eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام سیدحسن نصرالله به شهید رئیسی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ چه بود؟ 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محمد منظرپور سردبیر سابق BBC و آلن اکباتانی فعال سیاسی اپوزیسیون: رضا پهلوی مزدور اسرائیل است و به دلیل حمایتش از اسرائیل، نزد مردم منفورتر از رجوی شده است. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📸 تظاهرات میلیونی مردم یمن در حمایت از و 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یادی کنیم از این حرکت پوتین، بخاطر اینکه اردوغان موقع دست دادن از جاش بلند نشد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توضیحات امام جمعه شیراز از شهادت امام جمعه کازرون 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا به کمک می‌کنیم با اینکه خودمون کلی مشکل داریم؟ ✅ حتما این ۹۰ ثانیه را و بازنشر کنید. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
ترانه خم شد و مشغول بستن بند کفشش شد...خودش هم نفهمید چرا سنجاق پیکسلی که به بغل ال استار صورتی اش زده بود را باز کرد و کف اتومبیل انداخت...شمیم کوله اش را روی شانه جابه جا کرد و گفتکبچه ها یه خبر داغ...سه نفر به او خیره شدند و مشتاق شنیدن...شمیم:واسه مامان بزرگم خواستگار اومده........هر سه نفر مات به شمیم خیره شدند....شمیم با ذوق ادامه داد:یه پیرمرد خیلی خوش تیپ و با کالس...وای بچه ها نمیدونید چقدر با حال بود... مهندس بود...سه تا بچه هاش خارجن...دو سال از مامان بزرگ من کوچیکتره...کل فامیلی ما ریخته به هم...بابام و کارد بزنین خونش در نمیاد...عموهاممخالفن...عمه هام راضی....وای یک خر تو خری شده که...ترانه:وای بچه هاما بریم بمیریم....واسه ی ننه بزرگ شمیم خواستگار میاد و ما....دستهایش را رو به اسمان گرفت و گفت:خدایا مارو دریاب...سحر:حاال مادر بزرگت چی میگه...شمیم با قهقهه گفت:اون راضیه....پریناز:کجا اشنا شدن حاال؟ شمیم:تو کاروان حج... گفته بودم مامان بزرگم تابستون رفته بود حج عمره ... این کوله امم مامانیم اورده دیگه...ترانه چشمکی زد و گفت:مامان بزرگت رفته بود حج، خدا رو زیارت کنه دیگه...یا رفته بود دنبال شووووور...پریناز:رفته طواف ...گفته:خدا منو از این تنهایی دربیار....سحر ادامه ی حرفش گفت: یه شوهر خوب برام جور کن....پریناز با خنده گفت:...خدا هم حاجت رواش کرده....شمیم خنده اش گرفته بود با این حال گفت:مراقب حرف زدنتون باشه....ترانه:حاال این پاپا بزرگت زنش مرده؟ شمیم:اره...بعد با لحن جدی گفت:زن داشته باشه و عاشق مامان پیری من شده باشه؟؟؟ترانه بعضی وقتها یه حرفایی میزنی...ترانه:حاال چرا بابات اینا مخالفن؟خوب بده مامان بزرگت از تنهایی درمیاد....شمیم:بابام میگه ما ابرو داریم و از این جور حرفها.... وای بچه ها بابام فهمید کجا اشنا شدن...نزدیک بود سکته کنه....همش داد میزد اون حج قبول نیست.... اون طواف قبول نیست.... این زیارت نبود....ترانه میان کالمش امد و گفت:عشق بازی بود...شمیم کوله اش را از روی شانه اش برداشت و به سمت ترانه حمله کرد و ترانه با خنده جای خالی داد و با سرعت شروع به دویدن کرد...و شمیم هم به دنبالش...که باعث خنده ی سحر و پریناز شد.ترانه فریاد کشید:روان نویس مشکی کی داره؟؟؟؟؟ هدیه:زهرمار کر شدیم...ترانه با لحنی ناله مانند گفت:بمیرید همتون.....این همه دم و دستگاه و با خودتون هلک و هلک میارید و میبرید یه کالس سی نفره یه نفر روان نویس مشکی نداره.........سحر سرش را از روی کتابش بلند کرد و پرسید:ترانه بلندگو قورت دادی؟چه خبرته؟ ترانه با همان ناله گفت:نخوندممممممممممممممم...بگو یه کلمه... سحر برسونیا....و باز داد زد:بابا خودکار مشکی هم کسی نداره؟؟؟ کیمیا خودکار را به سمتش گرفت و گفت:بابا کنسل کنیم امتحان و...اخه ماه اوله هنوز....ای بابا....ترانه:اره بچه ها بریم کنسلش کنیم؟؟؟ سحر:قربونت کیمیا بذار اینجا بشینه تقلبشو بنویسه رومیز... اینو نبر پایین کار دستمون میده...هدیه:راست میگه....خانم کشور به خون این تشنه است...اینو ببینه پدر همونو در میاره....بیخیال...ترانه برایشان شکلکی در اورد و مشغول نوشتن روی میز شد.سحربا سرزنش گفت:چند صفحه رو میتونی بنویسی؟؟؟ چرا نمیخونی ترانه...ترانه همانطور که مینوشت گفت:وای به حالت ریز بنویسی...نرسونی میکشمت...سحر سری تکان داد و ترانه همچنان مشغول نوشتن بود.ترانه جلو جلو و تند تر از بقیه راه میرفت. ۱۰ پریناز از سحر پرسید:این چشه؟ سحر اهی کشید و گفت:سهیلی جاشو عوض کرد و برد جلو نشوندش...هرچی رو میز نوشته بود و میخواست از من بنویسه... شد کشک...حاال با من قهر کرده انگار تقصیر منه...ترانه ایستاد و با لحنی عصبی گفت:من قهر کردم االن؟؟؟ شمیم:پس چرا عین ادم با ما راه نمیای؟ ترانه کوله اش را جابه جا کرد و گفت:میخوام برم دستشویی...و با خنده و حرص کوله پشتی اش را در اغوش سحر پرتاب کرد.پریناز خنده اش گرفت و سحر با غر غر عینکش را روی چشمش جا به جا کرد.اقای باقری با حرص فریاد زد:بچه های امیر اباد... پس کجایین شماها؟؟؟ پریناز:االن میایم....ترانه صورتش را با دستمال خشک کرد و خواست حرفی بزند که یاد صبح افتاد... پیکسلش را در ماشین سزاوار جا گذاشته بود... لبخند مرموزی روی لبهایش نشست موهایش را از روی چشمش کنار زد و اهسته به سمت ماشین حرکت کرد.بقیه هم پشت سرش می امدند.سزاوار سالمشان را پاسخ داد و ترانه بعد از کمی سکوت گفت:ببخشید... شما تو ماشین پیکسل پیدا نکردین؟؟؟ سزاوار:متعجب نگاهش کرد و
پرسید:چی هست؟ ترانه با لبخندی ادامه داد و گفت:یه چیز گرد کوچولو که مثل سنجاق سینه میمونه...یه عکس هم روش داره...سزاوار پرسید:چه عکسی؟ ترانه: عکس پلِی...Play…و ساکت شد... لبش را به دندان گرفت .... چه میخواست بگوید... ...boy Play ....صاف در چشمان سورن زل بزند بگوید.... ... boy Playنگاهی به سزاوار انداخت و گفت:عکس یه... یه ...خرگوش سفید...سزاوار پوزخندی زد و گفت:اهان...ترانه با حرص گفت:کجاش خنده داشت ...سزاوار:هیچ جاش... اما واقعا داشت از شدت خنده منفجر میشد... چهره ی ترانه حین ادای یه خرگوش سفید دیدنی بود...دست در جیب کتش کرد و پیکسل را روی داشبورد ماشین گذاشت و گفت:اینه؟ ترانه با حرص به او خیره شد و اهسته و زیر لب گفت:ممنون....سزاوار:خواهش میکنم...پریناز بی توجه به حال ترانه که حس میکرد در عمرش اینقدر ضایع نشده است گفت:اقای سزاوار... لطفا شماره تلفنتون و بدید...سزاوار از اینه به او خیره شد و گفت:برای چی؟ پریناز پوزخند پیروزمندانه ای زد و گفت:ممکنه صبحا مشکلی پیش بیاد و ماها نتونیم بیایم... چطوری به شما خبر بدیم...سزاوار که خلع سالح شده بود گفت:اهان... باشه...پشت چراغ قرمز ایستاده بود وکه پریناز و بقیه شماره ی سزاوار را یادداشت کردند.شمیم کاغذ کوچکی رو به سزاوار گرفت و گفت:اینم شماره تلفن ماها.... اگه نتونستید یه روز بیاید... قبلش به ما خبر بدید...سزاوار اب دهانش را فرو داد و کاغذ را گرفت...یاد حرف فرزین افتاد... خنده اش گرفته بود... سمانه اگر میفهمید شماره اش را به جز خودش چهار دختر دیگر هم دارند..... او را سر و ته میکرد... کاغذ را داخل داشتبورد گذاشت...ترانه نفس عمیقی کشید... پریناز ضربه ی خوبی به او زده بود... اما برای تالفی ضایع شدن کافی نبود... در افکارش میچرخید که شمیم گفت:اقای سزاوار...سزاوار:بله؟ شمیم که وسط نشسته بود خودش را کمی باال کشید و گفت: اسم شما چیه؟؟؟ سزاوار لبخندی زد و گفت:اینقدر مهمه؟ شمیم:خوب..خوب... بله دیگه.... اخه میدونید....به جز شما یه اقای سزاوار دیگه هم راننده هستن.... بعد ماها قاطی میکنیم...سحر زیر گوشش گفت:این چرت و پرتها چیه میگی؟ سزاوار گفت:خوب...و منتظر بود تا شمیم ادامه دهد.شمیم اهی کشید و گفت:خوب اگه مشکلی پیش بیاد ما اسم شما رو بدونیم که با اون یکی اقای سزاوار قاطی نکنیم...سزاوار: خوب اگه اسم اون یکی اقای سزاوار و بدونید دیگه قاطی نمیکنید...من سزاوار هستم... ایشونم... حاال اسمش هرچی که هست رو به نام کوچیک صدا بزنید... اینطوری قاطی هم نمیکنید...شمیم وارفت... پریناز خنده اش گرفته بود و سحر با اخم به او خیره شده بود و ترانه درکش میکرد چقدر ضایع شدن بد است.سزاوار هم در دل جشن به پا کرده بود.... چهره های بق کرده ی انها دیدنی تر از هر فیلم کمدی بود.پریناز اهسته گفت:میمیره اسمشو بگه...سحر:لابد اره... چقدر ادم مذخرفیه....اه...حالم بهم خورد...شمیم:متنفرم ازش...ترانه به سمت انها چرخید و با اشاره ی چشم پرسید:چی شده...پریناز هم اشاره کرد:بعدا میگم...ترانه به حالت عادی نشست و نگاهی به ضبط خاموش انداخت و بی هوا پرسید:ماشین مال خودته؟ این پسر ارزش احترام گذاشتن را نداشت وگرنه از دوم شخص جمع استفاده میکرد...سزاوار متعجب گفت:بله؟؟؟ ترانه:مطمئنی ندزدیدیش؟ سزاوار بهت زده تر از قبل گفت:بله برای خودمه...ترانه:پس میتونی رادیوشو روشن کنی...سزاوار سری تکان داد و گفت: رادیوش خرابه...ترانه که حرصش گرفته بود گفت:جدی... ✍ نام داستان راننده سرویس ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
کارگاه خویشتن داری 28.mp3
14.96M
۲۸ 📌هنگام قضاوت دیگران، رویِ برچسب‌هایی که به رفتار و زندگی آنان میزنیم؛ درحقیقت صفاتِ نفس و ویژگی‌های شخصیتی خودمان را یادداشت میکنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم‏ گرچه دانم که به جائی نبرد راه غریب من به بوی سر آن زلف پریشان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم چون صبا با تن بیمار و دل بی‏طاقت به هواداری آن سرو خرامان بروم‌‌‏ در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت با دل زخم‏کش و دیده‏ی گریان بروم‏ **** خداوندا مو بیزارم از این دل شو روزان در آزارم از این دل ز بس نالیدم از نالیدن کس ز مو بستون که بیزارم از این دل **** غم عالم همه کردی ببارم مگر مو لوک مست سر قطارم مهارم کردی و دادی به ناکس فزودی هر زمان باری ببارم **** ز دست چرخ وارون داد دیرم هزارون ناله و فریاد دیرم نشسته دلستانم با خس و خاک چگونه خاطر خود شاد دیرم **** غم عشق تو مادر زاد دیرم نه از آموزش استاد دیرم بدان شادم که از یمن غم تو خراب آباد دل آباد دیرم **** زبخت بد هزار اندیشه دیرم همیشه زهر غم در شیشه دیرم ز ناسازگاری بخت و گردش چرخ فغان و اه و زاری پیشه دیرم **** زعشقت آتشی در بوته دیرم در آن آتش دل و جان سوته دیرم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
◼️مخاطبان و فرهیختگان عزیز نظر به اهمیت مطالب بارگذاری شده و ضرورت مطالعه آن ؛ یک شنبه ها بارگذاری نخواهیم داشت. از همراهی شما سپاسگذاریم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
37.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 فرازهایی زیبا و آسمانی ✳ استاد 💢 سوره و ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آيه۴۲ ۴۲- وَلَقَدْ اءَرْسَلْنَآ إِلَىَّ اءُمَمٍ مِّنْ قَبْلِكَ فَاءَخَذْنَهُمْ بِالْبَاءْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ و همانا به سوى امّت هاى پيش از تو (نيز پيامبرانى) فرستاديم، (و چون سرپيچى كردند) آنان را به تنگدستى وبيمارى گرفتار كرديم. باشد كه تضرّع كنند. نكته ها O باءساء به معناى جنگ، فقر، قحطى، سيل، زلزله وامراض مُسرى و ضرّاء به معناى غم، غصّه، آبروريزى، جهل و ورشكستگى است. O حضرت على عليه السلام فرمود: اگر هنگام ناگوارى‌ها مردم صادقانه به درگاه خدا ناله كنند، مورد لطف خدا قرار مى گيرند. (۱۰۲) مولوى در ترسيم اين حقيقت مى گويد: پيش حقّ يك ناله از روى نياز به كه عمرى در سجود و در نماز زور را بگذار و زارى را بگير رحم سوى زارى آيد اى فقير پيام ها ۱- بعثت انبيا در ميان مردم، يكى از سنّت هاى الهى در طول تاريخ بوده است. لقد ارسلنا الى اُمَم من قبلك ۲- تاريخ گذشتگان، عبرت آيندگان است. قبلك ۳- در تربيت و ارشاد، گاهى فشار وسخت گيرى هم لازم است. اخذناهم بالباءساء و الضرّاء ۴- مشكلات، راهى براى بيدارى فطرت وتوجّه به خداوند است. يتضرّعون ۵- هر رفاهى لطف نيست و هر رنجى قهر نيست. لعلّهم يتضرّعون ۶- همه ى افراد لجوج، با فشار و در تنگا و سختى قرار گرفتن هم رام نمى شوند. لعلّهم يتضرّعون ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاے ...🥀👆👆 كفعمى در بلد الامين فرموده: اين دعاء حضرت صاحب الامر عَلَيْهِ السَّلام است كه تعليم فرمود آن را به شخصى كه محبوس بود، پس خلاص شد: اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرينَ. (عج)🌼 @zandahlm1357
امام صادق علیه السلام: 🌹إذَا اِتَّهَمَ اَلْمُؤْمِنُ أَخَاهُ اِنْمَاثَ اَلْإِيمَانُ مِنْ قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ اَلْمِلْحُ فِي اَلْمَاءِ. 🔸هنگامی که مؤمن به برادر خود تهمت زند ايمان در دلش ناپدید می شود، آنچنان که نمک در آب ناپدید می شود. 🔸 وسائل الشیعه (باب احکام عشرت) جلد ۱۲ صفحه ۳۰۲ 📎 📎 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 مرور روزنامه‌های دوشنبه ۱۴۰۳/۰۸/۰۷ 🗓امروز مصادف با 🔹 ربیع الثانی ۱۴۴۶/۰۴/۲۴ 🔹 اکتبر ۲۰۲۴/۱۰/۲۸ 🔸سوء قصد نافرجام مأموران مخفی رضاخان به سید حسن مدرس ۱۳۰۵هـ.ش 📌بیشتر بدانید https://B2n.ir/Azhirekhabar5 🔸سالروز ورود کوروش پادشاه هخامنشی به بابل در سال ۵۳۹ پیش از میلاد 📌بیشتر بدانید https://B2n.ir/Azhirekhabar6 🔸روز جهانی جودو 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶شرارت رژیم صهیونیستی نه باید بزرگنمایی شود و نه کوچک‌انگاری 👤 رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار خانواده‌های شهدای امنیت: 🔹شرارت دو شب پیش رژیم صهیونیستی نه باید بزرگنمایی شود و نه کوچک‌انگاری. باید خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد. باید قدرت و اراده و ابتکار ملت ایران و جوانان کشور را به آنان فهماند. 🔹کیفیت فهماندن قدرت و اراده ملت ایران به رژیم صهیونیستی را باید مسئولان تشخیص دهند و آنچه را که صلاح این ملت و کشور است انجام گیرد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: شرارت دو شب پیش رژیم صهیونیستی نه باید بزرگنمایی شود و نه کوچک‌انگاری. باید خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: کیفیت فهماندن قدرت و اراده ملت ایران به رژیم صهیونیستی را باید مسئولان تشخیص دهند و آنچه را که صلاح این ملت و کشور است انجام گیرد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357