#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هشتاد و سوم چه افسانهای بو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و هشتاد و چهارم
چند روزی هم میشد که حقوق کار در دفتر مسجد را هم گرفته بود تا بتوانیم از این به بعد خرج زندگیمان را خودمان بدهیم و به همین بهانه، دیگر باری هم بر دوش غرور مردانهاش نبود و حسابی احساس رضایت میکرد. حقوق کار در دفتر مسجد چندان زیاد نبود، ولی میتوانست کفاف یک زندگی ساده را بدهد، به خصوص که آسید احمد همچنان حواسش به ما بود و هر از گاهی چه خودش چه مامان خدیجه، برای ما میوه نوبرانه یا وسیله مورد نیازی میآوردند و خیلی اوقات ما را میهمان سفره با برکتشان میکردند تا کمتر تحت فشار خرج زندگی با این حقوق اندک قرار بگیریم. مجید کار خودش در پالایشگاه را بیشتر میپسندید و حقوق بهتری هم میگرفت، ولی از همین کار ساده در مسجد هم راضی بود و خدا را شکر میکرد. با دست راستش هنوز نمیتوانست کار زیادی انجام دهد و دیروز دکتر پس از معاینه، وعده داده بود که شاید تا یکی دو ماه دیگر وضعیتش بهتر شده و بتواند به سر کارش در پالایشگاه بازگردد.
خورشید مثل اینکه از یک روز آتش باری بر سرِ بندر خسته شده باشد، به روی بستر آبی دریا دراز کشیده و کم کم میخواست بخوابد که نیمی از چشمانش به زیر دریا رفته و با نیم دیگری از نگاه داغ و پُر حرارتش همچنان برای کودکانی که در ساحل میدویدند و بازی میکردند، دست تکان میداد که من و مجید هم از روی نیمکت بلند شدیم تا با این غروب زیبا خداحافظی کرده و راهی خانه شویم، ولی دلمان نمیآمد از این صحنه رؤیایی دل بکنیم که به جای مسیر منتهی به خیابان، به سمت دریا رفتیم و درست جایی که امواج بر روی ساحل میخزیدند و باز عقب میکشیدند، برای لحظاتی به تماشای غروب پُر ناز و کرشمه خورشید ایستادیم. شانه به شانه هم، رو به دریا ایستاده و در دل وزش باد خوش بوی جنوب، چشم به افق سرخ خلیج فارس سپرده و به قدری دل از دست داده بودیم که بوسه نرم آب بر قدمهایمان را حس نمیکردیم تا لحظهای که احساس کردم مچ پایم در آب فرو رفت که خودم را عقب کشیدم و با صدایی هیجانزده، مجید را صدا زدم: «وای مجید! خیس شدم!» موج آخری حسابی شیطنت کرده و قدمهایمان را تا مچ پا در آب فرو برده بود، ولی مجید که جوراب به پایش نبود، خیسی آب را از زیر دمپاییهای لاانگشتیاش به خوبی حس کرده و به روی خودش نیاورده بود که به آرامی خندید و گفت: «حالا خوبه بندری هستی و انقدر از آب میترسی!» ابرو در هم کشیدم و همانطور که پاهایم را تکان میدادم تا آب دمپاییهایم خارج شود، با لحنی کودکانه گلایه کردم: «نمیترسم! میخواستم برم مسجد! حالا جورابم خیس شد!» و دیگر خیسی جوراب از یادم رفت و هر دو به همدیگر خیره شدیم که با آمدن نام مسجد، هر دو به یاد یک موضوع افتاده و من زودتر به زبان آمدم: «حالا چی کار کنیم؟» و مجید دقیقاً میدانست چه میگویم که با خونسردی پاسخ داد: «خُب میریم همین مسجد اهل سنت که اونطرف خیابونه!» ولی من از روزی که به خانه آسید احمد آمده بودم، نمازهایم را در خانه خوانده یا به همراه مامان خدیجه به مسجد شیعیان محله رفته و به امامت آسید احمد اقامه کرده بودم.
با ما همراه باشید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani-7 - تصنیف : از خون جوانان وطن.mp3
4.05M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطه ری رشگ ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه كجرفتاری ای چرخ
چه بد كرداری ای چرخ
سر كین داری ای چرخ
نه دین داری
نه آیین داری ای چرخ
از اشک همه روی زمین زیر و زبر كن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر كن
غیرت كن و اندیشهی ایام بتر كن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر كن
چه كجرفتاری ای چرخ
چه بد كرداری ای چرخ
سر كین داری ای چرخ
نه دین داری
نه آیین داری ای چرخ
#عارف_قزوینی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: «كدام خانه يي سزاوارتر از كعبه وخانه ي امن وطهارتِ ناس كه در آن به هرچه تجاوز و ستم و استعم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ونيرو واراده ي افراد
بشر را در اختيار بگيرد؛ حال چه سنگ و چوب، و چه قدرتهاي شيطانيِ سلطه گر و جبار، و چه عصبيتهاي جاهلي و ناحق كه: «فماذا بعدالحقّ الّاالضّلال» (۹). حج ابراهيمي ومحمّدي (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) و حج علوي و حسيني (عليهماالسّلام) آن است كه در آن توجه به خدا و پناه بردن به حكومت و قدرت او، با پشت كردن به قدرت طواغيت و جباران همراه باشد. زمزمه ي مناجات سالار شهيدان و سيّد شباب اهل الجنة در عرفات، چه زيبا اين هر دو را در يك سخن ميسرايد: «الهي انت كهفي حين تعييني المذاهب في سعتها... وانت مؤيّدي بالنّصر علي اعدائي و لولا نصرك ايّاي لكنت من المغلوبين... يا من جعلت له الملوك نيرالمذلّة علي اعناقهم فهم من سطواته خائفون» (۱۰). و خطبه ي رسول خدا (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) در يوم التروية كه در آن نسخ مقررات جاهليت وتحذير از فريب شيطان براي وادار كردن بني آدم به عبادت خود و حكم قاطع به پيوند برادري ميان همه ي مسلمين را اعلام فرمود، خط كلي حج را معين ميكند. كدامين جان تشنه است كه از فيض كوثر محمّدي (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) و جوشش زمزم حسيني، اين جرعهها را بنوشد و هنوز در مضمون سياسي حج دچار ترديد و ابهام باشد؟ حج بي برائت، حج بي وحدت، حج بي تحرك وقيام، حجي كه از آن تهديد كفر و شرك برنخيزد، حج نيست و روح ومعناي حج را فاقد است. بتهاي بزهكار استبداد و استعمار، حكمرانان از خدا بي خبر و قدرتهاي سلطه گر جهاني، در گذشته و حال، همواره از حجِ بامضمون سازنده و روشن و الهامبخش، بشدت ترسيده و با آن به مقابله برخاسته اند. آنها تبليغات دامنه دار و خصمانه يي را به
وسيله ي آخوندهاي درباري و ريزه خواران سفره ي عشرت خود بر ضد مضمون سياسي حج به راه انداخته و باهياهو و جنجال خواسته اند بقبولانند كه حج از سياست جداست و جز عبادتي به مثابه ي عبادات فردي نيست؛ غافل از آن كه هر انسانِ اندكي هوشمند هم بوضوح درمي يابد كه اگر درس وحدت مسلمين و عظمت امت اسلامي و تعارف برادران جداافتاده و همصدايي صاحبان زبانها و نژادها و مليتها و مناطق جغرافيايي گوناگون و اعتصام به حبل اللَّه با حالت طبيعي در حج منظور نمي بود و فقط عبادت و رابطه ي جداگانه ي انسانها با خداي خود مطلوب بود، آمدن از «كلّ فجّ عميق»
و پياده و سواره، آن هم در يك موسم خاص، چه معني داشت؟ رنج پيمودن اين راه، چرا؟ و حضور در مكه وسپس در عرفات و مشعر و مني آن هم در ايام معدودات و روزها و ساعات معين براي همه ي مسلمين جهان، چرا؟ و طواف گرد يك مركز واحد و رمي يك نقطه ي واحد، چرا؟ آري، حج عبادت است و ذكر و دعا و استغفار؛ اما عبادتي و ذكر و استغفاري در جهت ايجاد حيات طيبه ي امت اسلامي ونجات آن از زنجيرها وغلهاي استعباد و استبداد و خداوندان زر و زور و تزريق روح عزت و عظمت به آن و زدودن كسالت و ملالت از آن. اين است حجي كه از پايههاي دين به شمار رفته و اميرالمؤمنين علي (عليه السّلام) درنهج البلاغه آن را عَلَم اسلام و جهاد هر ناتوان و برطرف كننده ي فقر وتنگدستي و مايه ي تقرب و نزديكي اهل دين به يكديگر شمرده است؛ و اين است آن حجي كه بندگان مجاهد خدا همه ساله از ايران
با شوق و شور بدان روي ميآورند و برائت از امريكا و صهيونيسم و نفي ولايت استكبار وشعار براي تعميم ولايت الهي را شرط اصلي آن ميشمرند؛ و اين است آن حجي كه سيلي خوردگانِ از اسلام وانقلاب و در رأس آنان امريكاي جنايتكار، از آن احساس خطر ميكردند و اكنون دو سال است حكام آل سعود براي شادي و خشنودي امريكا و اسرائيل، مؤمنين را از اقامه ي آن مانع ميشوند و زبانها و قلمهاي مزدور آخوندهاي نوكرصفت را به نفي آن و محكوم كردن آن وادار ميكنند. اينك شما حاجيان جهان اسلام؛ شما كه دشمنان وحدت اسلامي نخواسته و نگذاشته اند كه همراه با برادران ايراني خود به طواف و سعي و وقوف و رمي و نماز و زيارت قبر رسول گرامي (ص) بپردازيد، ياد برادران مهجور و مصدود خود را در آن مراسم زنده كنيد و .....
https://eitaa.com/zandahlm1357