eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
نفي رژيم شاهنشاهي زنها هم بچه هايشان را بغل مي‌كردند مي‌آمدند بيرون (... ). آنكه رمز بود اين بودكه همه با هم بودند، و همه هم فريادشان اين بود كه ما اين رژيم فاسد را نمي خواهيم و ما يك جمهوري اسلامي مي‌خو اهيم. (۳۱۶) ۳۱/۲/۵۸ ---------------------------- ۱. اشاره به زنهايي مثل حضرت زينب (عليها السّلام) كه در مقابل جنايتكاري مثل يزيد ايستاد و از حق دفاع كرد. بي اعتنايي به قدرتهاي شيطاني اينهايي كه در خيابانها ريختند و با صداي «الله اكبر» و با مشت فشرده و با ايمان، اعتنا به قدرتهاي شيطاني نكردند همين زنهاي محترم و مردهاي عزيز محترم بودند كه از طبقه محروم در آن رژيم بودند. اينها بودند كه توانستند اين قدرت شيطاني را بشكنند و اين سد را خرد كنند و اينها هستندكه از اين به بعد باز تكليف دارند؛ يعني همه تكليف داريم. (۳۱۷) ۳/۳/۵۸ خون دادن براي اسلام شما زحمت كشيديد، زن و مرد زحمت كشيد، به خيابانها ريخت، جورها كشيد، خونها داد كه اسلام را زنده كند؛ براي اسلام خون داد، براي شهادت داوطلب شد. آنكه مي‌خواست ملت ما، آنكه به او رأي داد ملت ما، «جمهوري اسلامي» بود. اسلام مورد نظر بود. (۳۱۸) ۴/۳/۵۸ ارزش عمل بانوان بانوان هم (در) همين معنا شريكند كه در وقتي كه همه خطرها بود، هم شما در خيابانها رفتيد، هم آن بانوان محترمه. و هيچ كس هم شما را الزام نكرده بود كه بياييد بريزيد در خيابان، يا برويد پشت بامها «الله اكبر» بگوييد و مورد اصابت گلوله مثلاً شايد واقع بشويد. اين قدرت ايمان بود كه شما را به خيابانها كشيد و بانوان را به خيابانها. و ارزش عمل همين است. (۳۱۹) ۲۸/۳/۵۸ مقا ومت در استمرار مبا رزه اي جوانهايي كه در مقابل توپ و تانك رفتيد، اي خواهرهايي كه جوانهاي خودتان را از دست داديد و خودتان هم در بين مردم تظاهر كرديد و الله اكبر گفتيد! حفظ كنيد خودتان را. نهضت خودتان را حفظ كنيد. ننشينيد ديگران براي شما كار بكنند. اينها براي شما كار نمي كنند. همان طور كه اجانب كار نمي كنند، اينها هم كار نمي كنند. (۳۲۰) ۸/۸/۵۸ « ا ستقلال، آزا دي... » شعار بانوان آن روزي كه ملت ما در خيابانها ريختند، از بانوان محترمه و جوانهاي محترم، ببينيم اينها چه مي‌خواستند. آنكه خواستند شده است يا نشده است؟ آنهايي كه مي‌خواستند، آنكه از سرتاسر كشور فريادش در خيابان و در كوچه‌ها و در مدارس و در همه جا بلند بود اين بود كه «استفلال، آزادي، جمهوري اسلامي». اين سه تا كلمه بر سر زبان همه بود. (۳۲۱) ۱۶/۸/۵۸ @zandahlm1357
سبک زندگی شاد 33.mp3
9.89M
۳۳ 😍 شاد زیستن؛ بیش از فعالیتهای بیرونی به فعالیتهای درونی احتیاج داره. کسی که حوصله ی رسیدگی به روحش رو نداره؛ قطعا با هیچ عامل بیرونی طعم شادی و آرامش رو نخواهد چشید.
🕌در محضر امام روح الله (۲۵۸) 💠 اگر نفس خودتان را تصفیه کردید باک از هیچ چیز نداشته باشید 📌 امام خمینی (ره ): اگر نفس خودتان را تصفیه کردید، باک از هیچ چیز نداشته باشید، مردن چیز سهلی است، چیز مهمی نیست. این است که حضرت امیر(ع) مولای همه ما می فرمود که من به موت آن قدر انس دارم که بیشتر از انسی که بچه به پستان مادرش دارد. 📚صحیفه نور، جلد ۵،صفحه ١۴٢ 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
شفاي پا -۱ (شفاي پا) كربلائي رضا پسر حاج ملك تبريزي الاصل و كربلائي المسكن فرمود: من از كربلا به عزم زيارت حضرت علي ابن موسي الرضا (عليه السلام) براه افتادم (در روز هشتم ماه جمادي الاولي سنه ۱۳۳۴) تا رسيدم بايوان كيف و آن اسم منزل اول بود. از تهران به جانب مشهد رضوي پس در آن منزل مبتلا به تب ولرز گرديدم و چون خوابيدم و بيدار شدم پاي چپ خود را خشك يافتم از اين جهت در همان ايوان كيف دو ماه توقف نمودم كه شايد بهبودي حاصل شود و نشد و هرچه از نقد و غيره داشتم تمام شد و از علاج نيز مأيوس شدم. پس با همان حالتي كه داشتم برخواستم و دو عدد چوبي را كه براي زير بغلهاي خود فراهم كرده بودم و بدان وسيله حركت مي‌كردم زير بغلهاي خود گرفته و براه افتادم. گاهي بعضي از مسافرين كه مي‌ديدند من با آن حال به زيارت امام هشتم (عليه السلام) مي‌روم ترحم نموده مقداري از راه مرا سوار مي‌كردند تا پس از شش ماه روز هفتم جمادي الاولي قريب بغروب وارد مشهد مقدس شدم و شب را در بالاخيابان بسر بردم. روزش با همان چوبهاي زيربغل رو به آستان قدس رضوي نهادم و نزديك بست امام بحمام رفتم و عمله جات حمام مهرباني كرده و مواظبت از حالم نمودند تا غسل نموده و بيرون آمده روانه شدم تا بصحن عتيق رسيدم و در كفشداري چوب زير بغلم لرزيد و بزمين افتادم. پس با دل سوزان و چشم گريان ناليدم و عرض كردم اي امام رضا مرادم را بده آنگاه بزحمت برخواسته چوبها را در كفشداري گذاردم و خود را بر زمين كشيدم تا بحرم مطهر مشرف گرديدم وطرف بالا سر شريف، گردن خود را با شال خود بضريح مقدس بسته و ناليدم كه اي امام رضا مرادم را بده. پس بقدري ناله كردم كه بي حال شدم خوابم ربود در خواب فهميدم كسي سه مرتبه دست به پاي خشكيده من كشيد نگاه كردم سيد بزرگواري را ديدم كه نزد سر من ايستاده است و مي‌فرمايد برخيز كربلائي رضا پايت را شفا داديم. من اعتنائي نكردم مثل اينكه من سخن تو را نشنيدم. ديدم آن شخص رفت و برگشت و باز فرمود: برخيز كربلائي رضا كه پاي تو را شفا داديم، عرض كردم چرا مرا اذيت مي‌كني مرا بحال خود بگذار و پي كار خود برو. پس تشريف برد بار سوم آمد و فرمود: برخيز كربلائي رضا كه پاي تو را شفا داديم، در اين مرتبه عرض كردم تو را بحق خدا وبحق پيغمبر و بحق موسي بن جعفر كيستي. فرمود: منم امام رضا تا اين سخن را فرمود من دست را دراز كردم تا دامن آن حضرت را بگيرم بيدار شدم در حالتي كه قدرت بر تكلم نداشتم با خود گفتم صلوات بفرست تا زبانت باز شود. پس شروع كردم به صلوات فرستادن و ملتفت شدم كه پاي خشكيده‌ام شفا داده شده و از هنگام ورود بحرم تا آنوقت تقريباً نيم ساعت بيش نگذشته بود. - ثچه شود زراه وفا اگر نظري به جانب ما كني كه به كيمياي نظر مگر مس قلب تيره طلا كني يمن از عقيق تو آيتي چمن از روح تو روايتي شكر از لب تو حكايتي اگرش چو غنچه تو واكني بنما از پسته تبسمي، بنما، زغنچه تكلمي به تبسمي و تكلمي همه دردها تو دوا كني توشه سرير ولايتي تو مه منير هدايتي
دوباره ديندار شدم بنده خودم در يكي از نوشته‌ها يم عنوان كرده و گفته‌ام من از دين به در آمدم و دوباره دين را قبول كردم، خواه مردم بپذيرند، [صفحه ۶۳] و خواه نپذيرند، بنده بله بنده، حسن زاده آملي، از دين به در آمدم و دوباره دين را پذيرفتم. بنده دين آبايي ندارم، دين تقليدي و طايفه اي ندارم. من اثني عشريه به تحقيق شده نه به تقليد، من قرآن را كتاب دينم و پيامبرم و ائمه ي اطهار را، يك به يك تا قائم آل محمد صلوات الله تعالي عليهم اجمعين پذيرفتم نه به تقليد خواه مردم بپذيرند و خواه نپذيرند. [۷۱]. ماه رمضاني با نان و پياز مرحوم استاد فاضل توني در دوران تحصيلي در امر معاش سختي بسيار كشيده و چشيده است. وي مي‌فرمود: سالي در مشهد كه مشغول تحصيل بودم، در ماه مبارك رمضان آن سال فقط سه تا سحر را با نان و پياز، ولي صفاي باطن و لذت روحي و معنوي را در همان سال يافته ام. [۷۲]. پایان (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده @zandahlm1357
D1738556T15846299(Web)-mc.mp3
8.8M
🤲🏻عمو نابینای مادرزاد بود. همیشه دلش می‌خواست به زیارت امام رضا (ع) برود، اما هیچ‌وقت موفق نشده بود. 🔎موضوعات قصه: @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت نود و هشتم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: نود و هشتم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شوخی حاج صادق آهنگران                                    با رزمنده ها      🎙 چاوش زوار حسین                         نغمه کرده آغاز        ‌‌‍‌@zandahlm1357
🍂 🔻 2⃣4⃣ سردار علی ناصری نیروهای ما که تا آن زمان تجربه چندانی در زمینه مقابله با ۔ شیمیایی نداشتند، حسابی غافلگیر شدند. بسیاری از نیروهای ایرانی حتی ماسک ضد شیمیایی هم نداشتند و به همین جهت تلفات زیادی دادیم. دشمن در جزایر برای از پا درآوردن ما از تیر مستقیم تانک استفاده می کرد. اگر بچه ها شبانه سنگری احداث می کردند، فردا عراقیها با تیر مستقیم تانک آن را هدف قرار می دادند و منهدم می کردند. ما در جزیره نیروی زرهی نداشتیم و برای وصل به عقبه نیز دشواریهای زیادی داشتیم و همه ترددها با قایق و کشتی انجام می شد. از این رو تدارک نیروها در جزیره خیلی دشوار بود. برای حل این معضل به فکر افتادیم تا بین عقبه و جزیره پل بزنیم. در این مرحله نیز بچه های واحد اطلاعات قرارگاه نصرت به واحد مهندسی و تدارکات خیلی کمک کردند. دشمن کل منطقه را زیر انواع آتش هوایی و توپخانه گرفته و جهنمی آفریده بود. زیر چنین آتش گسترده ای، نیروهای ما شروع کردند به پل زدن. مسیری که می بایست پل احداث می شد، حدود دوازده کیلومتر بود. ابتدای پل از موقعیت شهید باقری بود. در مدت کمی، با تلفات و دشواری طاقت فرسا، بچه ها دوازده کیلومتر پل شناور که معروف به خیبری بود زدند. در این مرحله، دشمن بسیار کوشید که ما را از این کار باز دارد؛ اما ایثار و از جان مایه گذاشتن بچه ها دشمن را ناکام گذاشت. دشمن از این کار خیلی برآشفت و در عوض، نیروهای ما خیلی روحیه گرفتند. احداث پل دوازده کیلومتری خیبر، از آن دست معجزات انسانی است که فقط انسانهای عاشق خدا می توانند از عهده آن برآیند. پیگیر باشید @zandahlm1357
ضربات امیرالمؤمنین (علیه السلام) باز نیز «ابن شهرآشوب» می‌نویسد: حضرت دو نوع ضربه داشت؛ وقتی طرف مقابل قدبلند بود حضرت از طول و وقتی کوتاه بود از عرض ضربه می‌زد. و ضربه‌های حضرت بکر بود؛ ضربه بکر یعنی ضربه تمام کننده ای که چیزی به دنبال نداشت. و زمانی که به دژی می‌رسید ویران می‌کرد. [۲] در کارزار جمل در روز جنگ جمل که انبوه سیاهی جمعیت افق چشم را پر کرده بود، و در آن جنگ تنها شانزده هزار نفر از سپاه جمل کشته شدند و جنگ به شدت خود رسیده، و به روایت تاریخ دست‌ها و پاهای قطع شده، به هوا پرتاب می‌شد، در آن هنگام امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دنبال علمدار سپاه «محمد بن حنفیه» فرستاد و به او فرمان داد تا در حالی که پرچم به دوش دارد به دل دشمن زند و فرمود: ---------- [۲]: . مناقب ابن شهرآشوب ۱/۳۵۵؛ بحار الانوار ۲۱/۱۷۹ و ۴۱/۶۷؛ النهایه فی غریب الحدیث ۱/۱۴۹؛ لسان العرب ۴/۸۰؛ مختار الصحاح ۳۹؛ مجمع البحرین ۳/۲۲۹. اگر کوه‌ها متزلزل شود تو تکان نخور، دندان هایت را به هم بفشار و جمجمه خویش را به خدا امانت ده، قدم هایت را بر زمین میخکوب کن و نگاهت را به آخر لشکر دشمن انداز، چشمت را از تجهیزات دشمن فرو گیر و بدان که نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است. [۱] محمد بن حنفیه با دیدن لشکر انبوه که چون سیاهی در بیابان کشیده شده بود، به اندیشه فرو رفت که به محض حمله ور شدن او، تیراندازان، علمدار را تیرباران خواهند کرد. محمد بن حنفیه تا به این اندیشه مشغول شد که چگونه هجوم برد، ناگاه دید شخصی چون گردباد پرچم سپاه را از او ربود و به دل دشمن حمله ور شد. ---------- [۱]: . نهج البلاغه کلام ۱۱ مجلد ۱ ص۴۳. محمد گوید: با شگفتی نگاه کردم دیدم پدرم امیر مؤمنان (علیه السلام) است که سینه لشکر را شکافته و مانند شیری غرّان به دل دشمن یورش می‌برد و سپاه را از هم پاشیده گویی به آسمان و زمین می‌رود، و دشمن چونان گرگی از پسِ شیر فرار می‌کند. [۱] سپس امام حسن (علیه السلام) پرچم را از محمد گرفت و به قلب دشمن یورش برد و با یک ضربت شتر را از پای درآورد. [۲] جابر انصاری نقل کرده می‌گوید: در بصره با امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضور داشتم و ۷۰ هزار نفر با آن زن [عایشه] گرد آمده بودند ولی هر کس را می‌دیدم می‌گفت: علی (علیه السلام) مرا فراری داد، و هر مجروحی را دیدم می‌گفت: علی (علیه السلام) مرا مجروح ساخت، و هر کسی که در حال جان دادن بود می‌گفت: علی (علیه السلام) مرا کشت. در سمت راست لشکر صدای علی (علیه السلام) را می‌شنیدم و در سمت چپ هم صدای علی (علیه السلام) را می‌شنیدم. بر طلحه که به خاک و خون افتاده بود و تیری در سینه اش نشسته بود گذشتم و پرسیدم: این تیر را چه کسی به تو افکند؟ گفت: علی بن ابیطالب. گفتم: ای حزب بلقیس و ای حزب ابلیس! علی (علیه السلام) تیری نیفکند و تنها شمشیر به دست دارد. گفت: مگر نمی بینی چگونه گاه به آسمان می‌رود و گاه به زمین، گاه از مشرق فرود می‌آید و گاه از مغرب، و مغرب و مشرق را برای خود یکسان ساخته است؟! به هر جنگجویی می‌رسد نیزه اش می‌زند و با هرکس روبه رو می‌شود او را می‌کشد؛ یا ضربتی میزند، یا به خاک می‌افکند، یا بر او نهیب می‌زند که ای دشمن خدا بمیر، و هیچ کس از دست او نمی گریزد. [۱] ---------- [۱]: . الجمل شیخ المفید ۱۶۱؛ وقعة الجمل ۱۴۱؛ تاریخ الطبری ۳/۵۲۴؛ مروج الذهب ۲/۳۶۶؛ منهاج البراعه ۱۷/۶۷. [۲]: . مناقب ابن شهرآشوب ۳/۱۸۵؛ بحار الانوار ۳۲/۱۸۷ و۴۳/۳۴۵؛ منهاج البرائة ۳/۱۸۷. [۱]: . المحلی ۴۱۰ به نقل از الامام علی بن ابی طالب (علیه السلام) احمد الرحمانی ۶۰۴. @zandahlm1357
جن در حکمة الاشراق آمده است: گروهی از مردم در بند از شهرهای شیروان و عده ای از مردم آذربایجان، صورت جنها و شیاطین را دیده اند. آنان در جایی، جمع زیادی از آنها را مشاهده کرده بودند که توان دفع آنها را نداشتند. این حادثه، یک بار و دو بار اتفاق نیفتاده است، بلکه هر لحظه ظاهر می‌شدند و دست مردم هم به آنها نمی رسید. عَرض شهر راه شناخت عرض شهر، این است که نهایت ارتفاع خورشید در نظر گرفته شود و از میل خورشید اگر شمالی است کاسته شود و اگر جنوبی است به آن افزوده شود. حاصل تمام عرض است سپس نود درجه نصف النهار از آن کم شود، عرض شهر بدست می‌آید. راه دیگر: نهایت انحطاط ستاره ای که همیشه ظاهر است از غایت ارتفاع آن کاسته شود و باقیمانده به غایت انحطاط اضافه و از غایت انحطاط کم شود، باقیمانده عرض شهر است. راه ساده تر: غایت انحطاط و ارتفاع را جمع کن، نیمی از آن عرض شهر است. ابوسعید ما با می‌و مستی سر تقوا داریم دنیا طلبیم و میل عقبی داریم کی دنیا و دین هر دو بهم جمع شوند اینست که ما نه دین نه دنیا داریم @zandahlm1357