ با این پیشنهاد مخالفت کرده و فرمود: این اقدام باعث می‌شود تا رومیان به شام حمله کنند. با آمدن سربازان مسلمان از یمن نیز خطر تهاجم حبشی ها وجود دارد. امام با سفر خود خلیفه نیز به دلیل این که ایرانیها با شنیدن حضور شاه عرب🤴🏼به شدت بیشتری خواهند جنگید مخالفت کردند. 💢به هر روی سپاهی فراهم شده و فرماندهی آن به نعمان بن مقرن از اصحاب رسول خدا (ص) سپرده شد. دو سپاه در نزدیکی نهاوند استقرار یافتند. نهاوند در میان دو جبهه جنگ اعراب بر ضد ایران بود، یکی از سوی مدائن و دیگری از سوی اهواز. دو سپاه با یکدیگر درگیر شده و چهار روز سخت با یکدیگر نبرد کردند. روز آخر، درگیری⚔ سخت شده و علی رغم شهادت نعمان بن مقرن، سپاه ایران شکست خورد. این پیروزی برای اعراب اهمیت فراوانی داشت و لذا "فتح الفتوح" نام گرفت. جنگ مزبور به احتمال در سال 20 هجری روی داده است. ⏳در طی سالهای شانزده تا بیستم هجری، فتوحات در شمال عراق نیز ادامه یافت و مسلمانان تا موصل پیشروی کرده و عراق را بطور کامل تحت تصرف خویش در آوردند. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص123-128″، رسول جعفریان. ۸۵
⚡️ظلم و بیداد دولت ساسانی نیز کم و بیش در منزجر کردن مردم و یا به عبارت دیگر، از بین بردن انگیزه دفاع از دولت ساسانی، عامل موثری برای کاهش فعالیت نظامی سپاهیان در میدان جنگ بوده است. علاوه بر همکاریهای موقتی که ممکن است حمل بر خیانت شود، پیوستن چهار هزار نفر از سپاه قادسیه به اعراب نمی تواند به عنوان خیانت توجیه شود. ⬅️اساسا اعراب، عجمان را "حمراء" به معنای سفیدرو می خواندند👳🏻‍♀. این افراد در فتح مدائن شرکت کرده و در جنگ جلولا نیز حضور داشتند. نمونه های دیگری نیز وجود دارد که بلافاصله پس از حمله مسلمانان کسانی از دهاقین همراه با زارعین خود اسلام را پذیرفتند. 📝علامه قزوینی نوشته است: ایرانیان خائن و عرب مآب! از اولیای ولایات و مرزبانان اطراف، به محض این که حس کردند که در ارکان دولت ساسانی تزلزل روی داده و قشون ایران در دو سه دفعه از قشون عرب شکست خوردند، خود را به دامان عربها انداخته و نه تنها آنان را در فتوحاتشان کمک کردند و راه چاره را به آنان نمودند، بلکه سرداران عرب را به تسخیر سایر اراضی ایران دعوت کردند. 📝زنده یاد جلال آل احمد می نویسد: اسلام پیش از آن که به مقابله ما بیاید، این ما بودیم که دعوتش کردیم، بگذریم که رستم فرخزادی بود که از فروسیت ساسانی و سنت متحجر زرتشتی دفاعی مذبوحانه کرد، اما اهل مدائن تیسفون، نان و خرما به دست در کوچه ها به پیشواز اعرابی ایستاده بودند که به غارت کاخ شاهی و فرش بهارستان می رفتند." 👌برخورد مناسب اعراب فاتح با مردمان شهرها، می توانست آنان را نسبت به صداقت مسلمانان دلگرم کند. قراردادهای صلح، مردم را بر ترک دین و آیینشان اجبار نکرده و حتی اصراری در تخریب آتشکده ها🔥 نیز در کار نبود. مالیاتی که پرداخت می شد در بیشتر موارد، کمتر از پولی بود که دولت ساسانی و حاکمان ولایات از مردم دریافت می کردند. در این صورت به چه دلیل آنان می‌بایست برای دولت ساسانی جان خود را فدا می کردند❓ 👈البته رشد اسلام در ایران به تدریج صورت گرفت. نخستین مسلمانان، اعرابی بودند که در شهرهای مختلف ایران ساکن شدند. به دنبال آن، بردگانی بودند که در جنگها اسیر شده و در خانواده های مسلمان پرورش یافتند. در درجه سوم ایرانیانی بودند که بتدریج 📚 در اثر تبلیغات دینی و همنشینی با اعراب مسلمان، این آیین را پذیرفتند. روند پیشرفت اسلام در ایران، حدود چهار قرن به درازا کشید. 🔹 ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص128-132"، رسول جعفریان. ۸۶
👑 خلافت عثمان 👈شورای خلافت و انتخاب عثمان 👤عمر در موارد متعددی با صحابه رسول خدا (ص) مشورت می کرد و در عین حال، خود را در عمل به دیدگاههای آنان ملزم نمی دانست. باید گفت عمر در مواردی که از خود نظری نداشت، از نظر دیگران بهره می برد. برای نمونه، او در امور قضایی، دهها بار نظر امام علی (ع)✨ را بر رای خویش ترجیح داد. 🔸بنا به نظریه مشهور، در تاریخ گذاری هجری با صحابه مشورت کرد و رای امام علی (ع) را درباره تعیین "هجرت رسول خدا (ص)" به عنوان مبدا تاریخ اسلامی پذیرفت. 🔸نمونه دیگر مشورت با امام درباره زمینهای عراق بود که نظر امام را قبول کرد. 🔸نمونه دیگر مشورت با علی (ع) و دیگران درباره خروج از مدینه در جریان جنگ با ایرانیان و تعیین فرمانده برای نیروهای ایرانی بود. 👌با توجه به این مشورت ها، برخی گفته اند که عمر مجلس مشاوره ای به طور منظم در مسجد داشته و نظام سیاسی در روزگار او نوعی دموکراسی و حتی نزدیک به جمهوری بوده است. این نظر با واقعیات آن زمان و آنچه تاریخ📚 گزارش کرده سازگاری ندارد. ⬅️مشورت های موردی، امری جدای از مجالس شورایی است که رای اکثریت را پذیرفته و بطور منظم در امور مداخله میکند. 🗣دکتر ابراهیم بیضون می گوید: چیزی بنام "مجلس" به عنوان یک هیئت مستقر و صاحب نقش در نظام حکومتی آن دوره وجود نداشته است. این امر به ویژه در زمان عمر مصداق بیشتری دارد؛زیرا او نفوذی قوی در امور سیاسی، اعم از داخلی و خارجی و همه امور🌐 حکومتی داشته است. ☝️از نمونه های مشورت از نظر خلیفه، بحث جانشینی او بود. عمر برای اولین بار، درباره انتخاب ابوبکر به یک حقیقت اعتراف کرد. اعتراف وی این بود که انتخابی که در سقیفه صورت گرفت با مشورت مومنین نبوده، و از این پس باید خلافت بر پایه مشورت مومنین باشد. اگر کسی بدون مشورت با کسی بیعت کرد هر دوی آنان را باید به قتل🗡 رساند. این سخنرانی سبب شد تا اصل "الاماره شوری" در خلافت مورد توجه قرار گیرد. 👈آنچه در مساله جانشینی توسط عمر اظهار شد نشان می دهد که دچار سردرگمی بوده است. وی در آغاز آرزوی زنده بودن دوستان قدیمی خود را مانند معاذ بن جبل، ابوعبیده جراح (سومین مهاجر حاضر در سقیفه)، و سالم مولا حذیفه را کرد که نفر اخیر از اساس قریشی نبود. وی آرزو کرد که ای کاش این افراد 👥 زنده بودند و خلافت را به آنان می سپرد. ‼️عجیب آنکه با همه سوابق مخالفت عمر با خالدبن ولید، از وی نقل شده است که گفته بود: اگر خالد بن ولید زنده بود او را به جای خود می گماشتم. بدین ترتیب معلوم می شود که اگر یکی از اینان زنده بودند نوبت به شورا نمی رسید. 👳🏻‍♂یکی از مشاوران وی کعب الاحبار بود. عمر از وی درباره خلیفه بعد از خود پرسید، او پاسخ داد: علی✨ صلاحیت این کار را ندارد و او در کتابها خوانده است که خلافت به کسانی خواهد رسید که بر سر دین با پیامبر (ص) در جنگ بوده اند. گویا مقصودش کسی جز بنی امیه که شاخص آنان عثمان بود نبوده است. عثمان در تمام دوره ابوبکر و عمر نفوذ قابل توجهی داشت. 👈عمر در قضایای سقیفه نشان داده بود که از اساس مایل نیست حکومت در اختیار بنی هاشم باشد. ⚠️عمر حساسیت زیادی روی بنی هاشم و شخص امام علی (ع) و سایر کسانی داشت که در روزهای اول خلافت ابوبکر با او مخالفت کردند. وقتی شنید، قرار است ابوبکر، خالد بن سعید را که وی هم روزهای اول با ابوبکر مخالفت کرده بود، بکار گمارد، ابوبکر را از این انتخاب منصرف کرد. با چنین شرایطی، روشن بود که نمی توانست از امام علی (ع)✨ که در تمام این مدت خود را کنار کشیده و در آغاز نیز چندین ماه از بیعت با ابوبکر خودداری کرده، رضایتی داشته باشد. به هر روی خلیفه در کار جانشینی خود در مانده بود. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص135-139"، رسول جعفریان. ۸۷
2⃣نکته دوم اینکه شورا و مشورت در امر خلافت برای نخستین بار مطرح شد. ابن عوف به دلیل خویشاوندیش با عثمان در انتخاب او متهم بود. بنابراین، مشاوره با مردم می توانست پوششی برای آن به شمار آید. به علاوه، آن دو، عقد اخوت با یکدیگر داشتند، درست همانطور که ابوبکر و عمر چنین عقد اخوتی داشتند. 👈آنچه اهمیت دارد نقش "شورا" است. در حالی که شورا تنها در میان شش نفر برگزیده بود، اما همین مقدار راه حل جدیدی برای انتخاب یک نفر از میان شش نفر محسوب شد. چنین شیوه ای، نوعی شورای محدود در میان چند نفر نخبه قریشی است، به طوری که کسی به جز آنان حق⚡️مداخله نداشت. تاثیر این شیوه در دوره های بعدی، در میان برخی از مخالفان امام علی (ع)، و نیز در میان زبیری ها که ضد امویان بودند، دیده شده است. 3⃣نکته سوم در ارتباط با مساله بیعت است. پس از بیعت ابن عوف و سایر اعضای شورا، علی(ع) از بیعت با عثمان سرباز زد. ابن عوف به او گفت: بیعت کن والا گردن تو را خواهم زد. امام از خانه بیرون رفت. اصحاب شورا👥 در پی او رفته، به آن حضرت گفتند: بیعت کن والا با تو جهاد خواهیم کرد؛ آنگاه امام همراه آنان آمد و با عثمان بیعت کرد. این مساله ای است که مورد انتقاد واقع شده است. در آنجا مقداد از علی (ع)✨ سوال کرد: آیا اهل مقاتله است تا آنان نیز او را کمک کنند امام فرمود: با کمک چه کسی با آنان جنگ کنم. 💬این سخن اعضای شورا با امام، بر اساس این گفته عمر بود که هر کس از بیعت تخلف کرد گردن او را بزنند. پیش از این اشاره کردیم که عمر از جمله کسانی بود که معتقد به گرفتن بیعت، به زور بود.⚔ بعدها خواهیم دید که امام پس از روی کار آمدن، حاضر نشد از کسانی که حاضر به بیعت نبودند، به زور بیعت بگیرد. 4⃣چهارمین نکته آن که یکی از آثار جانبی شورا آن بود که اعضای شورا بعدها به هوس خلافت افتادند. با کاری که عمر کرده بود، این افراد تصور می کردند که شایسته خلافت هستند. نتیجه چنین توقعی، ایجاد آشوبهای بعدی و نیز مخالفتهایی بود که با عثمان و سپس در برابر علی (ع) پیش آمد. تحلیل معاویه این بود که شورای عمر سبب اختلاف میان مسلمانان شده است. زیرا طلحه، زبیر و سعدبن ابی وقاص، چنین میپنداشتند که لیاقت خلافت دارند. 📚شیخ مفید نیز درباره سعدبن ابی وقاص می نویسد: او شخصا کسی نبود که خود را برابر با علی (ع)✨ بداند؛ اما از زمانی که در شورا وارد شد، احساسی در او پدید آمد که اهلیت خلافت را دارد و همین بود که دین و دنیای او را خراب کرد. 👈ابن ابی الحدید از استاد خود چنین تحلیلی را نقل کرده که هر یک از اعضای شورا در درون خود چنین احساسی را پیدا کردند که زمینه خلافت و ملک را دارند؟ این امر آنان را همچنان به خود مشغول می داشت تا کار به اختلافات بعدی رسید. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص139-147"، رسول جعفریان. ۸۸
👑 خلافت عثمان 👤عثمان در شمار مسلمانانی است که در همان سالهای نخست به دعوت ابوبکر مسلمان شد. وی از خاندان اموی بوده و اسلام وی، در میان خاندانی که قریب به اتفاقشان مخالف اسلام بودند عجیب می نمود. او در شمار مهاجران به حبشه بود، اما بزودی به مکه بازگشت و به مدینه مهاجرت کرد🏇. وی در مدینه به ترتیب با دو دختر رسول خدا (ص) که هر دو بزودی درگذشتند، ازدواج کرد. عثمان به دلیل بیماری همسرش در بدر حاضر نشد. در احد نیز به اتفاق جمیع مورخان در شمار فراریان بود که البته خدا از ایشان درگذشت. بعدها جز در قضیه حدیبیه یادی از وی وجود ندارد. 👈در زمان ابوبکر وی از افراد نزدیک به خلیفه بوده و کاتب وی به شمار می آمد. در دوره عمر نیز از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود و در آن شرایط، نماینده بنی امیه به شمار می آمد. 🔸به احتمال، عمر دریافته بود و یا عملا تمایل به آن داشت که عثمان به دلیل نفوذ و محبوبیت🔀 در قریش، زمینه بیشتری برای رهبری جامعه اسلامی دارد. اعتقاد او هرچه بود، از این نمی توان گذشت که قریش او را می طلبیدند. 💢با تمام شدن بیعت با عثمان در آخرین روز ذی حجه سال 23 هجری، او بر منبر رسول خدا (ص)✨ جای گرفت. تفاوتی که در اینجا، میان او و خلفای پیش از وی بود، این که ابوبکر یک پله پایین تر از پله ای نشست که رسول خدا (ص) بر آن جای می گرفت، و عمر یک پله پایین تر از پله ابوبکر؛ عثمان بر خلاف آن دو،بر پله ای نشست که رسول خدا (ص) می نشست. وقتی روی منبر نشست نتوانست سخن بگوید. لختی تامل کرد و سپس گفت: شما به امام عادل بیش از امام سخنران نیاز دارید. آنگاه از منبر فرود آمد و به خانه رفت.👉 نخستین اقدام او در گذشتن از قصاص عبیدالله بن عمر بود. او سه نفر را که شامل هرمزان ایرانی و زن و فرزندان ابولولو بودند، به اتهام دست داشتن در قتل عمر کشت؛🗡 عثمان به عنوان حاکم از قصاص وی درگذشت و آن را تبدیل به دیه کرد و در برابر اعتراض ها مقاومت کرد. ◀️خلافت عثمان را باید آغاز خلافت امویان دانست. خلافت او آغاز قدرتمندی اشرافیت قریش است، لذا گفته اند که محبوبیت او نزد قریش بیش از عمر بوده است. ⚔در واقع نزاع عالم اسلام پس از رسول خدا (ص) درگیری معیارهای اسلام با قبیله ای بود. پیروزی قریش، به منزله پیروزی معیارهای قبیله ای تلقی می شد و گرچه این پیروزی در دوره دو خلیفه نخست، 👈 آمیخته با معیارهای اسلامی بود، اما آن را می بایست موقتی تلقی کرد زیرا قریش، در حقیقت با خلافت عثمـان سر کار آمدند. 🔸 عثمان برخلاف آنچه شایع است به هیچ عنوان خلیفه ضعیفی نبوده و از همان ابتدا قدرتمندانه به اداره امور پرداخت. قتل وی توسط اصحاب رسول خدا (ص) و دیگر معترضان، به معنای آن نبود که او از قدرت کافی برخوردار نیست، بلکه به آن دلیل بود که 💥مخالفت بر ضد وی چندان اوج داشت که او و یارانش نمی توانستند آن را کنترل کنند. 👈همین طور، سپردن کارها به دست کسانی چون مروان و یا دیگر افراد خاندان سفیانی، به معنای ضعف او نبود، بلکه او اساسا در اندیشه سپردن خلافت به بنی امیه بوده و این کارها را مقدمه ای برای اموی کردن تمام امور سیاسی انجام میداد.👉 از قضا وی به گمان خود زیرکانه عمل کرد، زیرا در شش سال نخست خلافت، بسیار آرام عمل کرده و کوشید تا موقعیت خود را مستحکم کند. پس از آن در نیمه دوم خلافت بود که سیاست های اصلی خویش را آشکار کرد و به تدریج به ایجاد دگرگونی در ساختار سیاسی مناطق مختلف پرداخت. 💢تلاش وی در استوار کردن نفوذ امویان، خشم برخی از سران قریش را برانگیخت. حاکم کردن افراد خاندان اموی بر شهرها، خشم بسیاری را برانگیخت و مردم را به مرور به شورش بر ضد وی واداشت.💥 مهمترین مساله دوره وی یکی فتوحات و مهم تر از آن بررسی همین شورش بر ضد اوست که تاثیر بسیار مهمی در عالم اسلامی داشته و بیشترین اختلافات بعدی عالم اسلام، برخاسته دیدگاههای مسلمانان درباره عثمان و مخالفان او است. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص147-150"، رسول جعفریان. ۸۹
🔸عثمان، معدودی موافق نیز در مدینه داشت که هر کدام به نحوی از کنار عثمان به درآمدهایی می رسیدند. یکی از آنان، عبدالله بن سلام بود. او از یهودیان مسلمان شده مدینه بود که در جریان حصار عثمان بر بام خانه وی رفت و 🗣 گفت: من نام عثمان را در تورات یافته ام. در آنجا آمده است که: خلیفتکم المظلوم الشهید. مردم فریاد زدند: ای یهودی! او شکم تو را سیر کرده و بدن تو را پوشانده است. 📚این نقل باید بعدها ساخته شده باشد، آن هم توسط کسانی که مایل بودند عنوان شهید برای عثمان در تورات مطرح شده است. از دیگر حامیان عثمان، زید بن ثابت بود. زید خزانه دار عثمان بوده است. 👈جدای از این افراد انگشت شمار، عثمان در چنان غربتی در مدینه مرد، که کسی جرات نکرد او را در بقیع دفن کند. افراد معدودی شبانه🌜 او را در جایی که آن را "حش کوکب" نامیده اند دفن کردند و بعدها معاویه این بـاغ را به بقیع منضم کرد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص159-167"، رسول جعفریان. ۹۰