ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قسمت شصت وشش:
سکوتی عجیب..
چیزی محکم به زمین کوبیده شد.. جراتی محضه باز کردنِ چشمانم نبود..
نفسِ راحت حسام، کمکم کرد تا بدانم هنوز زنده ام. چشمانم را باز کردم. همه جا تار بود..
برخوردِ مایه ایی گرم با صورتِ به زمین چسبیده ام، هشیارترم کردم. کمی سرم را چرخاندم.
صوفی با صورتی غرق در خون و متلاشی، چند سانت آن طرف تر پخشِ زمین بود. تقریبا هیچ نقشی از آن بومِ زیبا و عرب مسلک در چهره اش دیده نمیشد..
زبانم بند آمده بود.. هراسان و هیستیریک ، به عقب پریدم.. دیدنِ آن صحنه ی مشمئز کننده از هر چیزی وحشتناکتر بود.. شوک زده، برایِ جرعه ایی نفس دست و پا میزدم..
صدایِ عثمانِ اسلحه به دست بلند شد ( مهره ی سوخته بود.. داشت کار دستمون میداد..)
و با آرامش از اتاق بیرون رفت..
تلاش برایِ نفس کشیدن بی فایده بود.. دوست داشتم جیغ بکشم.. اما آن هم محال بود.
حسام به زور خود را از زمین کند. شالِ آویزان از گردنِ صوفیِ نگون بخت را رویِ صورتِ له شده اش انداخت.. سپس خود را به من رساند. روبه رویم نشست. ( نفس بکش.. آروم آروم نفس بکش..)نمیتواستم..
چهره ی نگرانش، مضطرب تر شد. ناگهان فریاد زد ( بهت میگم نفس بکش..) . و ضربه ایی محکم بن دو کتفم نشاند.. ریه هایم هوا را به کام کشید..
چشهایم به جسد صوفی و ردِ خونِ مانده روی زمین، چسبیده بود. حسام رو به روی صورتم قرار گرفت. دستانش را بلند کرد (سارا فقط به من نگاه کن.. اونورو نگاه نکن.. سارا.. ). حالا فقط در تیررس نگاهم، جوانی بود که نمیدانستم در واقع کیست..
از فرط ترس، لرزشی محسوس به بدنم هجوم آورد.. اگر دستِ این لاشخورها به برادرم میرسید، حتی جسدش هم سهم من نمیشد. چانه ام به شدت میلرزید و زیر لب نام دانیال را زمزمه میکردم، مدام و پی در پی. حسام آستین مانتوام را گرفت و مرا به جهتی، مخالفِ صوفی چرخاند ( آروم باش.. میدونم خدارو قبول نداری.. اما یه بار امتحانش کن.. ).
خدا؟؟ همان خدایی که همیشه وجودش را انکار کردم؟؟
در آن لحظه حکمِ تک دیواری کاهگلی را داشتم که در دشتی پهناور و در مسیرِ تاخت و تازِ طوفان قرار گرفته.. بی هیچ ستونی.. بی هیچ پایه ایی.. و هر آن امکانِ آوار شدن دارد..
نیاز.. نیاز به خواستن، نیاز به قدرتی برتر، قلبم را خالی کرد.. من پناهی فرازمینی میخواستم تا هیچ نیرویی، یارایِ مقابله با آن را نداشته باشد و حسام، مادر، دانیال حتی تمامِ آدمهایِ رویِ زمین؛ آن که باید، نبودند..
برای اولین بار خدا را صدا زدم.. با تک تکِ مویرگهایِ وجودیم.. خواستم بودنش را ثابت کند..
من دانیال را سالم میخواستم.. پس اعتماد کردم، به خدایِ حسام..
مهر را از جیبم بیرون آوردم و عطر خاک را به جان کشیدم. حسام لبهای بی رنگ شده اش را نزدیک گوشم گرفت (دانیال حالش خوبه.. خیلی خوب.. )
خنده بر لبهایم جا خشک کرد.. چقدر زود خدایی را در حقم شروع کرده بود. پس حسام از دانیال خبر داشت و چیزی نمیگفت.
سرو صدایی عجیب از بیرونِ اتاق بلند شد.. حسام با چهره ایی ضعف رفته اما مطمئن به دیوار تکیه داد.. صدایش از ته چاه به گوش میرسید ( شرع شد..)
ناگهان در با لگد محکمی باز شد..
و عثمان با چشمانی به خون نشسته وارد اتاق ..
ادامه دارد..
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 #مبانی_دعا 🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی 🎬 جلسه 48 👈اهمیت دعا برای اصلاح نفس ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاق مهدوی 73.mp3
4.66M
💠 #مبانی_دعا
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی
🎬 جلسه 49
👈اهمیت حالت سجده در دعا
❇️ 90 جلسه
@shervamusiqiirani-1 - تصنیف : مطرب مهتاب رو.mp3
5.14M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
مطرب مهتاب رو آنچه شنیدی بگو
ما همگان محرمیم آنچه بدیدی بگو
ای شه و سلطان ما ای طربستان ما
در حرم جان ما بر چه رسیدی بگو
نرگس خمار او ای که خدا یار او
دوش ز گلزار او هر چه بچیدی بگو
ای شده از دست من چون دل سرمست من
ای همه را دیده تو آنچه گزیدی بگو
می به قدح ریختی فتنه برانگیختی
کوی خرابات را تو چه کلیدی بگو
#مولوی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۲۵۵. پس هنگامی که این تعداد (۳۱۳ نفر) از اهل اخلاص جمع شدند، خدای تعالی امر او (حضرت مهدی علیه السلام) را ظاهر میسازد. کمال الدین
۲۵۶. اگر برای این امر، وقتی تعیین شود، دلها را قساوت میگیرد و توده مردم از اسلام برمی گردند؛ بگویید چه زود است! چقدر نزدیک است! تا دل مردم آرام گیرد و فرج نزدیک شود. اصول کافی
https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام لطفا
#اندڪی_تأمل🇮🇷👇
eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
سبك كار مفيد و حجت قوي او در بحث و جدل مذهبي و سعه ي اطلاعات و از منابع ديني و استحكام فكري او در تر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
هه به اين نتيجه منتهي ميشود كه كتاب مزبور بايد داراي مضمون و محتوايي عالمانه و قانع كننده بوده باشد و بي شك در ادامه نيافتن گرايش مزبور در ميان فقهاي شيعه پس از مفيد، تأثير تمام داشته است. كار وسيعتر و مهمتر مفيد در اين زمينه - يعني تثبيت هويت مستقل مكتب تشيع - در عرصه ي علم كلام انجام گرفته است. در اين ميدان شيخ بزرگوار ما با دقت و تيز بيني بر آن است كه مرز ميان عقايد تشيع و ديگر نحلههاي كلامي را مشخص كند و از ورود عناصر اعتقادي ديگر فرق اسلامي يا شيعي، به محدوده ي عقايد اماميه و نيز از نسبت دادن افكار غلطي كه شيعه ي اماميه از آن مبرا است، به مكتب تشيع جلوگيري نمايد. بدين جهت است كه وي با اين كه در مقام مجادله با مذاهب ديگر، همه ي مكاتب زمان خود را به مباحثه فرا ميخواند و با اشعري و معتزلي، مرجئي و خارجي، مشبه و اهل حديث، غالي و ناصبي، و ديگر شعب فرق كوچك و بزرگ منتسب به اسلام به بحث و گفتگو بر ميخيزد، اما در اين ميان با مكتب اعتزال و شاخههاي معروف آن بيش از هه
مواجهه ي فكري مييابد و در كتب و رسائل كوچك و بزرگ متعددي به نقد و رد نظرات معتزله در مباحث مختلف ميپردازد. سرّ اين مطلب آن است كه در ميان فرق مختلف اسلامي، معتزله به خاطر شباهت ميان برخي از اصول آنان با اصول تشيع، در معرض اين شبهه قرار گرفته اند كه مكتب آنان اصل و منشاء بسياري از عقايد شيعه
است و يا حتي بالاتر از اين، اعتزال همان تشيع است با تفاوتهايي در ميان. و اين به نوبه ي خود اين گمان غلط را پديد آورده كه مجموعه ي كلام شيعه، زاييده ي كلام معتزلي، يا اصول كلام شيعي همان اصول كلام معتزلي است و همان طور كه قبلاً گفته شد تبعاتي بر اين پندار غلط مترتب گشته است. در حقيقت پرداختن به عقايد معتزله در كتب مفيد، مصداق برجسته يي است از همان خصوصيت مرزباني از كليت مكتب تشيع و اثبات استقلال و اصالت نظام كلامي آن. دراين باره مهمترين اثر شيخ عالي مقام، كتاب معروف «اوايل المقالات في المذاهب و المختارات» است كه براي بيان فرق ميان شيعه و معتزله نوشته شده است. بنابر آنچه خود آن بزرگوار در مقدمه ي كتاب نوشته است حتي اختلاف اين دو فرقه در بعضي مسائل اصولي مورد اتفاق مثل مسأله ي عدل نيز در آن مورد توجه قرار گرفته و جدايي آنها از يكديگر بيان شده است. (۱۴) عبارت مفيد در همين مقدمه ي كوتاه گوياي آن است كه هدف وي از تدوين اين كتاب آن بوده است كه يك مرجع واصل مطمئن عقيدتي براي كساني كه ميخواهند ايمان تفصيلي به مباني فكري آن داشته باشند، فراهم سازد. وي در اين كتاب حتي عقايد دانشمنداني از شيعه را كه پيش از آن برخي نظرات معتزله را التقاط كرده و مجموعه كلامي شيعه را از خلوص انداخته بودند - و در اين باره نام بني نوبخت را ميآورد - نيز نقد ميكند. و اين همان مرزباني، و دفاع از نظام فكري تشيع است كه مفيد رحمةاللَّه عليه پرچم آن را براي اول بار - تا آن جا كه
به تفصيل ميدانيم - بر دوش گرفته است. البته تعيين مرزهاي عقيدتي ميان شيعه و معتزله، به كتاب اوائل المقالات منحصر نمي گردد. و شيخ بزرگوار در كتب ديگر نيز با بيانهاي گوناگون - و گاه از لحاظ انتخاب قالب، بس شيوا و مؤثر - به اين مهم پرداخته است. ولي در «اوايل... » اين خصوصيت بس كامل و همه جانبه مشاهده ميشود: در اين كتاب به
مواردي ميرسيم كه در آن ميان شيعه و معتزله اشتراك در عقيده است.
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مفاسد اقتصادي مبارزه ي با فساد، يك جهاد واقعي و البته كار بسيار دشواري است. من خواهش ميكنم دوستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا