eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
اخلاق مهدوی 37.mp3
5.39M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 13 👈 پاداش برای تاخیر در اجابت دعا ❇️ 90 جلسه در ماههای و در خدمت شما خواهیم بود با مباحث مهم و اصولی پیرامون ❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در خانه دل ما را جز یار - @Maddahionlin.mp3
1.91M
🌙 ویژه 🍃در خانه دل ما را جز یار نمی گنجد 🍃آنجا که بُود دلدار اغیار نمی گنجد 🎤حاج
۱۷۹. حضرت مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف) همه بدعتها را از بین می‌برد و همه سنن الهی را برپا می‌کند. وسائل الشیعه ۱۸۰. وزیران حضرت مهدی علیه السلام همه عجم غیرعرب هستند. الزام الناصب https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام تجليل از شهيدان و ايثارگران انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى و خانواده هاى معظم آنها در ششمين روز از پيام تجليل از شهيدان و ايثارگران انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي و خانواده‌هاي معظم آنها در ششمين روز از دهه ي فجر بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم الحمدللَّه ربّ العالمين. صلوات و سلام خداوند بر خاتم پيامبران، مظهر اسم اعظم الهي و تجسم همه ي فضايل انساني، حضرت محمّدبن عبداللَّه (صلّي اللَّه عليه واله) و بر اهل بيت پاك و مكرم او، قافله سالاران صراط مستقيم عبوديت و معلمان جهاد و شهادت، و بر حضرت بقيةاللَّه (روحي فداه)، اميد فرداي بشريت. و درود و رحمت خداوند بر شهيدان راه حق و عدالت در همه ي تاريخ، بويژه شهداي عالي مقام انقلاب اسلامي، كه در روزگار غربت فضايل، بر ضد سلطه ي شيطاني ابرقدرتها قيام كردند و جان در راه رضاي خدا و نجات كشور و ملت نهادند و خاطره ي جاودان خود را همچون مشعلي روشن و راهنما، در ذهن و دل و واقعيت زندگي ما باقي گذاردند. و سلام خدا و خلق بر سلسله جنبان آگاهي و ايثار، سلاله ي پاك اولياء در زمان ما، حضرت امام خميني (اعلي اللَّه مقامه). درس بزرگ شهيدان عزيز - كه لحظه يي نبايد از آن غفلت شود - آن است كه جان را و همه ي آنچه را كه براي ما عزيز است، بايد هرگاه كه لازم شود، سپر بلاي ارزشهاي اسلامي كنيم و با همه ي وجود از حاكميت اسلام - كه مايه ي عزت و شرف و آزادگي است - دفاع نماييم. در ظلمات سلطه ي استكبار و ظلم بر جهان امروز، اسلام و قرآن يگانه ملجأيي است كه مي‌تواند ملتها را نجات دهد؛ و به همين جهت، قدرتهاي زورگوي جهاني، تا آن جا كه بتوانند، با اسلام مقابله مي‌كنند و در راه حاكميت آن مانع مي‌سازند. جمهوري اسلامي ايران كه نخستين تجربه ي موفق پيروزي و حكومت اسلام است، به همين جهت مورد بغض و كينه ي آن سلطه هاست و با همه ي توان با آن مبارزه ي آشكار و پنهان مي‌كنند. دفاع از اسلام، امروز نيز مانند صدر اسلام، جز با گذشت و فداكاري ممكن نيست؛ و جان و مال و تلاش و دانش و آبرو و همه ي داشته و اندوخته ي مسلمانان صادق بايد هرگاه لازم شود، در راه دفاع از آن حقيقتِ روشن و مقدس صرف شود. همه ي آحاد ملت، بخصوص كارگزاران حكومت اسلامي، بايد اين درس را از شهيدان همواره به ياد داشته باشند و از خداي متعال توفيق در اين راه را بخواهند. اميد است خانواده‌هاي اين عزيزان و جانبازان و مفقودين مشمول لطف و عنايت الهي باشند و ملت ما قدر اين ايثارگران را همواره بدانند و آنان را در فداكاري الگوي خود قرار دهند. والسّلام عليكم - هفدهم بهمن ماه يكهزاروسيصدوهفتاد - سيّد علي خامنه اي مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
خبرگزارى خبرگزاري بايد درست مثل نبضِ دستگاه عمل كند.... بسيار دقيق و منظم. موارد زايد، اخبار ضعيف و گزارشهاي غير مربوط به مسائل اصلي كشور، بايد بر كنار باشد. خبرها در جهت سياستهاي جاري بايد تنظيم و مرتب شود. خبرهاي خارجي يا خبرهاي دنيا را كه مي‌گيريد، عين آنچه كه اين چند خبرگزاري صهيونيستي معروف دنيا در كانال خبري شان مي‌ريزند، داخل ذهن مردم تلمبه نكنيد! بررسي كنيد ببينيد اين چيزي را كه فلان خبرگزاريِ فلان جا گفته، صحيح است؟ خبرگزاريهاي عمده دنيا، در دست صهيونيستها و سرمايه داران عمده است. یک قمقمه دریا.... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوس باز دارد، قطعا بهشت جایگاه اوست! 📚[/40-41]
- ناشناس.mp3
3.79M
🎵 تلاوت جزء 17 قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی (تند خوانی)
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: وزش عطر نيايش به گيسوان نسيم درنيمه شب عيد قربان، شهر مرو و روستاها و شهرهاى نزديك آن از زمين لرزه سبكى لرزيدند. درختان و خانه‌ها و انسان هايى لرزيدند كه ناخودآگاه، شتابناك به فضاى آزاد مى گريزند و به آسمان مى نگرند. مرد حجازى به آسمان آراسته از ستارگان نگاه و با خود نجوا كرد: « سپاس خداوندى راست كه هراس او آسمان، ساكنانش، زمين و اهلش مى لرزند. درياها و جانداران شناور دررفاى آن، موج برمى دارد. » (۱۷۳) آفتاب عيد سرزد و تپه‌ها را روشن كرد. هر يك از مردم پس از نماز عيد، به سويى روان شد؛ يا به ديدار بستگان يا به تفريح و يا به زيارت قبور. لشكريان هم چنان به سوى جنوب غربى مرو مى رفتند تا مهياى فتح پايتخت‌ها شوند. شب فرارسيد و خانه فضل بن سهل محل رفت و آمدهاى مشكوك شد. همه، پنهانى به خانه وى رفت و آمد مى كردند؛ اما هشام بن ابراهيم چنان مى آمد و مى رفت كه گويى يكى از اعضاى خانواده او بود. هرگاه مى خواست، بى اجازه مى آمد و مى رفت. يك شب، آن هنگام كه گشتى ها در خيابان هاى مرو پرسه مى زدند، فضل و هشام با هم نشسته بودند و صندوقى گران بها پر از گوهر، نامه و حكم هاى رسمى مهم در ميان خود داشتند. هشامشايد براى هزارمين بارنوشته اى را مى خواند كه به نام امام رضا (ع) جعل كرده بود. مقدمه نوشته، برگرفته از خطبه‌ها و سخنان حضرت بود كه هشام آن را از برداشت. فضل، نوشته اى دروغين را مى خواند كه از خدمت هاى او و برادرش حسن بن سهل به عباسيان تجليل مى كرد. كسى ندانست كه اين نوشته‌ها با چه هدفى نوشته شدند. آيا براى كودتا و واژگونى مأمون؟ آيا براى پخش در سرزمين‌ها با هدف گسترش و تحكيم موقعيت ذوالرياستين؟ شايد هم براى روزى كه فضل مى خواست در خراسان بماند و به بغداد برنگردد! چشمان فضل به سان نيش مار آكنده از زهر كينه بود. زير لب زمزمه كرد: « هيچ كس در نوشته‌ها شك نمى كند! » هشام اضافه كرد: « حتى خود رضا هم نمى تواند در مقدمه شك كند! همه را از حرف‌ها و خطبه هايش گردآورده ام. » فضل با دقت نوشته را لوله كرد و در دستمالى ابريشمين گذاشت. چند سال در خدمتش بودى؟ در خدمت چه كسى؟ منظورم رضاست. هشام پوزخند زد. چند سالى مى شود. فضل با تحقير به او نگريست. چه باعث شد كه بخواهى او را خوار كنى؟ منظورت چيست؟ مى خواهم بدانم كه چه چيز باعث شد عوض شوى؟ آن بيماردل پاسخ داد: « ولش كن. كى ديدى پدرانش بر تخت سلطنت بنشينند و مردم با آن‌ها بيعت كنند؟ كارى كه با او كردند. » (۱۷۴) فضل نوشته‌ها را در صندوق گذاشت. بعد با گوشه چشم به جاسوس مزدورش نگريست؛ همان جاسوسى كه با چند پول سياه او را خريده بود. فضل خميازه اى كشيد. يهودا (۱۷۵) از جا برخاست. ذوالرياستين به نور چراغ خيره مانده بود. مى انديشيد و برنامه ريزى مى كرد. راه بغداد، طولانى و آكنده از خطر و دسيسه بود. مأمون زيرك ترين فرد در ميان عباسيان بود. در بازى شطرنج دستى چيره داشت. روز قبل، هرثمة بن اعين را از زندان آزاد كرده بود. چرا؟ فضل آن لحظه نتوانسته بود انگيزه اين كار را دريابد. فضل احساس كرد سرش هم چون ميدانى است كه اسبان ديوانه و گرگ‌ها در آن تاخت و تاز مى كنند. چراغ را خاموش كرد و خفت. هنگامى كه حضرت (ع) از خانه اش بيرون آمد، افق خاكسترى رنگ بود. لحظه كوچ فرارسيده و همه چيز مهيا بود. كاروانى عظيم، همه دفترهاى ادارى و صندوق هاى خزانه را حمل مى كرد. چشمانى به سان چشم هاى افعى مى درخشيدند و هراس مى پراكندند. جاسوس هااز طبقه هاى گوناگونهمه چيز را زير نظر داشتند؛ امام، فضل و حتى مأمون را! نسيم صبح گاهى وزيد. امام بر شترش نشست. نگاهش را به افق دوردست دوخت. كلام مقدس هم چون غنچه هاى بهارى بر لبانش شكفتند. « اى آن كه بى نظيرى! تو خدايى هستى كه جز تو معبودى نيست. آفريننده اى جز تو نيست. آفريده‌ها را مى ميرانى و خود مى مانى. از آن كه سركشى ات مى كند، چشم مى پوشى و خشنوديت در آمرزش خواهى است. » (۱۷۶) كاروان آهسته به راه افتاد. حضرت ادامه داد « سرورم! خويش را به تو مى سپارم. در همه كارهايم اعتمادم به توست. من، بنده و فرزند بندگانت هستم. پس خداوندگارا! مرا در سايه سار (قدرتت) از تبه كاران د رامان دار و با لطفت، از هر گونه آزار و بدى حفظ نما. با نيرويت، گزند هر تبه كارى را از من دور ساز. خدايى جز تو نيست اى مهربان ترين مهربان و خداى جهان ها. » (۱۷۷) امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هجده دانه رطب ابن علوان می‌گوید: در خواب دیدم که کسی می‌گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به بصره آمده اند! » پرسیدم: «کجا هستند؟ » گفت: «در خانه ی فلانی». رفتم و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را دیدم که نشسته اند و اصحابشان همراه آن حضرت اند. در مقابل پیامبر طبقی از رطب بود. ایشان مرا که دید مشتی رطب برداشت و به من مرحمت کرد. آن‌ها را شمردم؛ هجده دانه بود. از خواب برخاستم... شنیدم که امام رضا علیه السلام به بصره آمده اند، پرسیدم: «کجا هستند؟ » گفتند: «در خانه ی فلانی». رفتم و ایشان را در همان جایی دیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را دیده بودم. یارانش با او بودند و نزد آن حضرت طبقی رطب بود. امام رضا علیه السلام مرا که دیدند، مشتی رطب برداشتند و به من دادند، شمردم؛ هجده دانه بود. گفتم: «کاش بیشتر بدهید! » فرمودند: «اگر جدّم بیشتر داده بود، من هم می‌دادم». [۱] ---------- [۱]: . مسند الامام الرّضا علیه السلام، ج ۱، ص ۵۴ یک قمقمه دریا.... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا