.......:
خداحافظی، بازگشت به جبهه
خداحافظی از مادر و پدر و خواهر و پدر سخت است، ولی باید رفت؟ آن گونه که امام حسین (ع) برای احیای دین جدش دل از همه چیز کند و باران تیرها را خرید. پس تو هم باید بروی. قبل از اینکه دل به مال دنیا بدهی برو. پیش از آنکه وسوسه خانه و ماشین و تحصیل و زن و فرزند و رفاه و پست و مقام و... تو را بفریبد برو. خیلیها تصمیم گرفته اند که به جبهه بروند ولی هیچ گاه موفق نشدند این تصمیم را عملی سازند و همیشه در همین مرحله باقی ماندند و شیطان آنها را گول زد. اگر بگوئی کار مهم است، اگر بگویی اوضاع مالیام بد است. اگر بگویی بعد از من خانوادهام چه کنند. اگر بگویی
فصل برداشت محصول است. اینها همه جواب دارد. وضعیت بحرانی است. بارها امام فرموده اند بروید به جبهه. تکلیف او گفتن است و تکلیف تو هم رفتن.
پدر و برادر خداحافظی میکنند. مردانه و با دست دادن و یک بوسه. ولی مادر و خواهر رهایت نمی کنند. مادر مهر خود را به رضای خدا میفروشد. محبت خواهر به برادر را نمی توان تفسیر کرد. مگر میشود محبت زینب را به حسین بن علی توضیح داد. مگر غیر از این بود شرط ازدواج او با عبدالله؛ همراهی او با حسین در سفرها!
[صفحه ۶]
خواهر دیوانه برادر است. ولی نمی تواند بگوید. حیا میکند. خود را در چادر میپیچد و با گوشه ی چشم قد و بالای برادر را مینگرد. خلوتی برای گریه میگردد. او برادر را دوست دارد. ولی باید رفت. تو باید بروی. تو باید دل بکنی و خواهر هم باید.
چند روزی از لباس بسیجی دور بوده ای و خود را در لباسهای عادی شهر محدود کرده ای. هر چند شلوار خاکی و بسیجی را از پای در نیاوردی ولی مجبور بودی پیراهن رسمی و اتو کرده بپوشی. البته آن هم لازم بود و تو نمی توانستی فرقی بین شهر و جبهه قایل نشوی. حالا باز هم لباس رزم پوشیده ای و در جمع با صفای بچههای گردان در پادگان منتظر حرکت به سوی منطقه هستی. هماهنگی لازم صورت میگیرد و زود مشخص میشود که به طرف غرب میروید، پس، از قطار خبری نیست و باید تمام راه با اتوبوس رفت. میگویند گردان هم قبلا به منطقه غرب رفته. کجای غرب؟ معلوم نیست. این جزو اسرار نظامی است. ولی میدانیم که جنوب
نیست. به ما هم
ربطی ندارد. رزمنده باید آماده باشد در هر نقطه انجام وظیفه کند. چه جنوب و چه غرب. مسئولان گردان هم میرسند و با هماهنگی اتوبوسها آماده حرکت میشوند.
صدای نوحه برادر آهنگران باز هم دلنواست.. روحیه میبخشد، حماسی است و قوت میدهد.
«... این قافله عزم کربلا دارد... »
اتوبوسها در دود اسپند و از زیر قرآن از پادگان خارج میشوند و پس از گذر از خیابانهای شهر به سوی غرب به پیش میروند و تو نیز در میان یکی از اتوبوسها نشسته ای. در بین راه باز هم ره توشهها خورده میشود. تنقلاتی که مادرها با عشق و امید برای فرزندانشان گذاشته اند تا بین راه به آنها بد نگذرد. مادر میداند که این شیرینیها و میوهها و آجیلها خوراک چند ساعت بیشتر بچهها نیست، ولی برای اظهار محبت، این اندک را فراهم میکند تو هم مشغول خوردنی. همراه با دوستت، اول میوه، بعد چند شیرینی. آجیل میخوردید و تعریف میکنید. از
[صفحه ۷]
یک هفته زندگی در شهر. از بیگانه بودن. از عجایب تهران.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
Part06_یادداشت های شهید آوینی.mp3
6.14M
📗کتاب صوتی
#یادداشت_های_شهید_آوینی
قسمت 6⃣ پایان
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
عنقا شکار کس نشود دام بازچین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
شوقی شوقی غم شوخ دلستانی داری گر پیر شدی چه غم جوانی داری شمشیر کشیده قصد جانها دارد خود را برسا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
دل توانگر
جز خدا هیچ نیست در دل ما
آفرین بر دل توانگر ما
علاقه به ماه
علاقمند به ماهی هستم که از روشنی کامل برخوردار است، هرکه به وصل او نرسیده آن را کتمان نموده است. هرگاه قصه ی خود بگویم، افسانه ی مرا نمی شنود، آری میترسد هرگاه به سخن من گوش دهد رقتی در دل او ایجاد شود.
اهوی قمراً به البها قد جمعا
کم خیب من بوصله قد کتما
لا یسمع قصتی اذا فهت بها
یخشی من ان یرق لی ان سمعا
*
به ماهی علاقمندم که مرا گرفتار خود نموده و دل گرفتارم آسایشی ندارد. چه بسیار نزد او به شکایت رفتم، به خاطر لذت قرب که بهره ی من میشد، شکایتم را فراموش کردم.
اهوی قمراً اسلمنی للبلوی
ما عنه لقلبی المعنی سلوی
کم جئت لاشتکی فمذا بصرنی
من لذة قربة نسیت الشکوی
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
کی مثل علی
به جان رسیده است کسی
کی همچو علی
رنج کشیده است کسی
تاریخ گواه است که
در روی زمین
مظلوم تر از علی
ندیده است کسی
#شهادت_امام_علی(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_201
و قال عليهالسلام
إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ،
وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ.
امام عليه السلام فرمود:
همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را (از خطرات) محافظت مىكنند،
اما هنگامى كه روز مقدّر فرا رسد او را در برابر حوادث رها مىسازند
و (بنابراين) اجل و سرآمد زندگى (كه از سوى خداوند تعيين شده)
سپرى است محافظ و نگهدار.