◻️جهل را بیعلتی عالِم کند/ علم را «علت» کژ و ظالم کند
یک اندیشمند و جامعهشناس فرانسوی به نام میشل فوکو (۱۹۲۶-۱۹۸۴)، علیرغم بیگانگی با اندیشه اسلامی و بیگانگی با تاریخ و فرهنگ ایران، صرفاً با دو سفر کوتاه ۸ روزه و ۶ روزه در شهریور و آبان سال ۱۳۵۷ به ایران، در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، توانست به درستی روح و پیام اصلی انقلاب اسلامی و انگیزهها و آرمانهای انقلاب را (حتی چند ماه قبل از پیروزی آن) درک میکند [کتاب «ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند»؛ حاوی هشت گزارش کوتاه است که وی درباره مسائل ایران برای روزنامه ایتالیایی «کوریره دلا سرا» نوشته است و همچنین مصاحبهای درباره انقلاب اسلامی ایران دارد که با عنوان «ایران، روح یک جهان بیروح» ترجمه شده است.]
در عین حال، تعداد نه چندان کمی از جامعهشناسان و فرهنگشناسان و مردمشناسان مدعی روشنفکری در ایران هستند که هیچ فهمی از حقیقت انقلاب و آرمانها و اهداف آن ندارند! این در حالی است که ۴۷ سال تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب را بالعین و العیان دیدهاند و بعضاً از آغازین روزهای شروع نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲ شاهد این حرکت بودهاند! و عجیبتر اینکه استاد دانشگاه جمهوری اسلامی هم هستند! اما با جمهوری اسلامی و اهداف و آرمانها و مبانی و بنیانهای فکری و فلسفی آن کاملاً بیگانهاند!
به نظر بنده این موضوع، ارزش بررسی و تحقیق و تحلیل دارد. واقعاً مشکل از کجا است؟ آیا آن فهم درست از ناحیه یک بیگانه و این فهمهای نادرست از ناحیه خودیها، «دلیل» دارد یا «علت»؟
✔️آیا مشکل در روش تحقیق و بررسی و تحلیل آنها است؟
✔️آیا مشکل در پیشفرضهای آنها است؟
✔️آیا مشکل در مبانی نظری و فلسفی آنهاست؟
✔️آیا انگیزهها و مسائل شخصی آنها حجاب فهم آنها شده است؟
✔️آیا روحیات شخصی و فردی و خودکمبینی و غربباوری موجب کدخدا دیدن غرب و آمریکا شده است؟
#غرب
#روشنفکری