eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: داستان دختران شعيب و حضرت موسى (عليه السلام) در آيه ٢٢ تا ٢٨ سوره قصص، داستان ملاقات حضرت موسى و دختران شعيب و اتفاقاتى كه ميان آنها مى افتد، نقل شده است. در اين داستان آمده است: وقتى موسى از تصميم فرعونيان كه براى قتل او نقشه كشيده بودند، آگاه شد، به طرف شهر مدين فرار كرد. پس از هشت شبانه روز پياده روى و نداشتن آذوقه و خستگى شديد، به نزديكى شهر مدين و كنار چاه آبى رسيد كه چوپانان مشغول كشيدن آب از چاه براى سيراب كردن گوسفندانشان بودند. در گوشه ديگرى از آن بيابان، نگاه موسى به دو دختر افتاد. آنها نيز گوسفندانى داشتند كه براى آب دادن آورده بودند. ولى از نزديك شدن گوسفندان خود به حوضچه آب نزديك چاه جلوگيرى مى كردند. حضرت موسى كه هميشه در كمك به نيازمندان پيش قدم بود، جلو رفت و از آنها پرسيد: «شما چرا گوسفندانتان را آب نمى دهيد؟ » آنها گفتند: «ما توانايى آب كشيدن از چاه را نداريم و نمى توانيم با اين مردان بر سر نوبت در بيفتيم. هرگاه براى آب دادن به اينجا مى آييم، منتظر مى مانيم تا مردان كارشان تمام شود و گوسفندانشان را از اينجا ببرند و پس از آن، ما از باقى مانده آب حوضچه، گوسفندان خود را آب مى دهيم. از ديگرسو چون پدرى سالخورده و ناتوان داريم، بايد [براى امرار معاش]، ما دختران، خود به چوپانى بپردازيم». اين سخن براى موسى كه مردى غيور و بلندهمت بود، بسيار گران آمد و در دل، عمل آن مردان خودخواه و وظيفه نشناس را زشت شمرد. سپس جلو آمد و دلو سنگين آب را از چاه بيرون كشيد و به آن دو دختر گفت: «گوسفندانتان را نزديك بياوريد! » آن گاه گوسفندان را سيراب و به همراه دختران روانه خانه كرد و خود در پناه سايه ديوارى نشست و لب به راز و نياز با خداوند گشود و از درگاه او تقاضاى گشايش و رفع مشكلات كرد. دعاى حضرت موسى (عليه السلام) به سرعت مستجاب شد. وقتى آن روز دختران زودتر از روزهاى ديگر به خانه برگشتند، پدر علت زود بازگشتن آنها را پرسيد. دختران گفتند: «بر سر چاه مردى صالح ديديم كه دلش به حال ما سوخت و برايمان آب كشيد». پدر به يكى از دخترانش گفت: «برو آن مرد را نزد من بياور». يكى از آن دو دختر، با حالت شرم و حيا و متانت كه شايسته زنان عفيف و پاك است، نزد حضرت موسى (عليه السلام) بازگشت و گفت: «پدرم تو را مى خواند تا پاداش آب كشيدنت براى گوسفندان ما را بدهد». موسى دعوتش را پذيرفت و به دختر گفت: «راه را به من نشان بده و خودت از پشت سرم بيا؛ زيرا ما دودمان يعقوب، به پشت سر زنان نگاه نمى كنيم». وقتى موسى (عليه السلام) نزد شعيب آمد و ماجراى خود را براى او گفت، شعيب او را دلدارى داد و گفت: «ديگر به خودت ترس راه نده! اينجا از سلطه فرعون خارج است و تو از شر آنها نجات يافته اى». آن گاه دختر شعيب گفت: «پدرجان! اين جوان را به همكارى دعوت كن؛ زيرا او مردى نيرومند و امين است». شعيب اين پيشنهاد را پذيرفت و به موسى گفت: «من مى خواهم يكى از اين دو دخترم را به عقد تو در آورم، به شرط اينكه تو هشت سال براى من كار كنى و اگر اين مدت را به ده سال رساندى، اختيار با خود توست». موسى كه خود را در آن سرزمين تنها و غريب مى ديد، پيشنهاد شعيب را پذيرفت و به دامادى شعيب مفتخر شد و شبانى گوسفندان او را نيز به مدت ده سال به عهده گرفت. [۱] ---------- [۱]: كمال الدين، شيخ صدوق، ص١۵٠. از اين داستان زيبا نكته هاى فراوانى مى آموزيم، ولى آنچه به بحث ما، يعنى حجاب مربوط مى شود، اين است كه خداوند از يك سو، برخورد سراسر حجب و حياى دختر شعيب با نامحرم را مى ستايد و از ديگرسو، رفتار زيبا و همراه با وقار حضرت موسى (عليه السلام) با دخترى نامحرم در بيابانى خلوت را به عنوان الگوى رفتارى شايسته بيان مى كند. همچنين از اين آيه در مى يابيم اگر رابطه با نامحرم، با رعايت موازين شرعى و انسانى و حجب و حيا و سنگينى و وقار همراه باشد، شرع مقدس آن را تأييد خواهد كرد. در «تفسير راهنما» [۱] و «تفسير نور» [۲] در ذيل آيات مربوط به اين داستان، نكته هاى مهمى درباره كاركردن زنان در محيط خارج از منزل نقل شده كه برخى از آنها عبارت است از: ١. زنان بايد در محيطى سالم و به دور از آسيب كار كنند. ٢. رفت و آمد زنان در بيرون از خانه بايد براساس حيا و عفت باشد. ٣. در دعوت [براى مهمانى]، مرد از مرد و زن از زن دعوت كند. ۴. از حيا و ضعف زنان، سوء استفاده نكنيم كه اگر قانون و حمايتى در كار نباشد، بسيارى از مردان، حقوق زنان را ناديده مى گيرند. ۵. حريم ميان زن و مرد يك ارزش است كه دختران شعيب به آن توجه داشتند. ۶. دختران پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) چوپانى مى كردند، ولى هرگز به ذلت و گدايى تن ندادند. ٧. حمايت از زنان يك ارزش انسانى است. ٨. گفت وگوى مرد با زن در صورت لزوم و با هدف خيرخواهانه و انگيزه كمك رسانى به او، جايز است. ٩. پاسخ زنان به پرسش هاى بى غرض مردان جايز است. ١٠. بكوشيم در حرف
زدن با نامحرم، خلاصه (و كوتاه) سخن بگوييم. ---------- [۱]: تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني، ج١٣، صص۴٧٠- ۴٧٨. [۲]: تفسير نور، محسن قرائتي، ج٩، صص٣۶- ۴۴. ١١. كار زن در خارج از خانه اشكالى ندارد؛ به شرط آنكه زن در محيط كار با مرد تنها نباشد؛ با مردان اختلاطى نداشته باشد؛ مردى كه توان كار داشته باشد، در خانواده او نباشد. ١٢. زنان پاك دامن مى كوشند كمتر از خانه خارج شوند. ١٣. در بينش الهى، حيا از برجسته ترين كمالات براى زن به شمار مى رود. ١۴. زنان مى توانند مردان نامحرم صالح و با ايمان را ستايش كنند. ١۵. دختر و پسر مى توانند هنگام خواستگارى، در برابر يكديگر قرار بگيرند. تقویت فرهنگ حجاب https://eitaa.com/zandahlm1357
مشخصات كتاب سرشناسه: صرفی پور، محمدتقی، ۱۳۴۰ - عنوان و نام پديدآور: داستانهائی از زندگی علماء / محمدتقی صرفی پور. مشخصات نشر: قم محمدتقی صرفی پور ۱۳۸۵. مشخصات ظاهری: ۲۹۰ ص شابک: ۹۷۸-۹۶۴-۸۴۳۶-۰۸-۲ وضعیت فهرست نویسی: فاپا (برون سپاری) يادداشت: پشت جلد به انگلیسی: sarfipur. tagi Mohammad olama. of biography
.......: مقدّمه اَلحَمدُللّه. اَلصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلى رَسول اللّهِ وَ آلِهِ آلِ اللّه. وَ اللَّعنَةُ عَلى اَعداء اللّه. مِنَ الآنِ اِلى يَومِ لِقاءِ اللّه. اَلحَمدُللّهِ عَلَى الرِّسالَه. وَالحَمدُللّهِ عَلَى الوِلاية. حَمدًا كثيرا. بُكرَةً وَ اَصيلا. اَوَّلُ العِلم مَعرفةُ الجبّار وَ آخِرُ العلم تفويضُ الاَمر اليه: سرآغاز علم، شناخت پروردگار است و پايان علم واگذارى كار به اوست. (رسول اكرم صلى الله عليه و آله) سخن از علم و عالم است. علم را بر دو گونه دانسته اند: ۱ علم طبيعت ۲ علم دين (العلمُ عِلمان: عِلمُ الاَبدان وَ عِلم الاديان) علم طبيعى به مجموعه دانشهايى گويند كه موجب آگاهى انسان نسبت به عناصر و پديده هاى دنيا مى شود. اين علوم را بعضاً علوم دنيوى نيز مى گويند. و اما علوم دينى اصطلاحاً به آنچه مربوط به مجموعه اطّلاعات و معارف در حوزه دين است اطلاق مى شود. ده ماجراها و نكته هاى آموزنده اى از زندگانى عالمان و دانشمندان دينى است. علمايى كه پيامبر خاتم رسول رحمت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله آنان را بهتر و برتر از پيامبران بنى اسرائيل دانستند (عُلَماءُ اُمَّتى اَفضل مِن انبياءِ بنى اسرائيل). و اين تعبير را پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله بكار نبردند مگر به جهت اهميّت و عظمت و حسّاسيت كار و خدمت عالمان دين اسلام. آنان كه از زرق و برقهاى فريبنده زندگى به تاءسّى از مولا و مقتدايشان حضرت اسداللّه الغالب علىّ بن ابيطالب (عليه الصّلاة و السّلام) چشم فرو بستند و يك عمر با زهد و تقوى و رياضتهاى معنوى زندگى كردند. مربّى مردم عصر خويش شدند و مصلح جامعه خود. آنان كه مدافع حريم شريعت مقدّسه و پاسبان مرزهاى انديشه اسلامى بودند. دين را نه آنطور كه خود مى پنداشتند و مى پسنديدند و نه براساس مطلوب و خواسته خود بلكه بر بنياد حقيقت، واقعيّت و باطن دين و آنگونه كه هست نه آنگونه كه مى خواهيم معرفى مى نمودند. و در اين راه چه زخم زبانها كه نشنيدند و چه بى مهريها وبى وفاييها كه نديدند. امّا سرزنشهاى خار مغيلان در عزم راسخ و اراده پولادين آنان كمترين تاءثيرى بجاى نگذاشت. آنان كسانى بودند كه در برابر صاحبان زر و زور و تزوير سَرخَم ننمودند و مانند كوه در برابر قدرتهاى ظالم و مستبد ايستادند و اسير دام نيرنگ بازان دنيا نگشتند و قهرمان دوران خود بودند. هم آنان كه در مقابله با دنياطلبان و دنياخواران سر تسليم فرود نياوردند، در هنگام مناجات و عبادت كردگار عالميان وذت اقدس اله با تمام خضوع، خشوع و تواضع، سر نياز به درگاه خالق بى نياز به زمين، مى نهادند و دست التماس به جانب او به آسمان بلند مى نمودند و اشكها از ديدگان مى ريختند. و هنوز شب، صداى ناله هاى پرسوز و گداز انان را در دل خود نگاه داشته است. آرى! آنان تربيت شده مكتب آقا اميرالمؤ منينند كه شير روز و پارساى شب بود. آنان در راه هدف نورانى خود، مورد عنايات و الطاف الهى و توجّهات غيبى واقع شدند و ستر اسرار دريدند. حجابها از مقابل ديدگانش كنار رفت و ديدند آنچه را ديگران از مشاهده آن عاجز بودند و كاشف رازها و رمزها شدند. علماء شيعه را به حقيقت بايد مصداق واقعى (فِى الاَرضِ مَجهُول وَ فى السَّماءِ معروف: در زمين، ناشناس و گمنام و در آسمان شناخته شده اند) دانست. تاريخ شيعه به داشتن چنين مردان بزرگ و وارسته تا ابد افتخار مى كند. آنان مشعلدار هدايت نوع بشر و علمدار مكتب مظلوم شيعه بودند. و اين قطره اى است از درياى بى كران معرفت آن هاديان راستين امّت. ورنه بيان تمام ابعاد و وجوه شخصيّتى و سيره و روش ومنش آنها مثنوى هفتاد من كاغذ مى شود كه: آب دريا را اگر نتوان چشيد هم به قدر تشنگى بايد چشيد پس بياييم به گوشه هايى از زندگانى سراسر نورانيّت آن چهره هاى ملكوتى و جاودانه هميشه تاريخ نظرى بيفكنيم وبخوانيم: (داستانهايى از علماء) را. باشد كه مفيد و مؤ ثّر واقع شود. انشاءاللّه. چهارشنبه هفتم ديماه ۱۳۷۹ برابر با اول ماه شوّال المكرّم ۱۴۲۱ (! [pagebreak] ( صفحه ۳) عيد سعيد فطر) تهران عليرضا خاتمى 📚 از علماء ✍محمدتقی صرفی پور https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: کلمه منزلة افاده عموم می‌کند داعی- اگر این اشکال را یکی از آقایان اهل مجلس می‌نمودند تعجّبی نداشت ولی از مثل شما خیلی تعجّب است با اینکه اهل لسان و عالم به ادبیات عرب و مبانی اصولی هستید چرا چنین بیانی می‌نمائید و حال آنکه خود می‌دانید استثناء و مستثنی منه در کلمات متعارفۀ اهل لسان در هر مورد دلالت بر عموم دارد و در این حدیث شریف بالخصوص کلمۀ منزلة مضاف بسوی علم بالقطع و الیقین افاده عموم می‌کند بدلیل صحت استثناء از آنکه الاّ انّه لا نبیّ بعدی باشد که استثناء متّصل است. علاوه بر این می‌دانید که اصولیّین تصریح کرده اند بر اینکه اسم جنس مضاف افادۀ عموم می‌کند خصوصا زمانی که محلّی بالف و لام باشد پس لفظ منزلة که در کلام آن حضرت مضاف بسوی علم است مفید عموم می‌باشد. گرچه بعضی از علماء بر خلاف این عقیده رفته اند ولی علماء بزرگ و کمّلین از اکابر اصولیّین بر عقیدۀ ما هستند که مفرد مضاف بمعرفه بنا بر اصح برای عموم است و در این حکم فرق نیست بین آنکه معرفه علم باشد یا ضمیر و وجود استثناء شرط دلالت بر عموم نیست بلکه صحت استثناء کافی در عموم است. پس بنابراین انت منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انّه لا نبیّ بعدی دلالت بر عموم می‌کند و جمله لا نبیّ بعدی حمل بر معنی است که الاّ النبوّة باشد و قاعدۀ حمل بر معنی از قواعد معروفه و معمول بها است و در کلمات فصحاء و بلغاء نظما و نثرا شایع است. حافظ- گمان می‌کنم اگر جنابعالی قدری دقیق شوید متوجه خواهید شد که انّه لا نبیّ بعدی جمله خبریه است و او را از منازل هارون مستثنی نمی توان کرد گذشته از اینها خروج از صراحت و حمل بر معنی و حذف کلمه نبوت چرا. داعی- بی لطفی نمودید که از در جدال وارد شدید و از شخص شریف شما انتظار جدال نمی رود اگر قدری تفکر در جملات اولیّه بنمائید جواب جمله خبریّه عرض شد. و اما اینکه فرمودید چرا حمل بر معنی نموده و بلفظ ظاهر اداء حقیقت ننمودند خودتان بهتر می‌دانید و عمدا سهو می‌کنید چه آنکه در نظر علماء علم بیان شایع است که جهت ایجاز در کلام و حسن بیان حذف کلمه می‌نمایند و در آیات و کلمات بلغاء و فصحاء شواهد بسیاری موجود است که شما خود داناتر بآنها هستید. علاوه ما وقتی احتیاج بتحقیق داریم که در اخبار کلمه نبوت نیامده باشد و حال آنکه مکرر آن حضرت با کلمه نبوت اثبات این مقام را از برای علی علیه السّلام نمودند و گاهی جهة ایجاز در کلام و حسن بیان با حذف کلمه نبوت اظهار مرام نمودند. در بعضی اوقات با جمله انّه لا نبیّ بعدی و حذف کلمه نبوت و گاهی با بیان ظاهر کلمه الاّ النبوّة اثبات حقیقت نمودند. چنانچه علماء بزرگ خودتان هر دو را ضبط نمودند برای نمونه چند خبری را ذکر می‌نمایم تا حجّة تمام شود. محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۷۰ کفایت الطالب و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب ۶ ینابیع الموده. و ابن کثیر در تاریخ خود از عایشه بنت سعد از پدرش از رسول خدا و سبط ابن جوزی در ص ۱۲ تذکره از مسند امام احمد و مسلم و غیر آن از ابی برده و امام احمد حنبل در مناقب و ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب نسائی (که از ارباب صحاح سته است) در خصائص العلوی چهار حدیث باسناد خود از سعد بن ابی وقاص و عایشه از پدرش و خطیب خوارزمی در مناقب از جابر ابن عبد اللّه انصاری نقل نموده اند که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعلی علیه السّلام فرمود أ ما ترضی ان تکون منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ النبوّة [۱] . و میر سید علی همدانی در مودة ششم از مودة القربی حدیثی از انس ابن مالک نقل می‌کند (که شب گذشته تمام حدیث را عرض کردم) [۲] در آخر آن حدیث می‌فرماید و لو کان بعدی نبیّا لکان علیّ نبیّا و لکن لا نبوّة بعدی. گمان می‌کنم برای نمونه کافی باشد که آقایان مغلطه نفرمایند و بدانند که مستثنی نبوت است نه عدم نبوت. و باین حدیث معتبر ثابت است همان قسمی که موسی کلیم اللّه علیه السّلام در غیبت چهل روزه امر امت را بخودشان وانگذارد و هارون را که افضل از همه بنی اسرائیل بود خلیفه و وصی خود قرار داد تا امر نبوت در فقدان او مختل نگردد. پیغمبر خاتم هم که شریعتش اکمل و دستوراتش اتم و قوانینش تا روز قیامت باقی و پایدار است بطریق اولی باید مردم جاهل را بخودشان وانگذارد و مردم نادان را حیران ننماید و شریعت را بدست جهال ندهد تا هر کس بمیل خود در او تصرفات نماید یکی برأی و قیاس عمل نماید دیگری تفریق شریعت و طریقت کند و فرصت بدست راه زنان افتاده یک ملّت حنیف و ساده ای را به هفتاد و سه قسمت تقسیم نمایند. فلذا در این حدیث شریف می‌فرماید علی از من بمنزله هارون است از موسی یعنی جمیع منازل هارونی را برای آن حضرت ثابت نموده که از جمله افضلیت آن حضرت بر تمام صحابه و امت و تعیین مقام وزارت و خلافت است یعنی همان قسمی که هارون را موسی در غیبت خود خلیفه قرار داد علی علیه السّلام هم در غیبت من خلیفۀ من است. حافظ- آنچه در عظمت این حدی
ث فرمودید بالاتر از آنست که تصور شود ولی گمان می‌کنم اگر قدری تفکر فرمائید تصدیق نمائید عمومیتی در این حدیث نیست چون فقط اختصاص بغزوه تبوک دارد که برای مدت معیّنی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سیدنا علی کرم اللّه وجهه را خلیفه خود قرار داد. ---------- [۱]: ۱) آیا راضی نیستی اینکه باشی از من بمنزله هارون از موسی مگر نبوت و پیغمبری را. [۲]: ۲) رجوع شود به ص ۲۹۷ همین کتاب. : پیشاور.... https://eitaa.com/zandahlm1357