eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان سازي، وظيفه زن زنها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ مي‌كنند. قرآن كريم انسان ساز است، و زنها نيز انسان ساز. وظيفه زنها انسان سازي است. اگر زنهاي انسان ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شكست و انحطاط مبدل خواهند شد، شكسست خواهند خورد، منحط خواهند شد. (۵۰) ۱۳/۱۲/۵۷ مقام بلند پايه زن در اسلام مقام زن مقام والاست؛ عاليرتبه هستند. بانوان در اسلام بلندپايه هستند. (۵۱) ۱۳/۱۲/۵۷ اجتناب از فساد اسلام زن را مثل مرد در همه شئون- در همه شئون- همان طوري كه مرد در همه شئون دخالت دارد زن هم دخالت دارد. همان طوري كه مرد بايد از فساد اجتناب كند، زن هم بايد از فساد اجتناب كند. زنها نبايد ملعبه دست جوانهاي هرزه بشوند. زنها نبايد مقام خودشان را منحط كنند و خداي ناخواسته بَزَك كرده بيرون بيايند و در انظار مردم فاسد قرار بگيرند. زنها بايد انسان باشند. زنها بايد تقوا داشته باشند. زنها مقام كرامت دارند. زنها اختيار دارند؛ همان طورى كه مردها اختيار دارند. خداوند شما را با كرامت خلق كرده است، آزاد خلق كرده است. (۵۲) ۱۳/۱۲/۵۷ عنايت اسلام به زن اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد. اسلام در وقتي كه ظهور كرد در جزيرة العرب، بانوان حيثيت خودشان را پيش مردان از دست داده بودند؛ اسلام آنها را سربلند و سرافراز كرد، اسلام آنها را با مردان مساوي كرد. عنايتي كه اسلام به بانوان دارد بيشتر از عنايتي است كه بر مردان دارد. (۵۳) ۱۳/۱۲/۵۷ زن عضو مؤثر جامعه امروز به بركت نهضت اسلامي، زن عضو مؤثر جامعه تا حدودي مقام خود را يافته است. (۵۴) ۱۵/۲/۵۹ https://eitaa.com/zandahlm1357
سکوت و جدل 04.mp3
6.73M
4 🔻 سخن؛ آیــــنه ای از درون انسان است! کلام ما نشان می دهد؛ در قلـب و فکــــر ما چه می گذرد. بیاموزیم حقیقتی زیبا را به مخاطب منتقل کنیم
🕌در محضر امام روح الله (۱۸۸) 💠 کوشش در عمل 📌 امام خمینی (ره ): کوشش کنید که در عمل، کتاب شما قرآن باشد و پیغمبر شما، رسول اکرم (ص) باشد، و امام شما، علی‌بن‌ابیطالب سلام‌الله علیه... 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
پرواز بر حريم عشق شفايافته: رضا رحيمى اهل آمل بيمارى: بزرگى قلب در زمان تولد آمل بيمارستان امام رضا (ع)، چهارم تيرماه ۱۳۷۴ اسفنديار در راهروى بيمارستان پشت اتاق انتظار قدم مى زد. زمان در نظر او به كندى مى گذرد گرچه به اين گونه انتظار كشيدن عادت داشته و دوبار آن را تجربه كرده است. اما به هر حال انتظار كشنده است و زمان نيز آبستن حادثه هاست. اضطرابى عجيب سراپايش را فرا مى گيرد. آرام و قرار ندارد. مى نشيند و بلند مى شود. گاهى به گوشه اى مى رود و چشمان خسته اش به سمتى سو مى گيرد. دهها بار مسير طولانى راهروها را طى مى كند. عاقبت صداى پرستار او را به خود مى آورد. آقاى رحيمى! مباركه پدر شديد. فرزندتان پسر است. حال مادر هم خوب است. با شنيدن اين خبر، برق شادى در نگاه او فوران مى كند. خنده اى مليح بر چهره افسرده اش مىنشيند، و مى رود تا اين پيام خوش را به فرزندانش كه در خانه منتظرند، بدهد و شادى اش را با آنان قسمت كند. روز بعد كه براى ترخيص همسر و كودكش به بيمارستان مى رود، پزشك معالج آقاى رحيمى را به اتاق خويش فرا مى خواند و خبر بزرگى قلب كودك و وخيم بودن حال او را به پدر مى دهد. با شنيدن اين خبر زانوان اسفنديار خم مى خورد و چشمانش به سياهى مى گرايد. دكتر او را دلدارى مى دهد و به خونسردى و آرامش دعوتش مى كند. شادى اش به غم تبديل مى شود، كار بر روى كودك در جهت درمان او سريعا آغاز مى شود. همسر اسفنديار وقتى كه مى فهمد او را مى خواهند مرخص كنند، اما بچه اش بايد مدتها تحت نظر پزشكان بسترى باشد، شوكه مى شود. گويى قلب او هم در اين حادثه دردآور، غم انگيز متورم گرديده است. دامن دامن اشك مى ريزد. مادرى كه بايد كودك دلبندش را در كنار خود جاى دهد و دست نوازش به سرش بكشد و از شيره جانش شير به او بدهد، اكنون بايد با دست خالى به خانه برود. اين تنهايى و جدايى، چقدر برايش طاقت فرسا و ملال آور است! آن شب زن و مرد به خانه برگشتند و پژمرده شدند. پدر موضوع بسترى شدن كودك را براى فرزندانش بازگو كرد، و آنها را نويد داد كه در آينده اى نه چندان دور، شاهد آوردن نوزاد خواهند بود. اسفنديار هر روز از حال كودكش باخبر مى شد. پزشكان طى مشورتى كه كردند احتمال دادند كه اين بيمارى ژنتيكى و ارثى بوده و از مادر انتقال يافته است. به همين جهت يك سرى آزمايشات روى مادر كودك انجام شد كه نتايج به دست آمده خط بطلان بر اين احتمالات كشيد. ۹ روز از بسترى شدن كودك در بيمارستان مى گذشت. نه روزى كه همچون سالى بر خانواده رحيمى گذشت. شادى و نشاط از آن خانواده رخت بر بسته، و گريه و زارى بر فضاى خانه مستولى شده بود. شب دهم بود اسفنديار از پزشكان جواب نااميد كننده شنيده بود. آنها صريحاً اعتراف نمودند كه كارى از دستشان بر نمى آيد. كودكى كه از زمان تولد ۴/۳ كيلو وزن داشت، اكنون به قدرى ضعيف و لاغر شده بود كه پرستار وزن او را ۲/۱ كيلو اعلام كرد. اسفنديار شاهد به خاموشى گراييدن شمع وجود فرزند دل بندش بود و كارى هم از دستش بر نمى آمد. به خانه آمد و يكسره به اتاقش رفت. گويى تمام غمهاى عالم را يكجا بر دلش انباشته كرده بودند. سكوت غمبار حاكم بر خانه نيز بر ناآرامى او مى افزود: در خلوت غريبانه اى فرو رفت. در حالى كه اشك پهناى صورتش را فرا گرفته بود. با قلبى سوزان از خداوند كمك و يارى خواست. دست توسل به سوى كسى دراز كرد كه محبوب خدا بود. دل غريبش با غريب الغربا گره خورد. از همان جا دل ترك خورده اش را به سوى طبيب واقعى دردمندان، پناه هميشه جاودان بى پناهان، روانه كرد. از ته دل به امام رضا گفت: آقا جان! حال و روزم را مى دانى، نام فرزندم را همنام شما گذاشتم، اين كودك نذر شماست، حاشا به كرمتان، من ديگر كارى با او ندارم، زنده و مرده بودنش بستگى به لطف و كرم شما دارد، اگر مصلحت بود مى ماند و اگر نبود مى رود. شما صاحب اختيار اوييد! با اين عقده گشايى، خودش را سبك كرد، به بستر رفت تا تكرار كارهاى فردا را شاهد باشد. فرداى آن روز به اتفاق همسرش به بيمارستان رفتند. به محض ورود دكتر را ملاقات كرد و حال پسرش را پرسيد. دكتر گفت: كدام رضا؟! اسفنديار پاسخ داد: منظورم كودكمان است، ديشب نامش را رضا گذاشتيم. يا امام رضا! اشك در چشمان پزشك معالج حلقه زد. دكتر آنها را به اتاق خود برد و اظهار داشت از ديشب تا به حال كنار بستر فرزندتان بوديم. اتفاق عجيبى رخ داد. اين بچه از ديشب ۱۸۰ درجه تغيير كرده و هم اكنون هيچ علائمى از بزرگى قلب در كودك شما وجود ندارد. آزمايشات مجدداً سالم بودن قلب او را تأييد مى كند. جاى هيچ نگرانى نيست. مى توانيد كودك را به منزل ببريد. اين كار جز معجزه حضرت رضا (ع) نمى باشد. گريه، اسفنديار و همسرش را امان نداد.
پدر رنج كشيده، ماجراى راز و نياز شبانه اش را به دكتر گفت: مادر محزون خواب شب گذشته اش را چنين تعريف كرد: پيرمرد محاسن سفيدى، نويد شفاى فرزندم را توسط حضرت رضا (ع) به من داد و گفت: چون فرزند شما نذر امام رضاست حضرت شفاى فرزندتان را داده، بايد نزد آقا برويد. هم تحت تأثير قرار گرفته بودند. شفا دهنده، خود امام رضا (ع) بود، و چه خوب بيمار همنامش را معالجه كرده است. با شنيدن اين خبر، فرياد يا امام رضاى بيماران و پرستاران و پزشكان در آسمان طنين انداز شد و عطر صلوات فضاى بيمارستان را معطر كرد. و رضا اين زائر چهار ساله، همه ساله در سالروز تولدش، براى تشكر و قدردانى از طبيب اصلى اش همراه با پدر و مادرش، پيشانى بر آستان عطا كننده سلامتى اش مى سايد، و دست ادب بر سينه مى گذارد، و خود را به آقا معرفى مى كند . آقا جان! من رضايم، من آمدم، آمده‌ام به پابوست. جالب اين جاست كه يك هفته مانده به لحظه موعود سالروز تولد (وقت تشرف) دل كوچك رضا هوايى مى شود، هر شب اسب سفيد كوچكى را مى بيند كه بالهايش را مى گستراند و رضا را بر پشت سر خود سوار نموده از لابه لاى ابرها به حرم حضرت رضا (ع) مى آورد و بر اطراف گنبد مطهر مى چرخاند و به خانه اش بر مى گرداند. به راستى كه ميان عشق و معشوق، رمزى است! نوشته محمدتقى داروگر امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
تعامل امام رضا (علیه السلام) با فرقة اسماعیلیه پس از رحلت امام صادق (علیه السلام)، انشعابات زیادی در بین شیعیان اتفاق افتاد. گروهی معتقد به امامت اسماعیل فرزند ارشد امام صادق (علیه السلام) - که بنا به نقل مشهور در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) در گذشته بود – شدند (اسماعیلیه خالصه)، و گروهی معتقد به امامت عبدالله افطح – برادر تنی اسماعیل و نیز بزرگ ترین فرزند بر جای ماندۀ امام صادق (علیه السلام) شدند و گروهی نیز به امامت محمد بن جعفر، فرزند دیگر امام (علیه السلام) گرویدند (سمطیه)، و عده ای به امامت امام کاظم (علیه السلام) روی آوردند که پس از مرگ افطح، این عده افزایش یافتند. امّا مسألة مهم در این بحث، گروندگان به امامت محمد بن اسماعیل هستند که مرگ اسماعیل را پذیرفته و به امامت محمد، فرزند او معتقد بودند. [۱] گفته شده محمد بن اسماعیل که حدود هشت سال بزرگ تر از عمویش امام کاظم (علیه السلام) بود [۲]، احتمالاً پس از گرویدن عدة زیادی به امام کاظم (علیه السلام)، مدینه را ترک گفت و به سوی مشرق رفت و اختفا گزید و از این رو، لقب مکتوم گرفت؛ و درنتیجه، هم ارتباط نزدیک خود با مبارکیه که در کوفه متمرکز بودند را حفظ کرد و هم از تعقیبِ عباسیان در امان ماند که بنا بر عقیدة اسماعیلیان بعدی، این هجرت، آغازگرِ دورة ستر در نهضت اسماعیلیه قدیم است که با روی کار آمدن و استقرار خلافت فاطمیان به پایان رسید. [۳] با توجّه به دورة ستر اسماعیلیه که طبیعتاً در این دوره، آموزه‌ها و فعالیت‌های آنان به صورت زیرزمینی و مخفیانه صورت می گرفته، تعاملی بین این فرقه با امام رضا (علیه السلام) و پیروانش گزارش نشده، و به عبارت دقیق تر چنین گزارشی مشاهده نشد؛ و یا حداقل، تعامل آشکاری که اسماعیلیان با امام رضا (علیه السلام) و پیروانش داشته باشند، نبوده است؛ مگر این که بپذیریم که آنها در قالب فرق دیگر، به خصوص خطابیان، با امام (علیه السلام) و یارانش برخورد داشته اند. چرا که برخی منابع، اسماعیلیان را با خطابیان، یکی دانسته اند. [۱] ---------- [۱]: ر. ک: نوبختی، پیشین، صص ۶۶-۶۹ و ۷۶-۷۸. [۲]: فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدره ای، چاپ دوم، نشر و پژوهش فرزان، تهران، ۱۳۷۶، ص ۱۲۲. [۳]: فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدره ای، چاپ دوم، نشر و پژوهش فرزان، تهران، ۱۳۷۶، ص ۱۲۲. [۱]: ر. ک: نوبختی، پیشین، ص ۶۹؛ اشعری قمی، پیشین، ص ۸۱. ✍نعمت الله صفری https://eitaa.com/zandahlm1357