🟩«واتَّقُوا فِتْنَةً لاتُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خاصّةً واعْلَمُوا إنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ؛
🔸️و بپرهیزید از فتنه ای که تنها به کسانی از شما که ستم کردند، نمی رسد و بدانید که خداوند سخت عقوبت می کند.» (سوره ی انفال، آیه ی 35)
🔻آتش که گرفت خشک و تر می سوزد.
#خشک #آتش #تَر #قرآنی
@zarboolmasall
🟩نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن:
🔻قناعت
معنی حکایت عمر گران مایه
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
معنی: دو برادر بودند که یکی به سلطانی خدمت میکرد و دیگری با کار و تلاشِ خود، روزیاش را به دست میآورد.
باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مَشَقّتِ کارکردن بِرَهی؟
معنی: یکبار برادر ثروتمند به برادر فقیرش گفت که: چرا مانند من به سلطان خدمت نمیکنی تا از زحمتِ کار کردن راحت شوی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفتهاند: نانِ خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
معنی: (برادر فقیر) گفت: تو چرا کار نمیکنی تا از خفّت و خواریِ خدمت به سلطان راحت بِشَوی که اندیشمندان گفتهاند: از دسترنج خود استفاده کردن و راحت بودن از کمربند طلا بستن و در خدمت کسی سرپا ایستادن بهتر است.
به دست آهنِ تفته کردن خمیر *** بِه از دست بر سینه، پیشِ امیر
معنی: آهنِ گداخته را با دست مانندِ خمیر شکل دادن، از دست به سینه در خدمت پادشاه ایستادن بهتر است.
عمرِ گران مایه در این صرف شد *** تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
معنی: عمر ارزشمند خویش را به خاطر اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم هدر دادم.
ای شکمِ خیره به نانی بساز *** تا نکنی پشت به خدمت، دو تا
معنی: ای شکم گستاخ، با تکه نانی سر کن تا مجبور نشوی برای خدمت به هر کسی تعظیم کنی.
#خدمت #ثروتمند #پادشاه #تعظیم
@zarboolmasall
📚 کریم خان زند و درویش
درویش تهی دستی از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .
خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد
خان رفت.
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست. 👌
#داستان
@zarboolmasall
پروانه وار سوزم و
سازم بدین امید
کاید شبی که
شمعِ شبستانِ من شوی 🌹
دور از تو گر چه
زاتشِ دل در جهنمم
دارم طمع که
روضه ی رضوان من شوی 🌿
#خواجوی_کرمانی
@zarboolmasall
درود دوستان صبحتون عالی🌷
امروزتون پراز بهترینها
زندگیتان پراز باران برڪت
دلتان پراز نغمہ های
خـوش زنـدگی
و جادہ زندگيتان
پراز شڪوفہ هاے 🌸
سلامتے و تندرستی
نگاہ خــدا
همراہ لحظہ هایتان💌
صبح سه شنبه تون بخیر
@zarboolmasall
🟩طوطی وار یاد گرفتن
🔻مطلبی را سرسری یاد گرفتن
🔹️این اصطلاح بیشتر بین آموزگاران و دانش آموختگان یک مطلب مورد استفاده قرار میگیرد. یاد گرفتن طوطی وار به نوعی کنایه است که معنای آن حفظ کردن چیزی میباشد.
🔸️این ضرب المثل به معنای این است که طرف هر آنچه را که گفته میشود را میشنود و حفظ میکند بدون اینکه دقتی در معنا و مفهوم آن بکند
#طوطی #حفظ #مفهوم #سراسری
@zarboolmasall
🟩طبل توخالیست
🔻 فقط داد و فریاد می زند و گرنه چیزی بارش نیست.
۱- به کسی می گویند که مانند طبل، پر سر و صدا و پر ادعاست اما در واقع تو خالی و پوچ است و سخنانش ادعایی بیش نیست.
۲- یعنی ظاهرش خوب است اما باطنش چیز تحسین برانگیزی ندارد. معمولا کسانی که فاقد کمالات و ارزش ها هستند و می خواهند خودشان را در جامعه به عنوان انسان سرشناس و همه چیز تمام مطرح کنند، فقط می توانند حرف های زیبا بزنند بدون آنکه برای اصلاح درونشان تلاش کنند. به اینها می گویند طبل تو خالی
۳- سعدی سخن بسیار زیبایی دارد. می گوید: دانا چو طبله عطار است؛ خاموش و هنرنمای و نادان چو طبل غازی، بلند آواز و میان تهی
#طبل #تهی #خالی #ادعا
@zarboolmasall
🟩صدا از ته چاه بر آمدن
🔻 ضعیف بودن
🔹️اگر کسی در درون آن می رفت به عنوان مثال چاه کن یا مقنی چون هم فاصله زیاد داشت
🔸️و صدایش می پیچید صدا نامفهوم به کسی می رسید که به بالای چاه می رسید
🔹️این ضرب المثل در توصیف صداهای ضعیف، گنگ و نامفهوم به کار می رود
#ضعیف #نامفهوم #گنگ #چاه
@zarboolmasall
#سگ_مزرعه
در دهکده ای یکی از کشاورزها سگی داشت که همیشه کنار جاده می نشست و منتظر وسایل نقلیه ای میشد که از آن مسیر رد می شدند. به محض این که ماشینی سر می رسید، سگ به دنبال آن تا پایین جاده می دوید و در حالی که پارس می کرد، سعی می کرد تا از آن ماشین جلو بزند.
روزی همسایه آن کشاورز از او پرسید: فکر می کنی بالاخره روزی سگت موفق می شود که از این ماشین ها سبقت بگیرد ؟
کشاورز پاسخ داد:
این موضوع مهم نیست. آنچه مهم است این است که اگر روزی از یکی از این ماشین ها سبقت بگیرد چه چیزی به دست خواهد آورد؟
بهتر است در زندگی به دنبال اهداف با ارزش باشید.
@zarboolmasall