eitaa logo
زن و حماسه
253 دنبال‌کننده
602 عکس
314 ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 بعضی وقت ها فـردا یا پس فردایش به واسطه ماجرایی یا سوتی های خودمان می فهمید.😂 یکی از اخلاق های بدش این بود که به ما می گفت فلان جا نروید و بعد که ما زیرآبی می رفتیم، می دیدیم به! آقا خودش آنجاست‌‌😐 نمـونه اش حسینیه گردان تخریب دوکوهه... رسیدیم پـادگـان دوکوهه.شنیدیم دانشجـویان دانشگاه امام صادق(ع)قـرار است بروند حسینیه گردان تخریب. این پیشنهـاد را مطرح کردیم. یک پا ایستادکه: ((نه، چون دیر اومدیم وبچه ها خسته‌ن ،بهتره برن بخوابن که فردا صبح سرحال از برنامه ها استفاده کنن!)) واجازه نداد. گفت:((همه برن بخوابن!هرکی خسته نیست، می تونه بره حسینه حاج همت!)) بازهم حکمرانی!به عادت همیشگی، گوشم بدهکارش نبود😒 همراه دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)شدم ورفتم. درکمـال ناباوری دیدم خودش آنجـاست!😳... داخل اتوبوس،باروحانی کاروان جلو می نشستند.صنـدلی بقیه عوض می شد، امـا صندلی من نه! از دستش حسابی کفری بودم،میخواستم دق دلم رو خالی کنم کفشش را درآورد که پایش را دراز کند، یواشکی آن را از پنجره اتوبوس انداختم بیرون😂 نمی دانم فهمید کار من بوده یا نه اصلا هم برایم مهم نبود که بفهمد.. فقط می خواستم دلم خنک شود. یک بار هم کوله اش را عقب شوت ڪردم☺️ ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @zanvahamase
12.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاد و خاطره شهدای نیروی انتظامی گرامی باد تقدیم به خانواده معظم تهیه کننده : دفتر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان خراسان رضوی اجرا: گروه هنری حب الحسین و رمیصا شعر: موسسه فرهنگی هنری شهدای فراجا @zanvahamase
رژیم غاصب صهیونیستی رفتنی است... @zanvahamase
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 شال سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان می داد. وقتی روحانی کاروان می گفت:(( باندای بلندگو رو زیر سقف اتوبوس نصب کنین تا همه صداروبشنون)) ، من با آن شال باندهارا می بستم😂 بااین ترفندها ادب نمی شد و جای مرا عوض نمی کرد😒 درسفر مشهد ، ساعت یازده شب بادوستم برگشتیم حسینیه. خیلی عصبانی شد. اما سرش پایین بود و زمین را نگاه می کرد.گفت:((چرا به برنامه نرسیدین؟)) عصبانی گذاشتم توی کاسه اش:((هیئت گرفتین برای من یا امام حسین(ع)؟ اومدم زیارت امام رضا(ع)نه که بند برنامه ها و تصمیمای شمـا باشم! اصلا دوست داشتم این ساعت بیام، به شما ربطی داره؟))😠 دق دلی ام را سرش خالی کردم. بهش گفتم:((شما خانمایی رو به اردو آوردین که همه هجده سال رو رد کردن. بچه پیش دبستانی نیستن که!)) گفت:((گروه سه چهارنفری بشید، بعد از نماز صبح پایین باشین خودم میام می برمتون.. بعدم یا با خودم برگردین یا بذارین هواروشن بشه گروهی برگردین!))😖 ✨ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @zanvahamase
هدایت شده از صفت هستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه» ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: اسرائیل نه یک کشور، که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملّتهای مسلمان است. 📢 من قاطعانه میگویم: حرکت نزولی و رو به زوالِ رژیم دشمن صهیونیستی آغاز شده و وقفه نخواهد داشت. 👈 تحرّکوا باسم الله إلى الأمام و اعلموا أنّه «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه» 🏷 💻 Farsi.Khamenei.ir
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 می خواست خودش جلوی ما برود و یک نفر از آقایان را بگذارد پشت سرمان🚶🏻‍♂ مسخره اش کردم که :((از اینجـا تا حرم فاصله ای نیست که دو نفر بادیگار داشته باشیم!)) کلی کل کل کردیم. متقاعد نشد. خیلی خاطرمان را خواست که گفت برای ساعت سه صبح پایین منتظرش باشیم به هیچ وجه نمی فهمیدم اینکه با من این طور سرشاخ می شود و دست از سرم برنمی دارد، چطور یک ساعت بعد می شود همان آدم خشک مقدس از آن طرف بام افتاده!😶 آخرشب، جلسه گذاشت برای هماهنگی برنامه فردا .. گفت:((خانما بیان نماز خونه!)) دیدیم حاج آقا را خواب آلود آورده که تنها دربین نامحرم نباشد. رفتارهایش راقبول نداشتم. فکرمی کردم ادای رزمنده های دوران جنگ را در می آورد😑 نمی توانستم باکلمات قلمبه سلنبه اش کنار بیایم🙄 دوست داشتم راحت زندگی کنم، راحت حرف بزنم، خودم باشم .. به نظرم زندگی با چنین آدمی اصلا کارمن نبود ... ✨ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @zanvahamase
هدایت شده از خبرگزاری دفاع مقدس
در نشست هم‌اندیشی دختران شهدا مطرح شد؛ 💢رئیس سازمان نشر آثار مشارکت زنان در دفاع مقدس: فرزندان شهدا زمینه‌ساز نشر ارزش‌های ایثار و مقاومت هستند 🔶مجتهدزاده گفت: فرزندان شهدا پیوند خونین با اسلام و انقلاب دارند و می‌توانند زمینه نشر ارزش‌های ایثار و مقاومت را فراهم کنند. https://defapress.ir/622196 @defapress_ir
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 دنبال آدم بی ادعایی می گشتم که به دلم بنشیند ☹️ در چار چوب در ، با روی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم :«من دیگه از امروز به بعد ، مسئول روابط عمومی نیستم .خدافظ!» فهمید کارد به استخوانم رسیده . خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم . شاید هم دعوایی جانانه و مفصل برعکس ، در حالی که پشت میزش نشسته بود ، آرام با اطمینانه، گونهٔ پرریشش را گذاشت روی مشتش و گفت :«یه‌نفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید !»✋🏻 نگذاشتم به شب بکشد . یکی از بچه ها را به خانم ابویی معرفی کردم . حس کسی که بعد از سال ها تنگی نفس ، یک دفعه نفسش آزاده می شود ، سینه ام سبک شد ... چیزی روی مغزم ضرب گرفته بود :«آزاد شدم !»🙃 صدایی حس می کردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه. به خیالم بازی تمام شده بود اما زهی خیال باطل!😏 تازه اولش بود . هر روز به هر نحوی پیغام می فرستاد و می خواست بیایید خواستگاری 😬 جواب سربالا می دادم . داخل دانشگاه جلویم سبز شد . و خیلی جدی و بی مقدمه پرسید :«چرا هرکی رو می فرستم جلو، جوابتون منفیه؟» بدون مکث گفتم :«ما به درد هم نمیخوریم !» ✨ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @zanvahamase
هدایت شده از صفت هستی
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 هشدار فرمانده کل قوا به سران و تصمیم‌گیران رژیم غاصب صهیونیستی و حامیان آن‌ها: ✏️ بدانند که قتل عام و کشتار دست جمعی مردم غزه بلای بزرگتری را بر سر آنها خواهد آورد. 💻 Farsi.Khamenei.ir
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 با اعتماد به نفس صدایش را صاف کرد :«ولی من فکر می کنم خیلی هم به هم میخوریم !» جوابم راکوبیدم توی صورتش :« آدم باید کسی که می خواد همراهش بشه ، به‌دلش بشینه !»😏 خنده پیروزمندانه ای سر داد . انگار به خواسته اش رسیده بود :«یعنی این مسئله حل بشه ، مشکل شمام حل میشه ؟!» 😁 جوابی نداشتم ... چادرم را زیر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم . از همان جایی که ایستاده بود ، طوری گفت که بشنوم :«ببینید ! حالا این قدر دست دست می کنید ، ولی میاد زمانی که حسرت این روزا رو بخورید !» زیر لب با خودم گفتم «چه اعتماد به نفسی کاذبی😐 » اما تا برسم خانه ، مدام این چند کلمه در ذهنم می چرخید : «حسرت این روزا !» مدتی پیدایش نبود ، نه در برنامه های بسیج ، نه کنار معراج شهدا . داشتم بال در می آوردم . از دستش راحت شده بودم 😃 کنجکاوی ام گل کرده بود بدانم کجاست خبری از اردوهای بسیج نبود ، همه بودند الا او .. خجالت می کشیدم از اصل قضیه سر در بیاورم. تا اینکه کنار معراج شهدا اتفاقی شنیدم از او حرف می زنند یکی داشت می گفت :«معلوم نیست این محمد خانی این همه وقت توی مشهد چی کار می کنه !»🧐 نمی دانم چرا ..! یک دفعه نظرم عوض شد! دیگر به چشم یک بسیجی افراطی و متحجر نگاهش نمی کردم . حس غریبی آمده بود سراغم . نمی دانستم چرا این طور شده بودم 😐😔 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @zanvahamase
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور بانوان پشتیبانی چایخانه اهواز در هشت سال جنگ تحمیلی @zanvahamase