eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
برو اين قليان را چاق كن و بياور! برو اين قليان را چاق كن و بياور! ------------------------------------------- - نوكري دنبال سرش بود و پوستيني قيمتي روي دوشش مي‌انداخت و لباسهاي فاخري مي‌پوشيد؛ چون از خانواده اعيان و اشراف بود و پدرش در تبريز ملك التجار بوده يا از خانواده ملك التجار بودند. ايشان طلبه و اهل معنا بود و بعد از آنكه توفيق شامل حال اين جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحيد، مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني - كه در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتي بزرگان مي‌رفتند در محضر ايشان مي‌نشستند و استفاده مي‌كردند - راهنمايي شد. روز اولي كه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا با آن هيئت يك طلبه اعيان و اشراف متعين، به درس آخوند ملاحسينقلي همداني مي‌رود، وقتي كه مي‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسينقلي همداني از آن جا صدا مي‌زند كه همان جا - يعني همان دم در روي كفشها - بنشين؛ حاج ميرزا جواد آقا هم همان جا مي‌نشيند! البته به او برمي خورد و احساس اهانت مي‌كند؛ اما خود اين و تحمل اين تربيت و رياضت الهي، او را پيش مي‌برد. جلسات درس را ادامه مي‌دهد. استاد را - آن چنان كه حق آن استاد بوده - گرامي مي‌دارد و به مجلس درس او مي‌رود. يك روز در مجلس درس، او كه در اواخر مجلس هم نشسته بود، هنگامي كه درس تمام مي‌شود، مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني به حاج ميرزا جواد آقا رو مي‌كند و مي‌گويد: برو اين قليان را براي من چاق كن و بياور! بلند مي‌شود، قليان را بيرون مي‌برد؛ اما چه طور چنين كاري بكند؟! اعياني، اعيان زاده، جلوي جمعيت، با آن لباسهاي فاخر! ببينيد، انسانهاي صالح و بزرگ را اين طور تربيت مي‌كردند. قليان را مي‌برد، به نوكرش كه بيرون در ايستاده بود، مي‌دهد و مي‌گويد: اين قليان را چاق كن و بياور. او مي‌رود قليان را درست مي‌كند و مي‌آورد به ميرزا جواد آقا مي‌دهد و ايشان قليان را وارد مجلس مي‌كند. البته اين هم كه قليان را به دست بگيرد و داخل مجلس بياورد، كار مهم و سنگيني بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسينقلي مي‌گويد كه خواستم خودت قليان را درست كني، نه اينكه بدهي نوكرت درست كند! اين، شكستن آن منِ متعرضِ فضولِ موجبِ شرك انساني در وجود انسان است. اين، آن منيت و خودبزرگ بيني و خودشگفتي و براي خود ارزش و مقامي در مقابل حق قائل شدن را از بين مي‌برد و او را وارد جاده ايي مي‌كند و به مدارج كمالي مي‌رساند كه مرحوم ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي به آن مقامات رسيد. او در زمان حيات خود قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار محل توجه اهل باطن و اهل معناست. (نقل شده در ديدار با اقشار مختلف مردم در سي‌ام فروردين ۱۳۶۹) https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 💫 ✍آیا خدا به دعای ما توجهی می‌کند؟ 🍃وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِ‌يبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْ‌شُدُونَ ﴿١٨٦﴾🍃 و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مى‌كنم، پس [آنان‌] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند 📗سوره مبارکه بقره – آیه 186
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖تلاوتی بسیار زیبا وکمیاب از سوره:آل عمران 👤قاری:استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
ادعاى خونخواهى علويان اما اين كه ادعا مى كردند كه براى خونخواهى علويان قيام كرده اند و بدين وسيله نهضت خود را حتّى پس از موفقيّت و رسيدن به حكومت، به اهل بيت مربوط مى ساختند، موضوعى است بسيار روشن. اين شگرد جنبه دوم از مرحله چهارم دعوتشان به شمار مى رود. محمد بن على به بكير بن هامان مى گفت: « ما به زودى انتقام خونشان را خواهيم گرفت » يعنى خونهاى علويان را. سفّاح نيز هنگامى كه سر مروان را در برابرش قرار دادند، گفت: « ديگر از مرگ باكم نيست، چه در برابر حسين و برادرانش، از بنى اميّه دويست نفر را كشتم، و در برابر پسرعمويم زيدبن على جسد هشام را آتش زدم، و در برابر برادرم ابراهيم، مروان را به قتل رسانيدم ». (۴۵) صالح بن على به دختران مروان مى گفت: « آيا مگر هشام بن عبدالملك نبود كه زيدبن على را كشت و در مزبله دانى شهر كوفه به دارش آويخت؟ مگر همسر زيد در حيره به دست يوسف بن عمرو ثقفى كشته نشد؟ مگر وليد بن يزيد، يحيى بن زيد را نكشت و در خراسان به دارش نياويخت؟ مگر عبيدالله بن زياد حرامزاده، مسلم بن عقيل بن ابيطالب را در كوفه به قتل نرساند؟ مگر يزيد حسين را نكشت؟ » (۴۶) باز براى آن كه رابطه اين نهضت با اهل بيت قطع نشود مى بينيم كه نخستين وزير در دولت عباسيان، يعين ابوسلمه خلال « وزير آل محمّد » لقب مى گيرد، و ابومسلم خراسانى نيز « امين يا امير آل محمّد » (۴۷) خوانده مى شود. از اين گذشته، علّت آن كه عباسيان رنگ سياه را نشانه خود قرار داده بودند، اين بود كه مى خواستند حزن و اندوه خود را به مناسبت مصايب اهل بيت در روزگار امويان، بيان كنند. (۴۸) بنابراين، مطلب ديگر كاملاً روشن است كه عباسيان از آوازه علويان بهره مى جستند، خونهاى پاك آنان را وسيله تلاش جهت رسيدن به حكومت و محكم كردن جاى پاى خود، قرار داده بودند. قابل توجه آن كه بسيارى از نهضتهايى كه پس از قيام عبّاسيان به وقوع پيوست همه به نحوى همين شگرد را به كار مى بردند. يعنى در نظر مردم چنين وانمود مى كردند كه نهضتشان در رابطه با اهل بيت بوده از تأييد و هماهنگى ايشان برخوردار است. بسيارى از آنان اين شعار را سرمى دادند: « خشنودى خاندان محمّد »..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: ترا بجان مادرت در يزد مرد صالح و با تقوايي زندگي مي‌كرد برخلاف خود برادري داشت كه اهل فسق و فجور و بد نهاد بود و آن مرد صالح همواره از بدعملي برادر خود در رنج و شكنجه و آزار بود. و گاهي از اوقات مردم نزد او مي‌آمدند و از اذيت و آزار برادرش به او شكايت مي‌كردند و مي‌گفتند برادر تو فلان كس را آزار داده و گاه مي‌گفتند كه با فلان كس نزاع و جدال نموده و چون هر روز رفتار بدي از او بروز مي‌كرد از اين جهت مردم آن مرد صالح بيچاره را مؤاخذه و ملامت مي‌كردند. تا آنكه آن مرد صالح اراده زيارت مشهد مقدس حضرت رضا (ع) را نمود و تدارك راه و توشه شد و با كارواني براه افتاد. جماعتي جهت مشايعت و بدرقه زوار حضرت رضا (ع) آمدند. مرد فاسق هم يابوئي سوار شد و با مشايعت كننده‌ها آمد تا آنكه اهل مشايعت بر گرديدند لكن آن برادر امتناع از مراجعت نمود. و گفت من فرد بسيار معصيت كاري هستم و من هم مي‌خواهم به زيارت حضرت رضا (ع) بروم بلكه به شفاعت آن حضرت خداوند از من عفو فرمايد. مرد صالح به جهت خوف اذيت و آزار خود در بر گردانيدن او ابرام و اصرار زيادي كرد لكن موفق نشد و مرد فاسق گفت من با تو كاري ندارم يابوي خود را سوار و با زوار مي‌روم مرد صالح علاجي نديد و سكوت كرد و تن به قضا نمود. يك چند وقتي نگذشت باز به اقتضاي طبيعت خود، در بين مسافرين بناي شرارت و بدرفتاري را با برادر خود و ساير زوار آغاز نمود و هر روز با يكي مجادله مي‌كرد و ديگران را اذيّت و آزار مي‌نمود و مردم پشت سر يكديگر نزد آن برادر صالح مي‌آمدند و شكايت مي‌كردند و آن بيچاره را آسوده نمي گذاشتند. تا اينكه آن مرد فاسق در يكي از منازل مريض شد و رفته رفته مرضش شديدتر شد تا در نيشابور يا منازل نزديك مشهد وفات كرد. مرد صالح بدن برادر را غسل داد كفن كرد و نماز بر جسدش گزارد آنگاه آنرا به نمد پيچيده و بر يابوي خودش بار كرد و با خود به مشهد حمل نمود و پس از طواف دادن او را دور قبر مطهر رضوي (ع) دفن كرد. لكن در امر او متفكر بود كه بر او چه خواهد گذشت و با آن اعمال چگونه با او رفتار خواهد شد؟! و بسيار خواهان بود كه او را در خواب ببيند و از او در اين باب تحقيق و بررسي نمايد. تا آنكه دو سه روزي از دفن او گذشت برادر خود را در خواب ديد كه حالش بسيار جالب و خوب است. گفت: برادر تو كه در دنيا فلان بودي چطور شد به اين مقام رسيدي؟ گفت اي برادر بدان كه امر مرگ و عقابت آن بسيار سخت است و اگر شفاعت اين امام رضا (ع) نبود كه من تا حال هلاك بودم. بدان اي برادر كه چون مرا قبض روح نمودند من خود را يك پارچه آتش ديدم، بسترم آتش، فراشم آتش، فضاي منزل هم پر از آتش شد و من هرچه فرياد مي‌زدم سوختم سوختم شما حاضرين مرا مي‌ديديد ولي اعتنائي نمي كرديد. تا آنكه تابوت آورده و مرا داخل آن گذاشتيد ديدم آن تابوت منقلب بآتش شد و من فرياد مي‌زدم سوختم سوختم كسي ملتفت من نگرديد تا آنكه مرا بردند و برهنه كردند و بالاي تخته اي از براي غسل دادن گذاشتند ناگهان ديدم كه تخته هم منقلب به آتش شد هرقدر فرياد كردم كسي به من توجه نمي كرد پس من با خود گفتم چون آب بر من ريزند شايد از آتش آسوده شوم لكن چون لباس از بدنم برآوردند ظرف آب را پر كردند بر بدنم ريختند ديدم كه آب هم آتش شد من وقتي اين چنين مشاهده كردم صدا زدم كه بر من رحم كنيد و اين آتش سوزان را بر من نريزيد كسي نشنيد تا آنكه مرا شسته و برداشتند و روي كفن گذاشتند كرباس كفن هم آتش شد. سپس مرا در نمد پيچيدند آنهم آتش، تابوت هم آتش، تا آنكه مرا بر يابوي خودم بار كردند. همينطور در آتش بودم و مي‌سوختم و در اثناي راه هر يك از زائرين بمن برمي خورد من به آن استغاثه مي‌نمودم و اعتنائي از هيچيك نمي ديدم. تا آنكه داخل مشهد رضوي (ع) شديم و تابوت مرا برداشتند و از براي طواف به جانب حرم حضرت بردند چون به در حرم مطهر رسيدند ناگهان آتش ناپديد شد و من خودم را آسوده و به حال اول ديدم و تابوت و كفن و ساير منضمات را بر حال اول ديدم. مرا داخل حرم مطهر كردند ديدم كه صاحب حرم حضرت رضا (ع) بر بالاي قبر مطهر خود ايستاده و سر مبارك خود را بزير انداخته و ابدا اعتنائي بمن ندارد. مرا يك دور طواف داد. چون ببالاي سر ضريح مقدس رسيدم پيرمردي را ايستاده ديدم كه متوجه بسوي من گرديد و فرمود به امام (ع) استغاثه كن تا شفاعت نمايد و تو را از اين عقوبت برهاند چون اين سخن را شنيدم متوجه به آن حضرت گرديدم و عرض كردم فدايت شوم مرا درياب. آن حضرت بمن اعتنائي نفرمود. بار ديگر مرا بطرف بالاي سر مطهر عبور دادند آن مرد اول فرمود استغاثه كن به امام (ع). باز عرض كردم فدايت شوم مرا درياب باز آن حضرت جوابي نفرمود. تا دفعه سوم چنانكه متعارف است مرا ببالاي سر آوردند باز آن پيرمرد فرمود استغاثه كن گفتم چه كنم كه جواب نمي فرمايد، فرمود اگر از حرم خارج شوي باز همان عذاب و آتش است و ديگر علاجي نداري گفتم چه بايد كرد. كه آن ح
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
ضرت توجه نمايد و شفاعت كند. فرمود به جده اش فاطمه زهرا (عليهاالسلام) آن حضرت را قسم بده و آن معصومه را شفيعه خود كن. چون اين سخن را شنيدم شروع به گريه كردم و عرض كردم فدايت شوم به من رحم كن و منت بگذار تو را به حق جده ات فاطمه زهرا صديقه مظلومه (عليهاالسلام) قسم مي‌دهم كه مرا مأيوس نفرما و بر من احسان كن و از در خانه خود مرا مران. تا اين سخن را حضرت شنيد به سوي من نگاهي كرد و مانند كسي كه گريه راه گلويش را بسته باشد فرمود چه كنم جاي شفاعت كه از براي ما نگذاشته ايد سپس دست‌هاي مبارك خود را به سوي آسمان برداشت و لبهاي خود را حركت داد. گويا زبان به شفاعت گشود. چون مرا بيرون آوردند ديگر آن آتش را نديدم و از عذاب آسوده شدم. در تحفة الرضويه نقل مي‌كند: برادر مؤمن همان شب در خواب ديد باغي است در جوار حضرت رضا (ع) در نهايت صفا و در عمارت آن باغ ديد شخصي نشسته با نهايت عزمت چون خوب نگاه كرد ديد آن فرد برادرش است كه روز گذشته او را دفن كرده پس از حال او استفسار كرد شرح حال را گفت تا رسيد به آنجا كه پيرمرد در مرتبه سوم گفت: آن حضرت را بحق جدش پيغمبر قسم بده من چون به آن دستور عمل كردم مرا باين باغ آوردند و اينها همه از لطفي است كه تو در عالم برادري با من كردي و اگر مرا باين مكان مقدس نمي آوردي من هميشه در عذاب بودم. [۶۶]. اي كه بر خاك حريم تو ملايك زده بوس رشك فردوس برين گشته زتو خطه طوس هركه آيد بگدائي بدر خانه تو حاش لِلّه كه ز درگاه تو گردد مأيوس https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 شما دلیل اصلی غیبت امام زمان رو آماده نبودن مردم کل دنیا میدانید که صحیح هم هست، حال شبهه ای که وارد میشه اینه که خدا چرا پیامبرش و تمام ۱۱ امام رو در یک مقطع زمانی و یک مکان میفرستد که مردمش آمادگی نداشتند و تمام امامان شهید شدن؟ مثلا دو امام قرن اول میومد اگر شهید میشدن غیبت میشد صد سال تا سطح فهم مردم میرفت بالاتر بعد دوباره دو امام دیگر همینطور پخش میشد در زمان های مختلف، آیا اینطوری خلق خدا بهتر هدایت نمیشدند؟چون بنظر میاد اهل بیت در آن ۲۵۰سال قدرشون دانسته نشد و بامتوسط عمر کمتر از ۴۰سال به شهادت رسیدن نظر جنابعالی؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 👌🏻اینکه خدا چرا پیغمبر را برای مردم می‌فرستد وقتی مردم آماده نیستند، چون پیغمبر بحث دین است. دین آوردن وظیفه خداست، خدا وظیفه اش را انجام می دهد چه مردم بخواهند چه مردم نخواهند. پس پیغمبر را با امام این وسط اشتباه نگیرید. وظیفه پیغمبر آوردن دین است آوردن دین را خدا باید برای مردم بیاورد وظیفه ای است از وظایف خدا، طبق قاعده لطف! پس خدا وظیفه اش را انجام می دهد حتی اگر مردم آماده هم نباشند. 🔸اما بحث امام، تشکیل حکومت است. امام برای تشکیل حکومت می آید، تشکیل حکومتی می آید که آن دینی که پیغمبر آورده را اجرا بکند. پس در تشکیل حکومت باید مردم هم این وسط راضی باشند و مردم هم رضایت بدهند مردم آمادگی داشته باشند. ⁉️اما اینکه امام ها را چرا فرستاد.. چون خدا امامهای مختلف را فرستاد تا سطح علم مردم و سطح عقلی و کمالی اینها رشد پیدا بکند اگر به قول شما دوتا امام ‌اول شهید می شدند خدا امام سوم را نمی‌فرستاد دیگر رشد عقلی صورت نمی‌گرفت مثل کسی که پایه به پایه باید رشد کند تا به مقطع دیپلم و مقطع بعد دانشگاه برود تا مقطع دیپلم را شما می‌توانید به راحتی در مدارس درس بخوانی. ولی می خواهید بروید دانشگاه و سطح بالاتر باید سختی بکشید کنکور بدهید تا در دانشگاه خوب قبول بشوید. 👈🏻اینجا هم همین است تا یک حدی خدا مردم را آورد بالا حالا مردم یک طلای نابی مثل حکومت مهدوی می خواهند.. می‌گوید حالا که حکومت مهدوی می خواهید پس ابتدا بی زحمت آمادگی اش را کسب کنید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت 2 کتاب جهاد.mp3
6.51M
✨✨ 📚 🎧👆 ✨ جلسه: 2 ✨موضوع: اصلاح نفسچگونه بار نفسمان را خودمان به دوش بکشیم؟ 🔊 : 📚 شرح روایات کتاب الجهاد اثر شیخ (ره) ✨ ✅ ارسال به دیگران فراموش نشود 🙏 ═══✼🍃🌹🍃✼══
پاسخ طعن الاغ ابوحسین جزار (ادیب) هلاک شد. کسی برای او نوشت، الاغ ادیب رفت. به اطلاع دوستان رساندم که آنچه باید برود رفت. کسی که با آبرو بمیرد راحت مرده و خریکه جانشینی چون ادیب داشته باشد، نمرده است. مات حمار الادیب قلت لهم مضی و قد فات فیه ما فاتا من مات فی عزّه استراح و من خلّف مثل الادیب ما ماتا جزار پاسخش داد که: چه بسا نادانانی که مرا می‌بینند که در پی روزی هستم، گویند: پیاده ای و پیاده به مقصود رسد. گویم: اگر الاغم مرده تو زنده ای و به جای آن بار مرا حمل می‌کنی. کم من جهول رانی امشی لاطلب رزقاً فقال لی صرت تمشی و کل ماش ملقّی فقلت مات حماری تعیش انت و تبقی کشکول شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357