eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
24.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون دختری به نام نل از سری کارتونهای دهه شصت قسمت پنجم 🏴اخبار داغ سلبریتی ها🏴
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هفتاد و ششم چشمانش به زیر افتاد، برای لحظاتی طولانی به فکر فرو رفت و من چیزی برای گفتن نداشتم که امشب شمه‌ای از عطر حضورش را احساس کرده و باز نمی‌توانستم باور کنم که عقیده‌ام چیز دیگری بود. سپس آهسته سرش را بالا آورد و با آرامش عجیبی جواب داد: «نمی‌دونم چرا فکر می‌کنم ایشون الان زنده هستن! خُب یعنی هیچ وقت به این قضیه فکر نکردم! چون اصلاً این قضیه فکر کردنی نیس! یه جورایی احساس کردنیه!» و من قانع نشدم که باز سماجت کردم: «خُب چرا همچین حسی می‌کنی؟» که لبخندی مؤمنانه روی صورتش درخشید و با دلربایی جواب داد: «خُب حس کردم دیگه! نمی‌دونم چه جوری، ولی مثلاً همین امشب حس می‌کردم داره نگام می‌کنه!» سپس از روی تأثر احساسش سری تکان داد و زمزمه کرد: «یا مثلاً همون شبی که ما اومدیم تو این خونه، احساس کردم هوامون رو داره!» و به عمق چشمان تشنه‌ام، چشم دوخت تا باور کنم چه می‌گوید: «الهه! از وقتی که خدا آدم رو خلق کرده، همیشه یه کسی بالای سرش بوده تا هواشو داشته باشه! تا یه جورایی واسطه رحمت خدا به بنده‌هاش باشه! تا وقتی آدم‌ها دلشون می‌گیره، یکی روی زمین باشه که بوی خدا رو بده و آروم شون کنه! حالا از حضرت آدم که خودش پیغمبر بوده تا بقیه پیامبران الهی. از زمان حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هم همیشه بالا سرِ این امت یه کسی بوده که هواشون رو داشته باشه! اگه قرار باشه امام زمان (علیه‌السلام) چند سال قبل از قیام، تازه به دنیا بیاد، از زمان شهادت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) تا اون زمان، هیچ کسی نیس که واسطه رحمت خدا باشه!» نمی‌فهمیدم امت اسلامی چه نیازی به حضور واسطه رحمت خدا دارد و مگر رحمت الهی جز به طریق واسطه به بندگانش نمی‌رسید که بایستی حتماً کسی واسطه این خیر می‌شد و صدای همهمه زنی که در حیاط با مامان خدیجه صحبت می‌کرد، تمرکزم را بیشتر به هم می‌زد که با کلافگی سؤال کردم: «خُب چرا باید حتماً یه کسی باشه تا واسطه رسیدن نعمت خدا بشه؟» فهمیده بود قصد لجاجت ندارم و تنها برای گرفتن پاسخ سؤالم، صادقانه اصرار می‌کنم که به آرامی خندید و با لحنی متواضعانه پاسخ داد: «الهه جان! من که کاره‌ای نیستم که جواب این سؤال‌ها رو بدونم، ولی یه وقت‌هایی می‌رسه که آدم حس می‌کنه انقدر داغونه یا انقدر گناه کرده و وضعش خرابه که دیگه خجالت می‌کشه با خدا حرف بزنه! دنبال یه کسی می‌گرده که براش وساطت کنه، که خدا به احترام اون یه نگاهی هم به تو بندازه...» و حالا صدای زن بلندتر شده و فکر مجید را هم پریشان می‌کرد که دیگر نتوانست ادامه دهد. از اینکه چنین بحث خوب و معقولی با این سر و صدا به هم ریخته بود، ناراحت از جا بلند شدم تا پنجره اتاق را ببندم بلکه صدای شکایت‌های زن کمتر آزارمان بدهد، ولی چیزی شنیدم که همانجا پشت پنجره خشکم زد: «حاج خانم! چرا حرف منو باور نمی‌کنید؟!!! من این دختر رو می‌شناسم! همه کس و کارش رو می‌شناسم! اینا وهابی‌ان! به خدا همه‌شون وهابی شدن!» و نمی‌دانم از شنیدن این کلمات چقدر ترسیدم که مجید سراسیمه به سمتم آمد و با نگرانی سؤال کرد: «چی شده الهه؟ چرا رنگت پریده؟» و هنوز کنارم نرسیده بود که او هم صدای زن را شنید: «حاج خانم! به خدا راست میگم! به همین شب عزیز راست میگم! شوهر بدبختم کارگرشون بود! تو انبار خرمای بابای گور به گورش کار می‌کرد! به جرم اینکه شوهرم شیعه‌اس، اخراجش کرد! حتی حقوق اون ماهش هم نداد! تهدیدش کرد که اگه یه دفعه دیگه پاشو بذاره تو انبار، خونش رو می‌ریزه! شوهر بیچاره منم از ترس جونش، دیگه دنبال حقوقش هم نرفت!» و مجید احساس کرد پایم سُست شده که دستم را گرفت تا زمین نخورم. او هم مثل من مات و متحیر مانده بود که نمی‌توانست به کلامی آرامم کند و هر دو با قلب‌هایی که به تپش افتاده بود، به شکوائیه زن گوش می‌کردیم. هر چه مامان خدیجه تذکر می‌داد تا آرام‌تر صحبت کند، گوشش بدهکار نبود و طوری جیغ و داد می‌کرد که صدایش همه حیاط را پُر کرده و به وضوح شنیده می‌شد: «باباش وهابیه! همه‌شون با یه عده عرب وهابی ارتباط دارن! الانم یه مدته که باباش غیبش زده و رفته قطر!» و دیگر نتوانستم سرِ پا بایستم که همانطور که دستم در دست مجید بود، روی مبل نشستم. https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamosigiirani - کانال شعر و موسیقی اصیل ایرانی.mp3
1.28M
تصنیف : ‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد دولت خبر ز راز نهانم نمی‌دهد از بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم اینم همی‌ستاند و آنم نمی‌دهد مردم ز انتظار و دراین پرده راه نیست یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین کان جا مجال بادوزانم نمی‌دهد چندان که بر کنار چو پرگار می‌شدم دوران چو نقطه ره به میانم نمی‌دهد شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی بدعهدی زمانه زمانم نمی‌دهد گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
آشنا آشنا: بارز يك رهبر اسلامي بود. او، به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. و او، ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباوري بخشيد. و او، صلاي استقلال و آزادگي را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاي ملل تحت ستم جهان زنده كرد. و او، در عصري كه همه ي دستهاي قدرتمند سياسي براي منزوي كردن دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي تلاش مي‌كردند، نظامي بر اساس دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي پديد آورد و دولت و سياستي اسلامي بنيان نهاد. و او، جمهوري اسلامي را ده سال در ميان طوفانهاي سهمگين و حوادث سرنوشت ساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدايت كرد و به نقطه يي مطمئن رسانيد. ده سال رهبري او براي مردم و مديران ما، يادگاري فراموش نشدني و ذخيره يي بس گرانبهاست. رهبري نظام جمهوري اسلامي، اكنون با اين ذخيره ي ارجمند و تمام نشدني، و نيز با آن تصوير والا و دست نيافتني از شخصيت رهبر كبيرمان روبه روست. نه اين جانب كه طلبه يي كوچك، با كاستيها و قصورهاي فراوان است، و نه هيچ فرد ديگري در جمهوري اسلامي قادر نيست كه به قله ي آن شخصيت ممتاز و استثنايي دست يابد و خود را با پدر و معمار انقلاب اسلامي و سازنده و پردازنده ي جمهوري اسلامي مقايسه كند. او، آن نخستين بود كه دومين نداشت، و فاصله ي ميان او و امثال اين جانب، فاصله يي ژرف و ناپيمودني است؛ ليكن اكنون اين فرصت بزرگ و استثنايي براي امثال اين جانب وجود دارد كه از آن ذخيره ي بسيار گرانبها، همچون وديعه يي الهي و الهامي معنوي، بهره مند گرديم. اين جانب كه خود را شاگردي متواضع و فرزندي مطيع و مريدي دلباخته ي آن روح اللَّه مي‌دانم، اين توفيق را داشته‌ام كه در تمام مدت ده سال و چند ماه پس از ورود رهبركبير به ايران، تا لحظه ي عروج آن روح ملكوتي، از آن سرچشمه ي فياض سيراب شده و لحظه لحظه ي جريان مبارك آن هدايت الهي را با همه ي وجود خود لمس كنم. سخن و اشارت او، انديشه و نصيحت او، دستور و توصيه ي او، و بالاخره عمل و رفتار او، عطيه‌هاي گوناگوني بود كه سخاوتمندانه از آن قله ي مصفا مي‌جوشيد و معدودي از ياران او را كه در دامنه بودند، پيوسته بهره مند مي‌كرد. درس او، تنها آن نبود كه در حوزه ي علميه از او فرا گرفتيم، يا در دوران شانزده ساله ي مبارزه از دور و نزديك، به جان نيوشيديم؛ بزرگترين و ماندگارترين درس او، آنها بود كه در اين ده سال، همچون آيات حكمت به جان و دل خريديم و در لوح ضمير ثبت كرديم. به كمك و اراده ي الهي، هيچ حادثه و هيچ انگيزه يي نخواهد توانست آن را كه بخشي از وجود ماست، از ما جدا كند، و اين جانب در مسؤوليت خطير و جديد خود، ملتزم و متعهدم كه موبه مو، آن درسهاي الهي را به كار بندم. اكنون كه تكليف خطير و بار سنگين اين امانت الهي، به وسيله ي خبرگان و برگزيدگان ملت، به اين جانب محول شده است، لازم مي‌دانم در اين روزهاي حساس و فراموش نشدني، توجه همه ي آحاد ملت عزيز و مسؤولان كشور را به نكاتي جلب كنم: ۱) ادامه دارد..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا