#حدیث_روز
#اخلاق_کارگزاران
🔹سختگیری در مراقبت از #بیت_المال و بهرمندی همگان از اموال عمومی
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام شخصی بهنام مصقلة بن هبیره را به فرمانداری یکی از شهرهای فارس منصوب کرد. به حضرت گزارش داده شد که وی اموال بیتالمال را بىحساب و کتاب، به قوم و قبیله خود مىدهد. آنگاه امام(علیه السلام) نامهای به این مضموی برای وی نوشت و او را سخت بر این کار ملامت نمود:
« به من درباره تو گزارشی رسیده که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آوردهای و امامت را نافرمانی نمودهای.
خبر رسیده که تو غنايم مسلمانان را که باشمشیر زدن و اسب تاختن و اهدای خونهایشان بهدست آوردهاند، بین افراد قبیلهات تقسیم میکنی!
سوگند به کسی که دانه را زیر خاک شکافت و انسان را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، خود را نزد من خوار و بىاعتبار خواهى يافت.
حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیایت را با نابودی دینت آباد مکن، که از زیانکارترینِ مردم خواهی بود!
آگاه باش! حق مسلمانانی که نزد من و نزد تو هستند در تقسیم غنایم مساوی است. همه آنها باید نزد من بیایند و سهم خود را دریافت کنند.»
[بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ؛ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ. فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً، فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا. أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ، يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْه]
📚نهجالبلاغه، نامه43
@zanJani_net
💠 حلم و حکمت
#اخلاق_کارگزاران
مرحوم آیتالله حاج سید احمد زنجانی در جلد سوم "الکلام یجر الکلام" می نویسد:🔻
📝 احنف بن قيس، از بزرگان اهل بصره و بسيار محترم بود و يكى از حكما و عقلا و سياسيّين بود. در حلم، ضربالمثل بوده، میگفتند فلانى از احنف، حليمتر و بردبارتر است.
به احنف گفتند از كجا اين حكمت را اخذ و اين حلم را ياد گرفتى؟ گفت از حكيم عصر و حليم دهر، قيس بن عاصم منقرى. و به قیس گفته شده كه حلم كه را ديدى تا حلم ياد گرفتى و علم كه را ديدى تا علم ياد گرفتى؟ گفت از حكيمى ياد گرفتم كه حكمتش تمام نمىشود؛ اكثم بن صيفى تميمى. و به او گفته شد حكمت و بردبارى و رياست و بزرگوارى را از كه ياد گرفتى؟ گفت از حليف حلم و ادب و سيّد عجم و عرب، ابىطالب بن عبدالمطلب علیهالسلام.
حليف، به معنى هم قسم كه دو نفر سوگند خورده باشند كه با هم باشند؛ كنايه از ملازم بودن است، چون جناب ابوطالب خيلى با حلم و وقار بود. مىگويند شيخى تناور و خوشرو بود كه در او، جمال پادشاهان و وقار حكيمان بود.
❖ــــــــــــــ❖
در كتاب «اصل الشيعة»، از ابوسعيد منصور بن حسين آبى، متوفّى سنه 422 ، در كتاب «نثر الدرر» نقل كرده كه احنف بن قيس گفت:
«وارد شدم بر معاويه؛ براى من از گرم و سرد و شيرين و ترش، آن قدر آورد که من تعجّب كردم. بعد، يك قسم از خوردنى آورد، من نشناختم. پرسيدم: اين چيست؟ گفت: اين رودۀ اردك است كه با مخ برّه، پر كرده و با روغن فندق، پخته و شكر زدهاند. من گريه كردم. معاويه گفت: چرا گريه كردى؟
گفتم: على علیهالسلام را ياد كردم كه من در خدمتش بودم؛ وقت طعام و افطارش رسيد، مرا نگه داشت. ديدم براى او انبانى آوردند مُهر زده. عرض كردم: چه در داخل آن است؟ فرمود: سويق جو. عرض كردم: ترسيدى از او بردارند؟! فرمود: نه، ترسيدم كه حسن يا حسين علیهماالسلام، روغنى يا زيتى بمالند. عرض كردم: حرام است آن يا اميرالمؤمنين؟ فرمود: نه، و لكن بر پيشوايان حقّ، لازم است كه خودشان را در عداد ضعفا قرار دهند تا براى فقير، فقرش دشوار نباشد. معاويه گفت: كسى را ياد كردى كه فضل او انكار نمىشود.»
#حلم #حکمت #پیشوایان_حق
👉@zanjani_net