#پزشکی
آلرژى به شکر هم امکان پذیر است!
زمانى که اسمى از آلرژى غذایى آورده مى شود، فورا گلوتن و بادام زمینى به ذهن ما مى رسد اما برخى دیگر از مواد غذایى نیز حساسیت زا هستند که از جمله آن مى توان شکر را نام برد.براساس گزارش «مدیکال دیلى»، ممکن است بیشتر انسان ها به قندهاى ساده حساسیت داشته باشند زیرا این ماده به سرعت وارد جریان خون مى شود. سیستم ایمنى با تشخیص این که ماده غذایى مضر است، واکنش هاى حساسیت زایى را ایجاد مى کند. داشتن آلرژى به یکسرى غذاها مشکل جدى است به گونه اى که فردى پس از قرارگرفتن در معرض یک ماده آلرژیک واکنش هایى را تجربه مى کند که در نهایت مى تواند برایش دردسرساز شود یا در برخى موارد سلامت او را تهدید کند.اگر شما به شکر آلرژى داشته باشید، علائم فیزیکى همچون اسهال، ضایعات پوستى و خارش دهان به سرعت ظاهر مى شوند. اگر شما دچار مشکلات تنفسى شدید و احساس کردید که گلویتان سفت شده، فورا به پزشک مراجعه کنید. این علائم ممکن است نشانه هاى آنافیلاکسى باشد که مى تواند منجر به مرگ شود.همچنین برخى واکنش هاى دیگر ناشى از عدم تحمل شکر است. عدم تحمل غذا واکنشى است که عموما تهدیدى براى زندگى به حساب نمى آید و نسبت به واکنش هاى آلرژى از شدت کمترى برخوردار است. نشانه هاى عدم تحمل شکر نیز شامل تهوع، نفخ و شیوع جوش صورت است.
@zane_ruz
#منبرک
نماز به قصد بهشت
علامه حسن زاده آملی
منطق انسان بیدار این است که «ان صلوتى و نسکى و محیاى و مماتى الله رب العالمین» همانا نماز و سکنات و حیات و ممات من براى االله پروردگار جهانیان است. خلاصه این که (چنین شخصى) وقف حق تعالى است و همه اعمال و احوالش قربه الى االله است، شخص موحد خدا مى بیند و بس. مسلمان اگر نمازش را به قصد بهشت بخواند، نماز او باطل است، نماز و دیگر اعمال عبادى باید براى تقرب حق تعالى باشد.
@zane_ruz
#شماوما
تذکر یا تعریف
زنى به شهر کوچکى رفته بود تا آنجا زندگى کند. کمى بعد، زن به خدمات دهى ضعیف داروخانه شهر به همسایه خود اعتراض کرد. او امیدوار بود همسایه اش به خاطر آشنایى با صاحب داروخانه، این انتقاد را به گوش او برساند. وقتى که این زن دوباره به داروخانه رفت، صاحب آنجا با لبخند و گشاده رویى با او احوال پرسى کرد و سریع داروها را طبق نسخه به او تحویل داد. زن بلافاصله رفتار عجیب و باورنکردنى او را با دوستش در میان گذاشت. زن گفت: «فکر مى کنم تو به او بابت خدمات دهى ضعیف اش تذکر داده اى. درست است؟» همسایه گفت: «نه. اگر ناراحت نمى شوى، به او گفتم که تو چقدر از عملکرد مثبت او راضى هستى و معتقدى که چقدر خوب مى تواند تنها داروخانه این شهر را اداره کند. به او گفتم که داروخانه او بهترین داروخانه اى هست که تو تاکنون دیده اى.»
@zane_ruz
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بیست_و_پنج_روز_تا_اربعین
📹 پیادهروی ۲۰ساعته بانوی لبنانی!
🔻بانویی که بدون پیشبینی قبلی؛ مسیر ۹۰کیلومتری نجف-کربلا را در مدت ۲۰ساعت پیمود ...
@zane_ruz
#داستان_امدادی
حبیب (۵)
مرضیه ولی حصاری
مریم جهانگیری زرگانی
در قسمت قبل خواندیم که حبیب توسط ساواك دستگیر مى شود. میلاد تنها و آشفته است که سر و کله احمد پیدا مى شود و به او مى گوید قصد کمک کردن به او را دارد و میلاد باید به روستا برگشته و نامه مادرش را بیاورد. میلاد به روستا مى رود و نامه را با سختى به دست مى آورد. احمد به کمک دوستانش مادر میلاد را که در خانه حاج حیدر مشغول کار است پیدا مى کند. حاج حیدر مى پذیرد میلاد و محبوبه در خانه آن ها و کنار مادرشان زندگى کنند...
اکنون ادامه این داستان را در کانال زن روز دنبال کنید.
@zane_ruz
بسم الله الرحمن الرحیم...
حمد و سپاس خدایی را که با نيرويش بر هر چيز چيره گشت و دربرابر آن هر چيز فروتني نمود و همه چيز خوار شد...
سلام!✋🍂
سه شنبه گرم پاییزی تون بخیر!
روزتون معطر به نام و یاد پروردگار یکتا
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#گفتگو (۱)
مرا روزی دستی به بام آسمان بود
فاطمه اقوامی
آنقدر سریع و ناگهانی سایه سیاه حضورشان بر سر کشور عزیزمان سنگینی کرد که شاید در باور هیچکس نمی گنجید... سایه ای شوم که جز ویرانی، ترس، آوارگی و... هیچ چیز به دنبال نداشت... به خیال خام خودشان آمده بودند که بمانند غافل از اینکه ایران مهد دلیران است... آنها نمی دانستند که در این دیار غیورمردان و شیرزنانی زندگی می کنند که در راه دفاع از اعتقاد و وطن خویش از هر آنچه دارند حتی جان مایه می گذارند و اجازه نمی دهند ذرهای از خاک این سرزمین کهن به تاراج برده شود... هر سال روزهای پایانی شهریورماه بیش از همیشه عطر آنها در فضای شهرمان می پیچد... آنها که از زمین و روزمرگی هایش فاصله گرفته بودند و دستی به بام آسمان داشتند... آنها که سالها در میدان مبارزه خون دل خوردند و نگذاشتند علم این انقلاب در همان سالهای نخستین حیاتش بر زمین بیفتد... مطمئنا شنیدن خاطرات آن روزها از زبان کسی که خودش در بطن ماجرا بوده و از نزدیک اتفاقات و رخدادها را به تماشا نشسته بسیار شیرین و دلچسب است و ما در گفتگوی صمیمانه با «مریم جدلی» امدادگر داوطلب دوران دفاع مقدس، این شیرینی را چشیدیم... عصر یک روز تابستانی مهمان دفتر مؤسسه فرهنگی انتشاراتی اش شدیم... لبخند و مهربانی او به علاوه فضای زیبا و نوستالژیک دفترش باعث شد در کمال آرامش پای روایت قصه گونه اش بنشینم و همراه خاطرات او به آن روزهای ناب سفر کنیم...
متن کامل این گفتگوی شیرین را می توانید در مجله زن روز بخوانید.
@zane_ruz