سه سال پیش منم یکی بودم عین خودت بی هدف بی انگیزه و پر از بهانه البته الان میگم بهانه آخه اون موقع فکر میکردم خیلی هم زیاد کار میکنم بالاخره با سه تا بچه 👩🏻👩🏻👩🏻 وهنرجوی های حضوری🧕🏻🧕🏻🧕🏻🧕🏻🧕🏻 و مشتری ها وسفارشاشون👕👗👖👚👔👙. آدم سرش شلوغ میشه دیگه🤯 کارهای خونه وبقیه روهم بزاریم کنارش‌... به همه کارام میرسیدم درکنارش خودم کارهای دیگه ای هم یاد گرفتم دیگه کیک تولد وشیرینیهای عیدمون روهم خودم می پختم... درظاهر همه چی خوب بود ولی ته دلم راضی نبودم... برای اینکه داشته هامو با بقیه به اشتراک بزارم🤓 گروه ترفند رو راه انداختم... ولی... ادامه داره😎 #قصه_من

... بازم😕 این وسط یه چیزی کم بود! باگروه ترفند کم کم مشغول شدم کرونا ،بهانه خوبی بود برای دورهمی های مجازی😷😷😷 اولش آموزش کیک وشیرینی بود این که بقیه بدونن پختن کیک برای تولد بچت از خود اون کیک شیرین تره... این که بدونن اونا هم میتونن... خوب بود،ولی بهترم شد..‌ بعدش ،خیاطی هم اضافه شد آموزش چیزهای ساده ودم دستی که همه باهر توانایی بتونن ازش استفاده کنن... هنوزم سه شنبه های خیاطی ترفند برقراره😊 ولی بازم😬😬😬 بعضی ها پیام گذاشتین ترفند کجاست؟ بفرمایید،شماهم دعوتین به گروه کوچولو وخودمونی ما: کافیه بزنی رو کانال ترفند😁 کانال ترفند خانمانه #قصه_من خیاط خونه زردوزگروه ترفند http://eitaa.com/joinchat/1718747169Cb5ab85bcfd کانال ترفند آرشیو آموزش های گروه ترفند http://eitaa.com/joinchat/2495873058C317bde16c5

میگفتم... ترفند کم کم نظم گرفت هرروزیک برنامه بهش اضافه شد اوووه😁 نقاشی،تریکوبافی،بافتنی،مشاوره خانواده،تربیت فرزند،پرورش گل وگیاه وطب سنتی... تا چند وقتی سرم گرم بود ولی😤😤😤 تا این که به پیشنهاد یکی از دوستان آموزشگاه مجازی خیاطی راه انداختیم... داستان تازه شروع شد😜😜😜 مشغول انتخاب اسم وفیلم برداری از دوره ها وثبت نام شدم... اگه گفتی اسمشو چی گذاشتم؟😉 #قصه_من خیاط خونه زردوز

زردوز متولد شد😊 دیگه صبح وشب نداشتم حتی شبها هم خواب کارامو میدیدم😓 ازصبح علی الطلوع تاااا شب مشغول بودم فیلم میگرفتم فیلمارو تدوین میکردم بعضی وقتها مدل رو میدوختم می دیدی دوربین ،قطع شده فیلم ضبط نشده😕😕😕 کات 🎬 🎬 🎬 دوباره از اول🤦🏻‍♀ 🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀ میشکافتم و دوباره می دوختم دوباره فیلم می گرفتم صداگذاری ها،ثبت نامی ها و... گروههای رفع اشکال دائمی هم برقرار شده بود دیگه فرصت سر خاروندن هم نداشتم🙆🏻‍♀🙆🏻‍♀🙆🏻‍♀ تااازه....😁😁😁 #قصه_من خیاط خونه زردوز

دوره های دیگه هم اضافه شد🙊 کودک👧🏻👶🏻👧🏼🧒🏻 نازکدوز👕👚👖 مردانه👔👔👔 شلوار👖👖👖 ضخیم دوزی 🧥🧥🧥 لباس زیر 👙👙👙 بعدشم دوره ژورنال👗👗👗 دوستایی که باهاشون تواین مدت آشناشده بودم تو اداره ترفند کمکم میکردن بعضی وقتها باخودم میگفتم ۲۴ ساعت کمه😁 یادم رفت بگم این وسط کانال خیاط خونه هم بود،مطالب وآماده سازیش و... ولی من تازه گرم شده بودم🔥🔥🔥 یک سال وخرده ای گذشت شروع کردم فیلم ها رو به روز رسانی کردن... دوباره فیلم گرفتم دوباره ودوباره😁🙊😫😅 هنوزم نه😟 #قصه_من خیاط خونه زردوز

گروه عمومی پرسش وپاسخم بود... دوسال گذشت... سخت بود ولی گذشت... روزها وشبهای زیادی به فکر فردا بودم برنامه ریزی کردم برای برنامه هام جنگیدم یه وقتایی تنها بودم،ولی بودم،موندم خسته شدم ولی، ولی نشکستم ،فقط یکم آرومترحرکت کردم🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀ زردوز رشد کرد منم باهاش رشد کردم🌱🌱🌱 خیلی چیزا یاد گرفت👩🏻‍🎓👩🏻‍🎓👩🏻‍🎓 خیلی چیزها هم یاد دادم👩🏻‍🏫👩🏻‍🏫👩🏻‍🏫😁 باآدمهای زیادی آشنا شدم👥👥👥 حالا ۴۰۰۰نفر تصمیم گرفتن ازیه جایی شروع کنن اونا از زردوز شروع کردن😍😃 دوسال گذشت... حالا دیگه زردوز راه خودشو پیدا کرده.. به زندگی خیلی هامون جهت داده🎯🎯🎯 خانواده زردوز آدمهای زیادی رو دور خودش جمع کرده یاد گرفتیم میشه هم به خانواده برسیم هم درآمد داشته باشیم... میشه تو اقتصاد خانواده هم صرفه جویی کنیم هم ارز آوری😁 شایدم یه روزی تو اقتصاد کشور ،یه کارایی کردیم😁😎 خلاصه،هنوز هم راه برای پیشرفت بازه هم برای زردوز هم برای زردوزی ها کافیه بخواای #قصه_من رو برات تعریف نکردم که ازخودم تعریف کرده باشم خیلی از دوستان ازم پرسیده بودن تعریف کردم که بدونی منم یکی مثل شمام😊 کافیه بخوای خداهم کمکت میکنه مطمئنا هرکسی یه قصه ای داره یه روزم تو قصه خودتو تعریف میکنی... منتظرتم زود باش... #قصه_من

این صدای زندگی منه گوش کنین تازگیا یک صدا به خونه ما اضافه شده تازگیا آهنگ زندگیم قشنگ تر شده آهنگ زندگی شما چطوریه؟ آهنگ زندگیتونو گم نکنین ها🤦🏻‍♀😁 @Zardoz_1401 #قصه_من

یه شرح کلی از خودم و زردوز روقبلا توکانال به اسم #قصه_من توکانال گذاشتم ولی چند روز دیگه میام مفصل‌تر برات تعریف میکنم😍

توی مجازی😁منو به اسم هیوا میشناسین مثل خیلی هااز کوچه های خاکی شروع کردم ولی فوتبالیست نشدم😁 منم جلو خونمون باعروسکا ودخترای همسایه بازی می‌کردم اون زمان که سوباسا قهرمان پسرا بود و حنا قهرمان دخترا... نفهمیدیم حنا آخرش دکتر شد؟🤦🏻‍♀😂 من ساعتها مشغول تنها عروسکم بودم مامانش بودم همه جا باخودم میبردمش بهش غذا میدادم ازتیکه پارچه ها براش لباس درست میکردم... درست ازهمون جا شروع شد... این چرخم برای خودش داستانی داره.. من هنوز به دنیا نیومده بودم که این چرخ اومد به خونمون بابام یه روز اینو میبینه و برای مامانم میخرن مامانم برعکس من زیاد اهل خیاطی نیستن در حد همون دوختن شلوارای پاره 🤦🏻‍♀😁ودستگیره... ولی با این وجود خیلی روش غیرت دارن🤦‍♀😂 فکرکنم این چرخ روزی من بوده.. یادمه اول دوم راهنمایی بودم که می‌نشستم پای این چرخ وباذوق برای خودم مقنعه می دوختم یادتونه مقنعه شتری تازه مد شده بود؟ بیشتر از این مقنعه چونه دارا بود حالا من از کجا این مقنعه رو یاد گرفتم😎 ی مقنعه شتری خریده بودم اونو مینداختم رو روسری ها بعدش هم که راحت بود دوخت ی درز و .. خدا میدونه چقدر به خودم افتخار میکردم😂🤦‍♀ خدای اعتماد به نفسم من🙊😅 #قصه_من ادامه داره