eitaa logo
هفته‌نامه زن روز
876 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
279 ویدیو
1.7هزار فایل
کانال رسمی هفته‌نامه «زن روز» قدیمی‌ترین نشریه فرهنگی اجتماعی زنان صفحه‌ی ما در اینستاگرام: https://www.instagram.com/zane_rooz_mag/ ارتباط با ادمین: @zaneruz97
مشاهده در ایتا
دانلود
هفته‌نامه زن روز
بیا یک دل سیر گریه کنیم نفیسه زارعی قطعه ی ۴۲ بهشت زهرا مسقف است با این حال آن قدر آفتاب تابستان تند و تیز است که گرما زیر این سقف ها بیشتر حس می شود، عزادارها اما برایشان آفتاب و گرما مسئله نیست، می شود توی چشم هایشان خشم و افتخار را ملاحظه کرد. میان شلوغی و شهدایی که هنوز بعد از گذشت چند روز شناسایی شده و روی دست مردم و خانواده ها تشییع می شوند می خواهم جویای احوال مردم بشوم، میان جمعیت دختر جوانی که تصویر کوچکی از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار شهیدان حاجی زاده و باقری را در دست گرفته نظرم را جلب می کند، با احتیاط به سراغش می روم می ترسم داغ دار عزیزی باشد و آن وقت با سؤالم نمک روی زخمش نپاشم، کنارش بالای سر قبر یکی از شهدا می نشینم، آرام آرام اشک می ریزد از او می پرسم نسبتی با شهید دارد، متوجه می شوم دخترخاله ی شهید مهرنوش سلطانی است، وقتی از نحوه ی شهادت او می پرسم می گوید: «مهرنوش ۲۶ساله بود، دخترخاله ی زیبای من که مهمان دار هواپیما هم بود و ته تغاری خانواده ی حاجی سلطانی. دو تا برادر داشت که هر دو ازدواج کرده اند و سر خانه و زندگی شان بودند. خانه ی خاله ام در اثر بمباران نارمک و در اثر شدت انفجار تخریب می شود. مهرنوش و پدر و مادرش هر سه با هم شهید می شوند و اینجا مزارشان است». زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش: https://splus.ir/zane_ruz ایتا: https://eitaa.com/zane_ruz بله: https://ble.ir/zane_ruz اینستاگرام: https://B2n.ir/g80625 ارتباط با ادمین: @zaneruz97
این مادرانه های با شکوه نفیسه زارعی ایستاده ام یک گوشه، نزدیک دستگاه مه پاشی که یک نفس کار می کند، میان ذره های آبی که توی هوا متراکم می شود می روم به دورها، به همه ی زمان هایی که توفیق اجباری بود تا به خاطر رشته ی تحصیلی ارشدم روی شاهنامه و زنان آن کار پژوهشی کنم، اینجا اما شاهنامه و زنانی که خودشان یک پا مرد میدان بودند مثل یک پرده سینما جلوی چشمم مجسم می شود، انگار افسانه نیست وقتی مادری با بچه ی رعنا و قدوبالادارش که سر به پیکر ندارد خداحافظی می کند و برای آخرین وداع می گوید: «خدایا امانتت رو به خودت برگردوندم، از من قبول کن» این را مادر یکی از شهدای پاسدار می گوید، شهید محسن برکان که در حادثه ی حمله ی رژیم صهیونیستی به ساختمان سپاه سیدالشهدای علیه السلام شهرری مثل خیلی از همکارانش به صف شهیدان پیوست، با خودم می گویم کجای دنیا می شود این همه زیبایی را دید؟ آیا اینجا ما دوباره رجعت کرده ایم به حادثه ی بی نظیر کربلا و آیا زینب کبری سلام الله علیها در این نقطه ی تاریخ بعد از هزاروچهارصد سال قامت علم کرده و به زبانی دیگر می گوید «ما رأیت الا جمیلا.» توی این فکرها هستم که دو تا از خادمان قطعه با همسرم هم کلام می شوند و می گویند: «اینجا یک روضه ی مجسم از صحنه ی کربلاست، اینجا در تشییع پیکر شهدا خبری از باز کردن کفن و دیدن صورت عزیز ازدست رفته برای آخرین بار نیست، چون خبری از صورت نیست و اغلب شهدا یا بر اثر انفجار بدن شان اربا اربا شده یا بر اثر ماندن در آوار خانه های تخریب شده ناشی از اصابت موشک و پرتابه، صورت های زیبایشان له شده است.» زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش: https://splus.ir/zane_ruz ایتا: https://eitaa.com/zane_ruz بله: https://ble.ir/zane_ruz اینستاگرام: https://B2n.ir/g80625 ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
نوعروس های غریب نفیسه زارعی سر مزار شهدای دفاع مقدس دوازده روزه، به خاطر شب جمعه ای که یکی دو روز بعدش مصادف شده با شهادت سید و سالار شهیدان، انگار حسینیه ای به وسعت ایران تشکیل شده، همه خودشان را با یادآوری حادثه ی کربلا تسلی می دهند. میان این همه شکوه و عظمت زنی جوان را می بینم که کفش های خاکی اش را جفت هم، بالای قبر گذاشته. سنگ مزار مرد زندگی اش را هم پر از گل رز قرمز کرده و به سختی می توانی نام شهید را بخوانی؛ سجاد حبیبی. زن جوان بی هیچ حرفی خیره به چشم های سجاد در قاب عکس، با دست آرام روی پاهایش می زند. مزاحم خلوت شان نمی شوم و با یک سؤال و یک جواب یک خطی او را با رؤیا هایی که از این به بعد باید دنبال تعبیرش در خواب باشد تنها می گذارم. تازه ازدواج کرده بودید؟ پاسخش همین یک جمله بود؛ «سیزده تیر اولین سالگرد ازدواج مان بود.» در تمام مدت حضور در قطعه ی ۴۲، چه آن زمان که بی خیال سوژه و مصاحبه ترجیح می دهم فقط برای حال دل خودم و خالی کردن بغض چند هفته ای گوشه ای به نظاره این کربلای هر روزه بنشینم و گریه کنم و چه آن زمان که چشم تیز می کنم تا برای حال دلم سر صحبت را با خانواده شهیدی باز کنم، نوعروس هایی را می بینم که بر سر مزار عزیزان شان نشسته اند و خلوت کرده اند و حال غریبی دارند. خیلی هایشان به خاطر شرایطی تلخی که تجربه کرده اند بی حوصله تر از آن اند که پای مصاحبه بنشینند. مثل زنی که غریبانه نشسته بر سر مزار همسرش. روسری را روی سرش کشیده تا خلوت غریبانه اش با مردی که قرار بود یک عمر شانه به شانه اش زندگی کند بر هم نخورد. همدردی من هم به چند ثانیه ای نشستن بر سر مزار و دستی روی شانه زن جوان گذاشتن که خلاصه ترین پیام همدردی است، محدود می شود و او را با دنیایش تنها می گذارم اما می دانم خیلی زود از جا برمی خیزد. زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش: https://splus.ir/zane_ruz ایتا: https://eitaa.com/zane_ruz بله: https://ble.ir/zane_ruz اینستاگرام: https://B2n.ir/g80625 ارتباط با ادمین: @zaneruz97
ایستاده مثل دماوند نفیسه زارعی دل کندن از قطعه ی بهشت ۴۲ خیلی سخت است، اینجا، جان ایران درست در کنار شهدای دیگر منتظرند تا در رکاب حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برخیزند و داد یک تاریخ را از ظالمان جهان بگیرند، اما چاره ای نیست باید برگشت به شهر، شهری که زخم خورده ی جنگ است، جنگی که تا زمان محو اسرائیل ادامه دارد. توی مسیر بهشت زهرا سلام الله علیها به شهر عمیق نگاه می کنم، اینجا ایران است، اینجا یک قطعه از پازل آخرالزمانی مردان غیور دارد کم کم تکمیل می شود، اینجا همان جایی است که بچه های شیرخواره هم سربازند، فرقی نمی کند محرم چه سالی باشد، آن ها مثل شهید شیرخوار محمدعلی بهمن آبادی که او را روی سینه مادر دفن کردند یا رایان قاسمیان یا همه ی بچه هایی که سلام فرمانده را با عمق جان شان زمزمه کردند، مشق علی اصغر بودن می کنند، مشقی که روزی گریبان ظلم را خواهد گرفت، فرقی نمی کند ظالم کیست، مهم این است این خون های مظلوم ریخته شده بر پیکر ایران مقتدر، روزی شمر زمانه را بر زمین می زنند. اینجا تهران است حالا همه ی این شهر و شهرهای دیگر این سرزمین با عظمت ایستاده اند، حالا تهران و این قطعه از بهشت زهرا سلام الله علیها دوست داشتنی‌ترین تر از هر جایی از این کره ی خاکی است. اینجا ایران است سرزمین شیران و دلیران! زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش: https://splus.ir/zane_ruz ایتا: https://eitaa.com/zane_ruz بله: https://ble.ir/zane_ruz اینستاگرام: https://B2n.ir/g80625 ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
قطعه‌ی ۴۲؛ روایت بی‌صدای عشق سیده یاسمن رودباری جنگ تمام شد! و من دست هایم را برای نوشتن به زحمت پیدا کرده ام. پاهایم توی کوچه افتاده است. چشم ها و گوش هایم که هنوز سرود ای ایران ایران بر آن ها بود را از گوشه گوشه ی خانه برداشتم. دلم را اما پیدا نکردم. دلم را که هزار هزار تکه شده بود و بر خاک وطن افتاده است هنوز پیدا نکرده ام. دیدار غریبی بود؛ خودم را جا دادم بین شان که باشم، که ببینم، که بشنوم. کسی نمی داند من آن روز چند بار شکستم از دیدار کسانی که فقط پیراهن شان مانده بود. هم کلام شدم با زهرا بغدادی که در معراج شهدا صدایش می زنند: «مامان بغدادی». خواهر دو شهید است و همسر شهید یحیی سیدی. بعد از ۳۰ سال پیکر شوهر شهیدش برگشته. از زمان دفاع مقدس خانه شان پشتیبانی جبهه و جنگ بوده. از آن روزها این طور تعریف می کند: «زخم های شوهرم را خودم پانسمان می کردم؛ شوهرم می گفت زودتر خوب شدم چون تو از من پرستاری کردی. پرستار نبودم؛ تجربه نداشتم. کتفش را ترکش برده بود. زخم ها را می تراشیدم و پانسمان می کردم» پای صحبت های مامان بغدادی که بنشینی از آن هایی است که تو را غرق می کند. غرق لحظاتی که نمی دانی چطور می گذرد. از آن هایی که خودشان زود می گذرند اما تأثیر و یادشان می ماند در قلب ها... این جا معراج شهداست... معراجی که بعد از حمله ی رژیم صهیونیستی، میزبان شهیدانی است که غیرنظامی اند. زن و بچه و شیرخوار... و بانوانی بر بالین این شهیدان حاضر می شوند که با آن ها هم درد هستند. انگاری همه ی قدرت دنیا در وجود آنان است. درست یکی مثل مامان بغدادی. زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97
از وداع ابوالفضل تا امید به فرمان رهبری حالا که تا اینجا آمدید، بگذارید باز برایتان بگویم. همان روزهای اول یک خانواده آمدند؛ اسم شهیدشان سیدابوالفضل بود. قد و بالای رشیدی داشت. همسر و فرزندان شهید هم آمده بودند. به همسرش گفتم: «می خواهی ابوالفضل را ببوسی؟» (به همه ی همسران شهدا این را می گفتم، آخِر عزیز جان شان بوده و باید وداع می کردند.) اما او پاسخ داد: «نه. همسرم خیلی از ما مراقبت می کرد. خیلی حواسش جمع بود که ما اطراف نامحرم نباشیم. من الان نمی خواهم ناراحتش کنم، شاید چشم نامحرمی ما را ببیند و این خلاف خواسته ی همسرم است.» به من گفت: «خانم بغدادی، از شما ممنونم که همسرم را آوردید اینجا تا ببینمش. ابوالفضل مثل تکه ای از ماه بود.» بعد اضافه کرد: «به حضرت آقا بگویید: غم شان نباشد؛ تا ما هستیم هیچ غمی به دلشان راه ندهند. همه ی ما فدای سر حضرت آقا. شما مطمئن باشید مرد می که این چنین هستند، هیچ کس نمی تواند شکست شان دهد.» زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97
آمادگی امروز؛ درس های دفاع مقدس سیده یاسمن رودباری اگر بخواهیم هشت سال دفاع مقدس را با این جنگ ۱۲ روزه مقایسه کنیم، باید بگویم آن روزهای سال ۶۰، جنگ بود؛ ترس و هراس داشت. مردم ما که جنگ ندیده بودند، آمادگی نداشتند. اما فرق اصلی این بود که امروز مردم آماده ترند. می دانستند که بالأخره یک روزی صهیونیست به ما حمله خواهد کرد اما خوف به خود راه نمی دادند. خیلی ها را دیدم که شب راحت می خوابیدند و می گفتند: «ما ترسی نداریم.» مردم ما قوی شده اند، محکم شده اند و فهمیده اند که در این راه قرار گرفته اند و این اتفاقات برای ما پیش می آید.ما در آن روزهای جنگ ماندیم و هم چنان هم هستیم. قطار انقلاب در حرکت است و خواهد بود. این را هم بگویم که ما نه فقط به واسطه ی خانواده شهید بودن پای کار مانده ایم، بلکه به خاطر عشقی است که به انقلاب داریم. ما خانواده هایی را می شناسیم که شهید نداده اند. اصلاً شاید ظاهراً نشان ندهد که انقلابی اند ولی پای این راه ایستاده اند. زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97
قصه ای از فراق و امید در معراج شهدا سیده یاسمن رودباری این آخرین خاطره را هم می گویم و از خوانندگان مجله شما می خواهم با خواندن سطر به سطر این وقایع از شهدا طلب حاجت کنند که حتماً بی جواب نخواهند ماند. خانمی می گفت: «ما یک سال بود که به واسطه ی مأموریت شوهرم به تهران منتقل شده بودیم و نمی دانستیم یکی از همسایه های ما دانشمند هسته ای است. آن روز کمی حالم خوب نبود و احساس سرماخوردگی می کردم، دارو خوردم و خوابیدم. صدای بازی فرزندانم در گوشم بود که ناگهان بلند شدم و دیدم هیچ چیز نیست. بچه هایم را با آزمایش دی ان ای پیدا کردم. همسر و دو فرزندم شهید شدند و من تنها ماندم.» جوان دیگری که در مأموریت کاری در شهرستان بود آمد و گفت: «آمدم پیکر پدر، مادر و خواهرم را تحویل بگیرم، ولی مگر قلب من چقدر گنجایش غم دارد؟» به او گفتم: «بدان که خون شهید راکد نیست، می جوشد و جریان آن چیزهای زیادی با خود می آورد.» خانواده ای از حجاج نیز آمده بودند و در کنار پیکر فرزندشان حاضر بودند. مدام به مادر می گفتم: «ببین جوانت چقدر قشنگ به دیدار امامش رفته است، برایش لالایی بخوان.» مادر با آرامش گفت: «یا امام حسین، ممنون که جوانم را پذیرفتی.» پدر هم گفت: «فکر نکنم فراموش کرده باشم که تو شب ها بیدار می ماندی تا من بخوابم و پای مرا ببوسی. تو در مسیر شهید شدن زندگی کردی.» مادر به آرامی گفت: «سر و صدا نکن، بچه ام اذیت می شود.» زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97
افقی که می‌تواند روشن باشد (۱) سیده یاسمن رودباری جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۴۰۳ با ثبتوزن تنها ۹۶۸,۲۸۱ تولد (کاهش ۵/۸٪ نسبت به ۱۴۰۲) و نرخ باروری کل ۱/۴ فرزند به ازای هر زن، وارد مرحله هشداردهنده ای از بحران جمعیتی شده است. این آمار که توسط سازمان ثبت احوال کشور در مرداد ۱۴۰۴ منتشر شده، نشان دهنده ی کاهش ۳۵٪ درصدی موالید نسبت به سال ۱۳۹۵ است. با این حال، تجارب موفق کشورهایی مانند مجارستان (افزایش نرخ باروری از ۱/۲۵ به ۱/۸ در ۵ سال) و ظرفیت های منحصر به فرد ایران در حوزه ی خانواده، نویدبخش امکان خروج از این چالش است. زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97
چالش های اقتصادی و مدل های حمایتی نوین (۲) سیده یاسمن رودباری بررسی هزینه های فرزندپروری توسط مرکز پژوهش های مجلس در سال (۱۴۰۳) نشان می دهد هزینه ی سالانه هر کودک تا سن ۱۸ سالگی به طور متوسط ۱۸۰ میلیون تومان است که ۶۵٪ درآمد یک خانوار متوسط را تشکیل می دهد. اجرای ناقص قانون جوانی جمعیت (مصوب ۱۴۰۰) نیز به تشدید مشکل انجامیده؛ تنها ۳۲٪ از اعتبار ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی این قانون تا پایان ۱۴۰۳ تخصیص یافته است. راهکارهای پیشنهادی شامل اجرای کامل بندهای قانون جوانی جمعیت با اولویت بندی اعطای زمین رایگان به خانواده های دارای سه فرزند، افزایش معافیت مالیاتی سالانه به ۱۲۰ میلیون تومان برای هر فرزند، و ایجاد صندوق ضمانت اشتغال مادران با سرمایه ی اولیه ۲۰ هزار میلیارد تومان است. الگوی موفق استان آذربایجان شرقی در پرداخت وام ۵۰۰ میلیونی «فرزندآوری» با کارمزد ۴٪ می تواند در سطح ملی تعمیم یابد. زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97
تحولات اجتماعی و حمایت از زنان (۳) سیده یاسمن رودباری طبق اعلام پژوهشکده علوم بهداشتی در سال ۱۴۰۲میانگین سن ازدواج زنان به ۲۷/۵ سال و فاصله ازدواج تا نخستین فرزند به ۴/۲ درصد در سال رسیده که ۳۵٪ بیش از حد مطلوب است. نرخ مشارکت اقتصادی زنان نیز از ۱۹/۸٪ در ۱۳۹۵ به ۱۴/۲٪ در ۱۴۰۳ کاهش یافته که نشان دهنده ی تعارض نقش های خانوادگی و شغلی است. راهبردهای نوین شامل اجرای «طرح تابعه سازی بیمه مادران خانه دار» با پوشش کامل درمانی و بازنشستگی، کاهش ساعات کاری هفتگی زنان شاغل دارای فرزند به ۳۶ ساعت با حفظ حقوق کامل، و توسعه مراکز مراقبت از کودک در محل های کار با ظرفیت ۵۰۰ هزار نفری تا ۱۴۰۵ است. الگوی استان اصفهان در ایجاد ۱۲۰ مهدکودک (افزایش ۲۲٪ی فرزندآوری زنان شاغل) نمونه ی عملی موفقیت این سیاست هاست. زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97
داشتن فرزند بیشتر رضایت‌مندی از زندگی را افزایش می‌دهد (۴) سیده یاسمن رودباری معلمان به عنوان الگوهای زنده ی رفتار اجتماعی، نقشی تعیین کننده در نهادینه سازی ارزش ها دارند. اجرای طرح «استاد امید» در سال ۱۴۰۱ که طی آن ۱۲۰ هزار معلم متأهل دارای حداقل سه فرزند، به عنوان مشاوران خانواده در مدارس منصوب شدند، موجب کاهش گرایش به تجرد در میان تصمیم گیری برای آینده ی دانش آموزان مناطق شهری شده است. این معلمان با روایت تجربیات واقعی خود از لذت های فرزندپروری و ارائه ی آمارهای ملموس مانند مطالعه ی دانشگاه تهران که نشان می دهد تعداد بالایی از والدین پرجمعیت، رضایت زندگی بالاتری از خانواده های تک فرزند دارند، توهمات رسانه ای را خنثی می کنند. زن روز را در فضای مجازی دنبال کنید👇 سروش/ایتا/بله/اینستاگرام ارتباط با ادمین: @zaneruz97