#به_سبک_شهدا
✅ شهید رضا کارگر برزی
👌من، #وظیفه_ام را انجام دادم... ☝️
#همه_مسئولیم
#بی_تفاوت_نباشیم
https://eitaa.com/zandahlm1357
#به_سبک_شهدا
✅ شهید علی صیاد شیرازی
🔰 به دوستش گفت:
«بیا برای هم #مثل_آینه باشیم؛
هر عیبی که من دارم تو بگو، من هم اگر چیزی دیدم می گویم.»
🔹هر چند وقتی می آمد و به دوستش می گفت: عیب های مرا بگو.
🔸خودش به طور مستقیم حرفی نمی زد؛
یا حدیث می خواند یا آیه.
گاهی هم داستانی تعریف می کرد تا پی به اشتباهش ببرد.
📚 سیره دریادلان ٢ 📚
#همه_آمر_باشیم
#امر_به_معروف_به_روش_صحیح
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
#به_سبک_شهدا
✅ شهید مجید زین الدین
یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت.
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت، رسید به چراغ قرمز...ترمز زد و ایستاد !!
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :
الله اکبر و الله اکــــبر …
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب!
اشهد ان لا اله الا الله …
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید
و متلک مینداخت
و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد
که این مجید چش شُدِه!؟
قاطی کرده چرا!!
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن .
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟
چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت
و گفت : مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن، جلو چشم امام زمان داره گناه میشه!
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه؟
دیدم این بهترین کاره ! همین.
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
.......:
#به_سبک_شهدا
✅ شهید محمدحسین حسینی
🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز.
با هم رفتند کنار پل کارون...
❗️وضعیت نامناسب #پوشش خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔
📌گفت بریم عملیات، با #اسلحه_زبان👌
کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده.
🙂با #چهره_گشاده رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت:
🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟
🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟
🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟
♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟
⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛
فقط پایبندی شما مردم محترم را به #ارزش_ها و #آرمان_های_اسلامی می خواهیم.
🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم #شفاعت کنی!
#همه_آمر_باشيم
#امر_به_معروف_به_روش_صحیح
🍀
🌺🍀
https://eitaa.com/zandahlm1357
#به_سبک_شهدا
✅ شهید محمد هادی ذوالفقاری
یک سی دی فروشی در اطراف مسجد باز شده بود. بچه های نوجوان که به مسجد رفت و آمد داشتند از این مغازه خرید می کردند.
این فروشنده، سی دی های کپی شده را به قیمت ارزان به بچه ها می فروخت.
مشتری های زیادی برای خودش جمع کرد. تا اینکه یک روز خبر رسید که این فروشنده، فیلم های خارجی سانسور نشده هم پخش می کند!
چند نفر از بچه ها خبر را به هادی رساندند.
او هم به سراغ فروشنده این مغازه رفت.
خیلی #مودب سلام کرد و از او سوال کرد:
بعضی از رفقا می گویند شما سی دی های
غیر مجاز پخش می کنید، درسته؟!
فروشنده تکذیب کرد و این بحث ادامه پیدا نکرد.
بار دیگر بچه های نوجوان خبر آوردند که نه تنها سی دی های فیلم، بلکه سی دی های مستهجن نیز از مغازه او پخش می شود!
هادی تحقیق کرد و مطمئن شد. لذا بار دیگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت کرد و شرایط #امر_به_معروف را انجام داد.
بعد هم به او #تذکر داد که اگر به این روند ادامه دهد با او با حکم #ضابطین_قضایی برخورد خواهد شد.
اما این فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادی نیز در کمین فرصتی بود تا با او برخورد کند.
یک روز جوانی وارد مغازه شد. هادی خبر داشت که یک کیسه پر از سی دی های مستهجن برای این شخص آورده اند.
لذا با هماهنگی بچه های بسیج وارد مغازه شد. درست در زمانی که سی دی ها رسید به سراغ این شخص رفت. بعد فروشنده را با همان کیسه
سی دی به مسجد آورد!
بعد در جلوی چشمان خودش همه سی دی ها را شکست. وقتی آخرین سی دی خُرد شد رو کرد به آن فروشنده و گفت: اگر یکبار دیگر تکرار شد با تو #برخورد_قانونی می کنیم.
همین #برخورد هادی کافی بود تا آن شخص
مغازه اش را جمع کند و از این محل برود.
📚 کتاب پسرک فلافل فروش؛ زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، محمد هادی ذوالفقاری
🍀
🌺🍀
💠💠
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_سبک_شهدا
✅ #خاطره امر به معروف
شهید ابراهیم هادی
🍀
🌺🍀
#به_سبک_شهدا
✅ شهید جواد جهانی (شهید مدافع حرم)
یک بار برای شام میخواستیم بیرون از منزل برویم که به پارک خورشید رفتیم. در آنجا افرادی بودند که حجاب مناسبی نداشتند و صدای موسیقی خیلی زیاد بود. کمی که آنجا ماندیم شهید نتوانست بماند و گفت بلند شوید برویم که اینجا جای ما نیست.
بعد از آن هنگام تشییع پیکر شهدای غواص در هاشمیه، شهید از مسئولان مراسم پرسید که آیا این شهدا در پارک خورشید دفن میشوند یا خیر که جواب منفی دادند.
آن زمان شهید بسیار تاسف خوردند که چرا برای پیشبرد اوضاع فرهنگی و عقیدتی در شهر، از حضور شهدا بهره نمیبرند و آنها را از مردم دور میکنند
به همین علت وصیت کرده بود خودش در "پارک خورشید" دفن شود و معتقد بود حتی اگر بتواند یک جوان را تحت تاثیر قرار دهد برایش کافی است...
و اتفاقا چند ماه بعد از دفن ایشان، دختر جوانی در حالی که اشک میریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار ایشان رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را میبیند و بعد از آن به کلی تغییر میکند و محجبه میشود.
*به نقل از همسر شهید
------------------------
✨مزار شهید: مشهد مقدس، پارک خورشید
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
#به_سبک_شهدا
✅ شهید عباس بابایی
یکی از همرزمان شهید عباس بابایی نقل میکند: هیچ گاه کسی به این زیبایی مرا #امر_به_معروف نکرده بود، اگر کسی به غیر از این روش به من تذکر داده بود تاثیری روی من نداشت، آن موقع شهید بابایی فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود، در دوران حکومت شاه یک روز بعد از ظهر، در حالی که مست و لایعقل در کوچه ها به طرف خانه ام میرفتم، ناگهان بابایی و محافظش را مقابل خودم دیدم، پیش خودم گفتم؛ وای کارم تمام است، میدانستم که عباس بابایی اهل نماز روزه و عبادت است، وقتی به من رسید نگاه مهربانانه سنگین و معناداری به من کرد ولی چیزی نگفت، فردای آن روز بلافاصله رفتم پیش اونا عذرخواهی کنم، اما فرمانده کلام من را قطع کرد و گفت برادر عزیز چیزی نگو و راجع به کاری که کردی حرف نزن اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن و اعمالت را اصلاح کن، خدا میداند از پیش او که بیرون آمدم احساس میکردم از نو متولد شدم ...🌱
🍀
🌺🍀
#به_سبک_شهدا
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
✅ شهید تذکر که میدادند
محرمانه اش میکردند، میگفتند:
به دو دلیل این کار رو می کنم:
دلیل اول⬅️ شخصیت طرف مقابل خورد نشه
دلیل دوم ⬅️اینکه تذکر من براش میمونه به صورت کتبی و اونو داره همیشه و از یادش نمیره
با نوشتن، شخصیت فرد خورد نمیشه و اون الاصصلو و فاالاصصل، حفظ آبرو و هم حفظ شخصیت فرد.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357