اگر بمیرم از این انتظار، می آیی ؟
برای دیدن سنگ مزار ، می آیی ؟
منم ، همان که به یادت قرار می گیرم
و دل خوشم که تو هم بی قرار می آیی !
شکار کرده دلم را هوای دیدارت
بگو که با من زخمی کنار می آیی
هنوز منتظر لنگه کفش شیشه ای ام!
برای بردن من ، ای سوار، می آیی؟
بگو بگو که پس از این مسیر طولانی
تویی که از دل گرد و غبار می آیی
خدا کند که نمیرد امید در عاشق...
دلم خوش است که این نوبهار می آیی...
#مرضیه_خدیر
@zarboolmasall
🔻... فریادمی زنم .
من چهرهام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصودمن زحرفم معلوم برشماست
🟩یک دست بی صداست.
(نیمایوشیج قسمتی از شعر «قایق»)
#دست #صدا
@zarboolmasall
🔵 "Burnunda danışmaq"
👉 Açıqlama:
Danışarkən mınqıldamaq; mızıldamaq
🔵 «بورنوندا دانیشماق»
👈 آچیقلاما:
دانیشارکن مینقیلداماق؛ میزیلداماق
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 «تودماغی حرف زدن»
👈 توضیح:
حرف ها را از بینی ادا کردن
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 "To speak through one's nose"
👉 Definition:
Pronounce words with a nasal twang
@zarboolmasall
🟩فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها
هر گاه چند نفر از افراد فامیلی فی المثل پدر و مادر و برادران و خواهران و سایر اعضای طبقه اول از یک خانواده محفل انسی تشکیل داده، گرد هم آیند، این جمعیت خانوادگی را ظرفا و اهل اصطلاح به افراد تحت الکساء تشبیه و تمثیل میکنند و میگویند: عجب، اصحاب کساء تشکیل دادهاند. فاطمة و ابوها و بعلهل و بنوها.
#گروه #اصحاب #جمع
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوبان، دائمی اند
و ماندگار،
مهرشون خالص است
و همدلی شون شیرین
دوستان بهتر از جانم
سعادتتون پاینده،
مهرتون پایدار،
و بهترینهای خدا نصیبتون
#شب_خوش
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
صبح چهارشنبه تون بخیر❤️
@zarboolmasall
🔵 "Yüzəcən saymaq"
👉 Açıqlama:
Yata bilmək üçün beynində sayı saymaq
🔵 «یوزهجن سایماق»
👈 آچیقلاما:
ياتا بيلمک اوچون بئينينده سايي سايماق
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 «گوسفندها را شمردن»
👈 توضیح:
با شمردن گوسفندهای تخیلی، برای خوابیدن سعی کردن
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 "Count sheep"
👉 Definition:
Count imaginary sheep jumping over a fence one by one in an attempt to send oneself to sleep
@zarboolmasall
🔻. و نقش ظرف
نقشه ی فرداست
🟩فردا که روز ازنو روزی از نو
(طاهره صفارزاده از شعر «سفر هزاره»)
#روز #نو
@zarboolmasall
روزی بهلول نزد قاضی بغداد نشسته بود که قلم قاضی از دستش به زمین افتاد. بهلول به قاضی گفت: جناب قاضی کلنگت افتاد آنرا از زمین بردار.
قاضی به مسخره گفت : واقعاً اینکه میگویند بهلول دیوانه است، صحیح است. آخر قلم است نه کلنگ!
بهلول جواب داد: مردک، تو دیوانه هستی که هنوز نمیدانی.!! با احکامی که به این قلم مینویسی خانه های مردم را خراب می کنی.
حال تو بگو این قلم است یا کلنگ؟!!!
#قلم #کلنگ #بهلول
@zarboolmasall