یعقوب آل فاطمه حالا پدر شده🍃
آمد محمدی که به او روح پیکر است❣️
نسل رسول، نسل علی، نسل فاطمه🌱
بسته به این ولادت و مولود انور است🌸
هم هاشمی ست، هم علوی، هم محمدی🎈
نسلش حسینی و حسنی، فخر داور است🍁
اول محمد آمد و بعدا، علی ولی🌼
اینجا علی ز قبل محمد مصوّر است
او زادهی خلیلِ سرافرازِ نینواست
آزادهی ذبیحِ خدا، سبط صفدر است
او ناشر حقایق دین محمدی
اگر علوم خداوند اکبر است
آگاه از عوالم غیب و شهود اوست
از قلّههای علم و عمل اوست برتر است
در یک کلام، مرتبهی باقر العلوم
مولای هفت سرور و بابای جعفر است
در وصف او هر آنچه سخن هست نارساست
جز اهل بیت هرچه بیان است بی بر است
قرآن هر آنچه وصف “اولواالامر” میکند
دربارهی پیمبر و آل پیمبر است.
“غلامرضا سازگار”
#شعر
#عید
@Ndokhtarone🌱
هدایت شده از دخٺـ🖤ـࢪۅنه
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خستهام از لحن قیل و قال خودم
اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظهای به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که اینگونه خود وبال خودم
شبی به لطف علی میرسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم
شاعر: محمد میرزایی بازرگانی
#شعر
#لحظهها_را_دریاب ✨
@Ndokhtarone
هدایت شده از دخٺـ🖤ـࢪۅنه
باز دارند به چشمان ترم میخندند
برغم تو که شکسته کمرم میخندند
تکیه گاه منی و بال و پرمن هستی
همه اینجا به من و بال و پرم میخندند
سر روی خاک نهادی و همه شیر شدند
گرگ هایی که چنین دور و برم
میخندند
ای علمدار حرم ، بعد تو لشکر دارند
بر من و زخمِ به روی جگرم میخندند
رفتنت کار مرا سخت به هم پیچیده
همه دارند به زن های حرم میخندند
محمد کابلی
#شعر
#محرم
@Ndokhtarone
هدایت شده از دخٺـ🖤ـࢪۅنه
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
سرمه نمیبرم به چین، قند و شکر نمیخرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهی عشق کاشتم، در قفست رها شدم
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانهایست
با تو پر از قصیدهام، با تو غزلسرا شدم
ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
باور من نمیشود همنفس شما شدم
سفرهء دل برای من، باز کن آیهای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم
قطرهء من فرات شد، ذرّهام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بستهایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی دادهام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظهی آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
سید حمیدرضا برقعی
#شعر
@Ndokhtarone
هدایت شده از دخٺـ🖤ـࢪۅنه
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
سید حمیدرضا برقعی
#شعر🌱
#میلاد_نور ❣
@Ndokhtarone