#ﺁﺳﯿﺐﺷﻨﺎﺳﯽﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞﻫﺎ
✳️ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﻡ ﺧﺮ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
❇️ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺗﺮﺱ، ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ، ﺧﻮﺩ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﻣﻠﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺯﺑﻮﻧﯽ، ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻘﻄﻌﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﯾﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺪﺕ ﻓﺪﺍﯼ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻃﻠﺒﯽ ﯾﺎ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻃﻠﺒﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻋﻈﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﺩﯾﻨﺎﻣﯿﺖ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻣﺠﻮﺋﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻪ ﻋﻘﺪﻩﮔﺸﺎﺋﯽ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﺩ.
ﻭﺍﮊﻩ ﻣﺼﻠﺤﺖ، ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﻋﻘﻼﺋﯽ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺗﮑﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ، ﻏﯿﺮ ﻋﻘﻼﺋﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﯾﺠﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﺪ! ﺁﯾﺎ ﺑﻮﺳﯿﺪﻥ ﺩﻡ ﺧﺮ ﻋﻘﻼﻧﯽ ﺍﺳﺖ؟
#روزگار #ترس #پنهانکاری
@zarboolmasall
🟩ماستهایشان را کیسه کردند
🔹️این ضربالمثل به معنی ترسیدن از تهدیدی جدی میباشد.
🔸️میگویند ژنرال کریمخان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج فتحی اصفهان بود و زیر نظر ظلالسلطان فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه میکرد. پارک مختارالسلطنه در اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است به او تعلق داشته.
مختارالسلطنه پس از چندی از اصفهان به تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در تهران بروز کرده بود حسبالامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت. در آن زمان هنوز اصول دموکراسی در ایران برقرار نشده و شهرداری (بلدیه) وجود نداشت. حکام وقت با اختیارات تام، بر امور و شئون قلمرو حکومتی، منجمله امر خوار و بار و تثبیت نرخها و قیمتها نظارت کامل داشتند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً مجازات میکردند.
گدایان و بیکارهها در زمان حکومت مختارالسلطنه به سبب گرانی و نابسامانی شهر، ضمن عبور از کنار دکانها چیزی برمیداشتند و به اصطلاح ناخونک میزدند. مختارالسطنه برای جلوگیری از این بینظمی دستور داد گوش چند نفر از گدایان متجاوز را با میخهای کوچک به درخت نارون در کوچهها و خیابانهای تهران میخکوب کردند و بدین وسیله مردم از شر گدایان و بیکارهها خلاص شدند.
روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که قیمت ماست در تهران خیلی گران شده و طبقات پایین از این ماده غذایی که ارزانترین چاشنی و قاتق و خورش نان آنهاست محروم شدهاند. مختارالسلطنه اوامری صادر کرد و ماستفروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.
چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با لباس مبدل به یکی از دکانهای لبنیاتفروشی رفت و مقداری ماست خواست.
ماستفروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید: «چه جور ماستی میخواهی؟» مختارالسلطنه گفت: «مگر چند جور ماست داریم؟»
ماست فروش جواب داد: «معلوم میشود تازه به تهران آمدهای و نمیدانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!»
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید. ماست فروش گفت: «ماست معمولی همان ماستی است که از شیر میگیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان میخواست به مشتری میفروختیم. الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید میتوانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف میکند میفروشم! اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک سوم ماست و دو سوم آب ترکیب شده است! از آنجایی که این ماست را به نرخ مصوبه مختارالسلطنه میفروشیم به این جهت ما لبنیاتفروشها این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب دادهایم! حالا از کدام ماست میخواهی؟ این یا آن؟!»
مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند. سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو پاچه شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند. بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماست فروش کرد و گفت: «آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی خارج شود تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!»
چون سایر لبنیاتفروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه ماستها را داخل کیسه کردند تا آبهایی که داخلش ریخته بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند.
از آن تاریخ این کار به شکل ضربالمثل در بین مردم رواج یافت.
#ماست #ترس #تهدید
@zarboolmasall