eitaa logo
آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی
4.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
80 ویدیو
0 فایل
تنها کانال رسمی دفتر آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی «مدّ ظلّه» در ایتا □ ارتباط با مدیر کانال: @Mh_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✨کرامت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ❖ از بیانات آیت الله العظمی شبیری زنجانی: 📝... مرحوم آقای مروارید نقل می‌کرد: شیخ حسنعلی تهرانی[جد أمی ایشان که اهل تقوی و کرامت بود] برادری داشت که برای أعیان و اشراف و سلاطین خیاطی می‌کرد و چون پول‌های آنها مشتبه بود، قهراً مال شبهه‌ناک در اموال وی وارد می‌شد. وی در زمان حیات شیخ حسنعلی از دنیا رفت و در قم دفن شد. شیخ حسنعلی متوسل می‌شود و از خدا می‌خواهد او را نجات دهد. وی در رؤیا می‌بیند که حضرت معصومه علیها السلام وساطت کرد و فرشتگان عذاب که مأمور تعذیب برادر بودند، منصرف شدند. 📚جرعه ای از دریا، ج۳، ص۳۴۸ @zanjani_net
بسم الله الرحمن الرحیم "اذا مات المؤمن الفقیه ثلمت فی الاسلام ثلمة لایسدّها شئ" ▪️ارتحال حضرت آیت‌الله‌العظمی حاج سید محمد حسینی شاهرودی (رضوان الله علیه) خسارتی عظیم برای حوزه‌های علمیه شیعه و مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است. آن فقیه عالیقدر قریب به یک قرن عمر پر برکت خود را وقف ترویج و تدریس معارف اهل بیت (علیهم السلام) کرد و یادگار و بقیة‌السلف صالح فقیه نامدار شیعه، مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج سید محمود شاهرودی (رضوان الله تعالی علیه) بود. دفتر آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی این مصیبت را به بیت فقاهت و سیادت آن عالم ربانی تسلیت عرض می‌کند و غفران و سکینه ابدی را در جوار حضرات معصومین (علیهم‌السلام) برای ایشان مسألت دارد. @zanjani_net
💠 رؤیای صادقه ❖ از بیانات آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: 🔻 📝 وقتی که آسید جمال گلپایگانی به ایران آمده بود، حاج آقای والد ما و آقای صدوقی این جریان را از ایشان شنیدند: آقا سید جمال گلپایگانی از آقای نایینی نقل می‌کرد که وی، استادش آقا سید محمد فشارکی را بعد از وفاتش، خواب دیده است. می‌گفت: انگشتش را گرفتم و پرسیدم: در آن عالم چه خبر است؟ سید محمد فشارکی گفت: از این سؤال منصرف شوید، من اگر جواب بدهم، در بین ساکنان آن عالم به دهن‌لقّی معروف می‌شوم! آقای نایینی گفت: به مقداری که این وصله به شما نچسبد، بفرمایید. ایشان در پاسخ گفت: من قبل از این‌که از این عالم بروم، هیچ نگرانی نداشتم، الّا دو نگرانی، که هر دو برطرف شد: یکی در حال احتضار و یکی هم بعد از وفات به فاصله‌ی یکی دو روز. نگرانی اوّل، از ناحیه زن و بچه‌ام بود؛ زیرا سختی زندگی برای من با لذّت علمی همراه بود. لذا قابل تحمّل بود، امّا آنان که از لذّت علم محروم بودند، صرفاً اذیت می‌شدند. در حال احتضار به من تعلیم داده شد که شما نگران نباشید، بعد از شما تأمین می‌شوند! نگرانی دوم من این بود که ۲۵ روپیه به قصاب روبه‌روی مسجد هندی بدهکار بودم. من دَیْن او را نداده، از دنیا رفتم. در تشییع جنازه‌ام، وقتی از مقابل دکان قصّاب می‌گذشتم. قصاب دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، من ۲۵ روپیه از سید محمد فشارکی طلب داشتم، او را حلال کردم! این جور بود که این نگرانی هم رفع گردید. آقای نایینی می‌گفت: امام جمعه تبریز هزار تومان برای سید محمد فشارکی می‌فرستد، ولی وقتی می‌رسد که جنازه‌ی او را تشییع می‌کردند و بدین ترتیب، این پول به ورثه‌ی ایشان رسید و مطلب اوّلی که در خواب دیده بودم، واقعیت پیدا کرد. امّا برای تحقیق مطلب دوم، پیش قصّاب رفتم. گفتم: استاد ما بدهکار بود؟ گفت: بله، گفتم: چند؟ گفت: ۲۵ روپیه. من دست کردم از جیبم ۲۵ روپیه درآوردم. قصاب گفت: من طلبکار بودم ولی آن را ابراء کردم. گفتم: چه موقع؟ گفت: وقتی که جنازه‌ی سید محمد فشارکی را از مقابل دکّان ما عبور می‌دادند! 📚 جرعه‌ای از دریا، ج1، ص538 @zanjani_net
💠 پول باشگاه! 📝مرحوم آیت الله العظمی حاج سید احمد زنجانی در کتاب "الکلام یجر الکلام" درباره وضعیت ادارات دوره رضاخان می نویسد:🔻 🔸اداره شهربانى،... روحانيّين را بیش‌ از اندازه آزار می‌نمود. مخصوصا در زنجان، در هر چند روزى، جوازهاى لباس روحانيّت را جمع می‌کردند، بعد پس می‌دادند. هر روز به يك بازى، بازى می‌کردند. 🔸پول باشگاه، مردم را به زنهار آورده بود؛ چون از طبقات مردم، به عناوين مختلفه پول می‌گرفتند و نسبت به هر يك، اسمى گذاشته بودند. در آخر به‌عنوان پول باشگاه، جهت طيّاره و هواپيما، از همه افراد، هر سال صد تومان دويست تومان، پانصد تومان، هزار؛ و از دهات هم به همين طور، به ضرب زور، پولى به اين عنوان می‌گرفتند. آن هم كمرشكن بود و مردم را به ستوه آورده بود. اداره اقتصاد از مالكين دهات، به زور مأمورين ماليّه، سند غلّه صادر می‌نمود. مثلاً كسى كه صد خروار عملكرد داشت، از او، سند صد و سى خروار مى گرفتند كه بايد به اداره انحصار ارزاق تحويل بدهد. آن هم نه در مصرف داخله بود، بلكه حمل به خارجه مى شد. 🔸ارتشاء اداره دادگاه ها، به كلّى حقّ را محو و بازار تقلّب و كلاه بردارى را رايج كرده بود و از هيچ اداره نیز شكايت نمى شد. پهلوى صندوق پست، در هر يك، يك نفر آژان، عناوين پاكت ها را نگاه مى كرد كه كسى به شاه چيزى ننويسد؛ و اگر كسى به وسايل ديگر، شكايت خود را به خود شاه مى رسانيد، همان ورقه او عينا به آن اداره يا رئيس اداره كه شكايت از آن شده فرستاده مى شد. آن گاه، عوض دادخواهى، مورد تعقيب واقع مى شد و هزار گونه تهمت سياسى هم مى زدند كه خلاصى نداشت. برد با آن كس بود كه هر چه تحميل می‌کردند، بردارد بدون حرف؛ و الّا از حرف، حرف در مى آمد كه حياتش هم به خطر مى افتاد. 🔸امنيّه ها در دهات، چه پولهائى مى گرفتند، حساب نداشت. آخر الامر، رئيس امنيّه نوشت به دهات كه هر مأمورى كه از امنيّه مى آيد، به هيچ وجه من الوجوه، حقّ خدمتانه گرفتن از دهات ندارد؛ و هر يك از مأمورين امنيّه، به هر عنوان از مردم پولى گرفته باشند، چنين و چنان خواهند بود؛ خيلى مجازات سخت. از قضا، اين حكم را رئيس امنيّه توسّط مأمورين امنيّه به دهات فرستاد كه مفادّ اين را يكان يكان در دهات به مردم برسانند. همين مأمورين، خودشان بعد از ابلاغ اين فرمان، شروع كردند به مطالبه خدمتانه! پس از هر ده، مبلغى همين ها گرفتند، مفادّ فرمان خودشان را خودشان به مرحله عمل آورده، مطلب را اثبات نمودند. به يك نفر گفتند: تو چرا اين قدر سوگند مى خورى؟ در هر قصّه، مى گوئى: «به خدا، چنين است؛ به خدا، چنين نيست.» گفت: به خدا چنين نيست! 🔸بارى، مهمّتر از همه، پول باشگاه بود كه خيلى اهمّيّت مى داده و از همه طبقات می‌گرفتند. در آخر، معلوم شد كه اين سيل پول باشگاه، در شن زار زمين اين ادارات و عمده اش، در شن زار زمين سعد آباد (قصر سلطنتى) فرو رفته؛ در موقع لزوم، صد دينار از اين ها به مصرف نيامد، همه اش رجز بود كه مى خواندند و محقّق شد كه قدرت شاه قَدَر قدرت، مخصوص به برداشتن سرپيچ [: روسری] بانوان بوده است! ... @zanjani_net
🔸فرخنده میلاد پر برکت ثامن الحجج، امام رئوف، حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا «علیه آلاف التحیة و الثناء» را به محضر مقدس حضرت بقیة الله الأعظم «سلام الله علیه» و همه موالیان و محبین آن حضرت تبریک و تهنیت می گوییم. @zanjani_net
💠 زهد کم نظیر مرحوم حاج شیخ ❖از بیانات آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: 🔻 📝 مرحوم آشيخ محمدرضا مسجد شاهی [م1362ق] در زمان حاج شيخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) به قم آمد و قرار بود كه ايشان در قم بماند و تدریس را هم شروع كرده بود. مرحوم آقاى حاج شيخ هم ايشان را خيلى ترويج می‌كرد. حاج آقاى والد ما، آقاى خمينى و شايد آقاى گلپايگانى هم در درس ايشان شركت می‌كردند، ولى ايشان در قم نمی‌مانَد و به اصفهان برمى‌گردد. وقتى از ايشان می‌پرسيدند كه چرا شما در قم نماندید، ايشان جواب درستى نمی‌داد. آقاى آشيخ محمدرضا مسجد شاهى، ظاهراً پسر عمه آسيد فرج الله فقيهی بود. آسید فرج‌الله با مرحوم والد ما خيلى ارتباط داشت و حاج آقاى ما وصى ايشان هم بود. ايشان سيد بسيار جليل القدرى بود و مدتى هم متصدى كتابخانه مدرسه فيضيه شد . ایشان می‌گفت: من اصفهان رفتم و مهمان آشيخ محمدرضا شدم . وقتى سفره غذا پهن شد، گفتم: من يك سؤال می‌كنم . اگر شما جواب ندهيد، غذا نمی‌خورم. شما چرا در قم نمانديد؟ آشيخ محمدرضا گفت: حالا بگذاريد براى بعد. گفتم: نه، مگر اينكه قول بدهيد كه بعد از غذا بگوييد. آشيخ محمدرضا گفت: بله، می‌گويم. غذا را خورديم . گفتم: چرا شما در قم نمانديد؟ آشيخ محمدرضا گفت: واقعش ديدم دستگاهى كه آقاى حاج شيخ پهن كرده است، كار ما نيست. ما نمی‌توانيم در قم بمانيم، فقط خود او می‌تواند. آشيخ محمدرضا در توضيح اين مطلب می‌گفت: ما مهمان آقاى حاج شيخ بوديم. ايشان نان و آبگوشتى به ما می‌داد، تا اينكه قرار شد از آن منزل به جاى ديگرى منتقل شويم. شب آخر بود. بعضى از پسرهاى حاج شيخ خوابيده بودند. ايشان پلو تهيه كرده بود، می‌خواست پسرهايش را بيدار كند. گفتم: آقا بگذاريد بخوابند. چرا آنها را اذيت می‌كنيد؟ حاج شيخ گفت: آخه اینها پلو گيرشان نمى‌آيد. ما براى دفع شرّ تو امشب اين كار را كرديم! آشيخ محمدرضا می‌گفت: من ديدم كه كسى كه مرجع عام تقليد در تمام داخل کشور بود، وقتى ما مهمانش شديم، اين مقدار به اين شكل خيلى ساده از ما پذيرايى می‌كند، ما نمی‌توانيم با وجود او اظهار حيات كنيم. اين كار ما نيست، فقط خود او می‌تواند در اينجا بماند و بس. حاج آقا نورالله وآقا نجفى (عموى آشيخ محمدرضا) از اعيان درجه اول اصفهان بودند وآشيخ محمدرضا در اصفهان درآن دستگاه بود و در قم نمی‌توانست با زهد حاج شيخ كنار بيايد. با وجود این‌چنین زهدی از حاج شيخ، كسى نیز در قم به امثال آشيخ محمدرضا توجه نمی‌كرد. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج2، ص498 @zanjani_net
💠 داستان ملقب شدن حضرت رضا علیه السلام به 📖 شیخ صدوق "ره" این داستان را با دو واسطه از همان شکارچی یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسي،(گردآورنده شاهنامه ابومنصوری) نقل کرده است که وی خود داستانش را برای حاکم رازی -همنشین و شخص مورد اعتماد ابوجعفر عتبی وزير نامدار سامانيان- حکايت کرده و حاکم هم آن را برای ثقه جليل‌القدر محمد بن احمد بن اسماعيل سليطی که از اجله مشايخ روايت صدوق است، نقل می نماید. حاکم رازی می‌گوید ابو جعفر عتبی مرا نزد ابو منصور محمد بن عبدالرزاق فرستاد. در روز پنجشنبه براي زيارت حضرت رضا عليه‌السلام از او اجازه خواستم. گفت بشنو که درباره اين مشهد با تو چه مي‌گويم. در روزگار جواني، نظر خوشي به طرفداران اين مشهد نداشتم و در راه، معترض زائران مي‌شدم و لباس‌ها و خرجي و نامه‌ها وحواله‌هايشان را به‌ستيزه مي‌ستاندم. روزي به شکار بيرون رفتم و يوزي را به دنبال آهويي روانه کردم. يوز همچنان به دنبال آهو مي‌دويد تا او را ناچار کرد که پاي ديواري پناهنده شود و بايستاد. يوز هم رو به رويش ايستاد ولي به او نزديک نمي‌شد. هر چه کوشش کرديم که يوز به آهو نزديک شود يوز نمي‌جست و از جاي خود تکان نمي‌خورد؛ ولي هر وقت که آهو از جاي خود (کنار ديوار) دور مي‌شد، يوز هم او را دنبال مي‌کرد. اما همين که به ديوار پناه مي‌برد، يوز باز مي‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه‌مانندي در ديوار آن مزار داخل شد. من وارد آن جا شدم، و از ابي نصر مُقري پرسيدم: آهويي که اکنون وارد رباط شد کو؟ گفت: نديدمش. آن وقت، به همان جايي که آهو داخلش شده بود درآمدم و ردّ فضولاتش را ديدم، ولي خود آهو را نديدم. پس با خداي تعالي پيمان بستم که از آن پس زائران را نيازارم و جز از راه خوبي و خوشي با آنان در نيابم. از آن پس، هر گاه که کار دشواري به من روي مي‌آورد، وگرفتاري‌اي پيدا مي‌کردم، بدين مشهد روي و پناه مي‌آوردم، و آن را زيارت و از خداي تعالي در آن جا حاجت خويش را مسئلت مي‌کردم و خداوند حاجت مرا بر مي‌آورد، ومن از خدا خواستم که پسري به من عنايت فرمايد. خدا پسري به من مرحمت فرمود، و چون آن پسربچه به حد بلوغ رسيد، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسري به من عطا فرمايد و خداوند پسر ديگري به من ارزاني فرمود. هيچ گاه از خداي تبارک و تعالي در آن جا حاجتي نخواستم مگر آن که حق تعالي آن حاجت را برآورد و اين چيزي است از جمله برکات اين مشهد "سلام الله علي ساکنه" که بر شخص من آشکار شد و براي خودم روي داد. 🔺 عیون أخبار الرضا؛ ج2؛ ص285؛ ح11 @zanjani_net
🔸 نرم افزار "مناسک حج" آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی به‌روزرسانی شد. 🔗لینک دانلود در گوگل پلی: http://yon.ir/1sOoL 🔗لینک دانلود در بازار: http://yon.ir/eqUYH
📅 تقویم شیعه؛ ❖ 17ذي القعدة سالروز وفات مؤسس حوزه علمیه قم آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی "قدّس سرّه" (م1355ق) ❖کلام مرجع عالی‌قدر درباره ایشان🔺 @zanjani_net
🔸آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: #مال_حرام مانع #رشد معنوی و استجابت دعاست. کسی که می‌خواهد دعایش #مستجاب شود باید نسبت به #کسب_حلال، دقت و توجه کند.🔺 @zanjani_net
🕋 آغاز به کار بعثه حج آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی هیئت اعزامی دفتر آیت الله العظمی شبیری زنجانی (مدّظله) -طبق سنوات گذشته- در مدت حضور حجاج محترم در مدینه منوره و مکه مکرمه، همه روزه افتخار پاسخگویی به استفتائات و پرسش‌های آنان را دارد. حجاج می توانند با مراجعه حضوری و یا از طریق شماره‌های 0565953478 و 0541938482 با بعثه معظمٌ له ارتباط بر قرار نمایند. ● آدرس بعثه در مدینه منوره: شارع العوالي طالع، بعد محطة البنزین، جنب تموینات الشریف، دار الحسن للشقق المفروشة،عمارة علی فالح، الطابق الثاني. ● آدرس بعثه در مکه مکرمه: العزیزیة ، بعد هتل مکة کنکورد، انتهای شارع الإمام 🔸مراجعه حضوری: ۸ تا اذان ظهر|۱۶ تا اذان مغرب 🔻کانال رسمی دفتر آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی @zanjani_net
● بازداشتن دیگران از انجام حج! اسحاق بن عمار می‌گوید به حضرت صادق علیه السلام گفتم مردی درباره رفتن به با من مشورت کرد و چون بنیه ضعیفی داشت (یا اینکه از نظر مالی ضعیف بود) به او گفتم به حج نرود. حضرت فرمودند: «مَا أَخْلَقَكَ أَنْ تَمْرَضَ سَنَةً» به راستى كه سزاوارى كه (به كيفر اين راهنمايي‌ات) تا يك سال بيمار شوى. سپس اسحاق می‌گوید تا یکسال بیمار بودم. و حضرت صادق علیه السلام در بیانی دیگر فرمودند: 🔹 «لِيَحْذَرْ أَحَدُكُمْ أَنْ يُعَوِّقَ أَخَاهُ مِنَ الْحَجِّ فَتُصِيبَهُ فِتْنَةٌ فِي دُنْيَاهُ مَعَ مَا يُدَّخَرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ» 🔸 شخصی که موجب به تأخیر افتادن حج برادر دینی خود گردد، باید بترسد از اینکه در دنیا دچار فلاکت گردد، علاوه بر جزایی که در آخرت برای اوست. 📚 من لا يحضره الفقيه؛ ج‌2، ص221 @zanjani_net