eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.7هزار عکس
36.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سؤال👇 با عرض سلام قانون جذب که می گویند با فکر مثبت به همه چیز میرسیم و حس مثبت داشتن. یا حلقه های عرفان محمد علی طاهری بحث می کنند. پاسخ👇 سلام علیکم حسن ظن داشتن به امور و نگاه مثبت به همه جریان ها از توصیه های دین است و اصل موضوع صحیح می باشد. اما آنچه افزاد متفاوت به عنوان عرفان مطرح می کنند، جز حقه بازی و فریب دادن افراد و به دام انداختن آنان نیست. لذا هرچه بخواهید در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام موجود است و اسلام غنی می باشد. فریب این گونه حرف ها و افراد را نخورید.
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
animation.gif
6.9K
امیرالشعراء ابوعبداﷲ محمدبن عبدالملک معزی نیشابوری فرزند امیرالشعراء عبدالملک برهانی نیشابوری از شاعران دربار الب ارسلان بود و خود برای نظامی عروضی از پدرش سخن رانده که «پدر من امیرالشعراء برهانی رحمه اﷲ در اول دولت ملکشاه به شهر قزوین از عالم فنا به دار بقا تحویل کرد و در آن قطعه که سخت معروف است مرا به سلطان ملکشاه سپرد در این بیت: من رفتم و فرزند من آمد خلف صدق او را به خدا و به خداوند سپردم ...» و به چگونگی راه یافتن خود به دربار ملکشاه سلجوقی به پایمردی علاءالدوله امیرعلی فرامرز ندیم و داماد ملکشاه اشاره می‌کند که چگونه روزی سلطان به عزم دیدن هلال رمضان بیرون می‌رود و ماه را پیش از دیگران می‌بیند و معزی که در این وقت حاضر بوده این رباعی را می‌گوید: ای ماه چو ابروان یاری گویی یا نی چون کمان شهریاری گویی نعلی زده از زر عیاری گویی در گوش سپهر گوشواری گویی سلطان را این رباعی خوش می‌آید و از راه انعام اسبی به شاعر می بخشد و معزی این رباعی را میگوید: چون آتش خاطر مرا شاه بدید از خاک مرا بر زبر ماه کشید چون آب یکی ترانه از من بشنید چون باد یکی مرکب خاصم بخشید سلطان بر او احسانها می‌کند و به رتبه‌اش می‌افزاید و فرمان می‌دهد تا او را به لقب امیرمعزی بخوانند منسوب به خود سلطان که لقب معزالدنیا و الدین داشت. پس از آن امیرمعزی شهرتی فراوان به دست آورد و از مقربان درگاه سلطان گردید و صاحب جاه و جلال شد چنانکه عوفی در لباب الالباب نویسد: «سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند و قبولها یافتند چنانکه کس را آن مرتبه میسر نبود، یکی رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و
محمودیان و معزی در دولت سلطان ملکشاه.» معزی تا پایان عهد ملکشاه یعنی تا سال ۴۸۵ ه.ق در خدمت این پادشاه بود بعد از وفات او و آشفتگی کار جانشینان وی، معزی مدتی از عمر خود را در هرات و نیشابور و اصفهان به سر برد و سرگرم مدح امرای مختلف این نواحی بود تا آنکه سنجر به سلطنت رسید و امیرمعزی بدو پیوست و از این پس تا پایان حیات در خدمت سنجر بود. عوفی درباره ٔ مرگ امیرمعزی نوشته است که روزی سلطان سنجر در خرگاه بود، ناگاه تیری از کمان شاه جدا شد و به امیرمعزی اصابت کرد و او در حال جان سپرد. بنا به تحقیقی که عباس اقبال در مقدمه دیوان معزی کرده قول عوفی بر این که معزی بعد از اصابت تیر در حال بمرد درست نیست و معزی مدتها بعد از این واقعه زنده بوده است، و اما از مرثیه‌ای که سنایی در مرگ معزی گفته معلوم می‌شود که معزی سرانجام به همان زخم تیر بدرود حیات گفته است و تاریخ مرگ او بنا به تحقیقات اقبال و صفا بین ۵۱۸ و ۵۲۱ ه.ق بوده است. ویژگی عمده شعر معزی سادگی آن است. کوششی که او در سرودن غزلهای نغز به کار برده -اگر چه فاقد سادگی و شیرینی غزلهای فرخی است- مسلماً وسیله مؤثری در پیشرفت فن غزل‌سرایی شده است. با این حال انوری در این بیت او را به تقلید از عنصری و فرخی متهم کرده است: کس دانم از اکابر گردن کشان نظم کو را صریح خون دو دیوان به گردن است بخشهای دیوان امیرمعزی در گنجور عبارتند از: قصاید ترکیبات ترجیعات مسمط غزلیات قطعات رباعیات https://eitaa.com/zandahlm1357
آفتاب اندر شرف شد بر جهان فرمانروا کرد دیگرگون زمین و کرد دیگرسان هوا داد فرمان تا کند در باغ نقاشی سحاب کرد یاری تا کند در راغ عَطّاری صبا گلبن از یاقوت رمّانی نهد بر سر کلاه یاسمین از پرنیان سبز بر بندد قبا هرکجا باشد بیابانی ز بی‌آبی چو تیه ابر نوروزی زند بر سنگ چون موسی عصا تا کنند از مرکبان در موج فوجی تاختن تا کنند از آهوان در سیل خیلی آشنا هست در عالم خلایق راکنون وقت‌نظر هست در صحرا بهایم را کنون جای چرا سرخ شد منقار کبک و سبز شد سم ‌گوزن تا توانگر گشت کوه از لاله و دشت از گیا شنبلید و لالهٔ نعمان به روی سبزه بر هست پنداری به مینا در، عقیق و کهربا خصم سوسن‌ گشت نرگس‌ چشم او زان شد دُژم عاشق‌ گل شد بنفشه‌ پشت او زان شد دو تا بلبلان وقت سحر گویی همی دستان زنند پیش تخت ناصرالدین مطربان خوش نوا قمریان‌ گویی همی‌گویند شاه شرق را روز آدینه خطیبان بر سر منبر دعا شاه روزافروز ابوا‌لحارث ملک ‌سنجر که هست پادشا گوهر خداوندی‌، عجم را پادشا آن جهانگیری که هست او بر سریر مملکت آفتاب خسروی بر آسمان کبریا بازوی دولت خطاب و افسر ملت لقب از ملوک عالم او دارد که هست او را سزا بازوی نصرت به این بازو همی گردد قوی افسر ملت به این افسر همی‌گیرد بها بخت عالی چون به درگاهش رسد هر بامداد خاک درگاهش به ‌چشم اندر کشد چون توتیا شکر او گویند در خُلد برین با یکدگر هر زمان جان ملک ‌سلطان و جان مصطفا آن همی‌گوید که صافی شد به‌ عدلش ملک من وین همی‌گوید که باقی شد به تیغش دین ما او سلیمان است و تیغ تیز او انگشتری وین مبارک پی وزیر‌ش آصف‌ بن‌ برخیا پهلوانان سپاهش روز بزم و روز رزم چون پری و دیو در فرمان او فرمانروا رای هر یک عالم آراید همی چون آفتاب خشم هر یک دشمن او بارد همی چون اژدها عز دین جان معزالدین بیفروزد همی زان ‌کجا کردست با فرزند او عهد و وفا تیغ تیز نصرت‌الدین نایب است از ذوالفقار زانکه او در نصرت دین نایب است از مرتضا از لطافت آسمان تفضیل دارد بر زمین هست با هر دو به تایید و سعادت آشنا گر دلیلی باید این را طالع او بس دلیل ور گواهی باید آن را طینت او بس ‌گوا شد ز رای این وزیر و دانش این دو امیر کار این خسرو عجب چون معجزات انبیا ای فزوده گوهر سلجوق را عز و شرف داده ملک و دولت مُوروث را نور و نوا رنجِ قارون است حاسد را ز تو روز نبرد گنج قارون است سائل را ز تو روز عطا با عنا باشد کسی ‌کز حکم تو تابد عنان بی‌هوی باشد کسی کش سوی تو باشد هوا بادِ عدل تو بگرداند بلا از دوستان آتش شمشیر تو بر دشمنان بارد بلا درگه میمون توکعبه است و دستت ز‌مزم است پایهٔ تخت تو رکن است و رکاب تو صفا گر به خواب اندر ببیند رایت تو رآی هند ور نبرد لشکر تو بشنود خان ختا از فَزَع شوریده‌ گردد رآی را تدبیر و رآی وز نهیب اندیشهٔ خان ختا گردد خطا بر سریرِ خسروی بادت بقای سَرمدی تا بود خاک و هوا و آب و آتش را بقا دشمنت را باد همچون آسیا پر آب چشم تا همی‌گردد سپهر آبگون چون آسیا تهنیت ‌کرده تو را میران به صد جشن چنین شاعران ‌گفته به هر جشنی تو را مدح و ثنا https://eitaa.com/zandahlm1357
🚩درصد دیه را دادگاه تعیین می کند یا پزشک قانونی ⁉️ درصد از کار افتادگی و نقص عضو توسط پزشکی قانونی مشخص می شود که بازوی مشورتی مقامات قضایی است. مثل کارشناسان رسمی دادگستری که در رشته اای مختلف به امور حقوقی کمک می کنند. رویه به این شکل است که پس از تثبیت وضعیت جسمی مصدوم، معاینه نهایی صورت می گیرد و بر اساس میزان جراحت و آسیب، درصدی از دیه کامل به عنوان ارش یا دیه از کار افتادگی ویا نقص عضو تعیین می شود. دادگاه با ملاحظه سایر جوانب، شرکت بیمه گر یا مسبب حادثه یا صندوق تامین خسارت های بدنی را ملزم به پرداخت جزای نقدی (دیه) می کند. https://eitaa.com/zandahlm1357 Vakiil
💡بیشتر بدانیم........ 🔰اگر شخصی چکی را صادر و فوت نماید. این چک جنبه کیفری ندارد. در صورت طرح شکایت موقوفی تعقیب صادر می شود. تنها می توان علیه ورثه دادخواست مطالبه وجه داد. https://eitaa.com/zandahlm1357 Vakiil
⁉️ آیا شاغل شدن زن در گروی رضایت شوهر است؟ ✅اصولا وظیفه کار و تامین معاش زندگی بر عهده مرد است. این موضوع نه تنها در قانون که قبل از آن در شرع هم مورد تاکید قرار گرفته است. ✅در واقع حقوق به تبعیت از دین اشتغال را از وظایف مهم مرد می‌داند. البته مانند مورد بالا زن هم می‌تواند در سند ازدواج شرط کند که پس از ازدواج مشغول به کار شود یا اگر تاکنون شاغل بوده است همچنان به شغل خود ادامه دهد. ✅اگر در قباله ازدواج در قسمت؛ مشخصات طرفین در مورد زن نوشته شود کارمند، کارگر یا هر عنوان دیگر اصل بر این است که شوهر با علم و اطلاع از شغل خانم با او ازدواج کرده است پس دیگر نمی‌تواند او را از ادامه اشتغال منع کند. نباید فراموش کرد که حتی اگر اشتغال زن در قباله ازدواج به صورت یک حق شرط شود باز شوهر این امکان را دارد که اگر مدتی بعد شغل او را مخالف مصالح خانوادگی و حیثیت یا شان خود یا زن تشخیص داد از دادگاه ممانعت زن از ادامه کار را بخواهد. ✅ماده 1117 قانون مدنی می‌گوید: شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که مخالف مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند. ✅قاضی دادگاه تنها کسی است که می‌تواند تشخیص دهد آیا شغل زن حقیقتا با حیثیت و مصالح خانوادگی زوجین مخالف است یا خیر. پس در این مورد که شغل زن خلاف مصلحت است یا خیر نظر مرد تعیین کننده نیست و قاضی است که باید نظر آخر را بدهد. https://eitaa.com/zandahlm1357 Vakiil
🚩تقسیم ارث مادر 🔺فردی که مادر است، اگر فوت کند مانند باقی افراد، ارث او بین افراد حاضر در نزدیک‌ترین طبقه (در صورت وجود) که طبقه اول شامل پدر، مادر، اولاد و اولاد اولاد تقسیم می‌شود. و اولاد پسر دو برابر دختر سهم می برند 🔹حال اگر هیچ فردی از طبقه اول این فرد زنده نباشند نوبت به طبقه دوم می‌رسد، و به همین ترتیب پیش می‌رود. 🔸البته باید توجه کنید که اولاد اولاد (نوه‌ها) در واقع قایم مقام فرزندان هستند. 🔺درصورتیکه فرد مثلا یک پدر یا مادر داشته باشد، هنگام فوت و همراهش فرزند زنده‌ای نداشته باشد و به جای آن نوه داشته باشد، نوه‌ها به قائم مقامی از طرف پدر و مادرشان یعنی فرزندان مورث ارث می‌برند. https://eitaa.com/zandahlm1357 Vakiil
✅️ یادمان باشد... 1⃣ هرگاه زوج فوت کند همسر دائمی اش از حقوق وظیفه و مستمری شوهرش برخوردار میگردد. 2⃣ ازدواج زوجه مانع دریافت حقوق شوهر مرحومش نمی باشد. 3⃣اگر زوجه خود مستمری بگیربوده و یا حقوق باز نشستگی دریافت می کند این امر مانع از آن نمی شود که حقوق و مستمری شوهر متوفایش را دریافت نکند.(ماده 48 قانون حمایت از خانواده) Vakiil ✍آیا در ایام‌ تعطیلی رسمی،‌ کارفرما می تواند به کارگر اجبارا تعطیلی ندهد؟ پاسخ👇 ✅خیر. تعطیلات رسمی جزو تعطیلی با مزد می باشد و در صورت کارکرد کارگر در روز تعطیل رسمی بایستی به وی اضافه کاری تعلق بگیرد. در غیر اینصورت مغایر با قانون خواهد بود. https://eitaa.com/zandahlm1357 Vakiil
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357