#آنچه_شما_فرستادهاید
با سلام وتشکر از کانال خوبتون امروز رفته بودم یکی از داروخونهای شهر برا گرفتن دارو وهم زمان بامن یکی از کارخوندارهای بزرگوار هم بودن متصدی داروخانه بعد از احوالپرسی گفتند حاجی ژل ضد عفونی نمیخاهی!!!!!!!! و بعد از رفتن ایشان منم تقاضای ژل ضدعفونی کردم وگفتند تمام شد نداریم😔
#انصاف
#رحم
#مروت
@zarrhbin
#آنچه_شما_فرستادهاید
ممنون از کانال خوبتون
دنیا چی شده
چرا هیچکی صدای کسی رو منتقل نمیکنه و متوجه نیستن مردم واقعا دارن اذیت میشن
دیشب رفتم خیابان باهنر سوپر مارکت یه قوطی روغن خریدم روی روغن قیمت خورده ۱۵تومن
ولی از من ۲۶۰۰۰ هزار تومن گرفت
بهش گفتمچرا
قیمت روش ۱۵زده
گفت به ما ربطی نداره روغنگرون شده‼️
زنگ ۱۲۴ زدم
گفت بیایین کتبی شکایت بنویسید
والا بلا ما هم نداریم
از کجا باید بیارییم این جور خرید کردن و پول دادن واقعا زوره
لطفا پیاممنو بذارین گروه تا شاید بلکیمسئولین ما یه ذره خجالت بکشن
حداقل حرف من اینه یه کم رسیدگی بهگرون فروشی ها بکنن
#انصاف
#کرونا
#رحم
@zarrhbin
👆👆👆
📍راه باریک است. راه ماشینرو نیست. جاده پربرف است . بخش مهمی از جاده از وسط زمینهای خالی از ساختمان میگذرد. اگر سوئد و امنیت آن نبود ، دلهره میگرفتم. وارد خانه شدم. هما هنوز نیامده بود . دختر دانشجوی سوئدی در خانه بود . برایم یک لیوان آب چغندر و هویج و پرتقال گرفت. برای اولین بار بود که در عمرم چنین نوشیدنی را میخوردم. آب چغندرقرمز تابهحال نخورده بودم. معلوم شد سوئدیها خیلی آب چغندر قرمز میخورند.
📍هما ساعت هفت به خانه برگشت. به او گفتم بلیت خریدهام و هتل رزرو کردهام. برآشفت و گفت :《پدر کِی از این ماجراجوییها دست برمیداری ؟ چرا وسط زمستان به این محل دورافتاده میروی؟ لااقل در تابستان که هوا روشن است برو.》
میگویم:《میخواهم در شب کامل (۲۴ساعته) در تاریکی مطلق بروم. نه روز ۲۴ ساعته!》
📍 مسافرتم از ۱۹ تا ۲۳ ژانویه است. ماندهام که با این دیسک کمر ، ساک چرخدار بردارم یا کوله پشتی . در مشهد مقداری لباس گرم خریده ام . سرانجام #کولهپشتی را انتخاب میکنم. چون کشیدن ساک چرخدار روی یخها برایم مشکل است. با هما به استکهلم میرویم ( شنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۷).
قرار است دو روز در استکهلم بمانم. خانم حمیده نژادی دعوتم کرده است . صبح روز دوشنبه باید به طرف #لانگیرباین بروم. برداشتن کولهپشتی اشتباه بزرگی بود. در ایستگاه راهآهن استکهلم خانم نژادی با دوستش ملیحه درباری (اهل مشهد) به استقبالم آمدند.
📍خانمدرباری هم خود داستانی دارد. زنی آرام و متین ، خونگرم و دلجوست. بیش از بیستسال است در استکهلم سوئد زندگی میکند. با وجود این ، نمیتواند به زبان سوئدی بگوید . #خیاطی زبردست بوده و در کارگاه خیاطی کار میکرده است. بعد از چهار سال کار ، سوزن خیاطی در دستش میشکند. به همین خاطر بازنشستهاش کردهاند. حقوق بازنشستگی دارد. خانهای هم در کنار دریاچه زیبای شهر به او دادهاند . او هم همانجا ماندگار شده است. دوستانی دارد، ولی از شوهر و بچه و زندگی خانوادگی خبری نیست.
📍 سرنوشت هزاران ایرانی دور از وطن. در سراسر دنیا هر سرنوشت و داستانی که برای انسان تصور کنید ، لااقل برای تعدادی ایرانی اتفاق افتاده است. من در جنگلهای کنگو و شهرهای دورافتاده برزیل ، با ایرانیان موفق و ناموفق روبهرو شدهام. انقلاب مثل آتشفشان گدازههایش را به همه عالم پرتاب کرده است. گدازههایی که اکثرا طلا و الماس هستند. قدر این دیاسپورهای جهانی را بدانیم.
📍ایرانی ها به خصوص کُردها ، در سوئد زیاد هستند . کُردهای مهربانی که هوای هم را دارند . برخی خیلی ثروتمند هستند . در ساحل بندریِ شهر استکهلم ، یک 《کشتیهتل》 متعلق به یک کُرد است. مرد کردی را دیدم که میخواست بلیت اتوبوس بخرد. نمیدانست چطور باید از دستگاه بلیت بخرد. یک زن کرد برایش بلیت خرید . مرد هرچه اصرار کرد ، زن کرد گفت که از کردها پول نمیگیرد . پول بلیت آن مرد را هم نگرفت. مرد جوانی بود. حدود ۳۵ سال داشت. جوان بود و محکم. هیچ جای #رحم و شفقت برایش نبود. از نروژ به استکهلم آمده بود. در نظام جهانی امروز ، #پول حرف اول را میزند. آن زن کُرد میخواست نشان دهد که #نظاماقتصادجهانی را قبول ندارد.
میخواست #معرفتهای انسانی و قومی خود را نشان دهد. قصد خودنمایی نداشت. فرهنگ خودش را پاس میداشت.
ادامه دارد...
📚شازده حمام ، جلد چهارم
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
📌 درد و دلی کوتاه با دادستانی که رفت @zarrhbin
📌درد و دلی کوتاه با دادستانی که رفت
جناب آقای حسن پور دادستان محترم شهرستان اردکان
در مدت ۸ سال و اندی که در فضای مجازی فعالیت دارم و در مدت ۷ سالی که مسئولیت یک کانال بزرگ مردمی را به عهده گرفتم ، خاطرات تلخ و شیرین زیادی را تجربه کردم ؛
ناملایماتهای زیادی دیدم و دم نزدم
امیدم به دعاهای خیری بود که بدرقه راهم شد
اشکهای شوقی که به یادگار در ذهنم مانده
و گریههای تلخی که در اولین وحله برای خودم درس عبرت شد !
پلههای دادگاهی که بالا و پایین شد تنها به جرم حمایت از حق مردم
توهینها و بداخلاقیهایی که به عشق مردم به جان خریدم
تهدیدهایی که ترتیب اثر ندادم
و...
باید به عرضتان برسانم تا این مسئولیت خطیر را پذیرفتم تمام این واکنشها را به جان خریدم تنها برای حمایت از حقوق شهروندان و پیشرفت دیارم اردکان
من که در چند سال اخیر تلخترین روزهای زندگیم را با مریضی جگر گوشهام تجربه کرده و در معرض امتحان و آزمایش خداوند قرار گرفته بودم و خوشحالم که دعای خیر مردم و لطف خدا شامل حالم شد و توانستم سلامتی فرزندم را دوباره ببینم ، اما باید به جرات بگویم در این مدت دو سال اخیر سختترین روزهای زندگی و مسئولیت کاریام را تجربه کردم .
زنگهای نیمهشب با شمارههای شخصی و ناشناس ، دریافت اخطارها در پس پیامهایی که نوشته و برآمده از تفکرات من نبود و تنها بازنشر از کانالهای کشوری بود
دعوت شدن های پیاپی به پلیس امنیت ، توقیف چندینباره کانال خبری ام و در یک سال اخیر که لطف جنابعالی بیش از پیش شامل حالم شد و کارم به #احضار و #بازداشت و #دستبند هم رسید و خدا میداند که چه استرس و فشاری به خود و خانوادهام وارد شد و چقدر برای سلامت فرزندم نگران بودم.
اما شما در کارتان #رحم نداشتید و به جرات میگویم استقلال رای هم نداشتید که به کوچکترین پیامهای ارسالی بدون تحقیق و جویا شدن چند و چون آن می خواستید اقتدارتان را نشان دهید و صرفا برخورد کرده باشید.
میگویم رحم نداشتید آن را اثبات میکنم شما کانال ذرهبین را در مقابل کانالهای دیگر قرار میدادید و برایتان مهم نبود آنها چه مینویسند و چه درج میکنند اما در ذرهبین هرچه درج میشد و به مذاق دلواپسان خوش نمیآمد شما را جلو انداخته و سعی در بایکوت کردن داشتند.
ارجاعتان میدهم به نشست خبری با خبرنگاران در سال ۱۴۰۰ که به صورت مستند برایتان با دلیل و مدرک این ادعا را ثابت کردم .
و اما به لطف شما در طول عمر ۴۰ و خردهای سالی که از خدا گرفته و سعی کرده بودم دست از پا خطا نکنم به جرم اثبات نشده راهی بازداشتگاه شدم و به حکم نانوشته شما محکوم به حضور در دادسرا با دستبند شدم !!
نه یکبار و دو بار بلکه چندین بار و خدا را شاکرم که من سرافکنده و شرمنده نبودم و نزد وجدان و خدای خود روسفید و به پشتوانه و حمایت همراهان کانالم همچنان با قدرت قبل روال کاری خود را ادامه دادم.
و اما شما چگونه میخواهید جوابگوی پروندهای باشید که با یک عذرخواهی جمع شد ولی یک شب بازداشتش نصیب من شد !!!
برای درج حکایتی که سهوا و نه عمدا درج شده بود بدون هیچگونه نتیجهگیری ، چگونه خط و ربط توهین در آن پیدا کردند و عالم و آدم شدند قاضی و حکم دادند و ...
بسیاری از کارشناسان ارشد ادبیات نتوانستند توهین در آن را پیدا کنند ولی شما به جبر با جرم توهین به مقدسات دستور بازداشت مرا دادید !!
هرچند تلخ و سخت اما گذشت
قصد تکرار مکدرات را ندارم
و سپاسمندم که در ماههای اخیر همراهی و همدلی بیشتری با ما داشتید ، صبورانه و برادرانه تذکر دادید ، در نشستی که باهم داشتیم هرچند دیر نشان دادید که اهل تعامل هستید و پاسخگو
جدا از جفایی که در حق بنده و کانالم شد ، حضور شما در دستگاه قضای اردکان بعنوان مدعیالعموم با وجدان کاری بالا قابل ستایش بود .
جناب آقای حسنپور در خبرها خواندم که برای ادامهی خدمت به مرکز استان رفتهاید
خدا میداند خوشحال نشدم از رفتنتان و شما را در هر پست و جایگاه و منصبی به خدا می سپارم و برایتان بهترین ها را آرزو میکنم .
ایام عزتتان مستدام
✍بنده کوچک خدا ؛ هادی طاهری اردکانی
@zarrhbin