eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا دیفن باخیای من یه برگ جدید میده یه برگش زردمیشه❓ ✅زمانیکه سطح خاک این گیاه خشک شدابیاری صورت بگیردودرهرمرحله 1لیوان اب کافی میباش ✅آب رادرتمام قسمتهای خاک پخش کنیدویکجانریزید https://eitaa.com/zandahlm1357
آب لوله کشی به علت آنکه دارای کلراست، برای گلدانهاچندان مناسب نیست،بهتر است یک روز قبل آب را درظرفی ریخته و سپس گلدان ها را آب بدهید . این کار از قهوه ای شدن نوک برگ ها جلوگیری می کند. https://eitaa.com/zandahlm1357
چی برای تقویت بگلها بدیم چی ندیم⁉️ 1⃣آب آکواریوم مفیده🐠 2⃣آب برنج شسته شده ودم کرده ماکارونی,بدون نمک,مفیده 3⃣آب تخم مرغ آبپز🐣مفیده 4⃣تفاله چایی مفیده,بمقدارکم 5⃣قرص ال دی مفیده https://eitaa.com/zandahlm1357
1_548635.mp3
4.68M
محمد اصفهانی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام و عرض ادب خدمت استاد ابراهیمی فردی ۱۵میلیون تومان ب ماشینم خسارت زده و در حال حاضر در دادگاه گواهی اعسار گذاشته ک ندارم یکجا خسارت را بدم! من پیرینت حساب بانکی اش را گرفتم در شش ماه گذشته بالغ بر صد میلیون تومان تراکنش داشته !ایا این حساب بانکی اش میتوانم جلویه اعسارش را بگیرم جواب حسن ابراهیمی وکیل دادگستری ، مدرس دانشگاه مشاور امور ثبتی ،قراردادها ،شرکتهای تجاری: میتونه .به هر حال اگر شما اثبات کنید که ایشون اموال دارند و بر خلاف واقع خود را معسر جلوه دادگاه این شخص به حبس محکوم خواهد شد
متن ماده 442 قانون آیین دادرسی کیفری ماده 442 – در تمام محكوميت‌هاي تعزيري در صورتي كه دادستان از حكم صادره درخواست تجديدنظر نكرده باشد، محكومٌ‌عليه مي‌تواند پيش از پايان مهلت تجديدنظرخواهي با رجوع به دادگاه صادركننده حكم، حق تجديدنظرخواهي خود را اسقاط يا درخواست تجديدنظر را مسترد نمايد و تقاضاي تخفيف مجازات كند. در اين‌صورت، دادگاه در وقت فوق‌العاده با حضور دادستان به موضوع رسيدگي و تا يك چهارم مجازات تعيين شده را كسر مي‌كند. اين حكم دادگاه قطعي است. https://eitaa.com/zandahlm1357
هرشب انس با قران ..... https://eitaa.com/zandahlm1357
0016 baghareh 049-050.mp3
9.12M
#لالایی_خدا 16 #سوره_بقره آیات 50-49 #محسن_عباسی_ولدی با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
داستان شب.... https://eitaa.com/zandahlm1357
🔮داستان🔮 . ❤❤ . وحید :-خیلی خب حالا...ولی من نمیدونم عاشق چیش شدی؟! اینکه همش چادر سیاهه...نکنه مارک چادرش اصله؟!😂😂 -یه کلمه دیگه حرف بزنی خفت میکنم 😡 اروم اروم رفتیم و سوار ماشین شدیم فردا صبح کنار اروند باز همون دختر رو دیدم...دلم میخواست برم جلو و باهاش حرف بزنم 😕 ازش راه خوب بودن رو بپرسم... راه رفیق شدن با شهدا... کنار اروند یه گوشه وایساده بود... اروم اروم قدم برداشتم و نزدیکش شدم... قلبم داشت تند تند میزد.. حس عجیبی بود... با خیلی آدم ها حرف زده بودم ولی تاحالا همچین حسی نسبت بهشون نداشتم.. اروم رفتم کنارش و گفتم: خانم ببخشید میتونم چند دیقه وقتتون رو بگیرم؟؟ یهو برگشت و انگار شکه شده باشه با تعجب نگاهم کرد... یه نگاه به سر و وضع و تیپم کرد و چیزی نگفت بهم... چادرش رو رو جلو صورتش گرفت و به سمت دوستاش حرکت کرد 😕 . دلم شکست ولی حق داره...یه نگاه به خودم کردم دیدم اگه خودمم باشم با همچین آدمی صحبت نمیکنم...سهیل خان حالا که میخوای تغییر کنی پس ظاهرت هم باید تغییر بدی😔😔 . اخرین روز سفر شد...تو ماشین نشستیم و به سمت شهرمون حرکت کردیم...برخلاف موقع اومدن اصن حال و حوصله مسخره بازیهای بچه ها رو نداشتم...کنارشون نشسته بودم ولی حواسم جای دیگه بود... -بچه ها داش سهیلمون متحول شده 😂😂 -شایدم متاهل شده 😀😂😂😂 . 🔮از زبان مریم : . روز آخر سفر بود...قرار بود بریم اروند کنار. وقتی رسیدیم یاد قصه هایی که از اروند شنیده بودم افتادم... اینکه چه جوونهایی تو این رودخونه افتادن و هیچوقت بیرون نیومدن... اینکه یه کوسه ی اینجا رو بعد سالها شکلر کردن و تو دلش پر از پلاک بود 😢😢 . زهرا اینا رفته بودن سمت بازار... هنذفریم رو تو گوشم گذاشتم و مداحی شهید گمنام رو پخش کردم 😔 شهید گمنام سلاام خوش اومدی مسافر من...خسته نباشی پهلوون... تو حال خودم بودم که سایه سنگینی رو پشت سرم حس کردم...سرم رو برگردوندم... انتظار داشتم زهرا باشه... ولی نه😯 یکی از اون سه تا پسرا بود که از اخر اتوبوس شکلک در می آوردن... خیلی ترسیدم... میدونستم اینا خواسته هاشون چیه... بدون هیچ حرفی راهم رو به سمت زهرا اینا تغییر دادم . . رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357