#داستان
آجرنمای قرمز
زهرا زارعی
«خانوم گل مى خرین؟ خانوم تورو خدا گل بخرین»
َ
نگاهش را از سنگفرش ها گرفت. پسرك زیر سایه درخت به نیمکتى تکیه داده و گلدان های کوچک را جلویش گذاشته بود. سرش را به زیر انداخت و از پل روى جوى رد شد. با صداى ترمز ماشین لحظه اى پاهایش قفل کرد. «شصت پات نره تو چشـت. بیار بالا اون کله رو...» صداى
دوپس دوپس و گاز ماشین بیشترهوشیارش کرده بود. نفس عمیقى کشید و از بلوار خلوت رد شد. دلش مى خواست زودتر به خانه برسد. صداى جیغ دخترکى مجبورش کرد سرش را برگرداند. جلوى در ورودى آپارتمان مردى دست دخترك را گرفته و از دست مادرش مى کشید. با صداى جروبحث، چند زن از ساختمان بیرون آمدند. شیوا گوشه جدول ایستاده و نگاهشان مى کرد. خواست قدمى به جلو بردارد ولى توانى در خود ندید. طرف دیگر جدول نیمکت هاى سرد پارك چشمک زد. گوشه نیمکت لم داد و نفس عمیقى کشید. راهى تا خانه نداشت ولى نمى توانست فکرش را جمع و جور کند. مرد با صداى گریه هاى دخترك کوتاه آمد و دست کودك را رها کرد. «به درك هر کارى مى خواى بکن. انقدر تو این قفس بمون تا از افسردگى بمیرى.» نگاه شیوا روى آجرهاى قرمز ماند. «لیاقت ندارى ببرمت یکم از این حال و هوا بیاى بیرون. هرچى مریضى است تو جون خودت کردى زن. بفهم. بفهم دنیا جاهاى قشنگ تر هم داره.»
ادامه این داستان زیبا را در شماره جدید مجله زن روز بخوانید.
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_امروز
حضرت محمد (ص) میفرمایند:
اگر خدا به وسیله تو یک نفر را هدایت کند،از زمین و آنچه در آن است برای تو بهتر است
#الحیاةج۱ص۶۹۲
@zane_ruz
#ینگه_ دنیا
آقاى میانسال داخل دکه ایستاده بود و با لبخند شهدنگارى میکرد. تعجب نکنید. این یک هنر سنتى چینى است،
یک هنر سنتى با قدمت حدودا ششصد سال است که با شکر کاراملى و داغ روى یک سطح مرمرى یافلزى، نقاشى حیوانات رو میکشند و بعد یک تکه چوب بامبو به آن وصل میکنند. نتیجه کار یه آبنبات خوشمزه و هنرى هست! در اوایل این کار را خانوادههاى ثروتمند انجام می دادند و این آبنبات چوبی ها را براى مراسم مذهبى آماده میکردند. کم کم بین مردم عادى رواج پیدا کرده و از آن حالت مقدس و مذهبى بودن خارج شده است. هنرمندها و استادکارها این هنر را با بقیه هنرهاى قدیمى چینى مثل خطاطى و برش اشکال چندوجهى ترکیب کردند. و موجب توسعه و گسترش این هنر شدند. یک روایت دیگر هم هست که در مورد یک نویسنده مشهور بوده که خیلى شکر و شیرینى دوست داشته و به این نتیجه م ىرسد تا کمى خلاقیت روى تک ههاى شکر پیاده کند. شروع میکند به آب کردن شکر و بعد از آن شکر آب شده را در قال بهاى مورد سلیقه خودش میریزد. یک شاهزاده این طرح رو می بینه و خیلى خوشحال میشه. بنابراین به اطلاع امپراطور می رساند. امپراطور هم خوشش میاد و این کار رو تشویق میکنه.
@zane_ruz
#درمحضر_خورشید
حسنا احمدی
سلمان آرام و قرار نداشت باید هر طور که مى توانست دستور پیامبر را اجرا مى کرد. محمد از او خواسته بود تا براى اعرابى تازه مسلمان غذا تهیه کند. سلمان به در خانه على و فاطمه رسید. جلو رفت و در را کوبید. فاطمه بعد از شنیدن درخواست سلمان براى غذا سرش را پایین انداخت و گفت: سوگند به خدا که حسن و حسین مضطربند و با شکم گرسنه خوابیده اند. ولى من ّرى را رد نمى کنم بخصوص اینکه در خانه من آمده باشد. فاطمه به سلمان گفت: اندکى منتظر بماند و بعد داخل خانه شد و با پیراهنى بازگشت. پیراهن را به دست سلمان داد و گفت: اى سلمان اینک این پیراهن مرا نزد شمعون یهودى ببر و یک صاع خرما و یک صاع جو بگیر و بیاور. سلمان پیراهن را گرفت و به نزد شمعون رفت و ماجرا را براى شمعون تعریف کرد.
شمعون با شنیدن ماجرا اشک ازچشمانش سرازیر شد و رو به سلمان کرد و گفت: زهد در دنیا، و این است آنچه موسى علیه السلام در تورات خبر داده بود.
پس من هم مى گویم: اشهد ان لا اله الا االله و ان محمد رسول االله. سپس
صاعى از خرما و جو به سلمان داد. سلمان خرما و جو را برداشت و نزد فاطمه برگشت. فاطمه خود مشغول به کار شد و جو را به آرد تبدیل کرد و نان پخت.
بعد از این که کار تمام شد فاطمه نان ها را به دست سلمان داد و به او گفت:
این ها را به اعرابى تازه مسلمان برسان. سلمان کمى این پا آن پا کرد و گفت:
اى دختر پیامبر مقدارى از این ها را براى حسن و حسین بردار. فاطمه بدون
لحظه اى درنگ پاسخ داد: چیزى را که براى خدا داه ام در آن تصرف نمى کنم.
سلمان نان و خرما را برداشت و به راه افتاد و با خود اندیشید از دختر پیامبرى چون محمد، همین توقع مى رفت.
منبع: ریاحین الشریعه، ج1 ،ص 130.
@zane_ruz
#پزشکی
طول عمر ادویه ها
ادویه اى که خوب خرد و تبدیل به پودر شده، مانند جوز هندى، دارچین، زیره سبز و کارى، دو تا سه سال قابل استفاده است.
گیاهان و سبزیجات خرد شده مانند ریحان، جعفرى و پونه کوهى دو تا سه سال دوام دارند. اگر در همان شکل طبیعى خود خشک و نگهدارى شود، ممکن است کمىبیشتر حدود سه یا چهار سال عمر کنند.
بسیارى از دانه ها مانند رازیانه حدود چهار سال عمر مى کند. دانه کنجد در این میان استثناستو بایدپس ازدو سال به دور انداخته شود.
براى این که عمر ادویه جات را بالا ببریم، آن ها را در جایى خشک و خنک نگهدارى کنید مانند یک گنجه.
ذخیره سازى ادویه جات در قفسه اى نزدیک به اجاق گاز ایده خوبى نیست، چون گرما سرعت در هم شکستن ساختار ادویه جات و سبزیجات خشک شده را بالا مى برد.
همچنین خشک نگه داشتن ادویه جاتو گیاهانخشک شده عطر و طعم شان را براى مدت زمان طولانى ترى قوى نگه مى دارد. کاهش رطوبتخارج از بطرى ها نیز به کاهش خطر خرابی کمک مى کند.
@zane_ruz
#شماوما
مرگ لامپ مهتابی
روزى وارد خانه شدم، لامپ مهتابى داشتیم که یک طرفش زرد شده و
نورش مى پرید. مرحوم پدرم جمله زیبایى گفت. گفت: پسرم مدتى است این لامپ مهتابى را نگاه مى کنم و دعایى مى کنم.دو نوع مرگ داریم: یکى مرگ لامپ مهتابى است. با این که مى دانم این لامپ دیگر، لامپ نخواهد شد و فقط نورش مرا آزار خواهد داد تا روزى که کلا خاموش شود. از خداخواستم در بستربیمارى مانند لامپ مهتابى جان ندهم. جان دادن لامپ صدى عالى وزیباست.
یا در یک لحظه خاموش مى شود یا وقتى کلید را مى زنى روشن و سریع خاموش مى شود. انسان نیز مانند لامپ صدى در یک لحظه اگر بمیرد و در
سکرات موت نباشد خداى را جاى بسى شکر است. مرگ مهتابى هم براى کسى که مى میرد و هم براى خانواده او بسیار جان فرساست.
@zane_ruz
#کاشانه
مریم کمالی نژاد
بی باک ها در زمین
شجاعت، آن صفت خوب شخصیتى است که براى تجربه موفقیت و زندگى بهتر، همه جا و همه وقت به کمکشم ىآید. اما اغلب ما در تعریف شجاعت دچار مشکلیم یا حداقل نم ىتوانیم بگوییم منظورمان از شجاعت دقیقاچه چیزى است. خاصه اینکه پاى بچ هها وسط باشد. مادران ترجیح م ىدهند که فرزندشان محتاط و حتى گاهى
ترسو باشد، فرزند شجاع، خودش را به خطر م ىاندازد، یا توى مدرسه قلدرى م ىکند و دردسر درست می شود.
البته تمام ای نها تصورات اشتباه ما از شجاعت و داشتن فرزند شجاع است. منظور از شجاعت، بى احتیاطى یا قلدرى نیست. میتوان با رو شهاى درست و با صبر، کودکى شجاع، همدل و مهربان تربیت کرد.
کسى که در عین شجاعت به کسى زور نم ىگوید و جان خودش را الزاما به خطر نمی اندازد.
ما در این یادداشت ابتدا از نشان ههایى صحبت خواهیم کرد که م ىگویند کودك شما تا به حال جزو دسته شجا عها بوده است یا نه و اگر م ىخواهیم کودکى شجاع تربیت کنیم لازم است به
چه نکاتى دقت کرده و چه مسیرى را بپیماییم. با ما همراه باشید..
@zane_ruz
#کاشانه
بخش دوم
مریم کمالی نژاد
والدین شجاع
گام اول، در تربیت کودك شجاع، مثل هر امر تربیتى دیگر،الگوپذیرى است. اگر شما آدم شجاعى نیستید، در نقش والد
نباید ترس خود را به کودك انتقال دهید و جلوى تجارب او را بگیرید. مادران معمولا چنین هستند؛ آ نها با دلایلى مثل
ممکن است بلایى سرش » ،« هنوز خیلى کوچک است » : و نکاتى از این دست
از کودك مراقبت کنند، در حالى که در
ترس خود را بروز می دهند.
اگر آدم شجاعى نیستید و تر سهاى متعدد دارید، به یک روانشناس مراجعه کنید و با تر سهایتان یکى یکى و زیر نظر او روبرو شوید. فرزند شما حق دارد تجارب خارق العاده در زندگى داشته باشد و به موفقی تهاى زیادى برسد، ترسهاى شما نباید مانع تربیت کودك شجاع و مانع موفقیتهاى او شود.
@zane_ruz
#داستان
صورت خیس
معصومه تاوان
بهارك آمده بود خانه مادربزرگش. مدرسه که تعطیل شد راهش را کشید به آن سمت و چشم که باز کرد جلوى خانه مادربزرگ بود. حالا حتما مادر داشت در به در دنبالش مى گشت. حتما مى رفت مدرسه و با آقاى سلطانى سرایدار مدرسه که هیچ ربطى به گم شدن او نداشت دعوا راه مى انداخت. مادر همیشه چیزهاى بى ربط را به هم ربط مى داد. بعد لابد زنگ مى زد به این طرف و آن طرف و دست آخر وقتى که ناامید مى شد مى رفت سراغ بابا و به جاى این که مشکل گم
شدن بهارك را حل کنند دعوایشان مى شد و آن قدر جلو مى رفت که اصلا گم شدن بهارك آن وسط از یاد مى رفت. بهارك تمام این ها را از حفظ بود، درست مثل شعرهاى کودکى و جدول ضرب سوم دبستان.
این داستان زیبا در از دست ندهید.
@zane_ruz