8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای فوق العاده زیبا و شنیدنی
استاد انوشه درباره توکل و اعتماد انسان
به خدا در شرایط بحرانی زندگی
که اندازه یک ترم رشته ادبیات و معارف
حرف برای گفتن داشت!
🎙دکترانوشه
@zarboolmasall
خانم خانه دار درحال پختن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش آشفته وارد آشپزخانه شد و فریاد زد : مواظب باش، مواظب باش، یکم کره بیشتر توش بریز!
ای وای خدایا، خیلی زیاد درست کردی … حالا سریع برش گردون … زود باش دیگه باید بازم بیشتر کره بریزی … وای خدایا از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟
دارن تخم مرغ ها میسوزن مراقب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرف های من اصلا گوش نمیکنی … هیچ وقت!! عجله کن برشون گردون ! زود باش دیگه ! دیوونه شدی مگه ؟؟؟؟
عقلت رو مگه از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … زودباش نمک بزن … نمک …
زن داستان درحالی که به او زل زده بود ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برای تو افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یک تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر زبل داستان طنز ما خیلی نرم گفت : فقط میخواستم که بدونی موقعی که من دارم رانندگی میکنم، تو داری چه بلایی سر من در میاری !!!
@zarboolmasall
یه ضرب المثل آفریقایی هست که میگه:
امیدوارم وقتی مرگ به سراغت میاد؛زنده پیدات کنه...
@zarboolmasall
🔹️ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ .
ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ..
ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ .
🔹️ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم..
🔸️گرچه تو حدیث داریم برای همه دعاها در آخرت پاداش می دهند .
@zarboolmasall
🌐#ضرب_المثل
"آق دُنّی آق دُنّی دی"
✅️ تمام افراد در سلامت جامعهی مدیران نقش دارند، احدی با فرصت و امکانِ انتخاب مدیر و دیگری با ایجاد تمایز و تبیین تفاوت مابین مدیری که به جایگاهها شرف می بخشد و میان مسئولی که شَرف خود را به چند صباح این میزها می فروشد؛
✅️ زمانی که مردمان یک جامعه، میان انسانهای عافیت طلب و آدم های مسئولیت پذیر، پرتلاش و کم کار، دغدغه مند و بی دغدغه، با وجدان و بی وجدان، دیگرخواه و خودخواه، پیگیر و یا اهل تغافل و تساهل و تسامح و به عبارت ضرب المثل ما تالش ها "علی کٚلو ولی سَر، ولی کٚلو علی سر" یعنی انسانهایی که دنبال حل واقعی و اساسی مسأله نیستند بلکه فقط دنبال رفع تکلیف و حلّ موقتی موضوع و دست به سر کردن هستند، تمایزی قائل نباشند و با سکوت خود و یا با فقدانِ بصیرت، موجبات دلسردی، دل زدگی، انزوا، تخریب، سرخوردگی و تضعیفِ خوبها را فراهم کنند، بی تردید جوامع بشری باید سبد مدیران را از مدیر اهل فضل خالی ببیند؛
✍️مجتبی نورزاد
@zarboolmasall
🌼🤍🌼🤍
به خدا گفتم :
چرا مرا از خاک آفریدی؟
چرا از آتش نيستم !؟
تا هرکه قصد داشت با من بازی کند،
او را بسوزانم !
خدا گفت : تو را از خاک آفريدم
تا بسازي ، نه بسوزاني !
تو را از خاک، از عنصري برتر ساختم
تا با آب گِل شوي و زندگي ببخشي
از خاک آفریدم تا اگر آتشت زدند ،
بازهم زندگي کني و پخته تر شوي ،
باخاک ساختمت تا همراه باد برقصي
تا اگر هزار بار تو را بازی دادند،
تو برخيزي ، سر برآوري ،
در قلبت دانهٔ عشق بکاري
و رشد دهي و از ميوهٔ شيرينش
زندگی را دگرگون سازی ...
پس به خاکی بودنت ببال . . .🌱
@zarboolmasall
ضرب المثل خر خالی یرقه می رود یعنی چه؟
۱- اشاره به کسی دارد که اهل ادعا است و خود را برتر می داند درحالیکه چیزی بارش نیست!
۲- یُرقه یا یرغا (یرغه) یک واژه ترکی است و به نوعی از راه رفتن چهارپا اشاره دارد که وقتی باری بر پشت نداشته باشد، آرام و هموار راه رفته مانند کسی که با افاده راه می رود!
از این رو کسی را که خالی از فهم و بار علمی باشد ولی مغرورانه رفتار کند، به چهارپا (خر) تشبیه می کنند که بدون بار است و به تندی حرکت می کند.
۳- به نحوه راه رفتن خر یا اسب تندرویی گفته می شود که موقع حرکت کردن، بدنش تکان می خورد.
۴- معنای ظاهری ضرب المثل یعنی خری که سبک بار است، تند و سریع راه می رود. در معنای کنایی یعنی آن کس که هیچ نداند، زیادی سخن گفته و پرمدعاست.
۵- برخلاف این حالت، وقتی کسی بار علمی اش زیاد می شود، همچون درختی پر ثمر، سرش پایین است یعنی متواضع است و ادعایی ندارد.
@zarboolmasall
#داستانک
اشک رایگان
یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه میکرد. گدایی از آنجا میگذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه میکنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان میدهد. این سگ روزها برایم شکار میکرد و شبها نگهبان من بود و دزدان را فراری میداد. گدا پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟ عرب گفت: نه از گرسنگی میمیرد. گدا گفت: صبر کن، خداوند به صابران پاداش میدهد.
گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید. پرسید در این کیسه چه داری؟ عرب گفت: نان و غذا برای خوردن. گدا گفت: چرا به سگ نمیدهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟
عرب گفت: نانها را از سگم بیشتر دوست دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانی است. برای سگم هر چه بخواهد گریه میکنم. گدا گفت: خاک بر سر تو! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است. نان از خاک است ولی اشک از خون دل.
🌱🌱🌱
@zarboolmasall
حضرت موسی - قسمت ۲.mp3
4.08M
🎙#روایت| داستان حضرت موسی(ع)
قسمت ۲: ماجرای عصای موسی و فرعون
@zarboolmasall