👆👆👆
🖋یادی از استاد عزیزم دکتر علیاصغر آریایی کردم. موزهی جزیره دیدنی است. دیوار به دیوار دانشگاه است.
حدود دو ساعت در موزه هستم. ساعت هفده از آنجا خارج میشوم. این دفعه در جاده یخیِ جلوِ دانشگاه به طرف خیابان شهر حرکت میکنم. چند نفر در خیابان دیده میشوند. یک موتور سورتمه از کنارم میگذرد.
حدود ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه وارد کافه میشوم. چند نفر پشت پیشخوان هستند. تمام کارکنان کافه زن هستند. کافه، ساندویچ و غذایسبک هم دارد. یک فنجان چای سفارش میدهم. یک مرتبه میبینم یک جوان حدود سیساله با قیافهی ایرانی از آشپزخانه بیرون آمد. بدون هیچ مقدمهای به زبان فارسی از او میپرسم :" شما #ایرانی هستید؟" بیش از نیممتر به هوا پرید و گفت :" بله، من ایرانی هستم!" او با صدای بلند پرسید :" شما اینجا چهکار میکنید؟" بعد از پشت پیشخوان به داخل کافه دوید و مرا محکم در آغوش کشید. اشک از چشمانش جاری شد. گفت دقیقا شش سال است حتی یک کلمه فارسی نشنیده است. نامش #امیدابوالحسنی است. حال و احوال گرمی میکند. بسیار خوشحال میشود و از دیدن من سر از پا نمیشناسد .
🖋گویی پدر یا برادرش را دیده است. کُرد است . اصالتا اهل مهاباد و ارومیه است. میگوید : "الان ساعت کارم است. بعد از آن میتوانیم با هم صحبت کنیم. " وعده را در کافه رستوران اسوالبارد میگذاریم؛ همان کافه رستورانی که متعلق به هتل محل اقامت من است.
خوشحال شدم که در این #سرمایزمهریر از گرمی یک هموطن انرژی گرفتم. نمیدانم چرا به هرکجا میروم، با یک هموطن کُرد برخورد میکنم. مثل این که سرنوشت من با این کُردهای مهربان گره خورده است.
🖋خوب امروز خیلی فعالیت زیادی داشتم. به هتل برمیگردم. استراحت میکنم. برای خودم چای آماده میکنم. این فلاکسهای برقی داخل اتاق هتلها نعمتی است! دوش میگیرم. باید آب کم مصرف کنم. ده جا نوشته است " آب کم مصرف کنید ". اینجا آب فراوان است. کنار اقیانوس است. پس چرا این همه سفارش برای کاهش مصرف آب ؟ شهرداری در چند صد متری هتل است. همهی نقاط شهر ۲۱۰۰ نفری را میشود ظرف سه ساعت یاد گرفت . فردا از مسئول آبشهر که در شهرداری مستقر است ، موضوع این همه تبلیغ برای صرفهجویی در مصرف آب را میپرسم. پاسخ میدهد:" چرا که نه؟ آب را باید همیشه کم مصرف کنیم. تبدیل یخ به آب در جزیره گران تمام میشود. انرژی میخواهد." میگویم:" شما که زغالسنگ فراوان دارید." میگوید:" استخراج زغال سنگ هزینه دارد و سوزاندن آن سبب آلودگی زیست محیطی میشود."
مسئول آبشهری میگوید:" اما مهمترین مسئله ، #فاضلاب است. دفع فاضلاب گران است. اگر فاضلاب گرم نباشد ، در لولهها یخ میزند.
باید در تانکرهای سبک جمع و تانکرها با کشتی حمل شود. کشتیها به وسط اقیانوس بروند و فاضلابها را تخلیه کنند. ما اینجا برای کاهش مصرف انرژی به خصوص آب ، هم تبلیغ و هم فرهنگ سازی میکنیم. در کودکستانها و مدارس به بچهها یاد میدهیم چگونه در مصرف انرژی و آب صرفهجویی کنند.
🖋نگفت #آموزش میدهیم. کلمه "آموزش" را به کار نبرد؛ بلکه گفت "یاد میدهیم" که در مصرف انرژی صرفه جویی کنند. او گفت سعی میشود در ساختمان سازی برای کاهش مصرف انرژی و آب از آخرین فناوریهای روز دنیا استفاده شود. راستی ، جلوِهتلِ محل اقامتم داشتند ساختمانی میساختند. جرثقیلها دیوارهای پیشساخته را بلند میکردند و با نظر مهندسان در جای خود میگذاشتند. شبانهروز کار میکردند .آخر ، در این جزیره روز هم مثل شب تاریک است. در هوای ۲۸- درجه کار میکردند. فقط وقتی هوا از ۲۸- درجه گذشت ، تعطیل میکنند.
🖋بدنیست بدانید که در فرهنگ جزیره ، کلمه قبلازظهر و بعدازظهر وجود ندارد. ساعت هشت شب در رستوران اسوالبارد کنار امید نشسته بودم. امروز هوا گرمتر است. در ساعت ۲۳ در جزیره اتفاق بسیار نادری افتاد .
🖋اتفاقی که همه را متعجب کرد! اتفاقی استثنایی! اتفاقی که عمق فاجعه را نشان میدهد. فاجعهای که بشر برای خود ساخته است. ساعت ۲۳ تا ۲ بامداد روز بعد ، #باران آمد . درجه حرارت تا ۳ درجه رسید. یعنی در ظرف ۲ روز درجه حرارت از ۳۴- به ۳ درجه رسید. هواشناسی و مردم جزیره تا آن تاریخ در ماه ژانویه چنان پدیدهای را ندیده بودند. همه نگران بودند. میگفتند خرسها میمیرند. گوزنها میمیرند. در دی ماه و باران ؟ من اصلا برای دیدن چنین پدیدهای آمده بودم. آمده بودم تا چنان پدیدهای را درک کنم و بفهمم. حالا با پوست و گوشتم داشتم تغییر اقلیم را حس میکردم.